تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

قیصر امین‌پور درگذشت


aminpour.jpg

بامداد امروز شاعر معاصر، دكتر قيصر امین‌پور در بيمارستان دی تهران به علت عارضه قلبی درگذشت.

قیصر امین‌پور در یک تصادف رانندگی در سال 1378 به شدت آسیب دیده بود و از عوارض آن رنج می برد.

پيكر قيصر امين پور ساعت ‪ نه صبح چهارشنبه نهم آبان از مقابل انجمن شاعران واقع در خيابان دولت تشييع می‌شود

قیصر امین‏پور متولد دوم اردیبهشت 1338 شهر گتوند در استان خوزستان است. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در گتوند و دزفول به پایان برد سپس به تهران آمد و دکترای خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران در سال 1376اخذ کرد. وی فعالیت هنری خود را از حوزه اندیشه و هنر اسلامی در سال 1358 آغاز کرد .

وی در سال 1367 سردبیر مجله سروش نوجوان شد و از همین سال در دانشگاه الزهرا و دانشگاه تهران به تدریس اشتغال داشت. امین‌پور سال 1382 به عضویت فرهنگستان ادب و زبان فارسی درآمد.

امين‌پور در سال 1376 از رساله دکتری خود در ادبیات فارسی با عنوان "سنت و نوآورى در شعر معاصر" در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران دفاع کرد. استاد راهنمای امین‌پور در این رساله دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی بود. امین پور پس از دکتری در دانشکده ادبیات تدریس می کرد.

همچنین خبرگزاری فارس گزارش می دهد دکترشفیعی که روزهای سه شنبه برای تدریس به دانشگاه می آید امروز کلاس خود را تعطیل کرد و برای دانشجویان از شعر قیصر امین پور گفت. دکتر شفیعی امروز صبح در کنار احمد مسجد جامعی، فاطمه راکعی و گروهی دیگر از چهره های ادبی و فرهنگی در بیمارستان دی حضور داشت.


دکتر شفیعی کدکنی در مرگ شاعر می گرید

محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین ایران و صفار هرندی وزیر ارشاد ایران در بیانیه های جداگانه ای درگذشت او را تسلیت گفته اند.

امین پور اولین مجموعه شعرش را با عنوان "تنفس صبح" که بخش عمده آن غزل بود و حدود بیست قطعه شعر آزاد از سوى انتشارات حوزه هنرى در سال 63 منتشر کرد و در همین سال دومین مجموعه شعرش "در کوچه آفتاب" را عرضه کرد.

در سال 1365 "منظومه ظهر روز دهم" وی منتشر شد. در اواسط دهه هفتاد دومین دفتر از اشعار امین‏پور با عنوان "آینه ‏هاى ناگهان 2" به چاپ رسید. دکتر قیصر امین ‏پور در سال 1382 از سردبیری سروش نوجوان استعفا داد.

دکتر محمد جواد کاشی که وبلاگ زاویه دید را می نویسد در باره او نوشت: غنچه قریحه قیصر در زمانی به تدریج می‌شکفت که شعر به شعار بدل شده بود. کسانی از ناحیه شعار نان می‌خوردند و اینچنین شد که سفره شعر پر از نان چرب و گرم شعار بود، اما خالی از حقیقت. شعر دیگر نه تکیه گاهی بود و نه منادی هیچ افقی پیش چشم مخاطبانش. قیصر در این میانه، پر از ترنم و ترانه بود. اما مثل سربازان به جای مانده از نبردی تاریخی، در خیابان گام بر می‌داشت. حماسه‌ها در جانش طغیان کرده بودند، اما در خلال سال‌ها و لحظه‌های تنهایی، به تدریج رسوب کرده بودند و در رنگ سردی از مهر عمیق از چشمانش می‌تراویدند.

از میان گروهها و احزاب سیاسی نخستین واکنش از جبهه مشارکت بود. این جبهه با صدور بیانیه ای که با این شعر او ختم می شود مرگ زودهنگام او را تسلیت گفت:

حرفهای ما هنوز ناتمام
تا نگاه می‌کنی

وقت رفتن است

باز هم همان حکايت هميشگی

پيش از اين که با خبر شوی

لحظه عزيمت تو ناگزير می‌شود

آی

ای دريغ و حسرت هميشگی

ناگهان

چقدر زود دير می‌شود

نظرهای خوانندگان

hamishe che ghadr zood dir mishe....roohash shad!

-- hasti ، Oct 30, 2007 در ساعت 02:59 PM

برای هر ستاره ای که ناگهان در آسمان غروب می کند ، دلم هزار پاره است .دل هزار پاره را ، خیال آن که آسمان همیشه و هنوز هم ، پر از ستاره است ، چاره است . فقدان این شاعر پراحساس را به جامعه ادبی و خانواده محترمشان تسلیت می گویم .

