رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۸ اردیبهشت ۱۳۸۶

زندگی مردان ایرانی برای آمریکاییان جالب نیست!

پژمان اکبرزاده
persia_1980@hotmail.com

«دختران ایران» یا «Persian Girls» عنوان کتاب خاطرات ناهید راشلین، نویسنده ایرانی ساکن نیویورک است. کتاب به تازگی در آمریکا به زبان انگلیسی چاپ شده و مورد توجه قرار گرفته است.


در اوایل ماه آوریل، مراسم معرفی این کتاب با حضور نویسنده در کتابخانه‌ منهتن در نیویورک برگزار ‌شد.

در سال‌های اخیر این چندمین بار‌ی‌ست که اثری از یک نویسنده‌ی زن ایرانی در آمریکا مورد استقبال قرار می‌گیرد. کتاب همچنین در دست ترجمه به زبان هلندی است. به همین بهانه با ناهید راشلین گفت‌وگویی کردم و در ابتدا از محتوای کتاب از او پرسیدم:


ناهید راشلین

«بیشتر برمی‌گردد به اوایل زندگی من با خاله‌ام که مرا از مادر و پدرم گرفته بود تا بزرگ کند. او در بخشی از تهران زندگی می‌کرد که زیاد مدرن نشده بود. در کنار او به من خیلی خوش می‌گذشت. چون بچه بودم و او به من خیلی محبت می‌کرد. بعدها وقتی که ۹ سالم شده بود پدرم آمد و مرا به زور به اهواز برد تا پیش فامیل خودم باشم. یک بخشی از این کتاب هم راجع به زندگی خواهرم پری‌ است. وقتی آمدم خانهء پدر و مادرم، به پری خیلی نزدیک شدم. در این کتاب نشان می‌دهم که چگونه زمانی که من به آمریکا آمدم و او ایران ماند زندگی‌مان چقدر فرق کرد. پری همیشه دلش می‌خواست هنرپیشه بشود و من می‌خواستم نویسنده بشوم. منتها او زندگی‌اش آنطوری که دلش می‌خواست نشد و خیلی چیزهای بدی برایش اتفاق افتاد. برای همین هم بخشی از کتاب درباره زندگی‌ اوست و مسایلی که برایش پیش آمد.

بخش‌های دیگر کتاب در چه زمینه‌هایی است؟

بیشتر در این فکر بودم که نشان بدهم چه می‌شود که خیلی از زنان نه تنها در ایران، بلکه در همه جای دنیا، گاهی وقت‌ها به دام می‌افتند و نمی‌توانند از آن‌جایی در آن افتاده‌اند دربیایند.

هدف‌تان از نوشتن کتاب، صرفاً ثبت خاطرات بود یا اینکه دوست داشتید یک‌سری از مسایلی را هم که در فرهنگ ایران وجود دارد به آمریکاییان منتقل کنید؟

در آغاز فکرم تنها همین بود که از خاطراتم بنویسم؛ برای خاطر خودم. یعنی اینکه راجع به آنها چیزی نوشته باشم. منتها همینطوری که می‌نوشتم به این شکل درآمد که یک هدفی داشت؛ همان که شما می‌گویید، گویا این را هم داشت.

از خوانندگان واکنش خاصی در این زمینه گرفتید؟ کنجکاو شده بودند در مورد مسایلی که زنان در ایران دارند؟

بله. همه خیلی کنجکاو هستند که ببینند مردم، یعنی به‌ویژه زن‌ها در ایران و کشورهای دیگری که شبیه ایران هستند چه جوری زندگی می‌کنند.

اطلاعاتی که در کتاب داده شده بود، توانسته بود در این زمینه به آنها کمکی بکند؟

اینطوری که خیلی‌ها دارند برای من نامه می‌نویسند و می‌گویند، بله! فهمیده‌اند که مثلاً زندگی چه جوری‌ست برای یک خانواده در ایران.

روی جلد کتاب‌تان، دو زن با چادر مشکی در بیابان ایستاده‌اند. چنین تصویری روی جلد کتاب است. آیا دلیل خاصی داشته که این تصویر روی جلد کتاب چاپ شده؟

من فکر می‌کنم علت اینکه این تصویر را گذاشتند روی جلد کتاب، این است که وقتی فرضاً مردم می‌روند به کتابخانه و نگاه می‌کنند کتاب‌ها را، با دیدن این تصویر، فوری به نظرشان برسد که سوژه‌ در ایران می‌گذرد. علتش همین بوده، علت دیگری نداشته است.

یعنی فکر می‌کنید صرفاً «بیابان و دو زن با چادر مشکی» تصویری‌ست که باید از ایران داده بشود به مخاطب آمریکایی؟

نه! منظور این نبوده که همه فکر می‌کنند در ایران همه اینطوری چادر سرشان هست. فقط علتش این بوده که تا نگاه به این کتاب بکنند، بفهمند که موضوع راجع به مملکتی‌ست مثل ایران. یعنی برخی زنها آنجا چادر سرشان می‌کنند.

