رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۸ آبان ۱۳۸۸

سراج‌الاخبار، سومين نشريه در افغانستان

نجم کاویانی

سراج‌الاخبار، نشريه‌ی فارسی‌زبان در تاريخ ۱۶ ميزان/ آبان ۱۲۹۰ خورشيدی برابر با ۹ اکتبر ۱۹۱۱ به مديريت و سردبيری محمود طرزی در کابل آغاز به نشر کرد. در سرمقاله‌ی نخستين شماره‌ی روزنامه زير عنوان «افـتتاح کلام» نوشته شده: «اين يک ظاهر و آشکار است که اخبارها در اين عصر به‌مثابه‌‌ی زبان ملک‌ها و ملت‌ها قائم گرديده است.

در وقت حاضر به جز اقوام وحشيه و بدويه هيچ يک دولت و قومی از هيئت‌های اجتماعيه موجود نيست که مالک اخبار نباشند... . سراج‌الاخبار در اين وقت چون ابتدای ‌تأسيس آن است، در هر پانزده روز، يک بار با چاپ سنگی طبع و نشر ميشود؛ در آينده در هفته‌ای يک بار به چاپ حروفات سربی و تصاوير مکمله زينگوگرافی به‌ زيور طبع آراسته شده، به معرض انتشار جلوه‌‌گر می‌شود.»

در زير کليشه‌ی روزنامه از شماره‌ای اول تا شماره‌ی آخر، چنين نوشته شده: «در اين اخبار از حوداث داخليه و خارجيه و بسی مقالات مفيده درج ميشود»

نوشته را در آغاز، بـه اختصار در باره‌ا‌ی اوضاع اجـتماعـی و سياسی کـه پيش‌زمينه‌ی تاسيس سراج‌الاخبار گـرديـد، آغاز می‌کنم.


نگاهی بر پيش‌زمينه‌های اجتماعی – سياسی سراج‌الاخبار

سال‌های آغازين سده‌ای بيستم مصادف بود با آغاز روند بيداری و وزيدن نسيم جنبش‌های تجددخواهی و ضد استعماری در افغانستان. آن‌گاه که اين کشور بـه سده‌ای بيسـتم گـام نهـاد از نظر رشد اقتصـادی و اجتـماعی نسبت بـه کـشورهـای هـمسـايه خـود در سطح نازل‌تر قرار داشـت. آخرين امير سده‌ای نوزدهم، اميرعبدالرحمن (۱۸۴۲- ۱۹۰۱)، «...مرد شـديدالـبطش و سنگدل بود.»1 او با پنجه‌ی آهنين و سرکوب‌ خونـين رقبای سياسی خويش را از ميدان برداشت و با پايه‌گذاری نظام متمرکز و مطلق‌العنان بيست و يک سال با قساوت و خشونت حکومت کرد.

عصر او «از نظر فکری و فرهنگی عصر ميمونی نبود... . وسايلی برای بيداری و پرورش فکری فراهم نيامد.»2 و «هيچ يک نقطه درخشان در اين عهد ديده نمی‌شود.»3 اميـرعبدالرحمن‌ بـا بکار برد آتش و آهن هـمه‌ی دشمنان سياسی خـود و مخالفان انگليس را سرکوب وشبکه‌ی گسترده‌ای جاسوسی تأسيس کرد. او در نخـستـين سال سده‌ای بيستم (۱۹۰۱) درگذشت. بـعـد از مرک اميرعبدالرحمن کـه تحت‌الحمايه انگليـس‌هـا بـود، حبيـب‌الله (۱۸۷۳-۱۹۱۹) پسرش، در اکتـبـر ۱۹۰۱ در کـابل بر اورنگ پادشاهی نشست.


سربرگ سراج‌الاخبار

حبيـب‌الله بعـد از «جلوس بـر تخت سلطـنت» بـه اصول اساسی سياسـت داخلی و خارجی پدر متعـهد بـاقی ماند، اما بـه منظور کاهش نارضائی مردم از سياسـت اختـناق و شيوه خودکامگی اميـرعبدالرحمن‌ در آغاز دست بـه يک سلسله اصلاحـات محدود داخلی زد، از جمله عفـو عـمومی هـمه‌ی تبـعيد شده‌گان و گريختگان بـه خارج و اجازه بـرگـشت آنها بـه ميهن را اعلام کرد.

بخشی از اين تبـعيد‌شدگان و گريختگان در قلمرو هنـد زندگی می‌گردند و بيشتر بـا فرهنک و تمدن اروپايی در هنـد بـريتانيائی آشنا بودند. اين گروه تجـدد و اصلاحـات را بـه سبک هنـد بـريتانيائی و در نزديکی بـا انگليـس‌هـا می‌خواسـتند. گروه‌ای ديـگر کـه بيشتر ايران و ترکيه را برای زندگی گزيده بودند، بـيشتر تحت تأثـير حرکت‌هـای تجدد‌طلبی و مشروطه‌خواهی ايران و به‌ويژه عثمانی قرار داشـتند و مشروطيت و تجـدد در ترکيه در چشم آنها الگوی مناسب‌تر بود. هـمچنان افرادی هـم در روسيه و آسيای‌ميانه زندگی می‌کـردند.

بعـد از اعلام عفـو هـمه‌ی تبـعـيدشدگـان و گريختگان به خارج توسط اميـرحبيـب‌الله و دعوت آنها به ميهن، اين افراد بـرگشتـند و بـه زودی بـه دربـار راه و بـه حاکميت دست يافـتـند. خانواده‌ای محمود طرزی از قلمرو عثمانی بـه کـشور بـرگشت و به زودی رهبـری خط فکری تجددخواهی بـه سبک ترک‌هـای جوان هـمراه بـا سياسـت ضديت بـا انگليـس را بـه دوش گـرفت. در نقطه مقابل آنهـا خانواده محمد نادر (پـدر محـمد ظـاهر، شاه پيشين افغـانسـتان) و بـرادرانـش قرار داشتند.

