رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۹ مهر ۱۳۸۹
پنجمین بخش از مجموعه مقالات «ادبیات سرگرمی و نقد و بررسی آن»، پژوهشی درباره‌ی ادبیات عامه‌پسند

ادبیات سرگرمی، زن و عشق

اسد سیف

مسائل و تنش‌های ملموس روزانه‌ی زنان یکی از موضوع‌های اصلی رمان‌های سرگرمی هستند. زن در رمان‌های سرگرمی موجودی‌ست ناراضی که با مشکلات روزمره درگیر است. مشکلات موجود، راه ادامه‌ی طبیعی زندگی را بر او محدود و یا ناممکن می گرداند.

عشق اصلی‌ترین موضوع در رمان‌های سرگرمی است. در این امر با ادبیات جدی وحدت موضوع دارد. در ادبیات سرگرمی، سانتی‌مانتالیسم جانشین رمانتیسیسم می‌شود. احساساتی‌گرایی و تحریک احساسات سطحی خواننده در آن نقش مهمی دارد.

عشق موضوعی عمومی در داستان‌های سرگرمی‌ست. داستان‌های عاشقانه در این عرصه، بالاترین تولید و بیشترین مصرف‌کننده را دارد. نویسندگانی در این عرصه ظهور کرده‌ و یا می‌کنند که چند سالی فاتح بازار می‌شوند، آثارشان میلیون‌ها خواننده را مجذوب می‌کند. پس از آن با ظهور نویسنده‌ای دیگر اندک اندک فراموش می‌شوند.

مشهورترین چهره در این عرصه، باربارا کارتلاند (2000-1901 Barbara Cartland) است که او را بزرگ‌ترین نویسنده رمان‌های عاشقانه در جهان می‌دانند. او خود، خویش را «متخصص رمانتیک»(Expertein für Romantik) می‌نامید. یک میلیارد نسخه از کتاب‌هایش به فروش رفت. تنها شخص در جهان بود که هر ۱۴ روز یک رمان می‌نوشت. در عمرش ۷۲۴ عنوان رمان از او منتشر شد. پس از مرگ، ۱۶۰ رمان چاپ‌نشده از او به جا ماند.


باربارا کارتلند، مشهورترین نویسنده داستان‌های عاشقانه‌ی سرگرم‌کننده و عامه‌پسند

سبک داستان‌نویسی و زیبایی‌شناسی اثر در ادبیات سرگرمی در رؤیاهای گذشته غرق است. آشوب‌های درون انسان و رنج و شادی‌هایش هیچگاه به آن‌سان نیست که پرده‌ای کنار زده شود و کشفی صورت گیرد.انسان در بازگویی مشکل خویش، اگر چاره‌ای هم نیابد، از باری سنگین شانه خالی می‌کند. داستان‌های سرگرمی همین نقش را برای خوانندگان دارند. مشکل فردی را مشکلی عمومی می‌کنند و از این طریق با خواننده هم‌سو و همدرد می‌گردند. خواننده درد خویش را از زبان قهرمانان داستان می‌شنود و بدین‌سان، نیاز درونی او ارضا شده، بار سنگین هستی سبک‌تر می‌شود.

در این‌جا حادثه‌ای دیگر اتفاق می‌افتد: قهرمان داستان، همزاد خواننده می‌شود و همگام با او رنج می‌برد. خواننده خود را در خیالات رمانتیک قهرمان داستان شریک می‌یابد. در داستان‌های سرگرمی می‌توان خلاف اخلاق حاکم عاشق شد، عشق ورزید، اما در پایان، اگر گناهی مرتکب شوی، نادیده گرفته می‌شود و یا بخشوده خواهی شد.

در داستان‌های سرگرمی، مردان صاحب قدرت‌اند؛ در میل جنسی نیز برترند. زن در داستان‌ها حضور می‌یابد تا این میل را ارضاء کند و پاسخگوی آن باشد. تن زن به آوردگاه فانتزی‌های جنسی مرد تبدیل می‌شود. زنان گول می‌خورند و منحرف می‌شوند ولی سرانجام عبرت می‌گیرند، می‌آموزند، گذشته برایشان درس اخلاق می‌شود. داستان‌های سرگرمی در نهایت خویش تأیید اخلاق حاکم است.