شما در چه سالی ایران را ترک کردید؟

مدتهاست، حدود ۳۰ سال پیش من آمدم آمریکا. منتها گاهی می‌روم برای بازدید. می‌روم و می‌آیم.

اکنون فعالیت اصلی‌تان در آمریکا چیست؟ بعنوان داستان‌نویس فعال هستید؟

بله، فقط داستان می‌نویسم. درس هم می‌دهم؛ درس نویسندگی.

واکنش رسانه‌های آمریکایی به کتاب و خاطراتی که چاپ کرده‌اید چگونه بوده است؟

مثل اینکه خیلی خوششان آمده. یعنی نقدهای خوبی گرفته است.

روی مورد خاصی از مطالب کتاب دست گذاشته‌اند که مثلاً آن مورد برایشان خیلی جالب بوده؟
اینها وقتی نقد می‌نویسند بیشتر درباره شیوه نگارش حرف می‌زنند. یعنی اینکه خوب نوشته‌ام یا نه؛ درباره استیل‌اش صحبت می‌کنند.

از بابت اطلاعاتی که مطرح شده چطور؟

در نقدها راجع به آن زیاد حرف نزدند.

از طرف ایرانیان مقیم آمریکا چطور؟ آنها چه برخوردی داشتند با این کتاب؟

بیشترشان خوششان آمده، ولی برخی‌ که اصلاً هیچوقت توی ایران زندگی نکرده‌اند درست باورشان نمی‌شود بعضی‌ چیزهایی که در این کتاب است.

مثلاً چه چیزهایی؟

من بیشتر درباره دورانی که شاه در ایران بوده نوشته‌ام. مربوط به حالا نیست. ولی بسیاری از ایرانی‌هایی که مدتها در ایران نبوده‌‌اند،‌ یا اصلاً نبوده‌اند، فکر می‌کردند که وقتی شاه در ایران بود، آنجا برای زن‌ها خیلی خوب بوده است. برای همین است که وقتی این کتاب را می‌خوانند تعجب می‌کنند که اینقدر برای ما سخت بوده است.

خاطرات و اطلاعاتی که شما در کتاب نوشتید صرفاً مربوط به زمانی‌ست که خودتان در ایران بودید در زمان شاه؟ یعنی هیچگونه اطلاعاتی در مورد وضعیت کنونی زنان در ایران ارائه نشده؟

خیلی کم. یعنی آخر کتاب که دائم به ایران می‌روم و می‌آیم، یک کمی هم از زندگی فعلی در ایران در کتاب است. ولی بیشتر مال دورانی‌ست که من داشتم بزرگ می‌شدم، یعنی همان دوره‌ای که در ایران به دبستان و دبیرستان می‌رفتم؛ زمان شاه.

الان که به ایران می‌روید و با وضعیت زنان بیشتر آشنا شدید، وضعیت فعلی زنان ایرانی را در مقایسه با زمان شاه چطور می‌بینید؟

به نظرم می‌رسد که با وجود اینکه زنان ایرانی الان مجبورند چادر سرشان کنند یا اینکه روسری یا یک چیزی روی سرشان بگذارند، وضعشان از خیلی جهات خیلی بهتر شده است. به نظر من اینطور می‌رسد. الان خیلی چیزها یاد گرفته‌اند؛ خیلی چیزهایی که وقتی ما ایران بودیم در زمان شاه نمی‌توانستیم یاد بگیریم. یعنی نه اینترنت بود و نه این‌همه تلویزیون‌های ماهواره‌ای. ‌ می‌فهمند در کشورهای دیگر، دخترها چه جوری هستند. برای همین خیلی پیشرفت کرده‌اند. الان بیشترشان دانشگاه می‌روند. آن وقت‌ها که من ایران بودم، بیشتر دخترها دانشگاه نمی‌رفتند. حالا گویا برعکس شده و در دانشگاه‌ها بیشتر دخترها هستند تا پسرها. برای همین از یک لحاظ برایشان بهتر شده است. از یک لحاظی هم برایشان بدتر شده است. به نظر من اینطور می‌رسد.

نویسندگان زن ایرانی در آمریکا چندسالی‌ست که در عرصه‌های ادبی بسیار موفق ظاهر شده‌اند، مانند آذر نفیسی، رویا حکاکیان، فیروزه دوماس و تعدادی دیگر. به نظر می‌آید خیلی موفق‌تر از آقایان دارند ظاهر می‌شوند. فکر می‌کنید دلیلش چیست؟

من فکر می‌کنم دلیل این است که آمریکاییان نسبت به زنان ایرانی کنجکاوند و به نظرشان می‌رسد که زنان در ایران با وجود اینکه شرایط سختی دارند به لحاظ قانونی، ولی با این وجود، خیلی‌هایشان، بسیار قوی هستند و خوب توانسته‌اند زندگی‌شان را آنطور که دلشان می‌خواهد برای خودشان درست کنند. برای همین برایشان جالب است که این زنها چگونه این کار را کرده‌اند. چگونه توانسته‌اند زندگی‌ کنند، آن‌طوری که میل خودشان است.

