تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

وزیر‌کشور: ایران مفاهیم جدید برای جهان تولید می‌کند

مصطفی پورمحمدی معتقد است: «امروز ایران به برکت حکومت جمهوری اسلامی قادر به تولید مفاهیم جدید و پیام‌سازی برای جهانیان است و این توانمندی باید تبدیل به برترین ابزار مبارزه با قدرت‌های استکباری شود.»

به گزارش زمانه به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی وزارت‌کشور، مصطفی پورمحمدی که در جمع طلبه‌های حوزه علمیه امام صادق کرج سخن می‌گفت با اعلام این مطلب تاکید کرده است: «ایران امروز پس از ‪ ۳۰‬سال در بسیاری از بخش‌ها پیشرفت‌های کم نظیر و ارزنده‌ای داشته، ولی از شعور اجتماعی مردم جهان نباید غافل شد.»

پورمحمدی بر این باور است که، امروزه بنای مدیریت جامعه ایرانی براساس نگاه و تفکر دینی است، این نگاه برپایه ارزش‌های اسلامی بوده که این بنای مدیریتی با گذشت زمان جایگاه خود را یافته و اکنون آن را به رخ جهانیان می‌کشد.

وزیر کشور با تشریح موضوع دهکده ‌جهانی و فروریختن مرزها گفته است: «امروز حتی مرز خانه‌های شخصی نیز فرو ریخته و امواج، مرزی باقی نگذاشته و در این میان مردم و دولتی موفق هستند که بتوانند قلوب را تسخیر کنند.»

وزیر کشور همچنین افزوده است: «روحانیت در تولید مفهوم و پیام‌های ارزشمند برای جهانیان نقش سازنده دارد و در اصل همین روحانیت بوده که جایگاه امروز ایران را در جهان تثبیت کرده است.»

نظرهای خوانندگان

به وضح می توان از کلام ایشان فهمید که این ایران نیست که مفاهیم جدید ایجاد می کند این دولت مهرورزی است که مفاهیمی تولید کرده که بشر امروز قادر به درک آن نیست چون فقط این مفاهیم را خود این آقایان می فهمند و قطعاً با همین مفاهیم هم هست که قلب مردم را تسخیر کرده اند البته قلبی که مسخر چنین مدیریتی باشد تکلیفش معلوم خواهد بود چون دیگر برای مردم جای تفکر باقی نمانده همه چیز احساسی شده چون همه چیز در سایۀ چنین مدیریتی مفهوم جدید پیدا کرده چه بهتر می شد که این حرفها را از قول خودشان می زدند نه با نام ارزشهای اسلامی چون چیزی که مسلم است این است که آنچه ایشان به عنوان مفاهیم جدید تولیدی به جهان عرضه می کنند با ذات اسلام در تعارض و تقابل قرار دارد.آقای پورمحمدی لطفاً مفهوم جدید در جهان تولید نکنید چون ممکن است تولید بالا رود و چون عرضه و تقاضا وجود ندارد آنوقت این همه تولیدات انبوه مشکل ساز میشود.

-- نقلی ، Jan 5, 2008 در ساعت 05:39 PM

... به قول مرحوم اوستا که:
آنکه در خونش طلا بود و شرف
شانه ای بالا تکاند و جام زد
چتر پولادین ناپیدا به دست
سوی ساحلهای دیگر گام زد

باز ما ماندیم و جهل و بی کسی
وانکه کفتار است و گرگ و روبه است
گاه میگویم فغانی برکشم
باز می بینم صدایم کوته است

هر که آمد بار خود را بست و رفت
ما همان بدبخت و زار و بی نصیب
زان چه حاصل جز دروغ و جز دروغ
زین چه حاصل جز فریب و جز فریب

باز می گویم که فردای دگر
باش، شاید دیگری پیدا شود
کاوه ای پیدا نخواهد شد امید
کاشکی اسکندری پیدا شود ...

-- بدون نام ، Jan 6, 2008 در ساعت 05:39 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)