رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۵ اسفند ۱۳۸۶
گفت و گو با شکوفه تقی، نویسنده کتابِ «زن‌آزاری در قصه‌ها و تاریخ»

ریشه‌های تاریخیِِ ‌زن‌آزاری در ایران

لیلا موری

Download it Here!

شکوفه تقی در ایران در رشته‌ی علوم قضایی تحصیل کرده و پس از آن در خارج از ایران، تحصیلات خود را در رشته‌های روانشناسی، مردم‌شناسی و ایران‌شناسی ادامه داده است و فوق دکترای خودش را در رشته‌ی مذهب‌شناسی از دانشگاه ییل گرفته و پس از آن در دانشگاه‌های سوئد به عنوان محقق و استاد دانشگاه شروع به کار کرده و تاکنون هم بیست کتاب کودکان و تعدادی رمان و داستان‌های کوتاه از او منتشر شده است. کتاب زن‌آزاری در قصه‌ها و تاریخ که یک اثر پژوهشی است، به قلم او به تازگی توسط نشر باران در سوئد به چاپ رسیده است. این کتاب به سابقه‌ی زن آزاری در متون مذهبی، قصه‌های عامیانه و آداب و رسوم می‌پردازد و علل آن را بررسی می‌کند. درباره این کتاب با او گفت و گو کرده‌ام.

چه انگیزه‌ای باعث شد که شما چنین موضوعی را اصلاً برای تحقیق‌تان انتخاب کنید؟
اول آنکه بگویم حدود ۱۵ سال من شهر به شهر ایران را گشتم و هنوز می‌گردم و قصه‌ها را جمع می‌کنم و معمولاً خانم‌هایی که بین سنین ۶۰ تا ۷۵ و حتی ۸۰ تا ۸۵ هستند، کسانی هستند که برای من قصه‌های خود را تعریف می‌کنند و من از سنین کم سالگی شاید سه چهار سالگی، خیلی خیلی علاقه‌ی مفرطی به قصه‌ها داشتم.

به اضافه اینکه خب من اولین بار به عنوان نویسنده‌ی کودکان به مخاطبین فارسی زبان معرفی شدم. اما به فرهنگ عامه هم علاقه داشتم و این باعث شد که من همواره، هرجایی که قصه‌ای شنیدم، این قصه من را جذب کرده و در طی همه‌ی این سالها من دیدم که نگاهی که به زن در قصه وجود دارد، هم خشونت آمیز است و هم در بسیاری موارد تحقیر آمیز و در عین حال می‌بینم که نقل کننده‌ی قصه‌ها هم خود زن‌ها هستند و در عین‌حال دیدم که در قصه‌ها خیلی موضوعات پنهان وجود دارد که به صراحت در مورد آنها صحبت نمی‌شود.


تصویر جلدِ کتابِ «زن‌آزاری در قصه‌ها و تاریخ» نوشته شکوفه تقی

ولی وقتی که ما به تاریخ مراجعه می‌کنیم می‌بینیم که اینها در تاریخ اتفاق افتاده است و همین باعث شد که من بگردم و این مجازات‌هایی را که در قصه‌ها است پیدا کنم. مثلاً موی زن را به دم اسب می‌بندند و به خاطر خطایی که کرده، او را در بیابان رها می‌کنند یا اینکه مثلاً نقل می‌شود زنی به شاه عباس قول می‌دهد که برای او یک پسر کاکل‌زری و یک دختر دندان‌مرواری بیاورد و بعد خواهرهای ناتنی او دسیسه می‌کنند و به جای آن دوتا سنگ می‌گذارند یا دوتا توله سگ می‌گذارند و بعد می‌بینیم که زن را نصف شب در بیابان رها می‌کنند یا در یک پوست حیوان، او را می‌دوزند و تا روزی که آن بچه‌ها بزرگ نشدند، به خصوص پسر، این زن در آن شرایط باقی می‌ماند. یا مثلاً دختر از خانه فرار می‌کند و در پوست یک حیوان فرو می‌رود و تا زمانی که همسر مناسب پیدا نکرده، از آن شرایط بیرون نمی‌آید. این یک هایکویی‌ست ساخت که بطور قطع یا نزدیک به یقین، این در جامعه اتفاق می‌افتاده است. منتها یک بخشی از آن را تاریخ حذف کرده ولی باید یک بخشی از آن باقی مانده باشد.