فکر می‌کنید، یعنی اگر مثلاً آقایان این کتاب‌ها را می‌نوشتند، حتا با نثر ادبی محکم‌تر، ممکن بود کمتر مورد توجه قرار بگیرند؟

بله. به نظر من اینطور می‌رسد. چون به نظر آمریکایی‌ها زندگی مردهای ایرانی زیاد جالب نمی‌آید. ‌

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

نظر نویسنده درباره طرح جلد کتاب اصلا منطقی نیست و حرف ایشان متقاعد کننده نیست.البته می دانم که ناشران معمولا همه جا نویسنده یا مترجم یک کتاب را در طراحی جلد دخالت نمی دهند و پدیدآورنده اثر دراین باره حق تصمیم گیری ندارد مگر در موارد استثنایی یا درصورتی که نویسنده ناشر اثر هم باشد.درمجموع برای من ایرانی هم تاثیر این طرح جلد بسیار قوی و چشمگیر است و گرچه آن را تصویر خوبی برای معرفی ایران نمی دانم اما حرفه ای بودن آن را می پسندم.نظر نویسنده درباره نبود اینترنت در زمان شاه هم کمی اغراق آمیز است چون در این دوره حتی در کشورهای اروپایی هم فن آوری اینترنت فراگیر نبود.اما دراین باره که زنان پیشرفت های بسیاری کرده و بیش تر به دانشگاه می روند یا امکانات کاری برابر با مردان دارند نظر درستی است

-- فرزاد ، Apr 24, 2007 در ساعت 10:02 PM

دوست گرامي شما به چه حقي پرشيا را ايران ترجمه ميفرماييد؟ ايران فعلي به مكاني گفته ميشود كه كردها تركها بلوچها اعراب لرها و فارسها و .. در ان زندگي ميكنند لطفا دقيقتر باشيد.iran is not persia

-- sudef ، Apr 24, 2007 در ساعت 10:02 PM

دوست گرامی، «پرشیا» نام تاریخی ایران در زبان انگلیسی است و گرچه به لحاط ریشهء نام از "پارس" می آید ولی در زبانهای غربی معرف تمام سرزمین ایران و ساکنانش است. برای اطلاعات بیشتر در این باره می توانید به این نوشتار مراجعه فرمایید:

http://sharghnewspaper.com/841010/html/societ.htm

سپاس از توجه شما

-- پژمان اکبرزاده ، Apr 25, 2007 در ساعت 10:02 PM

دوست عزيز شما لطفا سرتان را از زير برف هشتاد ساله تان در اورده و نوشته هاي ديگري غير از انچه گفتيد را هم بخوانيد اذر بايجانيها و ارامنه و كردها و سايرين هم براي خودشان سرزمينهاي تاريخي دارند كه هر كدام نام خودش را داشته و دارد اين كه شما ميفرماييد از زمان رضا خان به اينطرف ساخته شده كث همه مردم ساكن مكاني را كه امروز ايران ناميده ميشود اريايي نشان دهد شما به اريايي و پرشين بودن خود افتخار بكنيد كسي هم با ان كاري ندارد ولي لطفا اطلا عات غلط و موهومتان را در لفاف تاريخ به خورد مردم ندهيد.

-- بدون نام ، Apr 26, 2007 در ساعت 10:02 PM

به نظر من ملیت چیزی نیست که صرفاً به آن بتوان افتخار کرد. رفتار، کردار و اندیشه های فرد است که ملاک ارزش گذاری های اوست. در اینجا هم تنها صحبت از یک موضوع تاریخی که همچون هر موضوع دیگری افراد می توانند در آن دیدگاه های گوناگونی داشته باشند.

-- پژمان اکبرزاده ، Apr 27, 2007 در ساعت 10:02 PM

جانم نظر شما اصلا اهميتي ندارد مهم اين است كه داريد پرشيا را ايران ترجمه ميكنيد.

-- بدون نام ، Apr 28, 2007 در ساعت 10:02 PM

"پرشیا" در زبان انگلیسی یعنی ایران. می توانید در فرهنگ فارسی-انگلیسی تان و یا نقشه ها، اسناد و کتاب های چاپ شده به زبان های اروپایی - از 600 پیش از میلاد تا 1935 - چک کنید. سپاس از توجه شما.

-- پژمان ، Apr 28, 2007 در ساعت 10:02 PM