تاریخ انتشار: ۲۱ فروردین ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

«ادبیات افغان» در شب‌های بخارا

برای شنیدن فایل صوتی این گزارش «اینجا» را کلیک کنید.

عصر روز یک‌شنبه، نوزدهم فروردین‌ماه، نخستین مراسم از سلسله برنامه‌های ادبی «شب‌های بخارا» در سال جدید، به مناسبت انتشار کتاب «فرهنگ داستان‌نویسی افغانستان» با عنوان «شب ادبیات افغانستان» با حضور جمع کثیری از دوستداران ادب و فرهنگ زبان فارسی برگزار شد.

در این مراسم، که به گفته‌ی برگزارکنندگان به منظور پیوند هرچه بیشتر فارسی‌زبانان تشکیل شده بود، افرادی همچون سيمين بهبهانی، محمد عزيزی، دكتر سهراب فتوحی، علی بهبهانی، محمد صالح‌علا ، عبدالغفور آرزو، علی عبداللهی، محمد گلبن، سيدعلی صالحی، اسدالله امرايی، دكتر علی رواقي، مسعود زرگر و عده‌ای از شاعران و نويسندگان افغانستان و روزنامه‌نگارانی از كابل و تلويزيون «طلوع» از افغانستان و سردبير نشريات ادبي حضور داشتند.


شب ادبیات افغان. عکس‌ها از زمانه

در ابتدای مراسم، علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به حضار با تأکید بر پیوند ادبیات ایران و افغاستان سخنان خود را این‌گونه آغاز کرد:
«بيست و هشتمين شب از شب‌های بخارا را در سال جديد آغاز می‌كنيم. امشب را به مناسبت انتشار كتاب فرهنگ داستان نويسی افغانستان، تأليف نويسنده‌ی افغان، محمدحسين محمدی به «شب ادبيات افغانستان» اختصاص داديم» .

دهباشی ادامه داد: «مجله‌ی بخارا در برگزاری شب ادبيات افغانستان، با مجله‌ی الكترونيكی پندار به مديريت نيما افشار نادری و انتشارات شهاب به مديريت شهاب دهباشی همكاری داشته است . پندار از معدود سايت‌های اينترنتی است كه به زبان، فرهنگ و ادبيات فارسی توجه خاصی دارد.

اينجانب از هفده سال قبل كه مجله‌ی كلک را اداره می‌كردم، ادبيات نويسندگان افغانستان و تاجيكستان را منتشر می‌كردم و همواره در جهت حفظ، توسعه و گسترش زبان فارسی در حد توان خود گام برمی‌داشتيم. اغراق نيست اگر بگويم كه تنها نشريه‌ی ادبی بوديم كه در طی هفده سال گذشته نه تنها ناشر آثار شاعران و نويسندگان تاجيک و افعانستانی به‌طور مستمر بوده‌ايم، بلكه بيشترين مخاطب را در اين دو سرزمين داشته‌ايم. تا آن‌جا كه خبرنگار يكی از روزنامه‌ها در طی گزارش خود از ديدار از تاجيكستان نوشته بود "تهاجم فرهنگی كلک در تاجيكستان ". و بعد اشاره كرده كه در خانه‌ی نويسندگان و شاعران تاجيكستان، دوره‌های مجله‌ی كلک را ديده است و عجبا به جای خوشحالی مصداق تهاجم فرهنگی را به ما نسبت داده بود .در طی سال‌ها مراوده با نويسندگان و شاعران افغانستان، نوعی دوستی و همفكری ارمغانش بود كه برگزاری امشب از آن جمله است كه در طی سال جاری ادامه خواهد يافت».

