یادش به خیر وقتی که غریفی در رادیو ملی ایران برنامه های ادبی اجرا می کرد

یادش به خیر روزی که بودند!

عدنان عزیز
خوشحالم که پس از سالها صدایت را می شنوم. به دوران جوانی بر می گردم. به همان سالهای چهل و پنجاه.
در آن سالها می گفتند ابراههیم گلستان اخ است. امروز هم تو داری تکرار می کنی. توصیه می کنم یک بار دیگر خروس را بخوانی. کاری از گلستان در اواخر دهه ی چهل. یا این که به سخنرانی های او برای دانشجویان دانشگاه پهلوی شیراز مراجعه کنی. شاید در این زمینه تجدید نظر کنی.
دستت را می فشارم

از اساس مزخرف بود،توده ای ها درست نمی شوند. متاسفانه مغزها وقتی از معرض تحول فاصله می گیرند، همین می شود.

عجیب است که از حیات جریان قوی داستان نویسی جنوب با پراکنده شدن یا فقدان پدیدآورندگانش، چیز قابل توجهی وجود ندارد.

با نظر غریفی درباره گلستان موافق نیستم،کارهای گلستان "بدون محتوی" نیستند.
داستان مرغ عشق غریفی به نظرم یکی از بهترین کارهاش بعد از مهاجرتش از ایرانه.
آقای "احد دهمرده":
هیچ چیز "از اساس مزخرف" نیست، همانطور که نظر شما از اساس مزخرف نیست.

ای عمو عدنان ما چرا ایقدر پیر شده

چرا غریفی ناصر تقوایی را استعداد حرام شده جنوب می داند؟ مگر کسی جلوی داستان نوشتن تقوایی را گرفته؟ ایشان خودش خواسته و -به هر دلیلی- کم کار شده. توان ایشان هم در داستان نویسی همان کارهایی بوده که منتشر کرده است.
با آرزوی سلامت برای عدنان غریفی و همه نویسندگان ایران