رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۴ آبان ۱۳۸۶
از این ستون به آن ستون - برنامه سی‌ام

از اینترپول تا فالیوود

سی‌امين قسمت «از این ستون به آن ستون» را از «اینجا» بشنوید.

‌ ‌

خبرهای هفته

با سلام، این جانب عل‌اصغر از دگولس پرس، خبرهای هفته گذشته از کودتا و مشرف و محمود نفتی و سارکوزی و اینترپول و ۱۳ آبان و بودجه و سکه و چند چیز دیگر را از دگولس پرس به سمع و عمل شما می‌رساند.

به گزارش پلیس بین الملل که یک سازمان جهانی بوده و وقتی گیر بدهد، دیگر حالا حالا‌ها کاری‌اش نمی‌شود کرد، هفته گذشته پنج مقام سابق ایرانی تحت تعقیب قرار گرفتند. آقا علی فلاحیان مقام خفن‌ناک سر مخفی قاتل ناپیدا، آقا محسن رضایی فرمانده سابق سپاه پاسداران که تازگی اتو کرده گذاشته کنار، و سردار احمد وحیدی فرمانده سابق نیروی قدس سپاه فعلنی و دو تا آقای دیگه تحت تعقیب بوده و ایست بازرسی بزن بغل در کلیه فرودگاه‌ها دایر، حال ایشان اخذ می‌گردد.

با این وجود در اجلاس پلیس بین‌الملل که در مراکش برگزار شد، ایران رییس کمیته اجرایی اینترپول چی؟ شد. یک نفر از پلیس اعلام کرد، حالا خودت شدی رییس، بیا بگو این‌ها رو نمی‌شناسم.

***

آقا ولادیمیر سارکوزی معروف به «نیکی خودشیرین» به آمریکا رفت و بعد از این که حسابی زد بالا، در دیدار با ویل اسمیت، رییس جمهوری جهانخوار اعلام کرد «زنده باد آمریکا» به دنبال این جمله ملت هم خندیدند. نیکی خود شیرین اعلام کرد: «ما از ازل تا ابد با هم متحد هستیم، آمده‌ام به شما بگویم که می‌توانم دوست آمریکا باشم.» چند نفر گفتند: «حالا این همه راه اومده‌ای همین رو بگی؟»

آبجی مرکل نیز اعلام کرد «آلمان آماده تشدید تحریم‌ها علیه ایران است.» ملکه الیزابت تیلور دوم نیز اعلام کرد که «ایران باهاس غنی‌سازی را متوقف کند.» آگاهان گفتند: «دده‌ام وای! حالا اون دو تا هیچی، این یکی که فامیله، کاری‌اش نمی‌شه کرد.»


دو نابغه بزرگ قرن در آمریکا همدیگر را دیدند و پسندیدند

تیم لیورپول با یک نتیجه پرسپولیسی سنگینگ تیم بشیکتاش ترکیه را لوله، سوسک، سرویس و آسفالت و با هشت تا گل شکست داد. تیم بشیکتاش برای لکه‌گیری، صاف‌کاری و تعویض رنگ کامل به ترکیه برگشت.

***

به مناسبت ۱۳ آبان که در چنین روزی ۳۰ نفر از دانشجویان از دیوار بالا رفته و ۱۰ سال بعد از آن پایین افتادند، حاج‌آقا مکارم شیرازی گفت: «سفارت‌خانه تا جایی مصونیت دارد که کار جاسوسی نکند.» آگاهان به این حاج‌آقا اعلام کردند: «حاجی! قربونت برم، اصلا سفارت واسه همین کارهاست. پس این جاسوس‌های بدبخت کجا کار کنن؟»


دانشجویان ۳۰ سال قبل، پیش از بالا رفتن از دیواری که از آن پایین افتادند


در حال حاضر اوضاع منطقه کیشمیش کامل می‌باشد. در پاکستان بعد از چند سال که اوضاع غیرعادی بود و هیچ کس کودتا نکرده بود، وضعیت دوباره عادی شد و آقام پرویزخان مشرف فرمودین حکومت نظامی اعلام کرد و آبجی کم‌نظیر بوتو گفت: «مشرف دوباره کودتا کرده.»

