رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۸۶
نگاهی‌ به‌ کتاب «رمان پلیسی»، نوشته‌ی ایمره کرتس، برنده‌ی نوبل ادبیات:

آینده‌ای‌ نیست؛ فقط‌ حال‌ وجود دارد؛ حالت‌ مضارع، حالت‌ استثنا

‌‌مجتبا پورمحسن

«این‌ قانون‌ حرفه‌ی‌ ماست: وقتی‌ قدم‌ اول‌ را برداشتی، راه‌ بازگشت‌ همیشه‌ رو به‌ جلوست».
از متن کتاب


«رمان‌ پلیسی» عنوان‌ کتابی‌ست‌ نوشته‌ی‌ ایمره‌ کرتس، نویسنده‌ی‌ مجارستانی،‌ که‌ با ترجمه‌ی‌ گلبرگ‌ برزین‌ توسط‌ انتشارات‌ «بازتاب‌ نگار» منتشر شده‌ است. جالب‌ است‌ که‌ «رمان‌ پلیسی» نخستین‌ کتابی‌ست‌ که‌ از نویسنده‌ی‌ برنده‌ی‌ جایزه‌ نوبل‌ در سال‌ ۲۰۰۲ در ایران‌ ترجمه‌ شده‌ است‌ و البته‌ از این‌ حیث‌ کتابی‌ مهم‌ محسوب‌ می‌شود؛ چرا که‌ باعث‌ آشنایی‌ مخاطب‌ ایرانی‌ با این‌ نویسنده‌ی‌ مجارستانی‌ می‌شود.

کتاب‌ دو هفته‌ای‌

سرنوشت‌ کتاب‌ «رمان‌ پلیسی»، که‌ در مقدمه‌ی‌ کتاب‌ آمده‌ است‌، خود گویای‌ فضای‌ کشور مجارستان‌ در سال‌های‌ پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ و همچنین‌ پرسپکتیوی‌ست‌ که‌ در رمان‌ ارایه‌ شده‌ است. کرتس در سال‌هایی‌ که‌ حکومت‌ توتالیتر کمونیستی‌ بر مجارستان‌ حاکم‌ بود، می‌نوشت‌ و سعی‌ می‌کرد از افکارش‌ نگذرد اما با شگردهایی‌ کتاب‌هایش‌ را چاپ‌ کند. یکی‌ از این‌ شگردها در مورد همین‌ کتاب‌ «رمان‌ پلیسی» به‌ کار گرفته‌ شده‌ است.

به‌ گفته‌ی کرتس،‌ در آن‌ زمان‌ ناشر خصوصی‌ در مجارستان‌ وجود نداشت‌ و فقط‌ دو ناشر دولتی‌ فعالیت‌ داشتند‌ که‌ به‌ قول‌ نویسنده‌ تنها تفاوت‌شان: «این‌ بود که‌ یکی‌ رمان‌ بدون‌ سرنوشت‌ کرتس‌ [ایمره‌ کرتس] را قبول‌ نکرده‌ بود و دیگری‌ چاپ‌ کرده‌ بود». کتاب‌ «رمان‌ پلیسی» در دو هفته‌ نوشته‌ شده‌ تا در سال‌ ۱۹۷۷ چاپ‌ شود. کرتس‌ برای‌ این‌که‌ داستان‌ شیوه‌ها و ابزارهای‌ غیرقانونی‌ قدرت‌ حاکمه‌ی‌ دیکتاتور را بنویسد و رمان‌ در همان‌ کشور چاپ‌ شود، داستان‌ را در کشوری‌ نامعلوم‌ در آمریکای‌ جنوبی‌ روایت‌ می‌کند.

مأمور معذور

رمان‌ پلیسی، داستان‌ یک‌ پلیس‌ است‌ که‌ در سلول‌اش‌ درباره‌ی‌ زندگی‌ خودش‌ می‌نویسد. او در دادگاه‌ نظامی‌ به‌ خاطر جنایت‌هایی‌ که‌ مرتکب‌ شده‌ محاکمه‌ شده‌ و حتا یک بار دست‌ داشتن‌ در این‌ جنایت‌ها را انکار نکرد.

