رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۶

«ماجرای ناموس پرستان» در تورنتو

پژمان اکبرزاده
persia_1980@hotmail.com

گفتگو را بشنوید

لئون هفتوان، کارگردانی ایرانی-ارمنی تئاتر در تورنتو در روزهای گذشته سخت مشغول تمرین برای نمایش «ماجرای ناموس پرستان» بوده است. هفتوان، تهیه کننده و از بازیگران این نمایش است.

نخستین چیزی که توجه افراد را جلب می‌کند شیوه طراحی پوستر این نمایش است. روی آن نوشته شده: «تیارت شادی‌آور...، حاج لئون هفتوان، آمیز ساسان قهرمان، حق‌الدخول ۲۰دلار... »! از لئون هفتوان پرسیدم محتوای نمایش چیست که پوستر آن اینگونه طراحی و نوشته شده است؟


«محتوای نمایش کمدی‌ست، اثر غلامحسین ساعدی؛ نمایشنامه‌نویسی که چندسال پیش در پاریس فوت کرد. این نمایش در حقیقت کمدی انتقادی‌ـ اجتماعی‌ست. موضوع آن درباره دو مرد میانسال است که می‌خواهند زاغ‌سیاه بچه‌هایشان را چوب بزنند؛ مچ‌شان را بگیرند. بچه‌ها قرار مدار دارند، دختر و پسری می‌خواهند یکدیگر را ببینند و اینها از لحاظ اخلاقی مثلاً مخالف با این کار هستند. بعد طی انتظاری که می‌کشند، صحبت‌هایی می‌شود. در ابتدا جلوی هم به‌اصطلاح قیافه می‌گیرند که «من خیلی آدم بااخلاقی هستم، تا موقعی که زن نگرفته بودم اصلاً نمی‌دانستم رابطه چیست...»! سپس کم کم شروع می‌کنند و آن چهره دیگرشان را نشان می‌دهند که اتفاقاً هیچکدامشان هم پایبند مسایلی نیستند که مدعی‌اش هستند. به اصطلاح خودشان روی دست بچه‌هایشان بلند شده‌اند از همه لحاظ!»


لئون هفتوان

این تیترهایی که بصورت کمدی روی پوستر نمایش استفاده کرده‌اید، به چه دلیلی‌ست؟
تکنیک نمایشنامه‌نویسی که ساعدی در این کار به‌کار برده، با استفاده از تکنیک‌های روحوضی و تئاترهای سنتی شاد ایرانی و سیاه‌بازی‌ست. ما درصدد بودیم فضای تئاترهای قدیمی را تداعی کنیم. در نتیجه رفتیم سراغ پوسترهای اوایل قرن. آن زمان «تئاتر» را می‌گفتند «تيارت»؛ و نام فامیل را با یک پیشوندی می‌آوردند. برای فضای کار از تکنیک‌های گوناگونی استفاده کردیم و در بازی‌ها از ماسک، عروسک و حتا آخر کار بصورت تیتراژ از موسیقی استفاده کرده‌ایم که با تنبک و کمانچه اجرا شده است. اجرای موسیقی را آرش صانعی، ساسان قهرمان و نوژان رحمانیان به عهده داشتند. در عین اینکه خواستیم یک کار مفرحی باشد چون اشخاصی که با آنها کار می‌کنیم آدم‌های تئاتری هستند خواستیم سلیقه‌ی خاصی را به‌کار ببریم تا کیفیت هم داشته باشد. چون متاسفانه کارهایی که در خارج انجام می‌شود، به ویِِژه کارهای کمدی، به‌جز تعداد اندکی، کیفیت حرفه‌ای ندارند.

به محتوای این نمایش اشاره کردید که بر اساس اثری از غلامحسین ساعدی است. آیا ایده یا هدف خاصی را دنبال می‌کنید که دنبال این موضوع‌ها هستید؟ چون به‌عنوان فعال حقوق بشر هم به‌طور جدی فعالیت می‌کنید.