وی افزود: «در طی گذار تاريخی، اين سرزمين‌ها هر كدام سرنوشت خاص خود را يافتند. اما دين، فرهنگ و زبان آنها در همه‌جا يكی ماند. در طی قرون نه تنها رودكی، دقيقی، فرخی، جامی، ناصرخسرو، مولوی و بيدل با اين زبان آثار جاويدان خود را خلق كردند بلكه مردم فرهيخته و دانشمند اين سرزمين‌ها هرگاه می‌خواستند تشخص و برتری خود را نشان دهند با اين زبان می‌گفتند و می‌نوشتند».
دهباشی در پایان گفت: «رويای من و بسياری از ديگر دوستداران فرهنگ ايرانی می‌تواند اين باشد كه نسل آينده‌ی ايرانيان، افعانان و تاجيكان، جغرافيای فرهنگی خود را به گونه‌ای رقم زنند كه در آن آمودريا و سيردريا و زرافشان نيز همان زمينی را آبياری كنند كه تجن و زاينده‌رود و كارون را».


فرخنده حاجی‌زاده

پس از سخنان دهباشی، فرخنده حاجی‌زاده، مدير مجله‌ی بايا، داستان كوتاه خود به نام پي.آی.آر را كه به زبان انگليسی ترجمه شده قرائت کرد و سپس پیام رهنورد زریاب، يكی از نويسندگان مطرح افغانستان، توسط سید‌محمد‌ضیا قاسمی، شاعر و دبیر «خانه‌ی‌ ادبیات افغانستان»، خوانده شد.

سخنران بعدی این مراسم حسن انوشه، مؤلف و سرويراستار دانشنامه‌ی ادب فارسی، به تشريح مختصری از نحوه‌ی نگارش اين دانشنامه پرداخت:
«دانشنامه‌ی ادب فارسی، که تاکنون هشت جلد آن به چاپ رسیده و مجلد نهم آن در دست تدوین نهایی‌ست و اگر گرهی در کارش پیش نیاید امید می‌رود که بتواند خود را به نمایشگاه امسال برساند، در میانه‌ی سال ۱۳۷۲ کارش را آغاز کرد.

چون از همان آغاز بر آن بودیم که کوشش‌ها و آفرینش‌های فرهنگی جهان ایرانی بشناسانیم، آن را به چندین حوزه‌ی جغرافیایی تقسیم کردیم و به ادب فارسی (یا به گفته‌ی دوستان افغانستانی، به ادب دری، یا به گفته‌ی تاجیکان به ادبیات فارسی – تاجیک) این حوزه‌ها پرداختیم. در هر حوزه‌ای که کار می‌کردیم، گذشته از آن که از منابع آن حوزه‌ها بهره جستیم، می‌کوشیدیم تا از استادان و ادب‌پژوهان آن‌جا نیز یاری بگیریم و راهنمایی‌های آن‌ها را به کار بندیم. چنان که در تدوین جلد نخست کتاب، که به ادب فارسی در سرزمین پهناور آسیای میانه می‌پردازد، از استادانی مانند میرزا شکورزاده و برادرش عابد، میرزا ملااحمد، رحیم مسلمانیان قبادیانی، نادرمحمد سیدزاده و عبدالمنان نصرالدینوف یاری گرفتیم؛ و تا آن جا که منابع و امکانات به ما اجازه می‌داد، کوشیدیم تا شاعران، نویسندگان، تاریخ نگاران، ادب پژوهان و روزنامه‌ها و مجله‌های ادبی و نیمه‌ادبی این پهنه‌ی گسترده را، که کشورهای ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان و ناحیه‌ی کافرستان چین را در بر می‌گیرد، بشناسانیم. با خرسندی باید بگویم که در این مجلد کسان و کتاب‌ها و مجلات و روزنامه‌هایی معرفی شده‌اند که تا امروز کسی در ایران، آنها را نمی‌شناخت یا از دوره‌های ادبی فارسی و سبک‌ها و شیوه‌هایی سخن رفته که برای بسیاری از فارسی‌پژوهان ایرانی ناشناخته بوده است. در تدوین جلدی که به ادب فارسی در افغانستان می‌پردازد، کار هم آسان بود و هم دشوار. از آن جهت کار آسان بود که در دو دوره‌ی حاکمیت کمونیستی، که از هشتم اردیبهشت ۱۳۵۷ آغاز شد و دوره‌ی سیاه سلطه‌طلب‌ها کما بیش سه میلیون افغانستانی میهن خود را پشت سر گذاشته در ایران پناه جسته بودند و در میان آنها جوانانی بودند که ذوق ادبی و قریحه‌ی شعری بسیار نیرومندی داشتند و از خدا می‌خواستند که جایی پیدا شود تا آن‌ها بتوانند خود را به محک تجربه بزنند و نوشته‌ها و سروده‌های خود را معرفی کنند».


