رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۶ آذر ۱۳۸۹
بخش نخست جستار «رمان، آخرین مرحله‌ی ادبیات است»، پژوهشی پیرامون رمان‌نویسی در غرب در بستر تحول رسانه‌ها

رمان‌ به‌عنوان سرگرمی اقشار فرودست

هاینس اشلافر؛ ترجمه: محمد ربوبی


هاینس اشلافر استاد ادبیات و زبان آلمانی در دانشگاه اشتوتگارت است. او آثار پژوهشی بسیاری نوشته و منتشر کرده، از جمله: «تاریخ ادبیات آلمان»، «شهروند به‌عنوان قهرمان رمان» و «شعر و واقع‌گرایی».

هاینس اشلافر دقیقاً نوعی از پژوهشگر دانشگاهی را نمایندگی می‌کند که در نقد ادبی ایران جای خالی او سخت احساس می‌شود. در جستار «رمان آخرین مرحله‌ی ادبیات»، نویسنده به رمان به‌عنوان یک رسانه نگاه می‌کند و آن را در گستره‌ی تاریخ تمدن غرب با رسانه‌هایی مانند شعر و درام و سینما مقایسه می‌کند و پیدایش نویسندگانی را که درهر فصل کتاب درخششی دارند و سپس نام‌شان به‌سرعت فراموش می‌شود، و همچنین گرایش به رمان عام‌پسند و ساده‌نویسی در رمان را توضیح می‌دهد و در پایان نشان می‌دهد که چگونه ادبیات جهان با رمان‌نویسی به آخر خط رسیده است. بخش نخست این جستار را با عنوان «رمان‌ به‌عنوان سرگرمی اقشار فرودست» به ترجمه‌ی آقای محمد ربوبی می‌خوانیم:

فرهنگ زمانه

دون کیشوت در اثر خواندن رمان‌ها شعورش را از دست داد و اما بوواری جانش را. سروانتس و فلوبر، هشدار می‌دهند که خواندن رمان خطرناک است، اما خوانندگان که از طریق بنگاه‌های انتشاراتی، دبیران صفحات ادبی روزنامه‌ها و مجلات و داوران آثار و جوایز ادبی پیوسته به خواندن رمان تشویق می‌شوند، ناگزیرند هشدارهای نهفته در آثار سروانتس و فلوبر را نشنیده بگیرند.


در قرن هجدهم رمان وسیله‌ی سرگرمی اقشار فرودست بود

در قرن هجدهم، منتقدان ادبی که نگران اصول اخلاقی و احساس زیبا‌شناسی خوانندگان بودند، علاقه‌ی مفرط و روی آوردن فزاینده‌ی آنان را به خواندن رمان، حرص و ولع فاجعه‌آمیز تشخیص دادند. زیرا معتقد بودند که رمان محصول خیال‌بافی و سرهم‌بندی است و خواندنش نتیجه‌ای جز گمراهی ندارد. حتی در قرن بیستم، نویسندگانی چون الیوت و بورخس که نویسندگان مدرن محسوب می‌شوند، شکل ادبی رمان را شکل بی‌قواره و پیش پا افتاده‌ی ادبیات تلقی کرده‌اند. رمان، وسیله‌ی سرگرمی اقشار پایین و فرودست جامعه بود که معلومات لازم را نداشتند و نمی‌توانستند به اشکال ممتاز و دشوار ادبی بپردازند. در دانشگاه‌ها، در رشته‌ی زبان و زبان‌شناسی نیز تا نیمه‌ی قرن بیستم اشتغال به درام و ادبیاتِ تغزلی، خصوصاّ به اشعار غنایی، به مراتب بیش‌تر از اشتغال به رمان بود. در اثر مشهور و مؤثر امیل اشتایگر، با عنوان «اصطلاحات و مفاهیم فن شعر» (۱۹۴۷) در فصل ادبیات داستانی به ادبیات منظوم اشاره شده است، نه به رمان. بنابراین، از تعریفِ او چنین برمی‌آید که رمان شکل پیش پاافتادۀ ادبیات است.

سلیقه‌ها دموکراتیزه و رمان هم نماینده‌ی ادبیات شده است

اما در مباحث عمومی چند دهه‌ی اخیر این موضوع مطرح نیست. می‌شود گفت این امر دال بر دمکراتیزه شدن ذوق و سلیقه‌هاست. شاید بتوان سرآغاز این امر را سال ۱۹۶۸ تعیین کرد که نظریه‌پردازان ادبیات در نظریه‌های جدیدِ خود در مورد داستان‌سرایی به رمان به‌عنوان یک مُدل ادبی پرداختند. مناظراتِ تلویزیونی در مورد رمان‌ها یکی از مشخصاتِ تلفیق تلویزیون، رمان و سلیقه‌ی عموم است. اکنون، رمان در انظار عموم نماینده‌ی تمام‌عیار ادبیات معاصر و تنها نوع مسلط آن معرفی می‌شود. آن نگرانی‌ها و بدگمانی در مورد این‌که خواندن رمان به فرزانگی، به اصول اخلاقی و به احساس هنری شهروندان آسیب می‌رساند، برطرف شده است و رمان به مثابه‌ی دستاورد فرهنگی ستوده شده و مورد ستایش قرار می‌گیرد.