باتوجه به صحبت‌هایی که شما الان فرمودید، پس بیشتر متونی را که استفاده کردید، متون ایرانی بوده، درست است؟
قصه‌ها، تمام قصه‌های ملل است، فقط قصه‌های فارسی نیست. شما می‌دانید که قصه‌های عوام یا قصه‌هایی که در فولکلور پیدا می‌شود، مختص به یک منطقه از جغرافیای جهان نیست. آن را در بسیاری از مناطق جهان می‌توانید پیدا کنید و به همین دلیل هم اگر شما به کتاب مراجعه کنید، خواهید دید که در ژاپن کمابیش دیده می‌شود، در بسیاری از مناطق خاورمیانه دیده می‌شود و حتی در اقصی نقاط آسیا هم دیده می‌شود.

در بخش معرفی کتاب شما آمده بود که در این کتاب نوشته شده که پشت هر خشونتی که ابراز می‌شود، ترس درونی و پشت هر تحقیر، خود کم‌بینی وجود دارد. و این عوامل باعث می‌شود که زن‌ها از سوی مردان مورد خشونت قرار بگیرند. چرا فکر می‌کنید مردها از زن‌ها می‌ترسند؟ چه دلیلی برای این ترس وجود دارد؟
در واقع اگر ما دقت کنیم می‌بینیم انسان برای ادامه‌ی حیات خود، نیازمند این است که اولاً فرزندآوری بکند و برای تداوم نسل باروری داشته باشد و دیگر آنکه نیازمند بدست آوردن غذا است؛ یعنی هم غذا و هم باروری جنسی، دو عاملی هست که انسان همواره برای آن جنگیده است.

وقتی ما به شرایط جسمانی و شرایط کِمیکال مرد نگاه می‌کنیم، می‌بینیم کاملاً نیازمند به زن است برای اینکه بتواند چنین چیزی را در اختیار خودش داشته باشد. درواقع اگر زن این هوشیاری را داشته باشد یا این اختیار را داشته باشد که بتواند مستقل از مرد زندگی بکند، مسلماً مرد نمی‌تواند آنقدر در مورد زن، قدرتمند عمل بکند. در نتیجه هرگاه که بخواهد دسترسی به بقا و تداوم داشته باشد با مشکل روبرو می‌شود. به خصوص که ما می‌بینیم در این رابطه، مردها به زن‌ها محتاج‌تر هستند تا زن‌ها به مردها. یعنی به نوعی زن‌ها، مادامی که در کنار فرزندانشان هستند، این اقتدار را دارند و اگر فرزند را از زن بگیریم، زن خیلی ناتوان می‌شود. اینجا ترس زن است و شما می‌بینید که در بسیاری از جوامع درواقع با این حربه، زن شدیداً ترسانده می‌شود.

آنچه قدرت مرد را به خطر می‌اندازد این است که آن باروری، به معنای تداوم نسل به خطر بیفتد و باروری مرد یا توانایی باروری او به نوعی با زن هست. بنابراین دسترسی داشتن، زیر کنترل داشتن و همواره او را در اختیار داشتن، یک عامل تعیین کننده است

در کتاب بطور مثال، کتاب سمک عیار آورده شده یا از داستان‌های هزارو یکشب آورده شده که خود مردهای داستان اعتراف به این نکته می‌کنند.

چیزی که از حرف‌های شما متوجه شدم این است که قدرت زن‌ها، به قدرت‌باروری است که دارند. یعنی مردها از باروری زن‌ها می‌ترسند.
دقیقاً همینطور است.

یعنی اگر از زن‌ها این قدرت‌باروری گرفته بشود، به نظر شما چیزی نیست که زن‌ها قدرت خود را از آن بگیرند‌؟
اگر که شما به زن در بین‌النهرین نگاه بکنید یعنی جایی که زن می‌تواند از طریق کشاورزی تامین معاش بکند و یک شهر نشینی وجود دارد؛ زن می‌تواند بکارد و می‌تواند زندگی خود را ادامه بدهد و به نوعی اقتصاد جامعه به فعالیت زن روی زمین بستگی دارد. در جایی که کنار آب است مثل کناره‌های رود نیل در مصر باستان، مثل بین‌النهرین در کنار رود دجله و فرات، شما می‌بینید که هم در تشکیلات خدایی، ایزد‌بانوان بسیار بسیار مقتدر وجود دارند که بر کل جامعه حکومت می‌کنند. ملکه‌های مقتدر وجود دارند مثل سمیرامیس و شما می‌بینید که در بافت جامعه هم مادرهای مقتدر وجود دارند و بعد هر آنچه که مربوط به قوه‌ی باروری زن هست، اینها مقدس تلقی می‌شود.

