رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۲ مرداد ۱۳۸۸
با خانم نویسنده ـ شماره ۵۲

جنبش سبز، جنبشی فراگروهی است

شهرنوش پارسی‌پور

اعتصاب غذا در برابر سازمان ملل، بخش نخست

از تاریخ بیست و دوم جولای ۲۰۰۹ تا آخر وقت روز بیست و چهارم همین ماه را آقای اکبر گنجی اعتصاب غذا اعلام کرده بود. ایشان به من زنگ زد و دعوت کرد تا در این اعتصاب شرکت کنم. پذیرفتم. ساعت یک بامداد بیست و دو جولای به نیویورک رسیدم. و ساعت هشت بامداد در برابر یکی از ساختمان‌های ملل متحد بودیم که در نبش خیابان اول و خیابان چهل و هفت قرار دارد.

Download it Here!

روزه گرفتن سخت نبود، اما تمام مدت فکر می‌کردم این همه ساعات را در بیکاری چطور بگذرانم. هدف البته روشن بود: تفهیم این معنا به ملل متحد که مردم ایران دارند رنج می‌برند و تا این لحظه صدها، بلکه متجاوز از دوهزار نفر دستگیر و یا ناپدید شده‌اند. کوشش اعتصاب کنندگان براین قرار داشت تا ملل متحد را وادار به دخالت در ایران کرده تا بلکه نماینده‌ای برای بررسی وضع زندان‌ها به ایران گسیل دارد.

در آغاز، بیست و هفت تن از این اعتصاب غذا حمایت کرده و یا برای اعتصاب اعلام آمادگی کرده بودند. در عمل صد و شصت تن در اعتصاب غذا به سر بردند. صدها تن از اهالی نیویورک و شهرهای دیگر در برابر ملل متحد اجتماع کرده بودند. شماری از تورنتو آمده بودند. از جمله دکتر رضا براهنی که هفتاد و چهار سال از عمر او می‌گذرد.

حتی از استرالیا نیز به ما پیوسته بودند. از ساعت یازده بامداد، برنامه‌های رسمی آغاز شد که مرکب بود از سخنرانی‌های بسیار ارزشمند شخصیت‌هایی که یا در حالت اعتصاب غذا بودند و یا جهت حمایت از این اعتصاب در نشست اعتصاب کنندگان شرکت داشتند.

حضور فائقه اتشین، هنرمند محبوب که به صورت خودمانی همچنان گوگوش نامیده می‌شود، هیجان‌برانگیز بود. سخنوران تقریباً همه براین امر توافق داشتند که جنبش سبز ایران، یک جنبش متکی بر عدم خشونت است که در کمال تأسف با خشونت و سبعیت روبه‌رو شده است. شمار کشته شدگان گویا تا این لحظه از رقم صد تجاوز می‌کند.

این مسأله دل همه را به درد می‌آورد. پیام مردم ایران از آغاز بسیار روشن و صریح بود. این مردم که به نظر می‌رسد معنای دموکراسی را با خون و گوشت و استخوان خود احساس کرده‌اند به میدان آمدند تا رأی بدهند، و بعد که در آرای آن‌ها تقلب شد در کمال صمیمیت به میدان آمده و پرسیدند: رأی من کجاست؟ بعد اما به سبعانه‌ترین شکل ممکن به آن‌ها تجاوز شد.

شهادت ندا که به طور اتفاقی فیلمبرداری شد نشانه‌ای است از درد و رنجی که گریبانگیر مردم ایران شده است. پس اعتصاب کنندگان از ملل متحد خواست روشنی داشتند: چرا مردم ایران به جرم آن که در آرای آن‌ها تقلب شده باید رنج ببرند و کشته بدهند؟

بعد اما در لابلای پیام‌های انسان دوستانه زنان و مردانی که سخنرانی می‌کردند، در هر گوشه جمعی گرد آمده بودند و بحث می‌کردند. حضور استادان تراز اول رشته‌های مختلف باعث می‌شد تا جوانان که شمارشان به نحو قابل ملاحظه‌ای زیاد بود، دست به پاسخ و پرسش بزنند. محفل دکتر حمید دباشی بسیار گرم شده بود.

البته او مقیم نیویورک و فعال سیاسی است، در نتیجه برای جمع چهره آشنایی بود. اما استادان دیگر نیز هرکدام عملاً داشتند یک کلاس درس را اداره می‌کردند. شرایط به گونه‌ای پیش می‌رفت که پس از سه روز انسان احساس می‌کرد هنوز دلش می‌خواهد روزه باشد و به سخنان نغز استادان گوش فرا بدهد و از حضور این جوانان پرشور و سرشار از نیرو پربار شود.