حسن انوشه

انوشه افزود: «از این روی، در مشهد، قم و تهران چندین نشریه به راه انداختند و حتی دفاتر نشردایر کردند و آثار شاعران و نویسندگان افغانستانی را که در سراسر جهان پراکنده بودند در این جا منتشر می‌کردند. البته آثار جوانان از وطن گریخته‌ی افغانی را که در سراسر جهان پراکنده بودند در این‌جا منتشر می‌کردند. البته در دیگر کشورهای همسایه نیز به کار تولیدات ادبی اهتمام می‌کردند و در شهرهایی چون دوشنبه، دهلی، پیشاور و کویته روزنامه و مجله‌ی ادبی انتشار می‌دادند و به چاپ کتاب می‌پرداختند، یا کتاب‌هایی را که در ایران منتشر می‌شد در آن‌جا افست کرده به داخل افغانستان می‌فرستادند. از اینان، کسانی چون محمدجواد خاوری، محمد اکبر عشیق و حمزه واعظی، که درایران به سر می‌بردند، و غلام‌محمد لعل‌زاد، که در دهلی زندگی می‌کرد، با نوشتن مقالات به یاری دانشنامه شتافتند. و محمد ابراهیم شریعتی که از اکنون مدیر نشر عرفان در تهران است از هرجا که کتاب مجلد و منبع افغانستانی به دستش می‌رسید، به ویژه از هنگامی‌که طلبه‌ها کتابخانه‌های افغانستان را غارت کرده در کشورهای همسایه می‌فروختند. یا به ما می‌فروخت یا اگر زورمان نمی‌رسید سخاوتمندانه در اختیار ما می‌گذاشت تا از آن کپی برداریم. همچنین باید یادی بکنم از مسعود خلیلی، پسر استاد خلیل‌الله خلیلی که آن روزها سفیر دولت ربانی در دهلی بود. ایشان در سفری که به دهلی رفته بودم، به من اجازه داد که از کتابخانه‌ی سفارت، از کتاب‌های تکراری نسخه‌ای بردارم و از آن‌هایی که تنها یک نسخه در کتابخانه نگه‌داری می‌شد کپی تهیه کنم و اصل کتاب را به کتابخانه بازگردانم. بدین ترتیب بود که رفته‌رفته گنجینه‌ای از کتاب‌های تخصصی، با کمابیش پنجاه هزار عنوان کتاب، در دفتر دانشنامه فراهم آمد.
اما دشواری در این بود که در آن سال‌ها در افغانستان نه کتابخانه‌ای مانده بود و دانشگاهی. دانشگاه‌ها به میدان جنگ گروه‌های رقیب بدل شده بود ودیگر نه استادی در آن‌ها مانده بود نه دانشجویی. و کتابخانه‌ها هم به غارت رفته و کتاب‌های آن‌ها در بازارهای سیاه کشورهای همسایه فروخته شده بود. گاهی پیش می‌آمد که ما کتابی را که اگر به چاپ می‌رسید پانصد تومان هم قیمت نمی‌خورد، تا ده هزار تومان بخریم. سر انجام، به هر زحمت و مشقتی بود جلد افغانستان هم به تدوین نهایی رسید و انتشار یافت. این سخن زنده یاد دکتر محمود افشار را به یاد داشته باشیم که در این کره خاکی هیچ ملتی را نمی‌توان یافت که به اندازه‌ی دو ملت ایران و افغانستان به یکدیگر همانند باشند. ما ایرانیان و مردم افغانستان هزاران سال سرگذشت مشترک داشته‌ایم. زبان و دین و آداب و سنن ما یکی‌ست و فردوسی توسی و سنایی غزنوی و خیام نیشابوری و مولوی بلخی و نظامی‌گنجوی و سعدی وحافظ شیرازی و عطار نیشابوری و بسیاری دیگر از زبان‌آوران مشترک ما به گسترش فرهنگ جهانی خدمت کردند. اگر روزگاری ظهیر فاریابی در تبریز به سر می‌برد و امام فخر رازی در هرات و ابوالفضل بیهقی در غزنه، امروز نیز باید چنان باشد؛ که شاعران و نویسندگان دو کشور به آسانی بتوانند میان خود آمد و شد کنند و تجربه‌هایی را که اندوخته‌اند به هم انتقال دهند و به گنجایش زبان ما که به پشتوانه‌ی فرهنگی دیرسال و پرافتخاری دارد بیفزایند».


