خانه > پرسه در متن > ادبیات ایران > عطار خالق معنی در دنیای فاقد معنی است | |||
عطار خالق معنی در دنیای فاقد معنی استشیما زارعی
بیست و پنجم فروردین ماه روز بزرگداشت عطار نیشابوری است. به مناسبت تجلیل از مقام شامخ شیخ فریدالدین عطار در این روز نشستی در شهر كتاب مركزی برگزار شد. در ابتدای این نشست چیستا یثربی کارگردان تئاتر، به بررسی قابلیتهای تصویری و نمایشی آثار عطار پرداخت. او که سه نمایشنامه را بر اساس «الهینامه» عطار به صحنه برده است درباره شیخ فریدالدین گفت: اشعار عطار را از دو جنبه میتوان بررسی كرد كه این دو جنبه برای هر شاعری صادق است. یكی محتوای شعر است و دیگری جنبهی تكنیكی شعر. عطار بسیار علاقهمند به مبانی صوفیه بوده است و تذكرهالاولیای او اقوال و حالات صوفیه است كه با واقعگرایی ما مناسبتی ندارد و اگر بخواهیم نمایشی از آن تهیه كنیم، فضای سوررئالی پدید میآید. صوفیه بر این باور بودند که مفاهیم پیچیده و انتزاعی را از طریق قصه میتوان منتقل كرد همچنین غالب افراد تمایل به قصه شنیدن دارند و بنابراین قطعا از این روش راحتتر میتوان با مردم عادی كه اهل معانی پیچیده نیستند، ارتباط برقرار كرد. صوفیه با حكایات ساده و كوتاه مفاهیم بسیار انتزاعی را منتقل میكردند. کارگردان نمایش «رابعه» درباره تکنیکهای نمایشی آثار عطار تصریح کرد: آثار عطار به نحوی است که راه را برای رمزگرایی باز گذاشته است. اولین چیزی كه در تصویرگرایی نمایشی مهم است این است كه قصه خیلی رو و بدون پیچ و تاب پرتنش نباشد و امكان تاویل داشته باشد. آثار عطار در عین سادگی رمز دارد و این خود به خود به اثر قابلیت نمایشی میدهد. چون ذهن نمایشی با گرهافكنی و گرهگشایی و حل رمز در ارتباط است. دومین ویژگی عطار، مناظره و مباحثه است. مناظره اساس دیالوگ نمایشی و كشمكش است. ویژگیهای دیگر آثار او گفتوگو، شخصیتپردازی، طرح و توطئه و بیان از طریق تمثیل است. توطئه كلا یك اصطلاح نمایشی است یعنی دسیسهای كه گروهی از شخصیتها میچینند برای اینكه یك چیز دیگر مشخص شود. بسیاری از داستانهایی كه عطار نقل میكند، این طرح را دارد. دیالوگهای عطار کاملا تصویری است و در آثارش شخصیتپردازی هم به چشم میخورد. مهمتر از همه تمثیل است که راه را برای نمایشی کردن باز میکند. جدای از عناصر نمایشی آنچه باعث میشود آثار عطار را به صورت نمایشنامه در آوریم، نگاه جهانشمول و هستیشناسانه اوست. دنیای امروز دنیای فاقد معنی است و عطار در این دنیا معنی خلق میکند با استفاده از سادهترین چیزها. شعر؛ موجودیتی مکروه در فرهنگ اسلامی در ادامه این نشست دکتر مهدی محبتی محقق ادبیات و استاد دانشگاه، با برشمردن کراهت قصه و شعر در باور مذهبی ایرانیان در تبیین این مطلب گفت: آنچه از عطار در دست ماست بیشتر قصههای منظوم است. ترکیب «قصه منظوم» بر دو امر مکروه در فرهنگ اسلامی بنا نهاده شده : شعر و قصه. طرح قصه منظوم در آثار عطار خود نوعی انقلاب علیه دریافت موجود و متداول زمانهای بود که عطار در آن زندگی میکرد. اگر به سرنوشت شعر در فرهنگ اسلامی و ایرانی نگاه کنیم از همان آغاز ظهور شعر در اسلام و بعد گسترش آن در ایران به روشنی درمییابیم که شعر هیچگاه در فرهنگ اسلامی و ایرانی موجودیت محترمی