خانه > خبر اول > تیتر یک > «حرفهایی که یک روشنفکر زده در قواره دین نیست» | |||
«حرفهایی که یک روشنفکر زده در قواره دین نیست»خبرگزاری فارس از قول دبیر هیات اسلامی هنرمندان می گوید نباید گذاشت مجید مجیدی در اعتراض خود به دکتر سروش تنها بماند. این خبرگزاری که در هفتههای اخیر موضوع مصاحبه دکتر سروش با یکی از رسانه های هلندی را در باره رابطه قرآن و پیامبر پیگیری کرده و چندین مقاله انتقادی منتشر کرده است پاسخ مفصل دکتر سروش را صرفا به صورت خبر ناقص منتشر کرد و از انتشار متن کامل ان خودداری ورزید. مجید مجیدی فیلمساز ایرانی دکتر سروش را تکفیر کرده است. به نوشته خبرگزاری فارس علیرضا سجادپور گفته است: من اعتراض اخیر «مجید مجیدی» را تحسین میکنم و معتقد هستم که نباید بگذاریم ایشان دراین اعتراض تنها باشد؛ باید فکرهای دیگر هم به این اعتراض بپیوندند. آقای سجادپور در اشاره به آرای دکتر سروش و بدون نام بردن از او برخورد با اصحاب این آرا را در حیطه کار مدیران و هنرمندان و رسانه ها دانسته و گفته است: فکر میکنم وظیفه مقابله با این بیماری جدی در فرهنگ و هنر ما، در درجه اول برعهده مدیران و سیاستگذاران است، در درجه دوم برعهده هنرمندان و در درجه سوم بر اصحاب رسانهها و مطبوعاتیها است که به عنوان یک نشانه جدی آن را تلقی کنند و با این انحراف برخورد نمایند. این اظهارات در حالی بیان می شود که تمام کسانی که در مجموعه نقدهای منتشر شده این خبرگزاری از مطالعات اسلامی برخورداند از جمله بلندمرتبه ترین آنها، آیت الله سبحانی، با وجود نقد آرای سروش از وارد شدن به مساله تکفیر او خودداری کرده اند. دبیر هیئت اسلامی هنرمندان به فارس گفت منظور مجید مجیدی «صحبتهای دکتر سروش بوده درباب اینکه قرآن ریشه بشری دارد و نه ریشه الهی صرف؛ خب این حرفی است که یک روشنفکر زده و به هیچ وجه در قد و قواره فهم دین نبوده و با این کارش حرفی زده که با نص قرآن هم کاملا در تناقض و تقابل است.» دکتر سروش از چهره های شاخص اصلاحگران دینی در ایران به شمار می رود و در طول سه دهه گذشته آرای دینی او تحولات بسیاری را در حوزه فکر دینی موجب شده است. آقای سجادپور گفته است: «در درجه اول وظیفه علمای دین است که واقعا وارد میدان شوند و موضوع را برای مردم تبیین کنند و نقاط انحرافش را مشخص کنند اما در درجه بعد وظیفه عناصر دلسوز پیامبر و قرآن است که حداقل دراین بخش با آقای مجیدی همزبان شوند، با این موضوع برخورد کنند و جلوی سوءنظر و رفتار نادرست درمقابل ساحت مقدس پیامبر و قرآن کریم را بگیرند.» دکتر سروش در توضیحات مفصل خود خطاب به آیت الله سبحانی از دو نوع متافیزیک یاد کرده بود که محل اختلاف نظر او و منتقدان اوست: «به من حق بدهید که بگویم متافیزیک شما متافیزیک بعد و فراق است و متافیزیک من متافیزیک قرب و وصال. تصویری که از خدا و محمد در ذهن شماست گویا تصویر خطیب و بلندگو یا ضبط صوت است. خطیب می گوید و بلندگو آن را پس می دهد. گویا شما می پندارید قرآن بر زبان محمد نازل شده است نه بر دل او. اما تصویر من از آن رابطه تصویر نفس و بدن، یا ساده تر، تصویر باغبان و درخت است. باغبان بذر می کارد و درخت میوه می دهد.» دکتر سروش نوشته است: «مطابق تصویر شما، گویا خطیب می تواند هر کلامی را به دهان بلندگو بگذارد از شعر گرفته تا فلسفه تا ریاضیات، از عربی تا انگلیسی و چینی اما مطابق تصویر من، هر میوه ای از هر درختی بر نمی خیزد. درخت سیب فقط سیب می دهد نه آلبالو. و اشعریت محض است اگر بگوئیم از هر درختی هر میوه ای را می توان انتظار برد.» در همین زمینه: |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
خيالتان تخت علما تنها جوابي كه دارند برپا كردن راهپيمايي است جوابي ندارند بدهند .