یعنی اگر که زن از کودکی وارد نوجوانی می‌شود و به اصطلاح وارد مرحله‌ای می‌شود که درواقع زن بودنش و باروری او آغاز می‌شود، این یک اتفاق مقدس تلقی می‌شود یا دوران بارداری زن، دوران مقدسی است. فرزند آوری زن، نام مادر و تمام اینها جنبه‌ی تقدس دارد که گوشه‌هایی از این را ما در داستان آفرینش تورات می‌بینیم که این در کتاب هم بحث شده که چگونه این کتاب از داستان ایزد بانوان بین‌النهرین، الهام گرفته است.

شما در کتاب از صفت‌های دیو‌انگار و خدا‌انگار استفاده کردید. اشاره کردید که صفت مردها در رابطه با تسلط بر قوه‌ی جنسی زنان صاحب خدا‌انگاری آنها و دیو‌انگاری زن‌ها می‌شود. ممکن این دو صفت را بیشتر توضیح بدهید؟
وقتی که ابزار قدرت در دست یک جنس باشد، می‌تواند جنس زن باشد می‌تواند جنس مرد باشد، فرقی نمی‌کند. بستگی دارد که ابزار قدرت چیست. آن جنس آنچه را که مربوط به خودش می‌شود، خداگونه تلقی می‌کند یا سکرت تلقی می‌کند و آنچه را که مربوط به جنس مخالف می‌شود، آن را دیوگونه تلقی می‌کند. درواقع وقتی که ابزار قدرت برای تسلط بر جامعه، تسلط بر اقتصاد و فرهنگ جامعه، بدست مرد می‌افتد (و این شاید از دو هزار و اندی سال به این طرف در پاره‌ای جوامع هست) آنچه مربوط به مرد است، خداگونه تلقی می‌شود. آنچه را که پدر، آغازگر آن است، خداگونه تلقی می‌شود و آنچه به زن مربوط می‌شود، شیطان‌گونه یا دیو‌گونه تلقی می‌شود و قوه‌ی باروری که یک موضوع سانترال و مرکزی است؛ اساس این قضیه می‌شود.

به همین دلیل آنچه را که مربوط به باروری مرد است، ما در فرهنگ عوام حتی در فرهنگ متون فقهی و در جامعه می‌بینیم که خداگونه تلقی شده و آنچه مربوط به زنان است، شیطانی است. هر تمایل جنسی، هر رفتاری که تداعی رفتار جنسی در زن بکند، در فرهنگ عامه، حتی در متون فقهی چنان دیو‌گونه و شیطانی تلقی می‌شود که می‌بایست آن را به شدیدترین شکل پاسخ داد. در کلیه‌ی قصه‌ها می‌بینیم، در تاریخ می‌بینیم، در متون فقهی مذاهب می‌بینیم و در فرهنگ جامعه هم می‌بینیم که این نیرو باید شدیداً در زن سرکوب بشود.

شما زن‌‌آزاری را تا آنجا که من متوجه شدم یک صفت شایعی دانستید.
بله.

