خانه > پرسه در متن > ادبیات ایران > سعدی از پرده عشاق چه خوش میگوید خانه > پرسه در متن > شعر > سعدی از پرده عشاق چه خوش میگوید | |||
سعدی از پرده عشاق چه خوش میگویدشیما زارعیاول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی است. به مناسبت بزرگداشت او و به بهانه چاپ دو اثر درباره سعدی ـ گفتار طربانگیز (نوشته عمران صلاحی) و کلیات سعدی (انتشارات هرمس) ـ نشست هفتگی شهرکتاب به جایگاه طنز در آثار شیخ اجل اختصاص داشت. در ابتدای این نشست منوچهر احترامی، طنزنویس، به بررسی زبان سعدی پرداخت و تصریح کرد: زبان سعدی زبانی است که با زبان دری یا زبان خراسانی تفاوتهای آشکاری دارد و آنقدر این زبان قوی است که از قرن هفتم به بعد زبان به سمت سعدی میرود. آثار نزدیک به زبان خراسانی تا قرن نهم بیشتر دوام نمیآورد و حتی در زبان جامی آن فخامت گذشتگان هم دیده نمیشود. تعابیر و تشبیهها و کنایات و مثلهایی که سعدی به کار برده و حتی عبارات و مفاهیمی که خود او گفته، همه چیزهایی است که امروز به راحتی فهمیده میشود و فقط برای درک برخی از کلمات ممکن است مجبور شویم از فرهنگ لغات استفاده کنیم. زیبایی کلام، ظرافت زبان و شوخطبعیاش در تمام مقولهها به چشم میخورد. از یک بیت و مصراع گرفته تا یک غزل و قصیده. او از کلمات بهگونهای استفاده میکند که حالت تصنعی ندارد و این هنر اوست. وی درباره مشخصههای خاص سعدی گفت: "تا جایی که زبان به او اجازه میدهد از طنز کوتاهی نمیکند. سعدی تنها کسی نیست که طنز گفته و ادبیات کلاسیک ما مملو از طنز است. اصولا زبان فارسی را نمیتوان بیطنز نوشت. منتها سعدی صفات خاصی دارد که مخصوص اوست: بسیاری از مسائل را از زاویه دید خودش میبیند یعنی شخصی میبیند. سوژههایش مال خودش است. در ادبیات ما حدود هزار داستان سرگردان هست که از ادبیات کهن دیگر آمده و به زبان فارسی ترجمه شده است. در گذشته برداشتن و دوبارهنویسی سوژه جرم نبود و این کار صنعت محسوب میشد و قرائت و روایت او بود. اما درباره سعدی کمتر این اتفاق میافتد و بسیاری از موضوعات را خود او گفته است. سعدی را باید فردی دانست که مجموعهای حکمت عملی برای زندگی انسانها نوشته است".
منوچهر احترامی درباره کتاب عمران صلاحی ،گفتار طربانگیز، یادآور شد: "دید عمران صلاحی نسبت به سعدی دید نوتری است. او کلیدواژههای ادبیات فرنگی را هم برای شناخت طنز سعدی به کار میبرد و دیدگاه شهریتری هم نسبت به سعدی داشت و مجموعه اینها شاید کارش را گستردهتر میکرد. او اعتقاد داشت که کلیه مقولات غیرجدی ما یا هزل است یا هجو و یا مطایبه و این تعریف قدمای ماست. او کارهای سعدی را در مقوله هجو و بخشی هم هزل میگذارد. عمران صلاحی دو نوع طنز داشت: یک نوع طنزی که منتقدینی داشت و نوعی هم که برای فرهیختگان بود. شاید نمیدانستند که او با این دیدگاه مینویسد. یعنی آگاهانه و دقیق مینوشت. کتاب گفتار طربانگیز از بوستان و گلستان خارج نشده است و شاید اگر عمری باقی بود این کار را هم میکرد. او بسیار خلاصه و فشرده درباره سعدی صحبت کرد و دیدگاه جدیدی را باز کرده است. این نوع دید و خصوصا کنار ایستادن و اشاره کردن او و نه تعبیر و داخل شدن، به عنوان سبک او ارائه میشود". سخنران بعدی این نشست اسماعیل امینی بود. او نقد خود را معطوف به کتاب "گفتار طربانگیز" کرد و یادآور شد: "همانطور که در مقدمه کتاب هم آمده، این اثر برای برنامه رادیویی نوشته شده است. بنابراین