-- بدون نام ، Mar 8, 2008 در ساعت 08:36 PMبسیاری کتب نامدار به زبان فارسی وجود دارند که پس از روی کار آمدن حکومت اسلامی نوشته شده اند و اصل دین اسلام و مساله ی پیامبری و ... را از نظر اصالت پیام و ظرافت بسط، مورد انتقاد شدید و رد کامل قرار می دهند... اما چون از صراحت برخوردارند، با سکوت و تکفیر مواجه شده اند و ترجیح ملاها و دینمداران این است که با بی پاسخی، جلوی مراجعه هرچه گسترده تر جوانان به آن نوع آثار را بگیرند (همچون آثار زنده یاد کورش آریامنش (رضا مظلومان)، علی میرفطروس، کتب دکتر مسعود انصاری، تا حدودی شجاع الدین شفا و...) آرای -به اصطلاح- نو و بکر فردی همچون سروش با آن پیشینه ی تیره، با وجود پرخواننده بودن آثار آن نویسندگان نامبرده و دگردیسی فکری بسیاری جوانان، بیشتر به شوخی می مانند و دیگر چیزی در حد بحثهای "نو" و "روشنفکرانه!" نیستند. این آرا که به نظر من هدفی جز گمراهی، خلط مباحث فکری و تاریخی و هیاهو برای هیچ ندارند، فقط به درد همان خبرگزاری فارس و کاسه های داغ تر از آشی همچون مجید مجیدی! می خورند... بالاخره برای ابراز وجود فیلسوفانه، همیشه باید چیزی در بساط داشت! شاید اگر 30 سال پیش چنین حرفهایی زده می شد، برای فارسی زبانان بکر بود اما امثال این افاضاتِ فیلسوفانه(!) جناب دکتر حاج فرج دباغ دیگر بسیار کهنه شده اند...
-- علیرضا ، Mar 8, 2008 در ساعت 08:36 PMتکمله پیام پیشین:
واقعا این آقایان یا اینقدر نادانند یا خود را به بی خبری زده اند و همچون همیشه و بر پایه اصول حقه شغل شریفشان به دروغگویی می پردازند:
يثربي: ادعاي بشري بودن قرآن در تاريخ اسلام بيسابقه است (!!!)
خبرگزاري فارس: (20 بهمن 86) استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي در واكنش به اين ادعا كه قرآن كلام پيامبر(ص) است، و در سدههاي مياني اسلام چنين نكتهاي طرح شده است گفت: در دوران گذشته كسي چنين ديدگاهي نداشته است.
-- علیرضا ، Mar 8, 2008 در ساعت 08:36 PMاینها ها هم کاسه داغتر از آش شدند
-- sasanl ، Mar 8, 2008 در ساعت 08:36 PMفکر کنم یاد آوری نکات زیر درباره ی قرآن به بحث کمک کند:
1) در قرآن کلمه " کتاب" هم برای قرآن هم برای "ام الکتاب" (که قرآن زیر مجموعه ی کوچکی از آن است) بکار رفته است. باید دقت کرد آیاتی که دومی را توصیف می کند با قرآن اشتباه نشود.
-- آرش ، Mar 8, 2008 در ساعت 08:36 PM2) تعداد کلمات قرآن کمتر از هشتاد هزار کلمه است. اکر به تعداد روزهای رسالت ( 23 سال) تقسیم کنیم می بینیم بطور متوسط هر روز کمتر از ده کلمه نازل شده است. حال مقایسه شود با تعداد کلمات خداوند که طبق نص صریح و مکرر قرآن بی نهایت است.
3) اگر قرار بود با تعداد مشخصی کلمه "کتابی" نوشته شود، در نوشتن کتاب قرآن این همه کلمات خرج مطالب تکراری و موازی نمی شد.
4) اکثر آیات "موردی" آمده است؛ در زمان و مکان خاص برای یک مورد خاص
5) قرآن خود مکرر به آیاتی خارج از قرآن ارجاع داده است.