آن‌ها سرکـردگی خط نزديگی بـا انگليـس و بـرخورد محافـظه‌کـارانه نسبت بـه امر تجـدد را در پـيش گـرفتـند. مزيد بـر ايـن دو خـط گـروه سومی نـيز در دربـار بـه حمايت سردار نصرالله بـرادر اميـرحبيـب‌الله فـعال بـود کـه از يک سو خواهـان طـرد انگليـس‌هـا و حصول استقـلال کـشور بـودنـد و از سوی ديـگر بـا مشروطيت نظر مساعد نداشـتـند.

به سخن ميرغلام محمد غبار، تاريخ‌نگار افغانستان قشر روشنفکر در کابل بـيشتر به گرد سـه مرکز می‌چرخيد. يکی ليبرال‌های دربار که خواهان اصلاحات در داخل رژيم بودند. دسته‌ی دومی روشنفکران دموکرات که علاوه بر اصلاحات، تبديل رژيم مطلق‌الغنان را به رژيم دموکرات می‌خواستند و مرکز آنها ليسه‌ (دبيرستان) حبيبيه بود و «جمعيت سری ملی» را پی‌ريزی کردند و دسته‌ی سومی روشنفکران منفردی بودند که خارج حلقه‌‌ی دربار و هم مدرسه‌ی حبيبيه قرار داشتند.4

از پی روی کار آمدن اميرحبيب‌الله ضرورت تاسيس مکاتب (مدارس) احساس می‌شود و در اين راستا در سال ۱۹۰۳ نخستين ليسه (دبيرستان)، به نام حبيـبـيه و در سال ۱۹۰۹، مکتب حربـيه و دارالمعلمين به سبک و سياق غرب بنياد گذاشته می‌شود و مکاتب ابتدائی (دبستان) اندک گسترش می‌يابد. اصول آموزش اين مکتب‌ها مطابق بـه اصول مکتب‌های هنـد بـريتانيائی بـود.

در اين دبستان‌ها و دبيرستان‌ها فيزيک، شيمی، هنـدسه، نقاشی، تاريـخ و جغرافيا علاوه بر عـلوم دينی توسط آموزگاران افغانستان و شماری از آموزگاران هندی و عثمانی تدريس می‌شد. «انـجمن معارف» تـأسيس گـرديـد، مطالعه‌ی کتب جـديـد و جرايد خارجی توسط محافـل روشنفکران و ليبـرال‌هـای دربـار گسترش يافت و دلچسبی بـه مسايل سياسی و اجتـماعی پديد آمد.

اوضاع داخلی و رويدادهای مهـم جهانی روز تا روز شرايط را برای بسط افکـار آزادی‌خواهی، تجدـد‌طلـبی و مشروطه‌خـواهی مساعد می‌نمـود. در چنـين اوضاع و احوال روشنفکران افغانستان مبـارزه را در جهت تحـديد قدرت بی‌مرز امير حبيب‌الله، حـصول استقـلال و بوجود آوردن قانون اساسی آغاز نمودند.

انديشه‌ی تجـددخواهی درآغاز قـرن بيستم در افغـانسـتان مسلماً متـأثر از جنبش‌هـای تجددطلبانه ايران، هنـد، آسيـای‌ميـانه، ترکيه عثمانی و روسيه بـود. نشريات بيدارکنـنده‌ای گروه‌هـای آزادی‌خـواه، تجددطلب و انقلابی در شکل‌گيری جنبش تجددخواهی افغـانسـتان نقش بـا اهـمت داشـتـند.

نشريه‌هـای هنـد، ترکيه عثمانی، ايران، قـفـقاز و آسيای‌ميانه بـه کـابل می‌رسيـد. «...دست بـه دست محافل روشنفکری می‌گشت... . و در کـابل حلقه‌هـای کوچک و مخفی تشکيل شد کـه آثار راجع بـه انقلاب عثمانی و نهـيليست‌هـای روسيه و فعاليت آزادی‌خواهـان و مشروطه‌خواهـان شرق را می‌خواندند.»5 برخی از اين گروه‌ها شب‌نامه نيز پخش می‌کردند.

بدين ترتيب فعاليت روشنفکران افغانستان کـه در آغاز عمدتاً بـه جريان معارف‌پروری سروکـار داشـت، آرام، آرام خصلت سياسی کسب می‌کـرد بـه نحوي کـه آن‌‌هـا از يک‌سو می‌خواسـتند استقـلال سياسی کـشور خـويش را بـه دست بياورند و از جانب ديـگر برای پـيشرفت کـشور از راه و روش تمـدن غرب اسـتفاده کنـند.

جمعی از روشنفکران در سال ۱۹۰۵ به اميرحبيب‌الله پـيشنهاد کردند که انجمنی از دانشمندان کشور با نام انجمن سراج‌الاخبار به‌وجود آيد تا يک جريده پانزده روزه به نام سراج‌الاخبار افغانستان در کابل منتشر کنند.6

نخستين شماره‌ی سراج‌الاخبار افغانستان در ۱۱ ژانويه ۱۹۰۶ با خط نستعـليق و چاپ سنگی در کابل منتشر شد و بعد از يک شماره متوقف کرديد. اما حرکت انجمن سراج‌الاخبار در پايان همان سال به تشکيلات منظم بـه نام «جمعيت سری ملی» گذار کرد کـه آمـوزگـاران دبيرستان حبيـبيه را هـمراه بـا روشنفکران خارج از آن و بخشی از غلام پچه‌گان7 و سرداران دربـار را در بـر می‌گـرفت.