نوع نثر آن با نثر معمول کتاب و مقاله فرق میکند. این اثر یک برنامه رادیویی بود که پخش شد و بعد از آن به صورت کتاب درآمد اما مثل بقیه کارهای پژوهشی ایشان همان طنز و شیرینی نثرشان هم در این کتاب ارائه شده است. بنابراین نمیتوان توقع داشت که این کار یک کار پژوهشی باشد بلکه گشت و گذاری به لطافت و شیرینی است در بوستان و گلستان". وی با برشمردن "حکایتگویی" به عنوان بخش اصلی ادبیات تمثیلی ما، در ادامه افزود: "در حکایت، شخصیتهای سادهای طرح میشوند که هرکدام نماینده یکی از خصایل و طبقات اجتماعی هستند و طرح هم طرح پیشاندیشیدهای است و قرار است که این بازیگران و شخصیتها نهایتا آن نتیجهای که گویندهی حکایت میخواهد منتقل کنند. حکایتگویی و این که حکایت به نتایج مشخصی منجر شود، عادت ما بوده و امروز هم در ذهن ما همین گونه است و اغلب افراد تصورشان از داستان و امر روایی این است که منجر به نتایجی شود و قضیه روشن باشد و اینکه نهایت گوینده میخواهد طرف چه کسی را بگیرد. اما کار طنز چنین نیست و طنز از چیزی سخن میگوید که مورد نظر طنزنویس نیست. بلکه توصیفات و اشاراتی که میکند همه در آن نهفته است و ممکن است به این نتیجه برسیم که آنچه گفته مهمل است و منجر به نتیجهای نیز نشود. اما در خلال حکایت خیلی چیزها را بیان کرده است. بسیاری از کارهای طنزی که در ادبیات گذشته ماست و بر ما بسیار پوشیده مانده از همین نوع است. پزشکزاد در طنز فاخر سعدی آورده است که غربیها خیلی خوب متوجه این امر شدند و همان چیزهایی که ما درنیافتیم را دریافتند و سعدی را در عداد طنزپردازان برجسته طبقهبندی کردند و اتفاقا به همان نکات هم اشاره کردند. به همان طنزهای غیرمستقیم و اشارهها و به همان کنایات. از دید من این ظرافت است و ممکن است منجر به خنده نشود اما از خلال ظرافت متوجه میشویم که طنز است". امینی درباره جایگاه طنز در آثار مولانا و سعدی گفت: "مهمترین نکته این است که سعدی در بوستان و گلستان و دیگر آثارش بیشتر از آنکه درباره کلیات مربوط به هستی و انسان و مباحث فلسفی و مباحث عام کلامی سخن گفته باشد درباره روابط معمول و زندگی معمول و داد و ستد مردم و اصناف مختلف بحث کرده و طنزش را به زندگی اینجهانی و روزمره اختصاص داده است. اگر آنطور که گفتهاند بوستان آرمانشهر سعدی است و گلستان توصیف وضعیت موجود، به هر حال در هر دو صورت برای زندگی روزمره مردم نگرانیها و اندیشهای داشته و آنها را طرح کرده است. بنابراین تعینات اجتماعی و پسندیده بودن یا نبودن در آثار سعدی رعایت شده است. برای سعدی تعینات اجتماعی و قواعدی که در اجتماع رعایت میکند، ارجمند است و ما به ازایی که برای تمثیلها ارائه میکند با همین ملاحظات است اما در کار مولانا این طور نیست و از این نظر طنز او با همه شاعران دیگر و حتی شاعران همتراز او هم متفاوت است. در طنز مولانا این تعینات اصلا لحاظ نشده است و هیچ پیشینهای از ملاحظات اجتماعی و آن شناختی که از قبل داریم، دخالتی نداشته است. هدف مولانا این بود که از این حکایات طنزآمیز بهره تعلیمی ببرد و برای او از این منظر اصلا خط فاصلی میان پسند و ناپسند وجود نداشته است. مولانا در خلال روایات بسیار هم تغییر میدهد و تمثیلها ثابت باقی نمیمانند. برای او حکایت و قصه ابزار است برای روایت معنا. بزرگان ما نسبت به حکایتگویی سعدی در برخی موارد متوجه نکتهسنجیهای او نشدند و به همین دلیل هم به بیراهه رفتند. نکته