6) این که پیامبر در زمان حیات خود دستور تدوین قرآن را نداد؛ پرسش برانگیز است
7) سبک نگارش بعضی از آیات خیلی ابتدایی است
8) طبق نص صریح و مکرر قرآن خداوند برای هر قومی رسولی ( و کتابی) به زبان خودشان فرستاده است
9) ...
خب حالا یک بار دیگر بدون حساسیت و مبالغه درباره ی قرآن به موضوع مورد بحث بیاندیشیم؟؟
شرم آوره و خيلي هم شرم آور. اينا هنوز نفهميدن كه سروش تنها يه نفر نيست ؟!!! اگه سروش رو تكفير كنن با بقيه نخبه ها و شبه نخبه هايي كه تا حدي از قِبل روشنفكري ديني بيرون اومدن چيكار ميخوان بكنن؟؟؟
-- hamed ، Mar 8, 2008 در ساعت 08:36 PMاین آقای محترم خیال می کنند چند هنرمند صاحب نام خودفروخته مانند مجید مجیدی می تواند پیدا کند تا سروش را تکفیر نمایند
-- بکتاش ، Mar 8, 2008 در ساعت 08:36 PMخوب شد مجيدي اسكار نگرفته بود وگرنه معلوم نبود چكار مي كرد .مجيدي بلندگوي يك جريان كثيف شده است .بيچاره عروسك بانيان قتلهاي زنجيره اي شده .اما اين برخورد ها قبلا هم عليه سروش بوده اما حالا كه از بلندگوي آنها صدايش در مي آيد خيلي خطرناك است آنهم در زمان انتخابات .شايد حذف كردن ديگري در راه باشد.
-- مشكوك ، Mar 8, 2008 در ساعت 08:36 PMآیا بعد از گذشت 1400 سال هنوز اجازه نداریم, تفکر آزاد و بیانی آزاد در مورد مذهب اسلام ـ شیعه داشته باشیم. قدر ی انصاف هم خوب است. چرا باید بترسیم و چرا باید بگذاریم که فضایی پر از زور و اختناق (حتی در بین روشنفکران و هنرمندان) ایجاد شود.
-- امیر سایه ، Mar 8, 2008 در ساعت 08:36 PMآقای مجید مجیدی , چرا بعنوان هنرمند و یا کارگردان میخواهد به همین فضای اختناق کمک کند. آیا هنرمندانی بنام در خارج نیستند که بتوانند در محیط آزاد غرب در مقابل این همه زور و اختناق صف آرایی کنند.
سروش چون گفته قرآن بر دل محمد جاری شده نه زبان اش باید تکفیر شه. پس اونها که این کتاب رو از اساس قبول ندارن چی باید بگن؟
-- رهگذر ، Mar 8, 2008 در ساعت 08:36 PMچرا حتی اهل فکر ما بجای نقد بدنبال توهین هستند. این نویسنده محترم که از لفظ دباغ استفاده کرده میداند که از ادبیات کیهان تهران بهره میگیرد. مقایسه هایش هم نابجاست. آقای انصاری را با سروش مقایسه می توان کرد ببینیم چه میگویند و با تحقیق چه نسبتی دارند؟ نه اینکه زبان توهین باز کنیم...
-- آرمان ، Mar 8, 2008 در ساعت 08:36 PMسلام. از بچگی به ما گفتن لا اکراه فی الدین. و گفتند یعنی در دین اجباری نیست. ولی این سوال برای من همیشه بود که چرا خدا نگفته لااجبارفی الدین؟!؟ بنظرم اکراه یعنی اینکه در دین چیز ناپسند و مکروهی وجود ندارد وگرنه لزوما دین اجباری است. پس بنا به فتوای پروفسور و فیلسوف جنت مکان -مجید مجیدی- آقا فرج دباغ، کافر و خونش مباح است. ما نیز برای نزدیکی هرچه بیشتر به خدا باید ایشان را یکراست اعدام کنیم.
-- omid ، Mar 8, 2008 در ساعت 08:36 PMنقطه سرخط.
یک نفر به آقای مجیدی بگ "شما سر بیاز بحث هستی یا ته بیاز. شما فیلم تو بساز." شاید چماقداری در ایران شیوه همه-گان است.