و در بخشی گفتید که آن یک بیماری است، یعنی زن‌آزاری را یک بیماری قلمداد کردید. می‌خواستم بدانم چطور یک چنین صفت شایعی که خیلی‌ها انجام می‌دادند، یک بیماری قلمداد می‌شود؟
هر چیز که از مسیر سلامت روح و روان انسان بیرون باشد، البته که بیماری تلقی می‌شود. وقتی که شما خشونت را مجاز می‌دانید. وقتی گروهی از مردم را دیو تلقی می‌کنید، حالا می‌خواهد جنس مرد باشد یا زن، فرقی نمی‌کند؛ وقتی گروهی انسان دیو تلقی می‌شوند؛ یعنی اینکه جامعه از مسیر بالانس و از مسیر تعادل بیرون رفته و به همین دلیل از دید من، این یک بیماری تلقی می‌شود، یک بیماری فرهنگی. فقط وقتی که دو تا جنس، از هم برداشت درست داشته باشند و جامعه بر اینها قانونی را حاکم کند که در نهایت سلامت، هم را ملاقات بکنند، بدون ترس، بدون خشونت، بدون احساس خود‌کم‌بینی، آن موقع آن فرهنگ در مسیر تعادل و در مسیر سلامت می‌رود و احتیاجی نیست که برای کنترل یکی، دیگری از چماق، از خشونت و یا از ضرب و شتم استفاده بکند. چون در آن صورت بین آنها یک دیالوگ منطقی وجود دارد که هر دو می‌توانند با توسل به آن دیالوگ در رشد همدیگر موثر بیفتند.

شما در بخشی اشاره کردید به توانایی‌هایی که زن‌ها در طول تاریخ داشتند و به آنها اهمیت داده نمی‌شده است. ممکن است چند مثال از این توانایی‌ها را بیان کنید؟
اگر شما به قسمت دوم کتاب مراجعه کنید، قسمت دوم کتاب به پنج فصل تقسیم شده است. فصل اول در مورد زنانی هست که حکومت جامعه را در دست داشتند. به این زن‌ها هم در تاریخ اشاره شده، هم در قصه‌ها فراوان دیده شده‌اند و هم در سفرنامه‌ها به این زنان اشاره شده است. بعضی از این زن‌ها کاملاً مثل ایزد‌بانوان در جامعه حکومت داشتند. یکی از آنها بطور مثال، سیده بانو یا سیده خاتون بوده که در زمان ابوعلی سینا در یکی مناطق فارسی زبان آن دوره حکومت می‌کرده است. از این دست زن‌ها در نقاط مختلف ایران و نقاط مختلف جهان، فراوان بودند.

دیگر زنان روحانی هستند. بعد از اسلام، ما زنان متصوف زیادی را می‌شناسیم. گذشته از آنها زنانی هستند که در قصه‌ها به آنها اشاره شده. علاوه بر آنها، زنان نیمه روحانی هستند که جادوگران مقدس هستند. باز هم در قصه‌ها به آنها اشاره شده، در متون تاریخی هم هستند و زنان جادوگر هستند که به اصطلاح به بلک مجیک متوسل می‌شدند و آنها هم دارای قدرت‌های فراوانی بودند که بیشترین موضوع ترس جامعه‌ی قرون وسطی بودند.

غیر از اینها زنان سپاهی هستند که اینها هم عیار بودند ولی در لباس مردانه می‌جنگیدند. ما هم در داستان سمک‌عیار و هم در بسیار بسیار مطالب تاریخی دیگر به اینها برمی‌خوریم. حتی در قبل از اسلام، ارتش ساسانیان هم، این زنان سپاهی بودند. شما به شاهنامه مراجعه کنید به گردیه یا کردیه برخورد می‌کنید که خواهر بهرام چوبین بوده و در زمان خسرو پرویز، زنبسیار بسیار دلاور و مقتدری بوده است. در شاهنامه ما گردآفرید را داریم و از این دست فراوان هستند. حتی در قرون وسطای اروپا هم زنانی بودند که تواناتر از بسیاری از این سلحشوران می‌جنگیدند.

و بعد دسته‌ی دیگر، زنانِ فعال در عرصه هنر هستند، زنان دبیر، زنان نویسنده، زنان شاعر. اگر ما راه دور نرویم، در همین تاریخ ایران فراوان بودند؛ در دربار غزنویان، در دربار سلجوقیان، از آن شمار مهستی گنجه‌ای هست و بسیاری زنان دیگر. همینطور که جلوتر می‌آییم، زنان صنعتگر را می‌بینیم که توانایی‌های بسیار داشتند در بافندگی، در موسیقی، در آواز خواندن که شما در آثار نظامی با آنها برخورد می‌کنید، در شاهنامه با آنها برخورد می‌کنید و در بسیاری متون تاریخی، در مروج‌الذهب مرتب به آنها اشاره شده