در افغانستان هم یک انفجار بزرگ اتفاق افتاد و تعدادی از اعضای پارلمان کشته شدند. ترکیه به شمال عراق حمله کرد. در گرجستان همین جوری محض تفریح وضعیت فوق‌العاده از امروز اعلام شد. ملک عبدالله هم گفت: «ارتش‌های حاشیه خلیج فارس آمادگی لازم برای جنگ احتمالی آمریکا و ایران را دارند.» چین هم که تا هفته قبل رفیق‌سالاری می‌کرد، اعلام کرد که مخالف ایران اتمی است. ولیعهد بحرین هم اعلام کرد: «ایران در حال دست‌یابی به بمب اتم است.»

در حال حاضر فقط اوضاع در یکی از روستاهای قرقیزستان عادی است. البته آگاهان اعلام کردند که حله، هیچ مشکلی نیست، چون حاج‌آقا مکارم گفت: «در صورت وقوع جنگ من شما را دعا می‌کنم.»

***

محمود نفتی برای ششصدمین بار به استان خراسان جنوبی رفت و از یک روستا بازدید کرد و به محض این که چشمش به مردم افتاد، گفت: «۴۰ درصد بودجه سال آینده را به روستاها می‌دهیم.» یکی از روستاییان گفت: «داداش! شما هنوز اون بودجه ۵۰ صفحه‌ایت تصویب نشده که می‌خوای ۴۰ درصد به ما بدی.»

محمود نفتی همچنین برای این که آمریکا از جنگ خدای ناکرده منصرف نشود، اعلام کرد: «ایران در مسیر حرکت خود به سمت فعالیت هسته‌ای کوتاه نخواهد آمد.» به دنبال باز شدن دهان محمود نفتی قیمت سکه به ۲۱۰ هزار تومان رسید. آگاهان پیش بینی کردند که احتمالا اگر محمود نفتی دو تا خمیازه بکشد، قیمت سکه به ۲۵۰ هزار تومان و قیمت نفت به ۱۰۰ دلار می‌رسد.


محمود بند کفشش را می‌بندد. به ابوالفضل قسم می‌خورم

اوضاع انتخابات فعلاً خراب است به همین دلیل اخبار آن را نمی‌خوانیم. یک نفر خبرنگار اعلام کرد که کمیته دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه با حضور خانم شیرین عبادی رییس نوبل، آقا عباس امیرانتظام که چند سالی در دوره نوجوانی در زندان نبوده است و چند نفر دیگر تشکیل شد. این کمیته ۲۰ عدد شرط برای انتخابات تعیین کرد که عمرا اگر دو تای آن هم بشود.

***

آقا حداد عادل، رییس انجمن منتظران پایان خدمت اعلام کرد: «مطبوعات در ایران آزادند.» یک نفر از آشنایان وی گفت: «ناراحت نشید. ایشون الان یکی دو ساله حالش خوب نیست.»

***

آیت الله نامبروان، در دیدار با پلیس خفن تهران اعلام کرد: «طرح امنیت اجتماعی با قدرت کامل ادامه یابد.» رییس پلیس امنیت پایتخت هم گفت: «همه اراذل و اوباش بازداشت شدند؛ جز هفت نفر.» ظاهرا این هفت نفر مشغول بازجویی از بقیه هستند.

خبرهای ما در این جا به پایان رسید.

***

فالیوود، مرکز سینمایی ایران

علی اکبر خوشحال از سیدنی گزارش می‌دهد.

اگر چه ممکن است منتقدان انقلاب بگویند که بزرگ‌ترین دشمن انقلاب ایران در سال ۵۷ سالن‌های سینما و مراکز بانک‌ها بود که توسط انقلابیون مورد حمله واقع شده و شیشه‌های آن می‌شکست یا سالن‌های آن آتش زده می‌شد، اما هیچ شکی وجود ندارد که پس از انقلاب ایران، اگر دو چیز، و فقط دو چیز در ایران پیشرفت گرده باشد، اولی سینمای ایران به عنوان مهم‌ترین تولید فرهنگی و دومی بانک‌ها به عنوان تنها مؤسسات سودآور مالی و اقتصادی می‌باشد.


