رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۲ مرداد ۱۳۸۵

بیلی و من: ذهن خواب‌آلود

اسد علیمحمدی شیفته صفای بروبچه های زمانه شده است! ما اینیم! یعنی همین که در بیلی و من تعریفش را می خوانید:


وقتی در جایی زندگی می‌کنی که نُه ماه‌ا‌ش زمستان باشد اگر از تابستان کوتاه‌اش کام نگیری باخته‌ای آن‌هم بدجور! حالا تابستانی هم باشد که از سال ۱۹۵۵ تاکنون بی‌سابقه بوده است. داغ! داغ!

در چنین هوایی ذهنم خواب‌آلوده است و جسم می‌خواهد شیره آفتاب را بکشد. به‌همین خاطر است که کمتر حال و حوصله نوشتن دارم. امروز بارانی بود و کمی خنک، انگار تابستان خودش را برای رفتن آماده می‌کند.

آخرهفته آمستردام بودم به دعوت آقای مهدی جامی، البته قرار بود زودتر بروم، بعلت گرفتاری کاری نتوانستم و طبیعتا از دیدار برخی از چهره‌ها محروم شدم. همان لحظه ورودم به دفتر «رادیو زمانه» فضای صمیمی، گرم و دموکراتیک آنجا بدلم نشست. خیلی‌ها بودند. جوان‌ها اکثریت را داشتند. نخستین باری بود که این‌همه بلاگر را یکجا و زیر یک سقف می‌دیدم، دلم می‌خواهد در مورد همه آنها بنویسم اما نه! می‌ترسم کسی از قلم بیفتد.

آنطوری که دستگیرم شد این رادیو می‌خواهد نقبی به دل جوانان ایرانی بزند از نامش هم پیداست، من احساس می‌کنم بچه‌ها موفق خواهند شد و زمانه سنت‌شکنی‌هایی خواهد کرد که در رادیوهای موجود فارسی زبان جایش خالی است. مهدی لابد اگر فرصت کند در این باره بیشتر می‌نویسد، فعلا منتظر می‌مانیم تا صدای زمانه را بشنویم. تا یادم نرفته بگویم که قول یکی دو تا مصاحبه را هم گرفته‌ام تا وقتش.


Share/Save/Bookmark