-- یکتا رسا ، Oct 30, 2007 در ساعت 02:59 PM

جدا ناراحت شدم. خدا رحمتش کنه

-- بدون نام ، Oct 30, 2007 در ساعت 02:59 PM

این رویداد تلخ به همه ی جامعه ایران تسلیت می گویم
رنج فقدان چنین ستارگانی را تحمل چگونه

-- حسام ، Oct 30, 2007 در ساعت 02:59 PM

ای کاش می شد بدانیم ناگه غروب کدامین ستاره ژرفای شب را چنین بیش کرده ست؟

-- مژده ، Oct 30, 2007 در ساعت 02:59 PM

قیصر امین‏پور متولد دوم اردیبهشت 1338 گتوند است نه دزفول

-- Nader ، Oct 30, 2007 در ساعت 02:59 PM

کاش یکی دوتا از اشعار او را هم منتشرمی کردید تا ما که درخارج کشور زندگی می کنیم با آثار او آشناشویم . به هرحال روحش شاد .

-- محمد حسن ، Oct 30, 2007 در ساعت 02:59 PM

روحش شاد...

-- مجبد موذنب ، Oct 30, 2007 در ساعت 02:59 PM

من برای اولین بار در دبستان با شعرهای او آشنا شدم و هنوز هم پس از سالها ایشان را از بهترین شاعرهای معاصر میدانم. آقای امین پور برخلاف اکثر شاعران حال ایران، نان به نرخ روز خور نبود.
درگذشت ایشان را به دوستدارانشان تسلیت می گویم.

-- سیما ، Oct 30, 2007 در ساعت 02:59 PM

Va Ghaaf harfe aakhare eshgh ast, aanjaa ke naame koochake man aaghaaz mishavad.Gheisar Amnpour, aayehaaye naagahaan

-- Vhid ، Oct 30, 2007 در ساعت 02:59 PM

روانش شاد و يادش گرامي باد.

-- ماني ، Oct 30, 2007 در ساعت 02:59 PM

یکی از این شاعران دولتی کم شد.چه بهتر!

-- علی ، Oct 30, 2007 در ساعت 02:59 PM


گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبِِِِزِِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟

------------------------------------------------------

دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند

انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟

-- ایاز رزمجویی ، Oct 30, 2007 در ساعت 02:59 PM

روحش شاد باشد

-- بدون نام ، Oct 31, 2007 در ساعت 02:59 PM

بادریغ و درد که چیزی را که شنیدم اصلاً به مشکل می شد باورش کنم.
ابته امشب برایم از رادیو زمانه زنگ زده بودند و مصاحبه ی داشاتم بایک خانم که در مورد آواز خوانی دوشیزه های جوان در کشورم افغانستان سئوالاتی داشتند برای همین که شده امروز در دفتر کارم خواستم سری بزنم به پایگاه انترنیتی رادیو زمانه و چشمم به خبری خورد که نوشته بود"قیصر امین پور درگذشت"
به راستی که ناراحتم کرد مرگ شاعری در بیمارستان و آن هم "امین پور" شاعر احساس و عاطفه. زمانی که شاعری می میرد به قول پرتو نادری شاعر هموطنم دیگر واژه های یتیم می شوند آری غزل های معاصر زبان فارسی با مرگ امین پور یتیم شدند مرگ امین پور برای همه فارسی زبانان و ما هم زبانان وی در افغاسنتان اندوه ناک بود و تلخ
بااظهار تسلیت به خانوادهء گرامی اش و جامعهء فرهنگی ایران برای این شاعر بزرگ از خداوند بهشت ابدی تمنادارم
آثار حکیمی خبر نگار افغانستانی-کابل

-- آثار حکیمی ، Oct 31, 2007 در ساعت 02:59 PM

دلم عجیب گرفته
هوای هیچ چیزدرسرنیست
وقتی سایت بی بی سی را بازکردم وخواند که امین پورعزیز رفته جلو اشک هایم را نتوانستم بگیرم . خدارحمتش کند

-- فهیم انوری ازبلخ افغانستان ، Oct 31, 2007 در ساعت 02:59 PM

چقدر حیف شد. روانش شاد.

-- ساناز ، Oct 31, 2007 در ساعت 02:59 PM

من ورودی سال 75 رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران بودم و خیلی دلم می خواست زودتر با قیصر درس داشته باشم اما اسمشو نمی دیدم. اسم کوچیکش خیلی اشناتر بود و متوجه نمی شدم امین پور (که رو برد نوشته میشد)همون قیصره....رفتارش تو کلاس فوق العاده ساده. صمیمی .گرم.مهربان و فوق العاده شاعرانه بود.اگرچه شعر انقلابی داره اما یه شاعر سرسپرده ودولتی نبود و بدون شک شعر قیصر تشخص خاص خودشو داره....بیت زیر از سروده های اوست.روحش قرین رحمت.
تا خواستم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا در گلو شکست

-- مریم.ش ، Nov 1, 2007 در ساعت 02:59 PM

ای تنها طلب
بی اختیار رفتنی شدی
رفتی ولی تو را ثانیه ها شناختند
ان گوشه ها .ان دورها . ان دردها
اندیشه ات دیرین زمان در جان ماست
فردای تو فردای ماست
در ریشه ها ریشه شدی
ارام در خود بودی و ارام در خود رفته ای
بی وسوسه .بی واهمه
چون ناله ای در هم همه

به یاد قیصر امین پور

-- حمید ، Nov 15, 2007 در ساعت 02:59 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)