مرام اين جمعيت تبديل حکومت مطلق‌الـعنان بـه شاهی مشروطه، حصول استقـلال، نشر تمدن، فرهنگ و معارف جـديـد بـود. مشروطـه‌خـواهـان سعی می‌کـردند از طرق مختلف اميـرحبيـب‌الله و دربـار او را در اجرای اصلاحات، نشر فرهنگ و تمدن جـديـد تشويق کنـند. اين نهضت در تاريـخ سياسی معاصر افغـانسـتان بـه نام «مشروطيت اول» ثبت شده اسـت.

اميرحبيب‌الله، «جمعيت سری ملی» را در مارس ۱۹۰۹ کشف و اعضای آن را مورد پيگرد، سـرکوب و اعدام قرار داد و سازمان شان را منحـل اعلام کرد. اما به‌رغـم سرکوب مشروطه‌خواهان اول، اهداف آنها توسط روشنفکران افغانستان ادامه يافت که اين جريان در تاريخ معاصر افغانستان به نام «مشروطيت دوم» ثبت شده است.

اشتراک‌گندگان نهضت «مشروطيت دوم» را عمدتاً جـوانـان، اعم از آموزگاران، کـارمندان و افسران دولت، زمينـداران، ليبـرال‌هـا و بـازرگانان ملی تشکيل می‌دادنـد. آن‌ها گرايش‌های راديکال‌تر داشـتند و طـرفـدار به دست آوردن استقـلال کـشور از بـريتانيا و پياده کردن اصلاحـات بـودنـد.

در چنين اوضاع و احوال، طوری‌که محمود طرزی می‌نويسد: «... اين عـبد احقر با خاک برابر ... امتياز نشر يک روزنامه وطنی را عرض و استدعا نموده به استحصال اجـازه موفق شدم...»8 بدين ترتيب اميرحبيب‌الله دو سال بعد از سرکوب «مشروطيت اول» و پنج سال بعد از انـتشار نخستين و آخرين شماره‌ی «سراج‌الاخبارافغانستان» اجازه نشر سراج‌الاخبار را با مساعدت‌های لازم به محمود طرزی اعطا فرمود و در ۹ اکتوبر ۱۹۱۱ نخستين شماره‌ای آن در کابل منتشر شد.

نگاهی بر زندگی‌نامه محمود طرزی (۱۸۶۵- ۱۹۳۳)

محمود طرزی در سال ۱۸۶۵ در غزنی زاده شد و از ۱۸۸۱ تا ۱۸۸۵ همراه با خانواده‌اش در هند بريتانيایی زندگی کرد و بعدا راهی بغداد که جز قلمرو عثمانی بود، شد. وی زبان‌های ترکی و عربی را در قلمرو عثمانی آموخت و در ۱۸۹۱ از اهل شام همسر گرفت. وی در قلمرو عثمانی از سال ۱۸۸۶ تا سال ۱۹۰۵ که سال‌های پرآشوب بود، آموزش ديد و با آثار نويسندگان غرب اشنايی پيدا کرد. وی مجـذوب و شفيته جنبش ملی‌گرای ترک‌های جوان شد و در تمام دوران زندگی خود به آن متعهد ماند. او در همين سال‌ها به نوشتن و ترجمه پرداخت و از او شماری کتاب‌ باقی مانده است.


محمود طرزی

محمود طرزی در سال ۱۹۰۵ با خانواده‌اش به کابل بازگشت و از جانب امير حبيب‌الله اقامت‌گاه در شهر کابل در اختيارش قرار داده شد. او نخست به عنوان رییس دفتر ترجمه امير تعيـين شد و به ترجمه نظامنامه‌ها از زبان ترکی به فارسی پرداخت. بعد از آن‌که دو دختر محمود طرزی به عقد نکاح دو پسر امير حبيب‌الله (شاهزاداه عنايت‌الله و شاهزاده امان‌الله) درآمدند، او جای پای محکمی در دربار يافت و بر افکار شاهزاده امان‌الله (۱۸۹۲-۱۹۶۰) تأثير گذاشت.

محمود طرزی بعد از کشته شدن اميرحبيب‌الله و بر تخت نشستن امان‌الله در ۱۹۱۹ به عنوان وزير خارجه تعيـين شد و بعد از سقوط دولت اميرامان‌الله در مارس ۱۹۲۹ به تهران رفت و در اکتبر همان سال وارد استانبول شد. محمود طرزی در نوامبر ۱۹۳۳ به عمر ۶۸ سالگی در استانبول چشم از جهان فروبست و در همان جا به خاک سپرده شد.

مشخصات سراج‌الاخبار

سراج‌الاخبار بسياری از مشخصات و اصول شناخته شـده‌ی روزنـامـه‌نگاری را رعايت کرده است. سراج‌الاخبار در قطع ۳۳در ۴۲ سانتی‌متر، از شمـاره اول تا آخر چاپ گـرديـده است. از شماره‌ی اول تا شماره‌ی دوازدهم در ۱۲ صفحه و پس از آن در ۱۶ صفحه نشر می‌گـرديـد. خط نشريه در سال اول نستعـليق و در سال‌های بعدی خط چاپی بـود.

سرلوحه روزنامه در وسط پـيـشانی آن خطاطی شـده و در زير آن سال قمری ۱۳۲۹ نوشته شده. بـه طرف چپ سرلوحه قيمت ساليانه نشريه در داخل و خارج کشور و اين‌که هر پانزده روز يک‌ بار نشر می‌شود، همراه با تاريخ خورشيدی و ميلادی نوشته شده است.

بـه طور کل همه‌ی شمـاره‌های نشريه دارای سرمقـالـه و فهرست مندرجات بـوده. سرمقاله‌ها در صفحه‌ی اول نشريه عمدتاً بـه امضای مدير آن درج شـده. خبر به عنوان يک عنصر ضروری و لازم جايگاه‌ی مهمی در نشريه دارد.
در سال‌های جنگ جهانی اول نزديک به نصف صفحه‌های نشريه را اخبار طبقه‌بندی شـده‌ای جنگ در بر می‌گيرد و مطالبی از نشريه‌های فارسی در نشريه اقتباس شده. در برخی از شمـاره‌های آن مطالب جالبی در باره برق، تلفن، تلگراف، صنعت طباعت، عکاسی و ... و شهرهای اروپا (پاريس، لندن، ...) نيز چاپ گـرديـده است.