من یاد رواقیون و مشائین یونان باستان می‌افتادم. یا راه می‌رفتیم و بحث می‌کردیم و یا دور هم نشسته بودیم و بازار بحث داغ بود. شادی توأم با اندوهی سراپای مرا فرا گرفته بود. انقلاب اسلامی ما را به کشورها و شهرهای مختلف پرتاب کرده است. هیچ نوع انجمنی که گرد هم بیاییم وجود ندارد. هریک از ما در خلایی که دچار آن شده است در خود می‌پوسد و پیر می‌شود.

اینک اما به گرد هم آمده بودیم. به یمن حضور پر افتخار مردم ایران که جنبش سیز را به جهانیان عرضه کرده و یک شبه چهره کریه و زشت ایران در اذهان جهانی را عوض کرده است ما نیز فرصتی فراهم آوردیم تا در کنار یکدیگر باشیم. اسم شب برای این گردهمایی نام شهیدان است.

اما اکبر گنجی در میان جمع داوطلبان زردپوش می‌درخشید. او به عنوان پیشنهاد دهنده این اعتصاب در کمال مهارت و با سخنان حساب شده معنای ظریف جنبش سبز را برای حاضران تفسیر می‌کرد. بدبختانه گروهی هستند که به دلیل وابستگی‌های عقیدتی خود نمی‌کوشند معنای این جنبش را درک کنند.

این یک جنبش فراگروهی ست و نه تنها مردم ایران از چپ افراطی تا راست افراطی را در بر می‌گیرد بلکه اما نیم نگاهی به کلیت جهان دارد. من ایمان دارم که اگر این جنبش از راه خود منحرف نشود پرسش بعدی‌اش این است: بر سر جهان و طبیعت چه آمده است؟ این جنبش در ذات خود زیبا و متوجه سازندگی و بالندگی است و از مقوله مفاهیم وابسته به دفاع از حقوق بشر است.

برخی اما دچار این توهم شده‌اند که از فرصت استفاده کنند و جمهوری اسلامی را نابود کنند. تا جایی که من متوجه می‌شوم جنبش سبز چنین داعیه‌ای ندارد، بلکه اما در میدانی از وحشت و اضطراب گام برمی‌دارد و در هر گام به اندازه هزار سال به مفهوم دموکراسی نزدیک‌تر می‌شود. انسان در این جنبش گاهی به یاد گاندی و گاهی به یاد نلسون ماندلا می‌افتد.

این جنبش انسان را به یاد دکتر مارتین لوتر کینگ می‌اندازد. پس در چنین میدانی بسیار زشت است که از دهانی بشنویم که فریاد برآرد «مرگ بر جمهوری اسلامی» البته روشن است که پایه‌های این جمهوری سست شده است، اما این مسأله ربطی به جنبش سبز ندارد. دروغ، تزویرو ارتشا و تقلب دلیل این سستی است.

جنبش سبز درست در لحظه‌ای از ژرفای جامعه به بیرون سر کشید که دیگر حیثیت و آبرویی برای ایران باقی نمانده بود. این جنبش خواهان آزادی و برابری برای تمامی آحاد ملت ایران است. در شعارهایی که در خارج از کشور بر زبان آمده برای تمامی اقلیت‌های مذهبی؛ از جمله بهایی و افراد لائیک حق شهروندی قائل شده است.

اعتصاب کنندگان می‌دانستند و مجاب شدند که جنبش موظف است در برابر تمامی گروه‌بندی‌های سیاسی خنثی بماند و در عین حال همه آن‌ها را حمایت کند. سبز بودن و در عین حال صلح دوست بودن ابداً به معنای منفعل بودن نیست. نکته خوبی در سخنرانی شهره آغداشلو بود. او گفت کاری نکنید که این جنبش سبز سرخ شود. کنایه بسیار خوبی بود که به امید حق در گوش ارباب قدرت فرو خواهد رفت.

و ما برای استفاده از دستشویی به ساختمان ملل متحد می‌رفتیم. در این ساختمان نیز به دلیل وحشت از تروریست‌ها باید از زیر امواج مختلف گذشت. بسیار متأسفم که تروریسم کور جهان را این چنین رو در روی یکدیگر قرار داد که تا حتی ساختمان ملل متحد نیز از آسیب برکنار نمانده است.

در برابر این ساختمان مجسمه بسیار ارزشمندی قرار دارد: یک هفت تیر که لوله آن گره خورده است. انسان در تماشای این مجسمه احساس امنیت می‌کند. اما در ساختمان مجاور، مجسمه‌ای قرار دارد که مرا بسیار اذیت می‌کرد و به نظرم می‌رسید شایسته ملل متحد نیست.

من در آغاز و از راه دور سلحشوری را دیدم که نیزه‌ای صلیب‌وار به دست دارد و بر اسبی سوار است. حدس زدم که در برابر آن باید اژدهایی قرار گرفته باشد که این سلحشور قصد کشتن آن را کرده است و یا آن را کشته است. البته می‌دانیم که در فرهنگ‌های غربی و خاورمیانه، اژدها نماد تاریکی، خشکسالی و یا اژدهای نفس است.