نداشته و کلیت آن به عنوان امر مکروهی شناخته شده است. درباره قصه وضع متعادلتر است و گرایش خفیفی وجود دارد که قصه را امر مطلوبی با توجه به سوره یوسف میداند. پیش از عطار کمتر کسی است که در فرهنگ گذشته ما تعریفی از قصه آن هم در ادبیات منظوم داده باشد و یکی از کارهای منحصر به فرد عطار تعریف اصطلاحاتی است که با آن زندگی و فرهنگ آفریدهاند. عطار معتقد است که شعر قلمرو درک شگفتیهای هستی است و بیان آن به صورت خاص. شعر به تجربههای غیرقابل گسترش تعلق دارد و بر عکس قصه درک مسائل اجتماعی است و بیان آن به زبانی که غیر از زبان شعر است. قصه وقتی متولد میشود که بخواهیم حرفی را بزنیم اما نخواهیم صریح بگوییم. یک نمونه این طرح خوب عطار در دیوانهها و مجانین او دیده میشود. با توجه به درنگ عطار بر کلام به نظر میرسد نمیتواند قصه امری ابزاری برای او باشد. دکتر محبتی درباره تندی کلام عطار در برخی آثارش گفت: با عطار این امر مسجل شد که زبان فارسی میتواند مقدس باشد، و شعر فقط مختص لهو و لعب نیست و قصه منظوم میتواند بهترین وسیله ارتباط با حق تعالی باشد. حرفهایی که عطار درباره ارتباط با خدا زده است بسیار شدیدتر از حرفهای حلاج و عین القضات است اما اینکه او میماند و بر سر دار نمیرود فقط به خاطر استفاده او از قصه در بیان آرا و عقایدش است. شاه و کنیزک مولانا؛ شیخ صنعان عطار سخنران سوم این نشست دکتر صابر امامی شاعر و پژوهشگر ادبیات بود. وی با مقایسه دو داستان «شاه و کنیزک» مولانا و «شیخ صنعان» عطار و بهرهگیری از نظریات یونگ در تفسیر این دو داستان به شباهتهای آنها پرداخت و یادآور شد: یونگ معتقد است مسائل پیچیده و دقیق اخلاقی تنها از طریق سایه پدید نمیآیند و یک شخصیت درونی دیگر هم اغلب خود را نمایان میسازد اگر خواببیننده مرد باشد به شخصیتی زنانه در ناخودآگاه خود دست خواهد یافت و اگر زن باشد، به شخصیت مردانه. و انسان در مسیر سیر و سلوک خودش و خودسازی و زندگی خود اولین تصویرها و چهرههایی که از شخصیت درونی خودش دریافت میکند، خلاف جنسیت خود است. به گفته دکتر امامی، در داستان «شاه و کنیزک»، شاه در سفر درونی به آنیمای درون خود میرسد. ابیات مولانا موید چنین است. او طبیبان را دعوت میکند تا جان خویشتن را درمان کنند. یونگ در شرح آنیما به مسئله دیگری هم اشاره میکند، میگوید یکی دیگر از نمودهای منفی عنصر مادینه در شخصیت مرد تمایل به کارهای زننده ناپسند و زنانه است. همه چیز را بیارزش مینماید. این نوع کارها همواره بر پیچ و تابهای واقعیت تکیه دارند و سخت مخرباند در دنیا افسانههایی وجود دارد که در آنها زنی بسیار زیبا در شب اول وصال عشاق خود را با زهر یا سلاحی پنهانی میکشد. این جنبه عنصر مادینه همان قدر سرد و بیرحم است که پاره جنبههای دهشتبار طبیعت. به این ترتیب آنیما هم میتواند چهره مثبت داشته باشد و هم منفی. تسلیم شدن به آنیمای منفی به هلاک شدن میانجامد. این خلق و خوها میتواند سبب تبدیل عنصر مادینه به عفریت مرگ شود. دکتر صابر امامی در این باره توضیح داد: در این داستان نیز شاه با یک آنیمای منفی روبهرو شده است با کنیزکی که بیمار است و هیچ کمکی نمیتواند به شاه بکند. یونگ در اینجا میگوید این فاجعه برطرف نمیشود مگرآنکه بپذیریم