مطالب اختصاصی در زير ستون‌های علم و ثروت، علوم و اسلاميت، مقالات صحيه و طبيه، صحت عايله، ادبيات، اخلاقيات، مقالات فنيه، علم تاريخ، عالم عسکری، عالم‌های ژاپان [ژاپن]، ناموران زنان جهان، مسلمانان با هم اتحاد کنيد، و ساير مسائل بااهميت منتشر شده است. روزنامه از شمـاره‌ا‌ی اول، سال دوم شروع بـه چاپ کردن عکس کرده کـه خود نمايان‌گر پـيشرفت در امور چاپی روزنـامـه بـوده. اشعار فـارسی در صفحه‌های روزنـامـه بازتاب می‌يافت. بـه بـهره‌گيری از طنز، لطيفه و کاريکاتور توجه اندک شـده است.

به دفـتر سراج‌الاخبار روزنامه‌ها و نشريه‌های زيادی به زبان فارسی، اردو، ترکی، عربی، انگيسی و روسی می‌رسيد که مطالب آنها در صفحه‌های جريده بازتاب می‌يافت. نشريه‌های زيرين به عنوان منبع در سراج‌الاخبار ذکر شده:

چهره‌‌نما، حبل‌المتـين، آيـنه، نوبهار، رعد، طوفان، خاور، آکاهی، کوکب، استقلال، خورشيد خاور، صدای حق، تصويرافکار، جبروناله، توران، ترجمان، طنين، سبيل‌الرشاد، المويد الغراء، پـيسه، وطن، اقدام، زمين‌دار، کامريد، ملت، رای‌العالم، المشير، مدينه، مصالحت، البلاغ، چمن، العدل، علم، اخوت اسلاميه، مارننک پوست، ديلی نيوز، تايمز لندن، تريـبـيون، سول ايند ملتری، تايمز آف اينديا، پايونير، نوويه وروميا و ... .

نگاهی بر محورهای اساسی روزنـامـه

سراج‌الاخبار نشريه‌ی بود خبری ـ سياسی، که آشنا شدن با درونمايه آن در امر شناخت مسايل جدی مطروحه در همان دوره کمک می‌کـند و مسلماً برای پی بردن بـه اوضاع و احوال و بافت اجـتماعـی ـ سياسی آن دوران امارت افغانستان با ارزش است.

محورهای اساسی نشرات سرا‌ج‌الاخبار عبارت‌اند از: تبليغ تجدد و ترقی، تعمـيم عـلوم و گسترش معـارف عصری، پشتيبانی از صنايع داخلی، تـقـويه ارتش، تأسيس دولت قوی مرکزی، ترويج ناسيوناليسم قومی، پان‌اسلاميسم، نشر کارکردها و مراسم دربار، ترويج فرهنگ شاه‌‌دوستی و حمايت از نظام سلطنتی، بازتاب آزادی‌خواهی و مجاهدت عليه استعمار انگليس، مبارزه عليه جهل و خرافه پسندی و ... .

تجدد و ترقی در صفحه‌های سراج‌الاخبار جايگاهی برجسته دارد. بسياری از پژوهش‌گران، جنبش‌ تجددخواهی و معارف‌‌پروری را در افغانستان در آغازه‌ی سده‌ای بيستم با حرکت عمومی اصلاح طلبانه کـه سراسر خـاور را فراگـرفته بـود، پـيوند می‌دهند. از اين رو جنبش تـجـدد‌خـواهی و اصلاح‌طـلبانه‌ در قلمرو «امارات افغانستان» در دو دهه‌ی اول قرن بيستم متأثر از جريان‌ها و جنبش‌های فکری، تحولات سياسی و اجـتماعـی عثمانی، ايران، هند، آسيای‌ميانه، روسيه و قـفـقاز بـود.

از سوی ديگر، علاوه بر دگرگونی‌ها در امپراتوری عثمانی و کشور ايران، راه يافتن انگليس‌ها بـه هند و روس‌ها به آسيای‌ميانه و ريشه گرفتن آنها در اين سرزمين‌ها، ساخـتارهای سياسی آنها را متحول ساخت و بر جريان‌های سياسی افغانستان نيز تأثير گذاشت و هم‌زمان راه يافتن نشريات تـجـدد‌طلب و مشروطه‌خـواه، کـه در کشورهای ديگر بـه زبان فـارسی نشر می‌گـرديـد، در اين برهه در امر رشد و تـقويت جنبش‌های تجددخواهی و مشروطه نقش برجسته داشتـند و يا بـه عبارت ديگر جنبش اصلاح‌طلبانه گروه‌های روشنفکری افغانستان با امواج نهضت مشروطه و آزاديخواهانه‌ی منطقه پيوند داشته و مسلماً از آن تاثير می‌پذيرفته و بر آن تاثير می‌گذاشته است.

