من به عنوان يک آدم بی سر و پا. اما آدم، در اين کنج تهران اعلام می کنم که تنها سد راه صلح برای بشریت امروز وجود حکومت جمهوری اسلامی ست. غربیها بر عکس ادعاهاشان تا کنون يکی شاهی در اين راه، یک قدم در اين راه، یک کلمه ی سودمند در اين راه خرج نکرده اند. آنها تنها از ايران نفت خريده اند و گاز اشکاور و تفنگ ضد شورش فروخته اند. همین!!! اما آنها در چاله ای عظیم گير افتاده اند که خود در کندن آن نقش داشته اند...آنها در قربانی شدن و قربانی کردن سکولارها و غیر مذهبی ها با سکوتشان نقش داشته اند... آنها هرگز مردانگی حکومتهای استالين و هیتلر و کومونيستی را هم نداشته اند. استالين و لينين و هیتلر از فاشیستها و کومونیستهای طرفدار خودشان و از جبه ی خودشان طرفداری می کردند، نفرات و پول میفرستادند، رادیو وتلويزيونهای آنها در خدمت دوستانشان بود. شما فکرش را بکنيد اين غربی ها اين سکولار ها اين ليبرالها حتا يک بار هم به طور محکم از روشنفکران ايرانی، از زندانيان سیاسی ايران سخن مفید نگفتند، در صورتی که حرف همه ی اعدام شدگان، همه قربانیان قتلهای ذنجیره ای ، همه ی سنگسارشدگان، اکثر اعدام شدگان، زندانی شدگان، شکنجه شدگان و...اکثريب قریب به قاطع تیرباران شدگان همه آزادیخواه بودند و می توان گفت به نوعی طرفدار غرب و اندیشه ی غربی! اين غریبها حتا یکبار هم از عباس اميرانتظام ، از احمد باطبی از قتل عامهای مکرر حکومت الله در ايران به طور جدی نه سخن گفتند و نه دفاع کردند. حالا کم کم دارند به پایان خط می رسند. آنها کم کم دارند می فهمند که جمهوری اسلامی بیخود نمی گويد که خواهان برقراری حکومت اسلام بر کل جهان است. امروز غرب دارد می فهمد که بيخود سپاه پاسداران و رهبر کبیر سابق و رهبر معظم فعلی ؛ آری بیخود اينان خواهان بر افراشتن پرچم لا اله الا الله بر فراز کاخ سفید واشنگتن و کاخ الیزه پاريس و کاخ باکینگ هام لندن و کاخ کرملین در مسکو و کاخهای همه ی جهان نيستند. حالا اينان فهمیده اند که اعلانِیه ها و اعلامیه های در جبهه های جنگ و خصوصا آن نقشه های کذایی و آن فلش (پیکان) که از تهران تا کربلا و بعد هم تا بغداد و بعد هم تا اندلس و جاهای ديگر اسپانیا و اروپا و تا آمريکا را مسخر می کرد و... بله دارند می فهمند که آن حرفها که بازی بازی بوده حالا جدی جدی در پستوی رهبری و پشت پرده ی نظنز و کرمان و اصفهان و یزد و قم و حتا تهران و بمب بازی رهبری مطرح است. و در خاتمه باید بگويم که متاسفانه مردم ايران خیلی خوش شانس نیستند. زيرا آنها با اکثريتی قریب به مطلق مخالف سرسخت اين حکومتند ولی روشنفکران که می خواهند دور هم جمع شوند و به آنها راه نشان دهند از بیماری خود رایی، خودپسندی، خود محوربینی، خود پرستی و...رنج می برند. خصوصا آنها ـ روشنفکران ـ حاضر نیستند بنشینند و راست و پوست کنده بگویند که بابا اين انقلاب غیر از ضرر برای ايران هيچ نیاورده و روزی نیست که در خیابانهای تهران جناز های از جنگ و از اعدام و از سنگسار و از تیرباران و جنازه جنازه و جنازه و جنازه نياورند. همانها که با خمینی همدست شدند تا ريشه ی شاه را بکنند، ريشه ی خود را هم کندند، و عجبا که حالا هم دست بردار نیستند و حاضر نيستند حتا کوچکترين انتقادی از خود بکنند... و همین امروز حاضرند صد سال ديگر هم زير ساطور ولایت امير مومنان علی خامنه ای که هیچ چیزش از آن امیر مومنان کمتر نیست بمانند، ولی حاضر نيستند با کسی که در بیمارستان فرح پهلوی در خیابان مولوی بدنیا آمده دور یک میز بنشینند. که اگر مثلا با داريوش همایون بنشینند و ببینند که آخر بابا او هم چه می گويد حرام محض است! و چرا؟؟ به خاطر اينکه با داريوش همایون نشستن و رضا پهلوی را هم داخل آدم دانستن يعنی انتفاد از خود!! و مگر ممکن است که اين اربابان پرمدعا از خود انتقاد کنند؟؟ حالا اگر بیشتر از نیمی از مردم هم در ايران هر صبح و شام خواب حکومت شاه را می بینند، خب ببینند، به درک! آنها در حالی که بینهایت بار از رضا پهلوی خواسته اند تا از حکومت پدرش انتقاد کند، که خب تا اندازه ای کرده است، اما آنها حاظر نیستند حتا یک بار هم که شده بنشینند و راجع بع اعلامیه های تاکتیکی خودشان و دروغهی وحشتناک آن اعلاميه ها ابراز نضر و يا اظهار نظر کنند. من هنوز اعلامیه ای از گروه چپی را دارم که در آن شاهی را افشاء می کند که با دستان خود سوزن زير ناخن يک مباز چپ فرو می کند!!! آری تکرار می کنم تنها راه رهایی ايران و جهان از مصِبتی که در آن است، تنها راه پِشگيری از مصیبتهایی که در انتظار ايران و جهان است بايد اين حکومت کنار رود. همه وسایل آماده می شود. شما اگر به اندرونی اين نظام هم توجه کنيد، اگر به عصبیت ماشینهای آخرين سيستم و بی نمره و بی نام نشان و سیاه و آجير کشان خیبانهای پهلوی و کوروش کبیر هم توجه کنيد ، آری از اين عصبیت خواهيد فهمید که آنها هم دارند برای تنازع بقاء آماده می شوند...