که عنصر مادینه قدرتی است درونی و هدف پنهانی ناخودآگاه از پدید آوردن چنین مشکلاتی ناگزیر کردن فرد است به انکشاف و رشد خود با در آمیختن بخش بزرگی از شخصیت ناخودآگاه در زندگی فعال خودآگاه. انسانی که با این چهره از درون خود روبهرو شده است اگر بتواند در یک هماهنگی انرژیهای عمیق درون خودش را و انرژیهای ژرفای ناخودآگاه خود را به کمک بگیرد، میتواند از همین آنیمای منفی پلهای بسازد برای رسیدن به سطحهای عمیق شکل خودش. در این قصه شاه متوجه طبیبان میشود که آنها میتوانند شخصیتهایی در خودآگاه باشند و به همین خاطر این شخصیتها در درمان کردن کنیزک به خود برمیگردند و از خدا غافل میمانند. همین مسئله شاه را وامیدارد به مسجد برود. شاه با رجوع به درون خود از آنهایی که میخواستند در جهان ماده برای درمان کنیزک او اقدام کنند ناامید میشود و خطاب به یک جهان دیگر میکند. شاه در خواب میبیند که کسی برای معالجه کنیزک میآید. این پیر مرتبه دیگری از وجود خود شاه است. پیر از طریق روانکاوی درمییابد که کنیزک عاشق زرگری است. در واقع اگر کنیزک را آنیمای شاه بدانیم، این آنیما باید درمان شود. اینجاست که شاه به انسان بزرگ درونی وجود خودش میرسد و درست به همین خاطر وقتی که کنیزک درمان میشود دیگر به سمت آن باز نمیگردد. مولانا؛ قصهگوی دقیقتر وی در ادامه درباره داستان شیخ صنعان گفت: با این خوانش برمیگردیم به شیخ صنعان. مولانا همان شیخ صنعان عطار را در قصه شاه و کنیزک مطرح میکند. در شیخ صنعان با شاه دینی روبهرو هستیم. یونگ معتقد است که نباید خواب را سرسری بگیریم. خواب یعنی محتویاتی از جهان من که سر برمیآورند و مبین افکاری از من هستند که هرگز به آستانه خودآگاهی نمیرسند. به این ترتیب شیخ صنعان کنیزی را در خواب میبیند. در داستان شاه و کنیزک، کنیزک بیمار میشود و شاه را به خود راه نمیدهد و دختر ترسا از فرط غرور و زیبایی خود شیخ صنعان را به خویشتن راه نمیدهد اما در هر دو کنش یکی است راه نیافتن عاشق به معشوق. آدمهای فرعی قصه مولانا طبیبان هستند که در سطح هستند و در جهان حسی و علت و معلول عمل میکنند و آدمهای فرعی شیخ صنعان هم که مریدان او هستند. شیخ صنعان با آنیمایی روبهرو شده که مثبت است و او را مرحله به مرحله پیش میبرد تا به شخصیت درونیاش برساند. به گفته دکتر صابری، در پایان هر دو قصه هر دو به پایان حرکت میرسند و مشکل برداشته میشود. همچنان که در قصه شاه و کنیزک دیگر سخنی از کنیزک نیست در قصه شیخ صنعان عطار هم کنیزک باید بمیرد. یونگ معتقد است وقتی انسان به مرحله بعدی شخصیت خودش میرسد دیگر مرحله قبلی وجود خارجی ندارد چراکه این مرحله قبلی است که تبدیل به مرحله بعدی میشود. به این ترتیب شخصیتها و حتی کنشهای این دو قصه به هم شباهت دارند و بنابراین مولانا دقیقا به عطار توجه داشته است و یا اینکه هر دو تجربه مشترک روحانی خود را به تصویر کشیدهاند اما در مولانا قصه دقیقتر و منسجمتر و دور از زواید است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
از دست ندهید | ||||
نگاهی به رمان «سپیدهدم ایرانی» |
گزارش يك زندگى: روی قبرم ویسکی بپاشید |
تهران: يک ايستگاه تا جهنم |
روانشناسی رفتارهای جنسی |
مسیحیان روز رستاخیز چه گوش میدهند؟ |