در همين راستا محمود طرزی نوشته‌ی از عبدالرئوف فطرت9 را که يکی پيشگامان جنبش تجدد در بخارا بود از هفته‌نامه‌ی «سمرقند» عيناً به زبان فارسی نقل و درج می‌کند. در مقاله از جمله می‌خوانيم: «... آدميان قابل ترقی و تجدد اند.... اگر بتاريخ بشريت نگاه کنيم همه امور بشريت را محکوم ترقی و تجدد خواهيم يافت: دين، معيشت، ادبيات، اقتصاديات، حرب و صلح همه اينها متماديا به تجدد و ترقی معروض مانده و بعد از اين هم خواهد ماند (غير از دين اسلام ... سراج‌الاخبار). تعدد انبيا، تناسخ اديان همکی بهمين قاعده طعبيه مستند است... »10

در مقاله «تـرقی بر کدام چيز مبنی است؟» تأکيد شده که: «هيچ ‌يک ملتی بدون تحصيل علم و تکميل آن به دوره کمال و رتبه ترقی نمی‌رسد... »11

مباحثه پيرامون علم، دين، تمدن و تـجـدد در نوشته‌های سراج‌الاخبار بازتاب دارد. نشريه در چندين شماره‌ای پيوست زير عنوان «دين، دولت، وطن، ملت» به بيان مفهوم آنها می‌پردازد و از جمله می‌نويسد که «وطن يک ظرفيست که ملت مظروف آنست.» و «... ملت همان مردم... است که در افغانستان بود‌وباش دارند و رعيت و تابع دولت هستند... ملت از اقوام مختلف ترکيب و تشکيل يافته است» و «دولت عبارت از قوه حاکمه است.»12 طرزی بر اين باور بود که دين، دولت، وطن، ملت با هم رابطه تنگاتنگ دارند و سلطان روح ملت است و از منظر دين حاکميت سلطان مشروع است.

در همين‌جا بايد يادآور شوم که در آغاز سده‌ای بيستم مفاهيم ملت، دولت، وطن و انديشه‌هـای مليـت‌گرايانه در ادبيات سياسی افغانستان وارد گـرديـد. اما بـه کار گيری اين واژه‌ها در قلمرو ادبيات سياسی، از دقت لازم برخوردار نبـوده و کمتر بـه مفهوم برگردان اروپائی آن بـه کار رفته است. محمود طرزی، ساخت نخستين برج ساعت در کابل (۱۹۱۱) را که بازگوکننده‌ی تغيـير در تعيـين زمان و گذار به مرحله نظم کار برای کارمندان دولت و نيز برای کارگران بود، نشانه‌ی از مدنيت می‌داند.13

سراج‌الاخبار در حوزه‌ی تجدد و ترقی نگاه به تجربه‌ی ژاپن به عنوان الگوی توسعه دارد و از آن به عنوان نمونه‌ی خوب که علوم، معارف و فن‌آوری غرب را برای ژاپنی‌ها بر زمينه‌ی فرهنگ ملی در پی داشت، ياد می‌کند و از دستآوردها و پشتکار آنها ستايش می‌نمايد. در همين راستا گزارش بلندی در رابطه به دانشمندان ژاپن در چندين شماره‌ای روزنامه منتـشر می‌کند.

فراگيری علوم در آسيا ريشه‌های تاريخی دارد، اما معارف عصری بر اساس اصول جديده در افغانستان به سال‌های آغازين سده‌ای بيست تعلق می‌گيرد. در آن برهه يکی از اهداف جدی و برجسته محـافـل و گروه‌هـای روشنفکر و اصلاح طلب در منطقه و از جمله افغانستان تعميم عـلوم، گسترش معـارف و گشايش مکاتب و مدارس بـود. در آن سالها تعداد انسان‌های با سواد و شاگردان مدارس اندک و امر فراگيری عـلوم محدود بـود.

نخستين دبيرستان در افغانستان به نام حبيبيه به شيوه‌ای غربی در ۱۹۰۳ دوسال پيش از برگشت طرزی و هشت سال پيش از انتشار سراج‌الاخبار تأسيس يافت که در آن نقش «مشروطه‌خواهان اول» برجسته است. معارف‌پروران راه پيشرفت کشور خود را در دبستان می‌ديدند و نوپاوگان را برای رفتن به مدرسه ترغيب می‌کردند.

سراج‌الاخبار به امر تعميم علم و اشاعـه معـارف و گـشايش مدارس و تدريس توجه دارد و نقش آنها را در بيداری مردم و مجاهدت عليه جهل، خرافه‌پسندی و انکشاف جامعه برجسته می‌سازد. سراج‌الاخبار جانبدار تدريس تاريخ و جغرافيا، حساب و عـلوم طبيعی در مکتب‌ها بود و تأکيد داشت که بدون اين عـلوم پـيشرفت جامعه امکان پذير نيست و برای به کرسی نشاندن نظريات خود به آيات قرآنی و احاديث نبوی مراجعت می‌کرد و سعی می‌نمايد از يکسو از نفوذ و تأثيرگذاری دين اسلام برای گسترش معارف عصری استفاده کند و از سوی ديگر دامنه عمل روحانيون را محدود و خنثی بسازد.

او با تکيه بر اين که: تحصيل علم بر هر مرد و زن مسلمان فرض است؛ اگر علم در چين است بايد فراء گرفت و از گهواره تا گور دانش بايد آموخت، جوانان را برای فراء گرفتن علم تشويق و ترغيب می‌کند. نشريه پيوسته تأکيد دارد که «... همه ترقی‌ها و سعادت‌های ملک‌ها و ملت‌ها به علم و معارف منحصر است.»14

«...معارف دانايی و شناسايی، با خبری است... مملکت جسد است، روح آن معارف است ... هيچ ملت، هيچ وطن بدون معارف نه ترقی می‌کند، نه بيدار می‌شود و نه حيات می‌يابد. همه‌ی دولت‌های مترقی موجود وقت حاضر به تشکيل يک «انجمن معارف» لزوم قطعی ديده‌اند. وظيفه يگانه مجلس معارف اين است که در باب ترقيات عاليه و تنوير اذهان عموميه و عام ساختن معارف را در همه مملکت و اصلاح مکاتب و بنياد نهادن هرگونه موسسات علميه و فنيه کوشش کند.15 «.... عام شدن و تأسيس يافتن مکتب‌ها و مدرسه‌های اصول جديده... ».16 يکی از آماج‌ سراج‌الاخبار بود.

محمود طرزی پيشرفت ژاپن را در فراء گرفتن علم می‌داند و به تجربه‌ی آن در حوزه‌ای علم و معارف بهای زيادی می‌دهد، از جمله اين تجربه ژاپـنی‌ها که «... صـدها اولاد وطـن خـود را به هر طرف دنيا برای آموختن علم فرستادند...».17 آنها در برگشت به وطن مصدر خدمت شايسته شدند.



