خانه > پرسه در متن > ادبیات جهان > هجو بشريت و قوهی تعقل | |||
هجو بشريت و قوهی تعقلشيما زارعیکورت ونهگات جونیور در ایالت ایندیانا به دنیا آمد. پس از آنکه در رشته زیستشیمی از دانشگاه کورنل فارغالتحصیل شد، در ارتش نامنویسی کرد و در جنگ جهانی دوم شرکت کرد. به دست آلمانیها اسیر و در «درسدن» زندانی شد و شاهد بمباران این شهر از سوی متفقین بود. پس از پایان جنگ به آمریکا بازگشت و مردمشناسی خواند. او با انتشار نخستین اثرش تمام وقت به نویسندگی پرداخت. آثار ونهگات غالباً ترکیبی از طنز سیاه با مایههای علمی و تخیلی است که از آن میان «سلاخخانه شماره پنج» و «گهواره گربه» بیش از بقیه ستوده شدند. علاوه بر این دو اثر، «مجمعالجزایر گالاپاگوس»، «تنلرزه» و «شب مادر» از دیگر آثاری است که از این نویسنده به فارسی درآمده است. در نشست شهرکتاب این بار جهان داستانی این نویسنده آمریکایی ارزیابی شد.
مغزی که صبحانهی سگ است بلقيس سلیمانی نخستین سخنران این نشست بود و جهان داستانی ونهگات را چنین بررسی کرد: کورت ونهگات متفکری است که رمان اندیشه مینویسد. او با وجود راحت و سهلنویسی، اندیشههای اساسی را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. در یک شرایط خاصی به دنیا میآید؛ بحرانهای عظیم جهان غرب را میبیند؛ در جنگ جهانی دوم شرکت میکند، اسیر میشود و جنگ سرد را با تمام وجودش درک میکند و تمام این مسائل در آثارش منعکس میکند. اما آنچه در آثارش اهمیت بسیاری دارد، نگاهی است که به ماهیت انسان میکند. او هر آنچه اتفاق میافتد، ناشی از وضعیت آدمی بر کره زمین میداند. یعنی اگر به نقد جنگ، علم و تمدن بشری میپردازد، بخشی از آن را دائما به ماهیت انسان بازمیگرداند. به جز «سلاخخانه شماره پنج» که در آن مطرح میکند که این آدم خودش بیمار نبود و جهانش بیمار بود، در غالب آثارش این بیماری را دوجانبه میداند. او با نگاهی که به انسان دارد، به نقد تمدن بشری میپردازد، این است که نگرش طنزگونهای به هستی و تمام اجزای آن از فیزیک تا متافیزیک دارد. او تمدن را ثمره مغز آدمی میداند و در «مجمعالجزایر گالاپاگوس» مرتب از مغز گنده حرف میزند و تمام فجایعی را که آدمی مرتکب شده تا به آن قهقرا برسد، نتیجه اندیشهاش میداند و عبارت عجیبی درباره مغز انسان به کار میبرد و میگوید که صبحانه سگ است. او بسیار وحشتناک به هجو بعد عقلانی بشر میپردازد. تماشای تلویزیون نیازی به عقل ندارد ونهگات تصور وحشتناکی نسبت به زندگی دارد البته گاهگاهی میگوید که روزنههایی هم هست و نباید ناامید شد. به نظر میرسد که او از نظر فکری آنارشیست است و تقریبا همه چیز را به هم میریزد و هیچچیزی از دسترس نقد او خارج نیست حتا مسیح و خداوند. بارها وجه متافیزیک فرهنگ غرب را مورد نقادی، شک و هجو عظیم قرار میدهد. جنگ جهانی دوم را پس از جنگ جهانی اول، دومین اقدام نافرجام برای خودکشی تمدن میداند. او بعد تکنولوژیک فرهنگ غرب و آسیبهایی که مجموعا آدمی به سیاره یا کره زمین وارد میکند، نقد میکند. میگوید کسی که میخواهد تلویزیون نگاه کند اصلا نیازی به عقل ندارد. در جای دیگر میآورد که تلویزیون، پاککن است. گذشته و اندیشه شما را پاک میکند. معتقد است با کامپیوتر یک مغازه بردهفروشی و دکان وام در خانههایمان داریم. بارها این را مورد نقادی قرار میدهد. مهمترین ضربهای که این دو وسیله به تمدن بشر وارد کردند، اضمحلال خانواده و روابط انسانی است. از زمانی که تلویزیون و رایانه آمده، گفتوگوها برچیده شده و آدمها دیگر با هم حرف نمیزنند. ونهگات از ارزشهای اقشار متوسط دفاع میکند که هنوز ارزشها در آنها جایی دارد. بیش از هر چیز سیر تفکر او به طرف هجو بشریت است و نقادی دستاوردهای بشری ناشی از قوه تعقل. آثار ونهگات ساختار ویژهای دارد بعضی آن را کلاژمانند میدانند بعضی آن را فشرده، موجز، متنگریز و حاشیهپرداز؛ گروهی معتقدند که چندین ژانر