رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۷ تیر ۱۳۸۹

«من همون ایرانم» به روایت فرید زولاند

پژمان اکبرزاده
pejman@radiozamaneh.com

Download it Here!

«من همون ایرانم» ازجمله ترانه‌هایی بود که در جریان ناآرامی‌های اخیر در ایران از سوی هنرمندان ایرانی در خارج از کشور منتشر شد؛ موسیقی از فرید زولاند، تنظیم: تیگران ساکیان، ترانه‌سرا: رها اعتمادی، با صدای گوگوش که ویدئوی این ترانه به کارگردانی سیروس کردونی در یوتیوب ده ها هزار بار تماشا شده است.

فرید زولاند که در افغانستان متولد شده و دوران کودکی و نوجوانی‌اش را در این کشور همسایه گذرانده، سازنده‌ی موسیقی تعداد زیادی از محبوب‌ترین ترانه‌های موسیقی پاپ ایران است؛ «مرهم» با صدای گوگوش، «شانه هایت» با صدای هایده، «ای نازنین» با صدای داریوش، «سفر» با صدای معین و «نون و پنیر و سبزی» با اجرای مشترک ابی و داریوش ازجمله این ترانه‌ها هستند.

با فرید زولاند درباره‌ي «من همون ایرانم» گفتگویی کردم:


فرید زولاند

فرید زولاند: این آهنگ را چند ماه پیش کار کرده بودم که در یک مجموعه قرار است منتشر شود. این جریانات اتفاق افتاد و ما هم تنها ویدئوی این آهنگ را منتشر کردیم.

من از سال 1979 که وارد آمریکا شدم تا امروز همیشه به یاد ایران بوده‌ام و با کسانی که کار می‌کنم همه‌ی اینها هم همین طور فکر می‌کردند. مناسبتی که اتفاق افتاده انشاالله اتفاق مبارکی است که ملت دیگر خلاص بشوند از این داستان. چون اینها هیچ چیز برای ملت نگذاشتند به‌جز ناراحتی و گرفتاری. مملکتی که یکی از ثروتمندترین ممالک صادرکننده‌ی نفت جهان است به این روز افتاده و زندگی‌اش به این صورت شده است... در هرصورت، من این آهنگ را پیش از این جریان درست کردم.

بسیار قشنگ است که هنرمندان همه این طور فکر بکنند و راجع به مملکت‌شان آثاری بسازند. در هر جامعه‌ای به نظر من، هنرمندان چشم‌ تیزبین جامعه‌ی خودشان می‌توانند باشند. الان هم که هر کسی که ضبط می‌کند، کارهایی ضبط می‌کند برای ایران، خب بسیار زیباست. اما قشنگ این است که ما همیشه یاد آن چیزی که دوستش‌ داریم باشیم. همیشه.

پس در واقع تأثیر رویدادهایی که در ایران رخ داد این بود که ویدئوی این ترانه زودتر از موقع مقرر آماده بشود؟

بله. ما فقط برای ویدئو کمی عجله کردیم که این کار بیاید بیرون. اما کار، کاری بود برای ایران و فرزندانش که از هم دور مانده‌اند؛ حتا در خود ایران حس غربت دارند؛ این برای این مسئله است که ایران گله‌مند است از بچه‌هایش ولی امروز به بچه‌هایش افتخار می‌کند.

شما حدود بیست و پنج سال، سی سال پیش هم زمانی که مدت زیادی از انقلاب نگذشته بود و ایرانی‌ها پراکنده شده بودند در کشورهای مختلف و جنگ شروع شده بود، موسیقی و ترانه‌های مؤثری را ساختید درباره‌ی آن شرایط. برای شما فضای امروز و انگیزه‌ی ساختن موسیقی ترانه‌ی «من همون ایرانم» چقدر نزدیک بود به فضای آن دوران؟

ببینید در تمام این سی سال خب همیشه داستان این بود که سردمداران حکومت بالاخره با جنگ و گرفتاریی که برای ملت درست کردند خودشان را کشیدند تا اینجا. اما این باری که من دارم می‌بینم، این که خون ملت ایران به صورت علنی به دست سردمداران حکومت جاری شده، مطمئن باشید که جریان گذشته نیست.

در گذشته به‌ واسطه‌ی جنگ و به واسطه‌ی گرفتاری‌هایی که ایجاد می‌کردند از حکومت خود پشتیبانی می‌کردند. این بار هم خواستند بازیهایی کنند اما این بار ملت ایران پس از سی سال دیگر طاقتش طاق شد. امروز صدایش درآمده و خاموش کردن این صدا به نظر من بسیار مشکل است.

شرایط روحی شما در زمان ساخت این ترانه، آیا فکر می‌کنید شبیه بود به آن دوران سی سال پیش که آن کارها را می‌ساختید؟ یا این که فکر می‌کنید روحیه‌ای که الان دارید در زمان ساخت این آهنگ متفاوت است؟

من همیشه خود را نسبت به ایران و ملت ایران بدهکار می‌دانم. برای این که من همان طور که می‌دانید در افغانستان متولد شده‌ام. اما در سن دوازده سالگی به ایران آمدم و دست چپ و راست خودم را در آن مملکت شناختم. اولاد من ایرانی‌ست، خانمی که با او ازدواج کردم ایرانی‌ست. من نسبت به آن ملت دینی دارم، آن ملت را دوست دارم. من ملت های فارسی‌زبان را دوست دارم. ملت‌‌های فارسی‌زبان امروز از هر طرف گرفتاری دارند: داستان خلیج عربی، بن‌لادن، ... تمام این داستان‌هایی که در افغانستان، ایران، تاجیکستان و حتا ممالک اردو زبان به‌وجود آمده مرا را هم متأثر می‌کند. امروز وظیفه‌ی خود را از هر زمان بیشتر می‌بینم نسبت به ممالک فارسی‌زبان، مخصوصاً ایران.