شماره‌ی اول سراج‌الاخبار

تأسيس انجمن معارف؛ تدوين اساسنامه آن؛ اصلاحات تعليم و تربيت؛ تنظيم نصاب و برنامه تعليم شامل علوم دينی، فارسی، عربی، رياضی (حساب، هندسه، هيئت)،جغرافيا، تاريخ، انگليسی، علوم طبيعی، شيمی، رسم، بهداشت، ورزش، تأليف و ترجمه رسايل و کتب تعليميه، تنظيم شهادت‌نامه، استخدام و تعيين آموزگاران داخلی و خارجی، گسترش مکتب‌ها در از کارکردهای اين برهه است. اما معارف از بودجه اندک، نبود چاپحانه معارف، کمبود آموزگاران و کتب درسی و محدود بدون تعـداد مکتب‌ها، کارشکنی ارتجاع داخلی و استعمار انگلـيس رنج می‌برد.

تأسيس و گسترش معارف از يکسو موجب نگرانی انگليس‌ها بود و از سوی ديگر موجب تشويش روحانيون و دربار. انگليس در حاليکه در هند دانشگاه‌ها تأسيس می‌کردند، اما می‌خواستند که افغانستان به عنوان کشور عقب‌مانده و حايل ميان امپراتوری انگليس و روسيه حفظ شود و از سوی ديگر نگران بودند که مبادا اين مکتب‌ها به مراکز ضد انگليس تبديل کردد. روحانيون می‌دانستند تأسيس و توسعه معارف مدرن موجب تصعيف نقش آنها و مدرسه‌های مذهبی می‌شود.

در اين ميان امير حبيب‌الله نيز نگران بود که اين مکتب‌ها از يکسو به مراکز ضد او تبديل نشود و از سوی ديگر موجب تحريک ملا‌ها نکردد. امير تا آنجا به معارف موافق بود که منافع آنرا به خطر نياندازد. نگرانی امير بعد از کشف هسته‌ی نهضت مشروطيت که مرکز آن در دبيرستان حبيبيه بود، افزايش يافت تا جائيکه سردار نصرالله نائب‌السلطنه، برادر امير در محضر عام در در بار از امير تقاضا کرد که دروازه مکت‌ها را بسته کند. او علناً گفت: «معارف مشروطه می‌زايد و مشروطه نقطه مقابل تسلط شرعی سلطان است.»18

البته دسته‌ی از روحانيون نيز موافق آموختن علوم بودند، اما با مکتب‌های اصول جديده نظر مساعد نداشتند و آنرا علم‌های شيطانی می‌دانستند. در حاليکه طرزی نظر معارف‌پروران را روشن بيان می‌کند. «... مقصد از علم همان علميست که مردم ما را، ... بر مسند عزت و سرفرازی بنشاند. مقصد از علم همان علمی‌ست... آهن را در کف ما موم کند، ... خط‌های راه آهن ... خط‌های تلگراف بسازد... هزار افسوس که ما اين علم‌ها را شيطانی ميدانيم ... در وقت حاضر علم همين علم‌هاست.»19

سراج‌الاخبار موانع داخلی و خارجی را که در برابر معارف عصری وجود دارد، برجسته می‌سازد. در حوزه داخلی « ...مسئله‌ی اخلاقيات و عادت و رواج‌ها... »20 را مانع معارف می‌داند. اما درد و رنج موانع خارجی معارف بسا جانگاه‌تـر و دلخراش‌تر است. «زيرا جوانب ما را، اجانب چنان درهم پيچانده بود که نه ما خارج را ديده می‌توانستيم و نه خارج ما را.»21

ترويج پان‌اسلاميسم، ناسيوناليسم قومی و طرح مسئله‌ی زبان در بستر سياست يکی از محورهای سراج‌الاخبار بود. وی با انديشه‌های پان‌اسلاميستی و ناسيوناليستی در قلمرو عثمانی آشنا شد و در برگشت به کشور کثيرالملله و عشيره‌ی افغانستان در پخش و ترويج آميزه‌ی از پان‌اسلاميسم و ناسيوناليسم قومی تلاش فروان کرد.

حمايت از نظام سلطنت و ترويج فرهنگ شاه‌ دوستی، نشر اخبار و کارکردهای امير، يکی از آماج‌های سراج‌الاخبار بود. گزارش‌های از جشن‌های پرهزينه، پرزرق و برق دربار و سير و سفر امير از جمله مراسم شکار او و درباريان‌اش، در صفحه‌های سراج‌الاخبار با آب و تاب منتشر شده است. در اين گزارش‌ها از اميرحبيب‌الله و دربار چهره انسانی و محبوب ترسيم می‌شود که بايد مردم شکران اين نعمت خداوندی را به‌جا آرند.

محمود طرزی آشکارا ازنظام مورثی شاهی جانبداری می‌نمايد و با نظام جمهوری و مشروطه نظر مساعد ندارد. او در اين رابطه از جمله می‌نويسد: «شاهين ترازوی عدالت هر ملت و جمعيت پادشاه ان ملت است. ...ملت‌ها و جماعت‌های اسلاميه بدون وجود پادشاه از عدالت محروم ميمانند.»22 وی در سرمقاله‌ی ديگری زير عنوان «پادشاه مقدس است» پافشاری می‌کند: « ...ملت نجيبيه افغانيه ما ذاتاَ پادشاه دوست است ... زنده باد پادشاه مقدس ما»23 اما در رابطه به جمهوری و مشروطه تأکيد می‌کند که: «ايران همه‌ی سال را به فلاکت‌ها و مصبيت‌های عظيميه‌ی به سر آورد تا به حال هيچ يک حکومت قويه تأسيس داده نتوانست.