جلوتر که می‌آییم، هنوز زنان را در عرصه‌ی کشاورزی می‌بینیم. نکته این است که هرجایی که به زن مجال داده شده، با همان توانایی و اقتداری که مردها به کاری پرداختند، زن‌ها هم به آن کار پرداختند. ولی همانطور که به همه‌ی مردها اجازه داده شده، به زن‌ها اجازه داده نشده است. و ترجیحاً زن‌ها مثل پای دندان‌های چینی که قالب گرفته می‌شدند، توانایی‌های فکری و علمی آنها هم، تحت این عنوان که باید در کنترل شدید باشند، ناقص‌العقل هستند یا از نظر جنسی، زود فریب می‌خورند؛ تحت کنترل شدید قرار گرفته است.

نظرهای خوانندگان

jalb va baraye man tazeh bood. delam mikhad ba nevisandeh bishtar ashna shavam.

-- zahra ، Feb 23, 2008 در ساعت 03:49 PM

خیلی جالبه. بنظرم اومد که نصف تاریخ رو ما هنوز نخوندیم! هر چی تا حالا خوندیم مردونه بوده. امیدوارم ایشون کتابهاشون توی ایران چاپ بشه و همه با این نیمه ی گمشده آشنا بشن.

-- آرش ، Feb 23, 2008 در ساعت 03:49 PM

خانم ليلا موري عزيز
با سلام .اجازه ميدهيدكه امكان نشر كتاب شما همانند نوشته هاي ديگران در سايت راديو زمانه بصورت بخش به بخش و يا فصل به فصل منتشر شود؟
با آرزوي سلامتي براي شما و گردانندگان راديو زمانه.
خدا كند كه بااين انقلاب اسلامي ما هم دوره رنسانس را طي كنيم با فاصله كمي ! حدود 400 سال از اروپا (البته اگر از خواب غفلت بيدار شده باشيم)

-- hassan ، Feb 24, 2008 در ساعت 03:49 PM

tardidi nist ke tarikh ghabl az dooran modern pedar salar bode.
In dast nevisande ha ro ba onvan gender feminist mishnasan. pardakhtan onha ham be on "nime penhan tarikh" bishtar por kardan tarikh hast ba por rang kardan gheyr vagheyi naghshe zanan.
be nazar man in gone pardakhtan be tarikh arzesh faaliyat zanha ro dar doran modern kamrang mikone. choon be in tavahoom daman mizane ke azanan da toole tarikh naghshi barabar ba mardan dashtan dar sorati ke in tasviri kamelan makhdoosh shodast.
goftan in matlab ke zanan dar tool tarikh ba hamoon eghtedar mardan be har kari padakhteand besyar gheyre elmist.
aya nevisande mitone shaere irani ghabl az doran shere noo morafi kone ke pa be paye mardha be kare sher pardakhte bashe?
nokte badi shenasayi jame az roye adabiyate shafhi on jameast. omidvaram kasi ke 1000 sal bad az ma ba khondan harry potter be hamoon darke amighi ke nevisande ba khondan shanname az jamee
beynonahrain reside berese.

-- Reza ، Feb 24, 2008 در ساعت 03:49 PM

با درود سرکاربانو لیلا موری عزیز
بسیار مطلب جالبی بود ممنون از شما و زحماتتان خوشحال خواهم شد اگر امکان تهیه کتابتان را اعلام فرمایید.
موفق باشید.منتظر مطالب بیشتر از جانب شما هستم.

-- اناهيتا ، Feb 24, 2008 در ساعت 03:49 PM

با سلام و عرض تبريك به خانم شكوفه تقي
آيا امكان دسترسي به اين كتاب در نت هست؟ (البته براي مردم داخل كشور!)

-- نگار ، Feb 24, 2008 در ساعت 03:49 PM

مرسی از نظراتتون. فقط می‌خواستم یک نکته رو
بیان کنم و اون هم اینکه من نویسنده کتاب نیستم بلکه فقط در زمینه این کتاب با نویسنده اش که خانوم شکوفه تقی هستند در سوئد مصاحبه کردم.
خانوم آناهیتا،
شما اگر به سایت انتشارات باران مراجعه کنید، میتونید شرایط خرید کتاب رو ببینید.

-- لیلا موری ، Feb 24, 2008 در ساعت 03:49 PM