در داستان‌های سرگرمی کلیشه‌ای تکرار می‌شود ونوعی از فرهنگ بازتولید می‌شود. زن در داستان‌های سرگرمی احساس آرامش می‌کند. او می آموزد که دنیا را از نگاه مردان بنگرد. در این داستان‌ها مردان حامی زنان هستند. زن در پناه مرد و در آغوش او به آرامش می‌رسد. مشکل اما اینجاست که زن در یافتن آغوش پُرمحبت و آرام‌بخش راه مشکلی را باید پشتِ سر بگذارد. زن در داستان‌های سرگرمی با تکیه بر قدرت مرد، صاحب قدرت می‌شود.

زن در داستان‌های سرگرمی، در آغوش مرد تنها آرامش را نمی‌یابد، دستان مرد حامی زن است، وجود مرد به‌عنوان پناهگاه برای زن بسیار مهم است. آغوش مرد همان دستِ حمایت پدر است، آغوش پُرمهر مادر است و در نهایت لذت دلپذیر جنسی.در داستان‌های عاشقانه سرگرمی، لذت کاربردی ایدئولوژیک دارد و با قدرت در رابطه است. لذت آوردگاهی می شود برای نمایش قدرت.


بامداد خمار نوشته‌ی فتانه حاج‌سیدجوادی و ماندانا نوشته‌ی فهیمه رحیمی، دو نویسنده‌ی داستان‌های عاشقانه و سرگرم‌کننده بعد از جنگ

زنان داستان‌های عشقی، زنانی هستند عادی، مثل خود خوانندگان. و این خود دلیل می‌شود تا خواننده به او احساس نزدیکی کند. زن در این داستان‌ها پس از گذراندن دوران ستم و جفا سرانجام تسلیم عشق مردی می‌شود، با محبت، عاقل که زن را درک می‌کند و برایش دل می‌سوزاند. و این با خیال‌پردازی‌های زنان عادی انطباق دارد. یافتن شریک زندگی، مردی که دوستش داشته باشد، او را تأیید کند، لباس سفید عروسی بر وی بپوشاند و درِ خانه بخت را بر او بگشاید. زن در کنار چنین مردی، همسری فداکار و مادری مهربان خواهد بود.

زنان داستان‌های سرگرمی سرانجام نقش مادر خویش را در زندگی بازی خواهند کرد. به آنجایی می‌رسند که مادرشان بود. در داستان‌های سرگرمی زن می‌آموزد که نمی تواند مستقل باشد. استقلال او تنها در پناه قدرت مرد ممکن است.

داستان‌های سرگرمی عاشقانه در کلیت خویش تاکنون زن‌ستیز بوده‌اند. این موضوع به شکلی، آگاهانه و ناآگاهانه، آشکار و پنهان، در آنها وجود دارد. زن در داستان‌های سرگرمی می‌کوشد تا دنیای ذهنی و خیال‌پرورانه‌ی خود را ناآگاهانه تقویت کند. خوانندگان این داستان‌ها می‌خوانند تا بیاموزند. زن می‌آموزد که فکر نکند و اجازه دهد تا مرد برایش تصمیم بگیرد، مرد می‌آموزد که چگونه قدرتِ خویش اعمال کند. خوانندگان در قرائت خویش از این داستان‌ها به متنی کاملاً متفاوت می‌رسند. آنان در نهایت به وضع موجود گردن می‌گذارند و از آن پشتیبانی می‌کنند.

در داستان‌های سرگرمی خواننده اگر اعتراضی به وضع موجود داشته باشد، در خیال و در رابطه با قهرمان داستانی که می‌خواند، آن را ابراز می‌دارد. برای دستیابی به خوشبختی باید رنج برد. خشونت، بی‌اعتنایی، شکست، فقر و ...در رابطه با پدیده‌های موجود، قابل پذیرش است. خوشبختی در راه است، ناجی به سان «سوپرمن» از راه خواهد رسید، به آینده باید امیدوار بود، آینده‌ای که در خیال شکل می گیرد و چه بسا تا پایان عمر با او خواهد بود.