مارتنس‌ یک‌ بازرس‌ ساده‌ بود که‌ به‌ «سازمان» پیوسته‌ بود. «سازمان» نهادی‌ بود که‌ تمام‌ زندگی‌ مردم‌ را زیر نظر داشت‌ تا مبادا کسی‌ علیه‌ حکومت‌ فعالیت‌ کند. در این‌ بین‌ او همراه‌ رییس‌اش‌ رودریگز (که‌ به‌ مرگ‌ محکوم‌ شده) و دیاز (که‌ فراری‌ست) متهم‌ به‌ قتل‌ انریکه‌ سالیناس‌ و پدرش‌ هستند. خانواده‌ی‌ سالیناس‌ یکی‌ ازمتمول‌ترین‌ خانواده‌های‌ کشور به‌ شمار می‌روند. اما انریکه، پسر این‌ خانواده‌ در سنین‌ جوانی‌ با مسأله‌ی‌ حکومت‌ دیکتاتوری‌ نمی‌تواند کنار بیاید. او درصدد است‌ «کار»ی‌ بکند. کاری‌ که‌ مشخص‌ نیست‌ دقیقا چه‌ معنایی‌ دارد اما کاری‌ که‌ علیه‌ دیکتاتوری‌ موجود است. اما پدرش‌ معتقد است‌ که‌ دلیلی‌ وجود ندارد که‌ او علیه‌ حکومت‌ فعالیت‌ کند چرا که‌ تمام‌ امکانات‌ و آزادی‌ها در اختیار اوست.

رمانی‌ کم‌نظیر

«رمان‌ پلیسی» را نمی‌توان‌ در یک‌ ژانر ادبی‌ جا داد. این‌ کتاب‌ ترکیبی‌ از گونه‌های‌ مختلف‌ رمان‌ است‌ و به‌خوبی‌ آسیب‌های‌ سیستم‌ دیکتاتوری‌ را به‌ تصویر می‌کشد. سیستمی‌ که‌ در آن‌ حتا عاملان‌ حکومت‌ نیز قربانی‌ هستند. در ابتدای‌ رمان‌ فکر می‌کنیم‌ که‌ مارتنس، پس‌ از فروپاشی‌ رژیم‌ دیکتاتوری‌ محاکمه‌ می‌شود. اما در پایان‌ رمان‌ با واقعیت‌ تکان‌دهنده‌ای‌ رو به‌ رو می‌شویم. این‌که‌ مارتنس، دیاز و رودریگز به‌ جرم‌ اعدام‌ انریکه‌ و پدرش‌ در «سازمان» محاکمه‌ می‌شوند. در واقع‌ سیستم‌ به‌ خاطر اجرای‌ مأموریتی‌ که‌ به‌ آنها داده محاکمه‌شان‌ می‌کند. چون‌ گندش‌ درآمده‌ است. چون‌ سالیناس‌ها آدم‌های‌ مشهوری‌ هستند و سیستم‌ باید پاسخ‌گوی‌ افکار عمومی‌ باشد. انریکه‌ به‌ خاطر رد و بدل‌ کردن‌ بسته‌های‌ حاوی‌ کاغذهای‌ منقش‌ به‌ حروف‌ رمزی‌ که‌ پدرش‌ نوشته‌ تا نیاز پسرش‌ را برای‌ مبارزه‌ ارضا کند. در واقع‌ او یک‌ حلقه‌ی‌ مجازی‌ بین‌ خود و پسرش‌ ایجاد می‌کند تا هم‌ خواسته‌های‌ روحی‌ پسرش‌ برآورده‌ شود و هم‌ او را زیر نظر داشته‌ باشد.