-- رهگذر ، Mar 8, 2008 در ساعت 08:36 PMنه آقای علیرضا و مجموعه کسانی که لیست کرده اند ، و نه آقای مجیدی و سبحانی و امثالهم ، درکی از تجربه عارفانه ندارند. آقای سروش به علت انس با مولوی ، قطره ای از دریای بیکران عرفان را در کام فرو برده و این شهامت را پیدا کرده که همان سخن حلاج را تکرار کند. شهامت او نسبتی با عوام فریبی ندارد. او با مدد جستن از کسانی که از تیغ تکفیر رهیده اند ، چون مولوی ، قصد دارد بگوید که وحی و نبوت هم یک تجربه عارفانه است که از قضا در انحصار نبی نیز نیست. اینها چیزهایی نیست که بشود به مدد عقل و علم و تاریخ توضیحش داد. نیاز به تجربه عارفانه دارد. کسانی که آن را فهم نمی کنند ، بهتر است دست از لجاجت بر دارند و به سمت تجربه کردن لحظه های عارفانه پیش بروند ، آنجا که عقل از حرکت می ایستد و جهان دیگری رو می نماید. راههای درک این تجربه بی شمارند. انسان کنجکاو و حقیقت طلب عاقبت آن را می یابد.
به قول حافظ:
آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد.
حلاج را می گوید که فقیهان او را بر دار کردند. حلاج ماند و آن فقیهان در سیاهی تاریخ گم شدند.
-- علی ، Mar 9, 2008 در ساعت 08:36 PMبسیاری از افراد حرفهایی آوانگاردتر از سروش زده اند ولی اهمیت حرف او در این است که از منظر درون دینی و به قصد اصلاح مطرح شده نه به منظور نفی اسلام. یقینا این بحث نیز همچون دیگر مباحث ایشان راهگشا وسازنده خواهد بود.
-- آرش کرامتیان ، Mar 9, 2008 در ساعت 08:36 PMبه امید روزی که اسلام نیز همچون مسیحیت مدرن باشد و روشنفکران ما بیهوده سعی نکنند اولین جامعه ی بدون دین تازیخ را در ایران درست کنند.
این مجیدی هم شده مخملباف ۱۰-۲۰ سال پیش که می خواست مهرجویی رو به خاطر فیلم اجاره نشینها با نارنجک بفرسته هوا. آخه مرتیکه دو تا فیلم ساختی اونم به مذاق خارجیها که جایزه بگیره دلیل نمی شه راه بیافتی بر ملت دردسر درست کنی خایه مالی هم مرام می خواد والل.
-- mani ، Mar 9, 2008 در ساعت 08:36 PMآقای سروش را با نام قدیم خواندن چه دردی را از شما دوا می کند؟!! سخنانش را بشنوید و تفکر کنید. صدهاسال میلیاردها انسان تحت القائات اسلام به کجا رسیده اند؟ خود را معطل چه کرده اید؟ "دین" به معنی "راه" و روش است. اگر اسلام نتوانسته بشریت را حتی درصدر اسلام نجات دهد پس چه فایده ای داشته است؟ از چه می ترسید؟ از تفکر در دین؟ فقط تقلید شما را به جایی نمی رساند. وقتی به صراحت درقرآن آمده که خورشید درپایان زمین درآب گل آلود فرو می رود یا عموی پیر پیامبر را نفرین می کند و صدها خطای دیگر چرا از خود نمی پرسید که بر اساس چه نکته شاخصی آن را پذیرفته اید؟ فقط به صرف حرف پدر و مادر و فامیل؟ عمر آنقدرها طولانی نیست. آن را با غفلت نبازید. شما حق دارید درهمه چیز فکر کنید.
-- فرید پویا ، Mar 9, 2008 در ساعت 08:36 PMزنده باد سروش و کسروی. دشمن تفکر غریب باد.
سال گذشته به مناسبت سال پيامبر اعظم سخيف ترين اهانت ها به پيامبر در آزمون و مسابقه آموزش و پرورش شد و هيچيک از دلسوزان اسلام و مسلمين موضع گيری نکردند !!! چه شده است که اکنون در برابر سخن کلامی يک متفکر که با ملاحظه تفکر عرفای مسلمان چندان غريب هم نيست فرياد وا اسلاما بلند شده است.
-- ali ، Mar 9, 2008 در ساعت 08:36 PMنمی دانم آقای سروش واقعا فکر می کنند با این بیان ها میتوانند خاطرات سیاه انقلاب فرهنگی را از چهره شان بزدایند.
