تاریخ انتشار: ۳۰ فروردین ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
نظری کوتاه بر اشعار شاعره‌ی آلمانی زبان "رُزِ آوسلِندِر"(Rose Auslaender)

شعرهایی که نام‌اند

مـه‌نـاز طالبی طاری

نام‌هــا شعـرنـد. و نامِ "رُزِ آوسلِندِر" (Rose Auslaender) نیز شعر است، به تمامی.

رُزِ (گُلِ رُز) آوسلِندِر (به مفهومِ خارجی) به تاریخ ١١ ماه مـه سال ١٩٠١ در "چِرنُوویتس" (Czernowitz) - که در آن زمان هنوز متعلق به کشورِ اُتریش بود - با نام "رُزالی بِآتریس روت شِرتسِر" (Rosalie Beatrice Ruth Scherzer) متولد شد [نام خانوادگی او "شِرتسِر" ـ Scherzer ـ به مفهومِ "شوخ" یا "شوخ طبع" است].


رُز آوسلندر

او پس از تحصیل در رشته‌ی ادبیات و فلسفه بهمراه "ایگناتس آوسلِندِر" (Ignaz Auslaender) به آمریکا مهاجرت کرد و پس از جدایی از ایگناتس، در سالِ ١٩٣١ به وطنش، که در این زمان دیگر به کشور رُومانی تعلق داشت، بازگشت.

هنگامی‌که گارد "اس اس" (SS) در سال ١٩٤١ چِرنُوویتس را به اشغال خود درآورد، رُزِ در آنجا - در "گِتُو" (Getto)(محله‌ی یهودیها) - زندانی بود و پس از نابودی محله نیز اجازه‌ی ترک کردن شهر را نداشت. زندگیِ او در این دورانِ تاریک تنها مخلوطی از کار در اردوگاه‌های کارِ اجباری، ترس و هراس از مرگ، و بسر بردن در مخفی گاههای زیرزمینی بود.

پس از رهاییِ یهودیانِ چِرنُوویتس به‌دست روس‌ها در سال ١٩٤٤ رُزِ دوباره به آمریکا بازگشت و از آن پس سال‌های سال فقط به زبانِ انگلیسی نوشت. در سال ١٩٦٥ به "دوسِلدُورف" (Duesseldorf) شهری در آلمان نقلِ مکان کرد. در همین جاست که او از سال ١٩٧٨ به بعد در بسترِ بیماری بسر برده و در تاریخِ سوم ژانویه‌ی سال ١٩٨٨ دیده بر جهان فرو بست.



رُزِ برای مدت زمانی طولانی در ادبیات آلمانی زبان واقعاً همانند نامش یک "خارجی" ماند. یکی از دلایلِ آن شاید نامِ یکی از هموطنانِ او - "پاول آنچِل"(Paul Antschel)، معروف به "پاول سِلان"(Paul Celan)، از شاعران بزرگ و معروف آلمانی زبان - باشد که رُزِ او را خوب می‌شناخت. این نام در دوره‌ای بسیاری دیگر و همچنین رُزِ و اشعارِ او را تحت شُعاعِ خود قرار داده بود.

امروز اما، شرایط دیگریست. نوشته‌های بسیاری درباره‌ی رُزِ آوسلِندِر، می‌توان گفت که نیمی از برخی کتابخانه‌ها را پُر کرده است. رُزِ از سال ١٩٦٥ بار دیگر نوشتن به زبانِ آلمانی را آغاز کرد. ـ "نـامِ نَفَسم «اکنون» است" (Mein Atem heisst jetzt) ـ نام یکی از آخرین کتاب‌های شعر اوست.

اشعار رُزِ نَفَسی سَبُک دارند، آنچنان دِلبازند و آزاد که می‌توانند در نظرِ اول به‌راحتی یادآورِ سَبک‌های مُختصر و کوتاهِ شعری در ادبیات کلاسیک ژاپُنی ـ به نام‌های "هایکو"(Haiku) و "تانکا"(Tanka) ـ شوند. اما اگر دقیق‌تر به آن‌ها بنگریم، با وجود همه‌ی اختصار، در آنها رَوابطی پیچیده از عرفان و تَصَوُفِ یهود، تئوری‌های "کُنستانتین برونِرز"(Konstantin Brunners) [روانشناس] ، از فلسفه‌ی اسپینُوزا (Spinosa) و از عشقِ رُزِ آوسلِندِر به واژه و کلام، که هر کلام را به نامی مُبَدل می‌کند، می‌یابیم. برای او، شعـرهــا نامنـد.