بزرگان فالیوود: باران کوثری در کنار کیارستمی و رخشان بنی اعتماد

بنابراین بیایید کلاهمان را از سر برداشته و به مردانی بزرگ چون مسعود مهرابی و هوشنگ گلمکانی و احمد طالبی‌نژاد مسئولان محترم ماهنامه سینمایی فیلم سلام کنیم که اگر سینمای ایران در سال‌های پس از انقلاب صد قدم جلو رفته باشد، ۸۰ قدم آن به خاطر فعالیت این سه نفر است.

بیهوده نیست که امروز جهانیان مهمی مانند اولیور استون، مایکل مور، مردی مانند «‌شان پن» که زن دل‌فریبی مانند مادونا داشته است، زن خوشگلی مانند مادونا داشته است، زن جذابی مانند ژولیت بینوش در مقابل سینمای ایران سر خم کرده و ایران را هالیوود آسیا می‌دانند.

شاید به همین دلیل است که بسیاری از دل‌باختگان سینمای ایران می‌پرسند چرا هالیوود آسیا؟ اگر قبول کنیم که بنیاد سینمایی فارابی یه ریاست محمد یهشتی، با آن عینک مرموز و سینمایی‌اش در طول سال‌های ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۰ مهم‌ترین نقش را در بین‌المللی کردن سینمای ایران و راهیابی آثار بزرگانی چون کیارستمی، امیرنادری، محسن مخملباف، جعفر پناهی، رخشان بنی‌اعتماد، ابوالفضل جلیلی و بهمن قبادی به صحنه‌های باشکوه پاریس و لندن و رم و نیویورک داشته است، پس بایستیم و به احترام بنیاد فارابی، سینمای ایران را فالیوود بنامیم. اگر هندیان سینمای خود را بالیوود و پاکستانی‌ها پالیوود می‌نامند، پس چرا ما سینمای فارسی را «فالیوود» ننامیم؟

اکنون، فالیوود، یا سینمای فارسی در صحنه گیتی، چون ستاره‌ای در اعماق شب‌های کرمان می‌درخشد. اگر دهه ۶۰ دوران ۶۰ دوران حضور فیلم‌های بزرگ فالیوود همراه ماموران دولتی فارابی در جشنواره جهانی و دریافت جوایز بسیار بود؛، در دهه ۷۰ سینماگران فالیوودی مانند مخملباف و کیارستمی و جعفر پناهی، هر سال ۱۰ ماه در جشنواره‌های جهانی حضور داشتند و سالی دو ماه برای ساخت فیلم بعدی به ایران بازمی‌گشتند و جوایز زیبای بین‌المللی خود را لب تاقچه‌شان می‌نهادند؛ اما در دهه ۸۰ سینمای فالیوود بکلی به جهان صادر شد.


یک عکس هالیوودی از بهرام رادان و سایر ستارگان بزرگ فالیوود

بهمن قبادی، محسن مخملباف، ابوالفضل جلیلی، جعفر پناهی، علاوه بر فیلم‌هایشان، خودشان را نیز به جهان صادر کردند.

هفته گذشته خبری دیگر از سینمای ایران، دوستداران فالیوود را به شدت تکان داد. رخشان بنی‌اعتماد، کارگردان بزرگ سینمای ایران، شوهرش جهانگیر کوثری به عنوان تهیه‌کننده فیلم‌های او و باران کوثری- ستاره درخشانی که بعید نیست همین روزها جای هدیه تهرانی را در قلب‌ها بگیرد، در هفته بعد عازم استرالیا می‌شوند تا کانگوروهای استرالیایی نیز طعم خوش فالیوود ایرانی را بچشند.