این تابو شکنی ها خوب است. باور کنید خوب است. میخواهد سروش باشد یا هر ... دیگر.
ولی باور کنید درافتادن با اعتقاد عامه سخت است.
-- نریمان ، Mar 9, 2008 در ساعت 08:36 PMestelaahe rowshanfekre dini va tamaddone eslami va estelaahaate faraavaane digari azin guneh naamafhum hastand. - Sorush miguyad " ghoraan bar dele mohammad jari shod , na zabaane vey " aanhaayi keh fekr mikonand Sorush Filsuf va rowshanfekr ast , baayad bishtar motaale?e konand."
-- abbas ، Mar 9, 2008 در ساعت 08:36 PMباسلام
-- jahann ، Mar 9, 2008 در ساعت 08:36 PMتفكر حاكم بين مردم به حدي منفور شده كه با هر انديشه اي مخالفت كند نتيجه آن محبوبيت بيشتر براي شخص مقابل و ايجاد تنفر بيشتر از حاكميت وطرفدارانش ميشود، اين يك واقعيت است چه آقاي مجيدي قبول داشته باشد چه نه.
استدلال مجيدی در مورد کفر سروش به نظر خیلی منطقی می آید. مخصوصا آن قسمتی که جاهلیت را مطرح می کند که می گفتند پیامبر اساطیرالاولین گفته است. چه شباهتی
-- بدون نام ، Mar 9, 2008 در ساعت 08:36 PM1. استفاده از نام "فرج دباغ" که اسم واقعی جناب سروش است فکر نکنم "توهین" باشد. دوستان عزیز لطفا به اصل موضوع بپردازید. آیا این خود نوعی انحراف بحث نیست؟ آیا مگر این نام چنان ناخوشایند است که اینگونه باید از آن گریخت و اگر از آن یاد کرد، "توهین" محسوب شود؟
2. افرادی که به دنبال "اصلاح دین" و جنبش اصلاح دینی هستند، -آنطور که مسیحیت تجربه کرد- فکر می کنم از قطار اندیشگی جا مانده اند... بررسی تاریخ و اصول اسلام، این پیام را به ما می دهد که امکان "اصلاح" در آن با توجه به ذاتِ و پیشینه بیضه داران اسلامی ایران -که در آن مذهب تماما سیاسی و مطلق گرای شیعه حاکم است- امکان ندارد و جز بیچارگی های بیشتر برای این ملت و دهه ها بدبختی و درماندگی بیشتر، پیامدی ندارد. واقعا انسان باید چقدر ساده اندیش و بیگانه با حقیقت تاریخی دینکاران باشد که از فردی همچون دکتر سروش توقع "اصلاح" در دین داشته باشد. بجای اصلاح در دین، باید بدون بازی با مفاهیم و لغات، خواستار جدایی کامل دین از سیاست و دولت شد؛ آنوقت است که با کوتاه شدن دست دین از دولت و حضور افراطی و -این روزها- لوده آمیز آن در زندگی مردم، خود به خود آن جنبه های معنوی اسلام در جامعه منتشر خواهد شد. البته اگر تا به آن روز دیگر آقایان ذره ای از آن -به اصطلاح- "معنویت" را باقی گذاشته باشند.
3. درباره ی درجات "عرفان" جناب سروش، باید سکوت پیشه کرد! معذرت می خواهم.
4. به امید روزی که فضایی بر ایران حاکم شود که تمام آرا، همچون آرای انصاری و دیگران به بحث گذاشته شوند و به پرواز اندیشه -چه مخالف و چه موافق- مجال داده شود.
-- علیرضا ، Mar 9, 2008 در ساعت 08:36 PMحالا مجیدی چی میگه این وسط؟ از کی تالا دین شناس شده. مسخره.
-- بدون نام ، Mar 9, 2008 در ساعت 08:36 PMمن هرچه قدر فکر کردم نفهمیدم که آقای سروش را چگونه روشن فکری می توان خطاب کرد. اگر سروش روشن فکر است، پس انصاری و معین زاده و ... چه کسانی هستند؟ سروش آمده و یک حرفی زده. آیا واقعا اینکه بگوییم قرآن بر دل یا زبان پیامبر فرود آمده روشن فکریست؟ دعواهای این چند نفر مثل دعوای بچه ها می ماند که یکی می گوید فرشته ی مهربان زن است یکی می گوید مرد. نه چیزی بیشتر.