مهمتر در فهمیدن طنز مولانا و سعدی این است که برای مولانا همه کارهایی که انسان انجام میدهد حتی جدیترین آنها از آن جایی که او نگاه میکند جدی نیست و طنزآمیز است و متضمن تناقض است. برای همین مولانا هیچ آرمانشهری را در این جهان متصور نیست؛ در حالی که سعدی بسیار امیدوار است به آدم معمولی، بنابراین درصدد اصلاح رفتار اجتماعی و فردی و خانوادگی ماست. این تفاوت میان نوع نگاه انسان و سعدی وجود دارد". سخنران سوم این نشست دکتر هوشنگ رهنما بود. او با بیان اینکه سعدی با همه سادگی شخصیت و شفافیت آثارش، چندان هم شفاف و ساده نیست و این ویژگی سهل و ممتنع بودن به آثار او هم راه یافته، چهرههای ماندگار ادب فارسی را به دو دسته تقسیم کرد و گفت: "گروه نخست افرادی هستند که تنها در یک ژانر یا نوع ادبی نوشتهاند یا آثارشان تنها در یک ژانر به جا مانده است و گروه دیگر کسانی که در دو ژانر یا بیشتر شعر گفتهاند و آثارشان دست کم در دو ژانر و گاه حتی به دو شیوه کلامی شعر و نثر به ما رسیده است. از شاعران گروه نخست میتوان برای نمونه به فردوسی، حافظ و نظامی اشاره کرد. از شاعران گروه دوم هم میتوان به ناصرخسرو، عطار و خیام اشاره داشت. سعدی نیز با گلستان و بوستان و دیوان شعر و چند اثر منظوم و منثور دیگرش در ردیف شاعران دسته دوم قرار میگیرد. شاعران گروه اول تنها در قلمرو ژانر کلامی خود جایگاه ادبی ویژه خود را یافتهاند، اثرشان مشهور شده و آنان بدان اثر شناخته و ماندگار شدهاند. اما شاعران گروه دوم در مسیر تحول فرهنگ ایرانی و به ویژه عرصه عمومی در سدههای پس از خود تنها در یکی از حوزههایی که آثارشان را خلق کردهاند، شناخته شدهاند و آثار دیگرشان یا در محاق فراموشی فرو رفته یا در عرصه فرهنگی و ادبی نادیده گرفته شده یا چندان اعتباری نیافتهاند. همچنان که اشاره شد سعدی از زمره شاعران گروه دوم است البته این ادعا اندکی سهل و ممتنع است. در عصر خود وی شعرش در گستره فرهنگ اسلامی در زبان فارسی و حتی فراتر از آن دست به دست میگشت و در ترانهها خوانده میشد و ابن بطوطه خاطرهای از آن در شعرنامه خود یاد کرده است. در عین حال، حافظ او را استاد غزل میخواند. اما به مرور زمان تنها گلستان او در مکتبخانهها تدریس میشد و مخاطب عام داشت و بوستانش نیز در کنار آن دفتر اخلاق دانشآموختگان بود. از اواسط سده هفدهم میلادی که آثار او به زبانهای غربی ترجمه شد به اشعار غنایی سعدی کمتر توجه کردند و شهرتش در غرب به سائقه گلستان و بوستان بود. بیدلیل نیست که کمتر توجهی به غزلهای او در زبانهای اروپایی شده است. مطلب پیشین: عطار خالق معنی در دنیای فاقد معنی است |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
شیخ ِ بزرگوار سعدی از ارجمند تر ین ایرانیان و بلکه یکی از بزرگترین سخن سرایان در تما م ِ ملل است . شیخ مصلح الدین مایه ء افتخار ِ زبان پارسی است و بوستان و گُلستانش مملو از تجربیات وجهان بینی ِ اوست. (حکایت)... یکی را زنی صاحب جمال جوان درگذشت و مادر زن ِ فرتوت به علّت کابین در خانه ء مُتمکن بماند و مَرد از محاورت ِ او بجان رنجیدی و از مجاورت ِ او چاره ندیدی تا گُروهی آشنایان به پرسیدن آمدنش، یکی گُفتا چگونه ای در مفارقت ِ یار ِ عزیز؟ گفتا نا دیدن ِ زن بر من چنان دشوار نیست که دیدن ِ مادر زن
-- ایرانی ، Apr 21, 2007 در ساعت 05:13 PMسعدی جان خیلی دوستت داریم به خدا
-- سجاد ، Jul 28, 2007 در ساعت 05:13 PM