اکنون سؤال بزرگ این است؛ آیا سینماگران بزرگ ایرانی فالیوود به ایران باز خواهند گشت یا باز نخواهند گشت؟

علی اکبر خوشحال، دگولس پرس، سیدنی

***

چهار چمدان

چمدان اول
وقتی انقلاب شد، به تولید چمدان پرداخت
وقتی بی‌ثباتی ادامه پیدا کرد، شروع کرد به خرید ارزان وسایل دست دوم خانه‌ها
وقتی تسویه حساب‌های سیاسی شدت گرفت، به خرید ارزان کتاب‌های سیاسی پرداخت
وقتی جنگ شروع شد و بمباران‌های شبانه شدت گرفت، فروش شمع و چراغ قوه را جدی گرفت
وقتی آواره‌ها به شهر آمدند، وسایل دست دوم ارزان را فروخت به آن‌ها
وقتی حکومت داشت تغییر می‌کرد کتاب‌های قدیمی را به قیمت گرانی فروخت
و سرانجام پول‌ها را برداشت و توی چمدان گذاشت و رفت به خارج.
او تاجر موفقی بود.


آن‌ها سال‌ها قبل با چمدان‌هایشان رفتند

چمدان دوم
میزان تولید چمدان در یک کشور با میزان بی‌ثباتی رابطه مستقیم دارد.

چمدان سوم
وقتی مهاجرت کرد، دلش نیامد چمدان‌هایی که در آن وسایلش را گذاشته بود دور بیندازد.
همیشه وقتی غمگین می‌شد، به چمدان‌هایی نگاه می‌کرد که دلش می‌خواست روزی آن‌ها را پر کند و برگردد به کشورش.
تا وقتی چمدان‌ها را دور نینداخته بود، همیشه غمگین بود.

چمدان چهارم
در ایران همیشه چمدان‌فروش‌هایی که برای مسافران فرنگ چمدان می‌فروشند، بازارشان گرم است. چون همیشه مهاجرین می‌روند؛ کسی چمدانی را که برده است برنمی‌گرداند.

***

چراغ روشن دروغ

چه کسی گفته است آفتاب
همیشه پشت ابر پنهان نمی‌ماند
بر اساس آخرین بخش‌نامه محرمانه
ابرها باید از سازمان هواشناسی مجوز بگیرند

چه کسی گفته است چراغ دروغ بی‌فروغ است؟
وقتی که نفت صد دلاری
چراغ دروغ را روشن می‌کند
با تابشی پرفروغ

با من شوخی نکن
النجات فی الصدق؟
کلمات عربی یا مرا می‌گریاند
یا زندگی مرا مختل می‌کند
وقتی عربی حرف می‌زنی، گریه‌ام می‌گیرد
پس با من شوخی نکن
«النجات فی الصدق»
تو می‌خواهی به زور درهای بسته
و با قدرت دیوارهای بلند
ثابت کنی که راست‌گویی تنها راه نجات است
دروغگوی کوچک حقیر!
قهقهه می‌زنم
راه‌های نجات را چند ماه پیش
وزارت راه و ترابری مسدود کردند
می‌توانم آن قدر بخندم تا اشک‌هایم
چشم‌بندم را خیس کند

من از تمام شما عذر می‌خواهم
من تا دیروز به شما دروغ گفته بودم
و شما باور کردید که حقیقت خوب است
دیگر چنین دروغی نخواهم گفت

من تا دیروز نمی‌دانستم
که دلارام که در کلمبیا کاملاً آزاد بود
در تهران شلاق خواهد خورد
قاضی او را به خاطر راستگویی‌اش
محکوم کرد
«در زندان بمان؛ شلاق بخور؛ مانند دیگران باش»
حکم صادره چنین بود
او باید روزها و ماه‌ها پشت دیوار بماند
اما بدان! در کلمبیا زنان ایرانی کاملاً آزادند


مرا به خاطر آن چه گفتم ببخشید
وقتی مرد اول در کلمبیا رسماً روزنامه‌ها را
آزاد اعلام می‌کند
و مرد دوم در تهران رسماً روزنامه‌ها را
آزاد اعلام می‌کند
و مرد سوم در دهلی می‌گوید
«عصر سانسور دیگر تمام شده است»
در غرب می‌گویند که شرق آزاد است
و درهای «شرق» را در شهر قفل می‌کنند
به هم‌میهنی که در ارمنستان است می‌گویند
«هم‌میهن» شما کاملاً آزاد است
و همیشه آزاد خواهد ماند
اما «هم‌میهن» در تهران توقیف می‌شود