ایمره کرتس، برنده‌ی نوبل ادبیات

مارتنس‌ و دیاز و رودریگز همان‌ کاری‌ را انجام‌ می‌دهند که‌ سیستم‌ دیکتاتوری‌ تعیین‌ کرده‌ است. اما این‌ سیستم‌ برای‌ بقای‌ خود حتا به‌ نیروهای‌ خودش‌ هم‌ رحم‌ نمی‌کند. مارتنس، دیاز و رودریگز محکوم‌ به‌ اعدام‌اند تا کاریزمای‌ حکومت‌ پا بر جا بماند. مارتنس‌ در دفتر خاطرات‌ خود با تشریح‌ اتفاقات‌ رخ‌ داده، وجوه‌ کثیف، خفقان‌ آور و غیرانسانی‌ حکومت‌های‌ دیکتاتوری‌ را به‌ نمایش‌ می‌گذارد. در عین‌ حال‌ «رمان‌ پلیسی» می‌تواند یک‌ رمان‌ پلیسی‌ هم‌ باشد. چرا که‌ در پایان‌ رمان‌ رمزی‌ را می‌گشاید که‌ در آن‌ قاتل‌ یا قاتلین‌ معرفی‌ می‌شوند. اما آن‌چه‌ سبب‌ می‌شود که‌ اثر فراتر از تعریف‌ رمان‌ پلیسی‌ برود و در حقیقت‌ چارچوب‌ رمان‌ پلیسی‌ را زیر سوال‌ ببرد، تفاوت‌ انگیزه‌ی‌ قتل‌ است‌ که‌ قطعا در یک‌ رمان‌ جنایی‌ پلیسی‌ اهمیت‌ زیادی‌ دارد. در اینجا انگیزه‌ از شخصیت‌ها سلب‌ شده‌ و صرفا توسط‌ حکومت‌ دیکتاتوری‌ تأمین‌ می‌شود.

انریکه‌ سالیناس‌

انریکه‌ سالیناس، نماد‌ یک‌ شخصیت‌ انقلابی‌ و عصیانگر است. او نمی‌تواند در برابر دیکتاتوری‌ تاب‌ بیاورد؛ حتا در شرایطی‌ که‌ شاید مستقیما آسیب‌های‌ سیستم‌ به‌ او نرسد. اما او هم‌ قربانی‌ یک‌ حقیقت‌ تلخ‌ می‌شود. همان‌طور که‌ زمانه‌ برای‌ دیکتاتوری‌ها به‌ سر آمده، عصر قهرمانان‌ انقلابی‌ و انقلاب‌ نیز گذشته‌ است. انریکه‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شخصیت‌ انقلابی‌ می‌داند که‌ چه‌ چیزی‌ را نمی‌خواهد اما نمی‌داند که‌ چه‌ چیزی‌ می‌خواهد. در واقع‌ انقلاب‌ علیه‌ دیکتاتوری‌ و دیکتاتوری‌ از یک‌ جنس‌ هستند. در هر دو هدف‌ مهم‌ است‌ و شیوه‌های‌ امکان‌ ابقا در اولویت‌ قرار ندارد.

پی‌نوشت‌

کتاب‌ «رمان‌ پلیسی» توسط‌ گلبرگ‌ برزین‌ به‌ خوبی‌ ترجمه‌ شده‌ است. اما یکی‌ دو نکته‌ی‌ عجیب‌ در کتاب‌ وجود دارد که‌ به‌ کار مترجم‌ لطمه‌ زده‌ است. مثلا در جایی‌ از کتاب‌ مترجم‌ جمله‌ای‌ را این چنین‌ ترجمه‌ می‌کند: «چه‌ خواجه‌ علی‌ چه‌ علی‌ خواجه» اگرچه‌ استفاده‌ از اصطلاحات‌ فارسی‌ در ترجمه‌ می‌تواند نقطه‌ قوت‌ کار مترجم‌ باشد اما اگر در این‌ کار دقت‌ لازم‌ صورت‌ نگیرد نتیجه‌ که‌ نمی‌دهد هیچ، به‌ ترجمه‌ لطمه‌ هم‌ می‌زند. «چه‌ خواجه‌ علی، چه‌ علی‌ خواجه» آن‌قدر از فضای‌ رمان‌ دور است‌ که‌ آدم‌ را یاد دوبله‌ی فیلم‌های‌ جان‌ وین‌ در سال‌های‌ پیش‌ از انقلاب‌ می‌اندازد. با وجود این، ترجمه‌ی‌ اثری‌ از ایمره‌ کرتس‌ آن‌ هم‌ سه‌ سال‌ پس‌ از تعلق‌ گرفتن‌ جایزه‌ی‌ نوبل‌ به‌ او آن‌قدر ارزشمند است‌ که‌ ایرادهای‌ کوچک‌ در ترجمه‌ کتاب‌ را نادیده‌ بگیریم.

نظرهای خوانندگان

با تشکر فراوان از جناب آقای مجتبا پورمحسن، فقط در مقام دفاع از خود لازم دیدم بگویم موردی که در اینجا مطرح کرده اید (خواجه علی...) تغییری است که ویراستار در متن کرده و کار من نیست! و تقاضا دارم این پیام در سایت منتشر نشود. با سپاس بیشتر

-- golbarg barzin ، May 31, 2007 در ساعت 03:32 PM