چینیان عاقل برعکس اژدها را پاس می‌دارند و به آن حرمت می‌گذارند؛ به طوری که در سال‌های اژدها کنترل موالید به دشواری صورت می‌گیرد. من اما به دلیل دیگری اژدها را دوست می‌دارم و کشندگان اژدها را، هرکس که می‌خواهد باشد تحقیر می‌کنم. البته دوستی گفت که ملل متحد گرفتاری زیادی با هدایایی که به آن می‌رسد دارد. در برنامه آتی توضیحی درباره اژدها خواهم داشت.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

- مسائل را با هم در آميخته ايد.
كلي گويي و فرار از موضع گيري عيني اشكال اين مقاله است.
كار آقاي گنجي صد در صد درست بود و ايشان تلاش كرد اين حركت جنبه فراگروهي و مبناي حقوق بشري داشته و پرهيز از خشونت را در حركت جنبش اعتراضي تاكيد كند. اما اين بدان معنا نيست كه ايشان نوشته شما را كه به نوعي عدم ضرورت تغيير جمهوري اسلامي را دم مي زنيد، تاييد نمايد.
شما معلولها را مي بينيد و ظاهراً به آن اعتراض مي كنيد اما به راه حل عملي و واقعي پايان بخشيدن به اين شرايط اشاره اي نداريد. شما حتي يك اشاره مستقيم به عامل سركوبها و قتل و ستمگريهايي كه ظاهراً به آن اعتراض داريد نكرده ايد. انگار فاعل يا فاعليني بي نام ونشان با مردم چنين مي كنند.
آقاي گنجي به خوبي اين نظام ظالمانه را تحليل كرده و به همه مي گويد كه در اين ساختار امكان استقرار دمكراسي وجود ندارد. اما شما به صورتي رمانتيك از نزديك شدن مردم به دمكراسي سخن گفته ولي درجاي ديگر از موجوديت جمهوري اسلامي دفاع مي كنيد. چگونگي نفي اين حكومت بدون استفاده ازخشونت تا رسيدن به يك سيستم دمكراتيك مطلب ديگري است ولي روشن است اين رژيم هر چه بيشتر بماند از وضعيت شبه دمكراتيك هم دورتر مي شود.
مهاجرت خود شما به خارج، اگر به خاطر عدم تحمل شرايط داخلي است، پس قاعدتاً اين سخن را بايد بپذيريد ولي اگر جاذبه خارج و خارج نشيني بوده كه نيازي به كلام بيشتر نيست.

-- صدرا ، Aug 11, 2009 در ساعت 03:30 PM

jonbeshe sabze to iran migoyad jomhoriye irany yani jomhoriye islami na ,digar be che zabani begoyad ke shoma ham bedanid

-- arian ، Aug 11, 2009 در ساعت 03:30 PM

البته بعضی از این گرروههای خارج نشین که فسیل هم شده اند و جز ترور و اتهام زدن به بقیه چیز دیگری بلد نیستند به میدان آمده اند تا از طریق جنبش سیز خونین شاید دوباره خود را مطرح کنند.

-- مهدی ، Aug 11, 2009 در ساعت 03:30 PM

امیدوارم گروههای خارج نشین مثل مجاهدین و سلطنت طلبها یه کار عملی برای کمک به جنبش سبز انجام بدن مثل کاری که گنجی و عبادی کردند یا اگر نمی خوان این کار رو بکنن لطفا هیچ کاری در ارتباط با جنبش سبز انجام ندن. تا به حال که یا دور از میدان فتوای تغییر رژیم دادن یا در تجمعاتی که در خارج برای حمایت از جنبش مردم و محکومیت جنایت های حکومت انجام شده فقط با این قصد شرکت کردن که گروهشون رو مطرح کنند و در واقع از این تجمعات سوء استفاده کردند و بهانه به دست حکومت دادند تا کل حرکات خارج از کشور رو تخطئه کنند و این حرکتها را حرکتهایی گروهی نشان بدن و نه همبستگی با مردم و محکومیت جنایتها و البته با این بهانه سرکوبهای بیشتر رو توجیه کنند.

-- محمد یحیی پور ، Aug 12, 2009 در ساعت 03:30 PM

خانم پارسی پور / من سر از کار این چینیان عاقل در نمی آورم، آنها دارند برای همه جهان تولید میکنند از جانماز و چادر ما زنان ایرانی گرفته تا روسری چهارخانه فلسطینی ها و آخرین مدل لباس برای اروپایی ها... حالا هم که دارند اجازه تولید مثل بیشتر را به آنها میدهند و تک فرزندی هم به تاریخ پیوست.
ایکاش صدایی بلند شود و بگوید مقوله ای بنام صادرات ممنوع.....تا حرص و ولع را بشود کنترل کرد و جلو خیلی از مشکلات را گرفت .
قبل از اینکه چین جانشین امریکای کنونی شود

-- بدون نام ، Aug 13, 2009 در ساعت 03:30 PM