حورا یاوری

سپس خانم حورا یاوری در سخنرانی خود، با اشاره به ویژگی‌های داستان‌نویسی در افغانستان، به اهمیت تقسیم‌بندی جغرافیایی و سبک‌های مختلف شعر فارسی پرداخت.

محمدحسین محمدی، داستان‌نویس معاصر افغان، سخنران بعدی بود که سرگذشت فرهنگ داستان‌نویسی افغانستان را تحت عنوان «شش بازگشت» برای حضار قرائت کرد.

محمدی پس از قرائت این سرگذشت، به روایت حال اشاره کرد و گفت: «امروز نویسند‌گان افغانستان در سراسر دنیا پراکنده و دور از هم افتاده‌‌اند. تعدادی در ایران، دیگرانی در اروپا، آمریکا و استرالیا در انزوای خود فرو رفته‌اند و بسیار کم می‌نویسند و اگر هم داستان‌‌هایی نوشته‌اند در روی میزهای‌ تحریرشان خاک می‌خورد و شاید هم منتشر نشوند. در داخل افغانستان نیز وضع بهتر از این نیست و با وجود آزادی‌ها و فضای جدید سیاسی و فرهنگی، داستان‌نویسان بسیار کم می‌نویسند. مردم در بی‌سوادی به سر می‌برند و تحصیل‌کرد‌گان نیز علاقه‌ی چندانی به کتاب و مطالعه نشان نمی‌دهند. ناشری نیست تا کتاب منتشر کند و اگر نویسنده‌ای نیز از جیب خود کتابش را چاپ می‌کند، یا باید در کنج خانه‌اش انبار کند، یا دانه‌دانه به دست خود هدیه بدهد شاید یکی دو نسخه‌اش خوانده شوند. چرا که خواننده و خریداری وجود ندارد.
هجوم رسانه‌های شنیداری و تصویری و پایین آمدن سطح فرهنگ و تغییر آن موجب شده است تا نویسند‌گان نیز جذب رادیوها و تلویزیون‌ها شوند، یا وارد عرصه‌ی سیاست شده‌‌اند و از داستان دور مانده‌اند. اما با وجود این،‌ هستند نویسند‌گانی که با چنگ و دندان به داستان چسپیده‌اند و هنوز می‌نویسند و گاه‌گداری خبر انتشار مجموعه‌‌ها و رمان‌‌هایی را می‌شنویم. و این اندک نیز، که پراکنده و دور از هم‌اند، نشان می‌دهد که نبض داستان‌نویسی افغانستان هم‌چنان می‌تپد. امیدوارم این جویبار‌های پراکنده گرد هم آیند و رود خروشان داستان‌نویسی افغانستان خروشنده‌تر به پیش رود».


سیمین بهبهانی نیز در این مراسم شرکت کرده بود

در پایان این مراسم فيلمی مستند با عنوان «زمستان در كابل» به نمايش درآمد.

نظرهای خوانندگان

سلام زما قبول کی زه حکمت د میدان نه

-- حکمت ا لله هوتک ، Jun 24, 2007 در ساعت 08:50 AM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)