از روزی که از ایران آمدم تا امروز دلم برای ایران تنگ می‌شود، به معنای واقعی تنگ می‌شود. هیچ گونه چاپلوسی، هیچ گونه گرفتاری ندارم. من در مملکتی مثل آمریکا زندگی می‌کنم، اما هیچ وقت نمی‌توانم آمریکای به این زیبایی را با ایرانی که سالهای سال در آن زندگی کردم مقایسه بکنم. چون آن زندگی زیبایی که من در آنجا داشتم را هیچ وقت از یاد نخواهم برد.

فکر می‌کنید ساختن چنین ترانه‌هایی برای مردم ایران و روحیه‌شان چه تأثیری دارد؟

مخصوصا در خاورمیانه ، همیشه موسیقی‌مان درد و رنج بوده است که البته هر انسانی درد و رنجی هم دارد اما همیشه مأیوسی بوده، همیشه طوری بوده که آی، نمی‌دانم، مملکت‌ام، خاکم از دستم رفت و از اینها... نه! ما خاک و این مملکت را آباد می‌کنیم، این مملکت را می‌گیریم از دست این کسانی که نمی‌دانند این مملکت چه جوهری دارد.

همیشه باید مثبت فکر کنیم و همیشه به این صورت که بردند حالا ما چه کار کنیم، حالا چه کار نکنیم، اینها... نه! ما آن کاری را که باید انجام بدهیم، آزادی مملکت است. آسایش مملکت است. زندگی است. این امید و نوید درست را باید به مردم داد. نه این که همه‌اش مأیوس، همه‌اش گرفتاری، همه‌اش گریه، همه‌اش زاری. نه! ملت ایران ملتی زنده است. به ملت زنده باید کار زنده و مثبتی ارائه داد.

گاهی اوقات با اهالی موسیقی، اعم از خواننده، آهنگساز یا ترانه‌سرا به ویژه در لس‌آنجلس که صحبت می‌کنیم، اشاره می‌کنند در اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰ که آمده بودند، خب روحیه‌ی متفاوتی داشتند و فکر می‌کردند بزودی به ایران برمی‌گردند و کارها هم رنگ و بوی دیگری داشتند که به مرور عادت کردند و شاید آن حس قداری کمرنگ شد در کارهایشان. شما فکر می‌کنید این رویدادهایی که اخیراً در ایران بوجود آمده است، تأثیری گذاشته در تغییر حال و هوای این هنرمندان؟

همیشه امید روز به روز باید بیشتر بشود که کمتر نشود. به نظر من. دوستان من که این جوری فکر می‌کنند، حالا خب ناگهان امیدوار می‌شوند. همیشه باید امیدوار باشند. همیشه باید بدانند که کاری برای ملت‌شان دارند انجام می‌دهند. برای خودشان، برای بچه‌هاشان و برای زندگی آینده‌ی بچه‌هاشان انجام می‌دهند.

این که من فکر بکنم امروز خب سی سال گذشته و بگذارید حالا چهل سال بشود و اشکالی ندارد، نه! این گرفتاری ما است. گرفتاری ما این است که ما فکر می‌کنیم، اِ دیگه ولش کن، دیگه تموم شد... نه! این جوری نیست. ما هر دقیقه باید فکر بکنیم که امروز همان روز اول است. چرا دیر شد، چرا دیر شد؟ این مسئله مهم است. دیرشدن این اتفاقی که افتاده، ما را باید بیشتر جریح و باید بیشتر به کار وادارد. نه این که ما روز به روز کمرنگتر بشویم. ما روز به روز رنگ زیبای آن مملکت را، آن زبان و آن فرهنگ را باید توسط موسیقی، همان که من دارم یا همکاران من در موسیقی دارند، باید منتقل کنیم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

سلام گرم مرا پذیرا باشید .
همیشه فکر می کردم که ترانه سرا باید با گوشت و پوست استخوان در گیر بوده باشد تا " ای نازنین " را بسراید . امروز با کمال تعجب و مسرت متوجه شده که آقای فرید از قطعه جداناپذیر تاریخ ماست و یا اینکه من به او تعلق دارم . بهر حال سرنوشت این ملت در دو کشور می توانست با یک جابجایی منطقی دگرگون شود و اگر چنین می شد باورکنید که تاریخ جهان روندی دیکر می یافت . ببیند در سی سال پیش دو اتفاق در افغانستان و ایران رخ داد که چون آدرس ها اشتباهی بود نتیجه فاجعه بار گردید . تصورکنید که انقلاب دمکراتیک در ایران و انقلاب اسلامی خمینی در افغانستان روی می داد، هر دو کشور از نظر مناسبات اقتصادی -اجتماعی و سیاسی ظرفیت و توان پذیرش چنین تحولی را داشتند.اما چه سود .

-- آشنا ، Oct 14, 2009 در ساعت 12:30 PM

آقاي فريد زولاند (...) به مملكت خودت پشت كردي و بجاي اينكه براي مردمي كه هرروز به دست آمريكا كشته ميشوند احساس دين كني واسه ايران احساس دين ميكني

-- محمد ، Jul 18, 2010 در ساعت 12:30 PM