هرکس يک خيالی دارد. به‌خيال ناقصانه خود ما مشروطه شدن ايران خيلی بی وقت و نابهنگام تشبهتی بود از همه بدتر که از مشروطه گذشته جمهوريت‌طلبی را نيز ادعا کردند. ... در تاريخ اسلام چون نظر کنيم حکومت جمهوری را نمی‌بينيم. ... پادشاهان ذيشان آل‌عثمان اين همه فـتواحاتی که کردند به سايه نفوذ وسـطوت و شوکت استقلال خلافت خود کردند نه بقوت مشروطه و جمهوری ...»24 در سرمقاله‌ی ديگر تأکيد دارد: «... پادشاه‌ای محکوم و مشروطه در اسلاميت ديده نشده ... حکومتهای اسلامی که برين کار اقدام کردند، بهبودی نديدند.»25 يا «... ملت بی‌سلطنت مرده و معدوم است....»26

در فرجام:

سراج‌الاخبار نوشته‌های در رابطه به نـقـش صنايع، معـادن، کشاورزی، تجارت و ايـجاد ارتش قوی در امر توسعه و استقلال کشور نيز دارد. اما امير و درباريان چندان کوش شنوا برای شنيدن و پياده کردن مشورت‌‌های سراج‌الاخبار در حوزه عصری شدن، پيشرفت و به دست آوردن استقلال کشور ندارند و بيشتر به ظواهر مسأله توجه دارند.

خط فکری سراج‌الاخبار، حفظ نظام پادشاهی واصلاح آن بود نه براندازی حاکميت خودکامه و قبـيله‌ی اميرحبيب‌الله. در سراج‌الاخبار از مشروطيت، از آزادی‌های سياسی و دموکراسی، از رأی و مشارکت جمهور مردم در حاکميت و تأسيس مجلس شورا و پی‌ريزی مؤسسات دموکراتيک خبری نبود، تجدد آمرانه با حفظ نظام سلطنتی، پديد آوردن دولت قوی متمرکز و کسب استقلال کشور درونمايه خط سياسی و فکری روزنامه را می‌ساخت. غلو در توصيف و مدح امير و دربار، ترويج شاه ‌دوستی موجب تـقويه فرهنگ مدح و تملق از امير و دربار شد.

نشريه بيشتر به جوانب اقتصادی تجدد می‌پردازد تا مسائل فکری و فلسفی آن. نشريه جانب‌دار روزآمدن کردن افغانستان بود و آنرا وسيله‌ی برای کسب استقلال سياسی کشور می‌دانست. پخش و تبليغ انديشه‌های استقلال‌طلبانه در صفحه‌های نشريه جايگاهی مهمی داشت و بدست آوردن استقلال افغانستان از استعمار بريتانيا و داشتن تماس با جهان خارج يکی از هدف‌های مهم نشريه بود، در همين راستا از فسخ قرارداد ۱۹۰۷ روس و انگليس با گرمی استقبال می‌کند.

در صفحه‌های نشريه مسائل اجـتماعـی نيز مطرح شده و نشريه در کليت خود در پی آن بود که مردم را از بند خرافه و واپس‌ماندگی برهاند و دريچه‌ای بـه روی جوانان کشور بـه جهان نو بگشايد و آن‌ها را با تمدن جهان آشنا بسازد.

به‌رغم اين‌که روزنامه در سال‌های پرآشوب روسيه منتشر می‌شد ولی از آن آشوب‌ها و انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در صفحه‌های روزنامه چندان خبری نیست. نزديکی به عثمانی‌ها، آلمانی‌ها و دوری از ايران، روسيه و انگليس‌ها، حمايت از اتحاد مسلمانان و خلافت بخش از راهبردهای روزنامه بود.

نثر روزنامه آميزه‌ای از فـارسی کـهن و فـارسی متعارف در ايران و افغانستان با لهجه‌‌ی کابلی و متأثر از هجوم واژه‌های عربی بود. نفوذ واژه‌های عربی بر نـثر نشريه تا آن‌جا است کـه روزنـامـه حتی واژه‌های انگليسی و روسی و نام‌های خاص را بـه تـقـليـد از واژه‌هـای عربی بـه کار می‌برد. بـه طور نمونه غـزته، تلغراف، ميقروسکوب، رنغون، ساتفرانسيسقو و ... . بعضی از نوشته‌ها سرشار از عربی‌مأبی بود. البته به‌ کار برد واژه‌ها و ترکيب‌های زيبا از جمله دل‌آگاه، ترقی‌گستر، معرفت‌پرور، نکته‌دان، هيچ‌مدان، فسون‌انگيز، رزمگاه و ... در خور يادآوری است.

سراج‌الاخبار، تجربـه با ارزش در حوزه روزنـامـه نگاری بود که در آن به زبان گفتاری توجه شده و به طور کل سعی شده که زبان گفتاری و نوشتاری را بـه هم نزديک بسازد و در مواردی، برای بيان افکار خويش از زبان عاميانه بـهره گرفته و به طور کل، نثر روزنامه روان و قابل فهم بود، عفت کلام، حرمت و عزت قلم را نگه داشته.

از انتشار سراج‌الاخبار به عنوان يکی از انديشه‌پردازان تجدد آمرانه نزديک به يک سده می‌گذرد. به‌رغم اينکه تلاش سراج‌الاخبار برای پياده کردن تجدد از بالا بدون حضور مردم و موسسات دموکراتيک تأثيـرات را در زندگی اجتماعی بجا گذاشت، اما سوگمندانه بايد گفت که بسياری از طرح‌های تجدد آمرانه سراج‌الاخبار با در نظرداشت شتابزدگی در اجرای آن، سخت‌جانی ساختار سنتی جامعه به‌ويژه بافت عقب‌مانده قبيله‌ی، سلطه وحشتناک استبداد، محدوديت‌های شرايط اقتصادی – اجتماعی و در نهايت خرابکاری استعمار قرين به موقـقيـت نبود و پیآمدهای چندان مثبت نداشت.