***

اشعارِ زیر از آخرین کتاب رُزِ آوسلِندِر - هفتمین و آخرین جلد مجموعهِ‌ی اشعارش - تحت عنوان: "و ستایش کن خنکای عشقِ هوا را" (Und preise die kuehlende Liebe der Luft) برگزیده و ترجمه شده اند. این مجموعه که حاویِ اشعارِ سالهای ١٩٨٧ ـ ١٩٨٣ او می‌باشد، در سال ١٩٨٨ در انتشارات فیشِر (S. Fischer Verlag) در شهر فرانکفورت (Frankfurt am Main) به چاپ رسیده است:


ـ ١ ـ

زمانی طولانیست که مفقود شده ام
اما
زندگی می‌کنم هنوز
در یک
اتاقِ گُمشده

و بازی می‌کنم
با کلمات
چون
کودکی اَبله


ـ ٢ ـ

کلمه‌ای پیدا کرده ام
که نمی‌گِرید

آن‌های دیگر عزادارند
برای از دست دادنِ
وطن


ـ ٣ ـ

(آنکه) از گور برخاسته
می‌بوسد
کلمه‌ی یخ زده ام را
اَرواحِ مُرده
شعری وفادار
از من طلب می‌کنند
شعری که
کِرمها را خفه کُنَد


ـ ٤ ـ

روی
کفه‌های
ترازوی غمِِ من
مرگِ تو آرمیده

بِبَند
حلقه‌ی دایره را

مغناطیس‌وار
جذب می‌کند سرودت
مرا

جلای طاووس
سقوط ستاره‌ها


ـ ٥ ـ

بر پیشانی ام
می‌نشانمت
جوهرِ زندگی

تو
آگاهیِ مُطلقی
که جهان‌ها
بنا می‌کند


ـ ٦ ـ

من بدنبالِ
مرزی
میانِ
تو و من

سوزن‌های نور
موها
سایه‌های مبهم

ما رِخنه می‌کنیم به درونِ خویش
آنجا که اندیشه ناتمام می‌شکند
هیچ
آینه‌ای
باز نمی‌تاباندمان


ـ ٧ ـ

می‌خواهم بگویم
اما نمی‌توانم
یک فرشته‌ی سیاه
مرا گرفته است

اکنون باید
سکوت کرد، هماره عمیق‌تر
تا آخرین
باقیمانده‌های خاک

نظرهای خوانندگان

اگر اشتباه نکنم عنوان کتاب شعر آوسلندر "و ستایش کن خنکای هوای عشق را" است و نه اين که شما نوشته ايد.

-- جهان ، Apr 19, 2007 در ساعت 02:48 PM

رزه آوسلندر بیش ار آن معروف است که نام او را رز تلفظ کنیم. ضمنا چه موردی دارد که ما اسامی خاص را معنا کنیم؟ نوشتن این که رز یعنی گل سرخ و آوسلندر یعنی خارجی مثل اینست که یک مفسر فرنگی بگوید منوچهر متکی یعنی منوچهری که به چیزهایی اتکا دارد و مستقل نیست....

-- مهبانو ، Apr 19, 2007 در ساعت 02:48 PM

ترجمه گزیده ای از اشعار خانم رزه آوسلندر پاییز چهار سال پیش در انتشارات ققنوس تهران با عنوان " سرزمین مادری " با ترجمه حسین منصوری منتشر گردید. لطفا برای اطلاعات بیشتر و همچنین آشنایی حرفه ای تر با شیوه ی موفق برگردان شعر به فارسی به این اثر نمونه مراجعه فرمایید.
ارادتمند
گ. حقگو

-- گمنام حقگو ، May 9, 2007 در ساعت 02:48 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)





از دست ندهید


رضا قاسمی و «وردی‌ كه‌ بره‌ها می‌خوانند»

صد چهره‌ی خبری سال و فقط یک ایرانی

مارینا نِِمت، «زندانی تهران»

میزگرد زمانه؛ بخش نخست

یوتوپیای هلندی و دو مؤسس ایرانی آن