مسئله این است که کاری که ارائه می‌شود محتوای اجتماعی داشته باشد. ما دنبال محتوای سیاسی نیستیم چون معتقدیم هنر نمی‌تواند یک ابزار سیاسی باشد، ولی یک ابزار اجتماعی چرا. مسایلی که در آن مطرح می‌شود انتقادی‌ست از تفاوت میان نسل‌ها و ظاهرسازی که در برخی از اشخاص وجود دارد. خودشان را به گونه‌ای دیگر ارائه می‌دهند ولی در باطن، مشکلات خودشان خیلی بیشتر از آدم‌های دیگر است. کار دیگری هم پس از این از آقای ساعدی داریم و درباره عاقبت قلمفرسایی‌ست؛ آنهم انتقادی‌ست بر مسئله‌ی روشنفکران که در زمان خودش مطرح خواهیم کرد.

برنامه‌هایی را که در تورنتو یا شهرهای دیگر ترتیب می‌دهید، با تلاش خودتان برگزار می‌شود یا در کانادا انجمن خاصی وجود دارد که از شما پشتیبانی کند؟


متاسفانه تا کنون انجمن یا سازمان خاصی کمک نکرده است. گاهی نشریات لطف می‌کنند آگهی‌ها را بصورت رایگان چاپ می‌کنند. ما کاملاً مستقل بوده‌ایم و هستیم. البته امیدواریم که روزی بتوانیم از جایی کمک بگیریم که بتوانیم فعال‌ترباشیم. در آخر کار همیشه مجبور می‌شویم از خودمان هم یک چیزی بگذاریم. مجموعاً همیشه فروش بلیط، صرف اجاره سالن، خرید لباس و... می‌شود.

در جامعه ایرانی در کانادا در زمینه‌ی تئاتر چقدر فعالیت می‌شود؟ به‌ویِژه در تورنتو که شما ساکن هستید.


در تورنتو می‌توانم بگویم تولید تئاتری بجز ما وجود ندارد، البته به زبان فارسی. دوستانی هستند که کلاس تئاتر دارند، مثلاً حسین افصحی که البته بیشتر در آلمان مشغول است. بیشتر نمایش‌ها از خارج از کانادا می‌آیند. در این چندسال اخیر، به‌جرات می‌توانم بگویم که کار فارسی تقریبا بجز همین چندتایی که ما تولید کرده‌ایم نبوده است. البته کارهای زیادی از آمریکا می‌آید مانند کارهای هوشنگ توزیع و استقبال خوبی هم می‌شود. برای کارهای تولید لوس‌آنجلس هم مردم کم‌وبیش می‌آیند. گاهی پرویز صیاد کارهایش را اجرا می‌کند. ولی متاسفانه با اینکه در تورنتو علاقه‌مندان زیادی برای کارهای تئاتر وجود دارد، تولیدی صورت نمی‌گیرد. در میان دوستان ایرانی چندنفری کار حرفه‌ای انگلیسی می‌کنند مانند سهیل پارسا که البته کار فارسی نمی‌کند. گاهی کارهای فارسی را به انگلیسی اجرا می‌کنند؛ کارهایی از بیضایی، ساعدی، نعلبندیان، محمد رحمانیان و... من خودم هم به انگلیسی مجموعاً سالی یکبار کار می‌کنم.

اشاره کردید که علاقه‌مند زیاد است، ولی با این‌حال فعالیتی نمی‌شود. چرا؟


متاسفانه بخاطر شرایط مالی‌ست. علاقه‌مندان زمانی را که می‌توانند بگذارند هفته‌ای یک یا دو روز است ولی ما معتقدیم که کار باید فشرده باشد تا کیفیت حرفه‌ای آن را نگه داریم. ما برای هر پروژه‌ای که داریم یک ماه ‌و نیم تمرین می‌کنیم و هر روز وقت می‌گذاریم. درنتیجه تعهدی‌ از اشخاص می‌خواهیم که مثلا بتوانند هفته‌ای ۵ روز، روزی ۲ ساعت سر تمرین باشند. در غیراینصورت کار بصورت آماتوری می‌شود. با علاقه‌مندانی که می‌خواهند فعالیت کنند به این شکل شرایط جور نمی‌شود. من با تعدادی از دوستان در تلاش هستیم تا یک مرکز دائمی‌تری ایجاد کنیم و بتوانیم جوانها را هم جذب کنیم.