اینک، رمان که سال‌ها در حاشیه‌ی ادبیات به سرمی‌بُرد، نماینده‌ی ادبیات شده است. مارسل رایش رانیسکی مجموعه‌ای از آثار ادبی آلمان را که به نظرش ملاکِ ادبیات نوین آلمان برای خوانندگان امروزی است انتخاب کرده و در بیست جلد منتشر خواهد شد. این بیست جلد که جملگی رمان‌اند با دو رمان «وُرتر» و «خویشاوندی‌های انتخابی» که محبوب‌ترین رمان‌های گوته است آغاز می‌شود، در حالی‌که در گذشته «فاوست» و «هرمان و دورته» و سایر آثاری که او به نظم سروده بود، بر آثار منثورش ترجیح داده می‌شد.


در ادبیات کلاسیک غرب رمان اهمیت داشت

اگر به تاریخ ادبیاتِ کلاسیک رجوع کنیم می‌بینیم در گذشته‌ی نه چندان دور، موقعی که رمان شکل کلاسیکِ ادبیات محسوب نمی‌شد، باز هم رمان جایگاه ویژه‌ای در ادبیات داشته است. یوآخیم کایزر، مجموعه‌ای از ادبیاتِ جهان منتشر کرد که جملگی رمان بودند. و اگر از مجموعه‌ی او باز هم آثار گوته را به‌عنوان ملاک نام بریم می‌بینیم علاوه بر چهار رمان گوته که او برای خوانندگان انتخاب کرده بود، «شعر و حقیقت» و «آموزه رنگ‌ها» هم جزو آنهاست که این دو نیز به نثر نوشته شده‌اند. بنابراین، زمان و ملاک و سلیقه‌ها دگرگون شده است. در یک همه‌پرسی از نویسندگان مشهور کنونی در مورد مهم‌ترین آثار ادبی پیشین، دو رمان در مقام نخست قرار گرفتند: «دون کیشوت» و «زمان گم‌شده». اگر پنجاه سال پیش این همه‌پرسی انجام می‌گرفت، محتملاّ «ایلیاد» (هومر)، «کمدی الهی» (دانته)، درام‌های شکسپیر و اشعار بودلر مقام اول را احراز می‌کردند. اینک در برنامه‌ی بنگاه‌های انتشاراتی و در بخش‌های ادبی مجلات، رمان‌ها قرار دارند. در حالی‌که چاپ رمان مدام افزایش می‌یابد، فهرست تجدیدِ چاپِ آثار کلاسیک پیوسته کاهش می‌یابد. دیوان اشعار و درام‌ها به‌ندرت خریدار دارند. در عرصه‌ی ادبیات، مرگِ آثار کهنسال فرا رسیده است .


زبان شعر، زبان جشن‌ها بود

از دوران افلاطون و ارسطو، فن شعر( بوطیقا) مبنای نظریِ در مورد هدف، اجرا و اشکالِ گونه‌گونِ حماسه، تراژدی و کمدی تلقی می‌شد که از وحدت و یکپارچگی برخوردار بود. « فن شعر»، نخستین معیار و ملاکِ زبان نظم، یعنی زبان شعر بود که زبان استثنایی در جشن‌ها بود. همانطور که پوشاکِ مراسم جشن‌ها با پوشاکِ روزمره تفاوت داشت، زبانِ شعر نیز با زبان روزمره تفاوت داشت. همین که خدایان باستانی ناپدید شدند و برگزاری جشن‌ها فراموش شد، حماسه‌ها و منظومه‌های کهن برای خوانندگانی که حال به چیزهای دیگری معتقد بودند و یا به چیزی اعتقاد نداشتند، فقط در کتاب‌ها به‌عنوان ادبیات بر جای ماند. دو هزار سال تمام، شاعران ما بعد از دوران باستان همان اشعار باستانی را تکرار کردند، از آن‌ها تقلید کردند و یا به گونه‌های دیگری سرودند: کلوپ اشتوک، حماسه‌های ملی و مذهبی را به شعر سرود، وایلاند، داستان‌ها را به نظم درآورد و کلایست، درام‌های منظوم نگاشت. در قرن نوزدهم حتی یک رمان آلمانی نتوانست شهرت و محبوبیتِ عام این منظومه‌ها را بیاید. شعر در حافظه‌ها باقی می‌ماند، برعکس به دشواری کسی بتوان یافت که جمله‌ای از رمانی از بَر کرده باشد و بازگوید. ازاین‌رو موقعی که اشتغال به ادبیات ـ به جای پرداختن به شعرـ پرداختن به رمان می‌شود، نقل قول از آثار ادبی در گفت و گوهای روزمره ناپدید می‌شود.

بخش دوم و پایانی این جستار به ترجمه‌ی محمد ربوبی فردا در پرسه در متن منتشر می‌گردد

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

خوب بود .

-- آرمان ، Dec 17, 2010 در ساعت 10:27 AM