لطفاً مرا ببخشید اگر
نمی‌دانستم که کلمات این قدر قدرت دارند
«ما به تورم دستور می‌دهیم که از ۱۸ درصد بشود ۱۲ درصد»
او گفت: حالا تورم ۱۲ درصد است
معاونش گفت: تورم ۱۲ درصد شد
دربانش گفت: تورم ۱۲ درصد شد
مترجم ترجمه کرد: تورم ۱۲ درصد شد
آمارها دروغ را باور می‌کنند
تورم هم می‌پذیرد که از امروز خودش را ۱۲ درصد معرفی کند
روستاییان عزیز بدانند: تورم ۱۲ درصد شد
ما دستور دادیم

من نمی‌دانستم جنگ تمام شده است
او گفت: «پرونده حمله بسته شده است»
من نمی‌دانستم ما هسته‌ای شده‌ایم
او گفت: «ما هسته‌ای شدیم و پرونده بسته شد.»
او هر وقت بخواهد پرونده‌ها را باز می‌کند
و هر وقت بخواهد آن‌ها را می‌بندد
یک کلمه کافی است
پرونده! بسته شو!

من نمی‌دانستم گوش‌هایم درست نمی‌شنود
او گفت: من هرگز نگفتم که نفتی است بر سفره شما.»
من نمی‌دانستم چشم‌هایم خوب نمی‌بیند
او را دیده بودم که می‌گفت: «ما چه کار داریم به موی پسر‌ها و لباس دخترها»

حالا، من از شما عذر می‌خواهم
گوش‌های من معذرت می‌خواهند
ما اشتباه شنیده بودیم
و چشم‌هایم خود را لعنت می‌کنند
ما اشتباه دیده بودیم

امروز، دروغ از همه مرزها گذشت
حتی از صد دلار هم بالاتر رفت
ما احمق‌هایی ساده‌لوح
همیشه فکر می‌کردیم مردم را نمی‌شود فریب داد
و دروغ گفتن اندازه دارد

هرگز! مردم به خاطر ندارند تو چه گفته‌ای
تا می‌توانی دروغ بگو
مطمئن باش خدا تو را می‌بخشد
به خصوص اگر بتوانی سر اطرافیان خدا را هم کلاه بگذاری
و بتوانی در نمازهایت به خدا دروغ بگویی
بعید می‌دانم خدا دروغ‌های تو را کشف کند
خدا که سهل است
شیطان هم دروغ‌های تو را باور می‌کند
شیطان هنوز منتظر آمدن نفت سر سفره نشسته است

بیایید از امروز حقیقت را بفهمیم
و فکر نکنیم حقیقتی وجود دارد

راست نگاه کن
بلند فریاد بزن
به چشم مردم خیره شو
دست‌هایت را به آسمان ببر
و با خیال راحت دروغ بگو
هیچ کس به دروغی به این بزرگی شک نمی‌کند.

نازلی احساس (معصومه مستشار سابق)

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

مونده بودم چرا آقای داور از این کارگردان های صادراتی چیزی نمیگن.
حالا که گفتن خیلی ظریف و باحال گفتن. امیدوارم اونها هم این چند خط راجع به خودشونو بخونن و بفهمن که مردم می فهمن که چه خبره. آره

-- سیما ، Nov 13, 2007 در ساعت 01:18 PM

شعرهاي خانم احساس مانند طنزهاي آقاي نبوي عاليست

-- شهروز ، Nov 14, 2007 در ساعت 01:18 PM

سلام ، برای نظر راجع به برنامه گفتید برید تو قسمت کامنت ، همین جاس دیگه؟؟
به هر حال اقا! برنامه خبری را من میبینم ، علاقه ای هم به هنر ندارم ، نازلی هم بدک نیست ، ولی بهترینش همون خبره که اولشه ، طرز حرف زدنم خوبه ، فقط اگه نمیتونی همه برنامه را مثل قسمت اول کنی لااقل ، وقتشو زیاد کن!! فقط خبرت خیلی توپه و ما میخندیم!!

-- ارش ، Nov 15, 2007 در ساعت 01:18 PM