را با هم درمیآمیزد، از آنها بهره میبرد و اثر سهل و خواندنی ارائه میکند. ونهگات در آثارش از عرف ادبی عامهپسند بهره میبرد. اما سخنان فلسفی جایگاه مهمی در آثارش دارد و ابایی از این امر ندارد که داستان را متوقف کند و حرفی فلسفی بزند. داستان را متوقف میکند و با لحن محاورهای سخن فلسفی را تمام میکند. لحن فوقالعادهای برای ارتباط برقرار کردن دارد. به نظر میرسد که طنز در آثارش بدون این لحن درنمیآید. گریز از زمان و مکان هم از ویژگی کارهای اوست. معتقد است میتوان در زمان گردش کرد. از دیگر ویژگیهای کارهای ونهگات این است که در عین شاد بودن، حزنانگیز است و بینش تراژیکی در پشت این ظاهر کمیک نهفته است. تمام فرهنگ غرب در کارهای او حضور دارد. ونهگات معتقد است که برای تحقیرش او را نویسندهای علمی ـ تخیلینویس میدانند. ونهگات فرزند مصیبتهای قرن بیست و فرزند زمانه علم است. از همه ژانرها استفاده میکند، خصوصاً ژانرهای عامهپسند. این به این معنا نیست که او علمی—تخیلینویس است. ونهگات از عناصر داستانهای علمی—تخیلی استفاده میکند مثل سفر در زمان، سفرهای بیناسیارهای، بیگانهها. حتا دو اثر او ضد اتوپیا هستند. اما با وجود استفاده از این عناصر، به شیوه داستانهای علمی—تخیلی داستانش را نمیسازد. داستانش به سمت داستان رئالیستی میرود اما برای پرشهای زمانی بهانهای میخواهد و مسئله گسست زمان را مطرح میکند. این به این معنا نیست که ساختار این داستانها، ساختار داستانهای علمی ـ تخیلی است. گروهی معتقدند که داستانهای علمی—تخیلی داستانهای وجودشناسانهای هستند برعکس داستانهای کارگاهی که معرفتشناسانهاند. وقتی از داستانهای وجودشناسانه بحث میکنیم، درواقع از چند دنیا صحبت میکنیم. راجع به وجود جهان و انواع جهان حرف میزنیم.این ویژگی در داستانهای ونهگات هم هست و داستانهای او داستانهای وجودشناسانه است. مسئله وجود جهانهای مختلف را مطرح میکند و جهانهای دیگر را برای ما اختراع میکند. او معتقد است که این اختراع جهانهای دیگر از یاس و ناامیدی انسان جلوگیری میکند.
نویسندهای که محبوب آمریکاییها نیست اسدالله امرایی سخنران دیگر این نشست بود که به بحث درباره جهان داستانی کورت ونهگات پرداخت. ونهگات بر تکتک وقایع جهان و دور و بر خود اشراف داشت و آن را میخواند. حتما باید بین جهان داستانی هر آدمی و جهان واقعی تفاوت قائل شوید گرچه در خیلی از مواقع سخت است. وقتی تمام آثار ونهگات را میخوانید، میبینید که بسیاری از وقایع زندگیاش در این داستانها هست. شرکت در جنگ و نگاه آرمانشهری که در دهه شصت مطرح میشود در آثارش هست. همه اینها تکرار تاریخ بشریت است در قالب داستان. حسن ونهگات این است که این جهان را برای ما باورپذیر میکند. ونهگات بحثی که با علم دارد، بحث ضدیت نیست. ضدیت، با سوء استفاده از علم متفاوت است. او مخالف رفاه نبود و میگفت که با رفاهی مخالفام که به قیمت از بین بردن رفاه عدهای دیگر به دست آید. او با روش کسب رفاه مخالف بود. نگاهش به جهان، نگاه یک اصلاحگر است که با اینکه مهربان است اما پلشتی دنیا را مسخره میکند. معتقد است که شهرنشینی و جهان غرب، بنیاد خانواده را از بین برده است. او وقتی جامعه امریکایی را زیر سوال میبرد، خوبیهایش را هم میگوید اما بدیهایش را بیرحمانه میکوبد. به همین علت است که ونهگات نویسنده محبوب امریکاییها نیست و در بسیاری از آنتولوژیهای ادبیات داستانی، حتی نام او نیست. نه به این دلیل که ونهگات نویسنده بزرگی نیست، به این دلیل که نویسنده ناراحتی است. این نوع نگاه باعث میشود او را از بسیاری مواهب محروم کنند. مرتبط: |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
از دست ندهید | ||||
آرش با داغ ابدی دستِ بریده |
رضا قاسمی: «به زبان خیانت میکنم» |
«چراغان است شهر» به روایت نویسنده |
خاطرات زندگی شهرنوش پارسیپور |
مینو درایه و شناساندن زنان تاریخ ایران |