بخش از انديشه‌ها و طرح‌های سراج‌الاخبار از جمله پياده کردن ناسيوناليسم قومی و زبانی برکشيده شده از دل جنبش ترک‌های جوان و ملت‌سازی براساس يک قوم در کشور چند قومی افغانستان و طرح مسأله زبان در بستر سياست نا کارآمد و دردسرآفرين، عصبيت‌برانگيز و زيانـبار بود. برتری‌خواهی قومی درافغانستان نه تنها مانع ايجاد يک دولت ملی و هم‌بسته يعنی دولت با مرزهای فراتر از مرزهای قومی و عشيره‌ی بر پايه حقوق شهروندی شده بلکه تفرقه و بدبينی قومی را گسترش بخشيد، آنرا نهادينه کرد و جريان ملت‌سازی و شکل‌گيری هويت ملی را به روند عقيم تبديل کرده.

پروژه تجدد به عنوان دغدغه‌ی جامعه روشنفکری افغانستان با تمام قوت در همه سال‌های سده‌ی پيشين طنين داشت و به‌رغم اينکه چند بار در مقطع‌های مختلف تاريخی توسط گروه‌‌های از تجددخوهان تلاش شد که تجدد از بالا در افغانستان پياده شود، اما بنابر شتابزدگی، روان استبدادزدگی جامعه، نبود جامعه مدنی، بافت عشيره‌ی، مخالفت سنت‌گرايان آنها به آرمان‌های خود نرسيده‌اند و تحقق اهداف عاليه اين پروژه بزرگ به عنوان پديده‌ای درازمدت هم‌چنان ناتمام مانده است.

سراج‌الاخبار پس از هشت سال انتشار در تاريخ ۲۷ قوس/آذر ۱۲۹۷ برابر ۱۸ دسامبر ۱۹۱۸ از نشر باز ماند. مجموعه‌ی کامل روزنامه‌ی سراج‌الاخبار در پژوهشکده بين‌المللی تاريخ اجتماعی آمستردام نگهداری می‌شود و برای علاقمندان قابل دسترسی می‌باشد.


پانوشت‌ها:

١. ميرغلام محمد غبار، افغانستان در مسير تاريخ، ج۱، کابل، ۱۳۴۶خ، ص ۳۹۸.
٢. عبدالحی حبيبی، جنبش مشروطيت در افغانستان، کابل، ۱۳۷۲خ ، ص ۲۲.

٣. مير غلام محمد غبار، افغانستان در مسير تاريخ، ج۱، کابل، ۱۳۴۶خ، ص۶۵۰.

٤. همان‌جا، ص ۷۱۶.

٥. همان‌جا، ص ۷۲۰.

٦. عبدالحی حبيبی، جنبش مشروطيت در افغانستان، کابل، ۱۳۷۲خ، ص ۲۵.

٧. غلام بچه‌گان از جمله‌ی فرزندان اشراف و اعيان اطراف و اکناف کشور بود که در دربار با روح پابندی به سلطنت تعليم و تربيت می شدند و در عين زمان به عنوان گروگان از حرکت های ملوک الطوايفی پيش گيری می‌شد. اين واژه را می‌توان در کتاب روزنامه خاطرات ناصرالدين‌شاه از محرم تا شعبان، (تهران: ۱۳۸۴)، ص ص، ۶۷ و ۱۲۷ نيز يافت.

٨. سراج‌الاخبار، کابل، سال، اول، شمـاره ۲۴.

٩. عبدالرئوف فطرت (۱۸۸۶ – ۱۹۳۸)، در مدرسه ميرعرب بـه زبان فـارسی آموزش ديد. وی در پرآشوب‌ترين سال‌ها از ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۴، جهت ادامه تحصيل در استانبول بـود، سالهای کـه تحولات ترکيه در چشم گروهی از تجـددخـواهان آن زمان آسيـای ‌ميـانـه الگویی برای تـجـدد و پيشرفت بـه شمار می‌رفت. او سرانجام شيفته تحولات ترکيه و مجذوب پان‌ترکيسم شـد و بعد از انقلاب بـخـارا، در سمت وزير آموزش و معاون نخست وزير بـخـارا خدمت کرد. فطرت در ۱۹۳۸ بـه اتهام پان ترکيسم اعدام شـد.

١٠. سراج‌الاخبار، کابل، سال سوم، شمـاره ۵.

١١. همان‌جا، سال سوم، شمـاره ۸.

١٢. همان‌جا، سال چهارم، شمـاره ۲۰.

١٣. همان‌جا، سال اول، شمـاره ۱۱.

١٤. همانجا، سال دوم، شمـاره ۲۲.

١٥. همان‌جا، سال سوم، شمـاره ۳.

١٦. همان‌جا، سال اول، شمـاره ۱۲.

١٧. همان‌جا ، سال دوم، شمـاره ۲۰.

١٨. ميرغلام محمد غبار، افغانستان در مسير تاريخ، ج۱، کابل، ۱۳۴۶خ، ص ۷۲۰.

١٩. سراج‌الاخبار، کابل، سال پنجم، شمـاره ۱.

٢٠. همان‌جا، سال هفتم، شمـاره ۱۸.

٢١. همان‌جا، سال هفتم، شمـاره ۱۸ .

٢٢. سراج‌الاخبار، کابل، سال دوم، شمـاره ۱۷.

٢٣. همان‌جا، سال دوم، شمـاره ۲۱.

٢٤. همان‌جا، سال دوم، شمـاره ۱.

٢٥. همان‌جا، سال دوم، شمـاره ۲۴.

٢٦. همان‌جا، سال پنجم شماره ۱۴ .

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

هرگونه انتساب این نشریه را به خودم شدیدا تکذیب می نمایم

-- سید سراج الدین میردامادی ، Oct 30, 2009 در ساعت 05:00 PM