شیدا نوشته‌ی نشرین ثانی و گل‌های شب‌بو، نوشته‌ی مریم جعفری، دو نویسنده‌ی عامه‌پسند دیگر بعد از جنگ

خواننده در داستان‌های سرگرمی از عاقبت ناخوش داستان رنج می‌برد. اگر بداند که شخصیت‌ها به چنین فرجامی بد گرفتار می‌آیند، ترجیح می‌دهد، آن را نخواند. بر این اساس، داستان‌های سرگرمی در اکثریت خویش پایانی خوش دارند. احساس رضایت باید در پایان داستان بر سیمای خواننده نقش بندد؛ و این یکی از رازهای موفقیت این‌گونه از داستان‌هاست.

«اگر رویدادهای داستان احساساتی بیش از حد شدید در خواننده برانگیزد – احساساتی مانند خشم از مردان، هراس از تجاوز و کتک خوردن، نگرانی درباره‌ی تمایلات جنسی زنانه، یا نگرانی از اجبار زندگی با مردی کسل‌کننده - آن‌گاه خواننده آن داستان عاشقانه را جالب نخواهد دانست و کنار خواهد گذاشت، یا آن را بسیار نازل محسوب خواهد کرد.

اما اگر وقایع داستان احساس هیجان، رضایت، خشنودی، اعتماد به نفس، غرور و قدرت را در خواننده برانگیزاند، در آن صورت دیگر برای خواننده چندان فرقی نمی‌کند که نویسنده از چه وقایعی برای ساختن این داستان بهره گرفته و یا چگونه آن حوادث را به هم مرتبط کرده است. آنچه نهایتاً بیشترین اهمیت را دارد این است که خواننده‌ی زن بتواند احساس کند برای مدتی کوتاه توانسته است کسی دیگر باشد و در دنیایی دیگر زندگی کند. چنین خواننده‌ای باید بتواند در پایان داستان احساس اطمینان کند که مرد و ازدواج دو چیز واقعاً خوب برای زنان هستند».

ادبیات سرگرمی در بسیار مواقع به جای اروتیسم، پورنو را تبلیغ می‌کند، هرزه‌نگاری می کند، عشق را تنزل می‌دهد و آزادی‌های جنسی را با تجارت و بازار گره می‌زند. در ادبیات سرگرمی مازوخیسم را نیز می‌توان بازشناخت؛ در رفتارهای رنگارنگ عاشق و معشوق، در نگاه به جامعه، در پذیرش امر سرنوشت، در پناه شانس و تقدیر، در احترام به رهبر، پیشوا، بزرگ‌تر، در پذیرش وضع موجود، در تسلیم، در فدا کردن خویش، در بی‌دفاعی، در احساس خوشبختی‌های کاذب، و...

در ادبیات سرگرمی زنان به دردسر می افتند تا مردانی یافت شوند، آنان را نجات دهند. مردان ساده‌لوح گول زنان عشوه‌گر را می‌خورند و به دامشان گرفتار می‌آیند ولی سرانجام حادثه‌ای اتفاق می‌افتد و خوشبختی باز می‌گردد.

ادامه دارد

Share/Save/Bookmark

بخش اول - ادبیات سرگرمی و پیشینه‌اش
بخش دوم - سابقه تاریخی ادبیات سرگرمی
بخش سوم - ادبیات سرگرمی و قدرت
بخش چهارم-ادبیات سرگرمی؛ کالایی در بسته‌بندی فرهنگی

نظرهای خوانندگان

متاسفانه این یکی از گسترده ترین گروه های خواننده این قبیل رمان ها دخترهای نوجوان هستند و این باعث میشه که یک سری باورهای غلط و عقب مانده ناخودآگاه از همان اول توی ذهنشون گنجونده بشه...اینکه خوشبختی هر زنی منوط به داشتن مردی حمایتگره و همینطور تصاویر غیر واقعی و گاهی اوقات تبعیض آمیز از روابط زن و مرد

-- یک زن ، Oct 21, 2010 در ساعت 10:30 PM