شما تا کنون به زبان‌های انگلیسی، ارمنی و روسی، نمایش‌های زیادی را به صحنه برده‌اید. در مورد نمایش‌های فارسی هیچ‌گاه حس کرده‌اید گروه خاصی از ایرانی‌ها برای دیدن برنامه‌ها می‌آیند؟ یا اینکه فکر می‌کنید هر دفعه ممکن است هر تیپ آدمی بیاید؟


نه، هر دفعه ممکن است هر تیپ آدمی بیاید. البته بستگی به مقدار تبلیغ هم دارد. برای همین نمایش «ماجرای ناموس پرستان» پوسترمان کاریکاتور است و سعی کردیم برای تماشاچی جذاب باشد و بیاید. البته دوستانی هم هستند که پای ثابت‌اند، ولی شاید مجموعاً ۱۰ درصد تماشاچی را تشکیل بدهند.

مدتی پیش، پس از اینکه حدود ۱۲ سال در کانادا ساکن بودید، دولت به دلایلی می‌خواست شما کشور را ترک کنید. این قضیه در رسانه‌های کانادایی سروصدای زیادی به‌پا کرد. چه شد که دولت کانادا این موضوع را مطرح کرد و چه شد که کوتاه آمد؟


حکم اخراجی که داده بودند بر پایه یک تصمیم‌گیری غلط بود. یک سال پیش‌ از آن درخواست امتحان پزشکی داده بودند. من پاسخ‌شان را در نامه‌ای داده بودم که الان ضرورتی ندارد من امتحان پزشکی بدهم. متاسفانه هیچکس این نامه را نخوانده بود. گفته بودند چون امتحان پزشکی نداده‌اید، اخراج! خودم شخصاً پیگیری کردم. هیچکس پاسخ مرا را نمی‌داد و می‌گفتند دیگر حکم آمده و تمام شده است. خوشبختانه از طریق آمنه شیرازی وکیل من که از فعالان حقوق بشر است کمک زیادی شد. دوستان، کمپینی تشکیل دادند و نامه‌ها را جمع‌آوری کردیم. امنستی اینترنشنال [عفو بین‌الملل] نامه داد و نتیجه تلاش‌ها باعث شد اینها مجبور شوند آن پرونده و حکم اخراج را دوباره مرور کنند. اداره مهاجرت در این میان متوسل به یک سری ترفندهای ناجور شده بود. می‌خواستند به نوعی گروکشی کنند و من را به سفارت ایران بفرستند برای گذرنامه. سفارت گفته بود تنها برگه عبور می‌دهیم. وکیل من روی این نکته کار کرد و تهدید کرد که پرونده را به دادگاه فدرال می‌کشاند. سر همین مسایل و با توجه به اینکه دیده بودند اشتباه از خودشان است، در عرض سه روز پاسخ دادند. این یک چیز باورنکردنی بود، حکمی که چندین و چندسال طولش داده بودند، در طی سه روز برگشت.

در نهایت فکر می‌کنید فعالیت‌های وکیل‌تان موثرتر بود یا آن فضایی که رسانه‌ها بوجود آورده بودند؟
هردو. وکیل بهرحال جنبه‌ی حقوقی‌اش را پیگیری می‌کرد و نامه‌نگاری‌های به‌اصطلاح اداری‌اش را انجام می‌داد، ولی کمپینی که دوستان کمک کردند و برگزار شد، واقعاً تاثیر مهمی داشت.

Share/Save/Bookmark