-- طاها بذری ، Mar 9, 2008 در ساعت 08:36 PMآقایی که نوشته اند نباید توقع اصلاح داشت و باید خواستار جدایی دین از سیاست شد . گویا فکر می کنند با بخشنامه ی اداری باید دین از سیاست جدا شود.مگر در مسیحیت با همین بحث ها این تحول صورت نگرفت؟
-- آرش کرامتیان ، Mar 9, 2008 در ساعت 08:36 PMاصل صحبت من در پیامهای پیشین به "ماهیت" همان بحث ها -به قول شما- برمی گشت که نوشتم با توجه به تالیفات روشنگری دینیِِ نه چندان کم شمار در پس از انقلاب و پرسر و صدا بودن و پرخواننده بودن آنها، دیگر صحبتهای اینچنینی آنهم از زبان فردی همچون سروش با آن سابقه و کتب به علاوه ی پریشان نظریهای بیشمار و تناقضات اندیشگی، دیگر کهنه شده اند...
پس آن داوری شما درباره "بخشنامه ی اداری" و از این دست، موضوعیتی ندارد...
مسئله گسترده تر و حقیقت ها امروز دیگر عیان تر از آنند که با گفته های فردی همچون "سروش" آرزوی "اصلاح دینی" در ما بوجود آید. آیا براستی ما اینقدر ساده ایم...؟
امثال سروش (جدا از آن پیشینه دهه 60) اگر براستی خواهان اصلاح در دینند؛ اگر به معنای واقع کلمه، "روشنفکرند" و با توجه به وظیفه حقیقی شان، "مهندسی صحیح اندیشه مردم" و "آزادی" ایشان را مدنظر دارند، باید بجای طرح این نظرات، مشروعیت و اصل وجودیِ نظام اسلامی را زیر سوال ببرند. این آرا، همانطور که پیشتر هم نوشتم، جز تلف ساختن وقت و هیاهو بر سر هیچ، سودی ندارند. براستی طرح مسئله وحی شدن یا نشدن به پیامبر و قرآن را ساخته ذهن او دانستن یا ندانستن، "اصلاحگرانه" است؟ آنهم زمانی که تنها مشکل ایران، "حکومت اسلامی" و "اسلام سیاسی" است... با وجود این حکومت، به گمان من تنها آنانی را می توان اصلاحگر نامید که مشروعیتِ تشکیل حکومت و سروری و تفوق بر جان و مال مردم را از سوی بیضه داران تمامیت خواه مذهب شیعه حقه اثنی عشریه، زیر سوال ببرند و اصول ایدئولوژیک و اعتقادیِ تقلبی و ساختگی این بیضه داران را افشا کنند... آنوقت است که خود به خود، دین به همان جایگاه "معنوی" خود بازمی گردد... نیاز ایران امروز هم جز این نیست... غیر از این، "هدف فیلسوفانه"! را باید بگونه ای دیگر تعریف کرد.
طرح آن نظرات، کارا نیست. این است که می گویم سروش، با طرح این آرا، نشان می دهد که حقیقتا درد "دین" ندارد و به دنبال برداشتها و چیدن میوه های دیگری ست؛ براستی چشمداشت اصلاح و دگرگونی داشتن از آرا و نظریات وی، ساده نگری ست.
در پایان، اگرچه این در این جایگاه مجال بحث گسترده نیست اما درباره جنبش اصلاح دینی در مسیحیت فقط به این اشاره کنم که ساختارهای اسلام و مسیحیت از بعد سیاسی و همینطور ظرفیتهای عقیدتی، بسیار دور از یکدیگرند و پندار همراستا و همگون بودن شیوه ی اصلاح در آنها، به گمان من، نادرست است.
-- علیرضا ، Mar 9, 2008 در ساعت 08:36 PMمساله ی دین بسیار پیچیده تر از این است که برخی از دوستان تصور می کنند.متاسفانه نگاه غالب هنوز سیاسی است و به دنبال راه حلی فوری.
-- آرش کرامتیان ، Mar 10, 2008 در ساعت 08:36 PMضمنا به جای پرونده سازی و اتهام سروش را هم باید در جایگاه تاریخی اش دید.
salam khob bood vali mano be oun vane ie tarafdar razii nakarde omid varam dafe baed behtar beshe
-- amin kei vanlo ، Apr 5, 2008 در ساعت 08:36 PM