رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۶ اردیبهشت ۱۳۸۹
کتابی در باره مجاهدین خلق، از مبارزان جنبش مقاومت تا …

«شهیدان فریب خورده»

سپهر یوسفی

«زنان شیون‌کنان به دورش حلقه زده‌اند. دخترک به مشعلی می‌ماند متحرک که کنار پرچین سفارت فرانسه در لندن پرپر می‌زند. جمعیت در تلاشند شعله‌های آتش بر پیکرش را خاموش کنند. پنج روز بعد، ندا حسنی، دختر زیبای بیست و پنج ساله ایرانی، در بیمارستان می‌میرد...»

با همین جملات تکان‌دهنده، نویسندهء کتاب «شهیدان فریب‌خورده» صحنه دلخراش خودسوزی یکی از هواداران سازمان مجاهدین را به تصویر می‌کشد که در اعترض به دستگیری مریم رجوی در پاریس از جانش نیز گذشت. خواننده، حالا پریشان و پرسان درجستجوی پاسخ برای پرسش‌های ذهن کنجکاوش دیگر کتاب را رها نمی‌کند. چه انگیزه‌ای و چه نفرتی ندا را به این اعتراض انتحاری برانگیخته است؟ چرا سازمان مجاهدین اعضای خود را از اینگونه اعتراض‌ها برحذر نمی‌دارد؟ چگونه یک تحصیل‌کرده کانادا به شهیدی چنین فریب خورده مبدل می‌گردد؟


روی جلد کتاب «شهیدان فریب خورده»

تعداد کتاب‌هایی که درباره سازمان مجاهدین منتشر شده، بسیار اندک است و بیشتر توسط مجاهدانی که از سازمان بریده‌اند، نوشته شده‌اند. ولی «شهیدان فریب‌خورده» را خانم یودیت نورینک، کارشناس مسایل خاورمیانه یک روزنامهء معتبر هلندی به نام تراو نوشته است.

نویسنده، زندگی یاسر عزتی، یک مجاهد جوان بریده از سازمان و پدر و مادر وی را پا به پا دنبال می‌کند و در واقع درحین تشریح زندگی تلخ آنان، تاریخ چهل ساله مجاهدین خلق را به ثبت می‌رساند.

سازمانی مسلح که قرائت انقلابی خود از اسلام شیعه را با بخشی از ایدئولوژی مارکس مانند جامعه بی‌طبقه ترکیب کرد. سازمانی که به باور نورینک، پس از تبعید و از زمانی که مریم و مسعود رجوی با هم ازدواج کردند به تدریج ویژگی‌های یک فرقه را به خود گرفت. رهبر بانفوذ این «فرقه»، مسعود رجوی، در پی انحصار قدرت است، همان قدرت مطلقی که به گفته مورخ انگلیسی، دالبرگ اکتن، منشاء فساد مطلق است. هر وسیله ای برای کسب قدرت ماهیتی مقدس می یابد. اعتقاد به همین فلسفه بود که همکاری تنگاتنگ با دشمن منافع ملی و تمامیت ارضی ایران، یعنی صدام حسین، و حتی کشتار کردهایی که در خلال جنگ دوم خلیج فارس علیه صدام دست به شورش زده بودند را برحق و موجه وانمود می‌کرد.

نقل‌قول‌های مجاهدین پیشین در این کتاب تایید می کند که اعضای سازمان همچون موجوداتی بی‌هویت کورکورانه از رجوی پیروی می‌کنند و او را همچون بتی ابدی می‌پرستند. هایدگر جایی گفته بود: «پرسش نشانه پارسایی اندیشه است»؛ اما پرسش و نگاه نقادانه نزد مجاهدین تابوست.

نورینک تاکید می‌کند که اندیشیدن و پرسیدن، امتیاز انحصاری عده‌ای از نخبگان عالی‌رتبه سازمان است. درحین انقلاب ایدئولوژیکی درون سازمان، اعضاء مجبور شدند از همسرانشان طلاق بگیرند و در قدم بعدی اغلب ناخواسته آنان را از فرزندانشان جدا کردند، چراکه رجوی هیچ حائلی را بین خود و فدائیانش برنمی‌تابد. تنها آرمان محوری و مهره پیوند این گروه، دشمنی با رژیم و حس انتقامجویی است.

کتاب بازگو کننده احساسات کسانی است که فکر می‌کردند برای استقرار ایرانی آباد و آزاد می‌جنگند، ولی هنگامی که با گرایش‌های فرقه‌ای سازمان، رابطه تنگاتنگ آن با صدام و اخبارشکنجه و زندان در پادگان‌های آن روبرو شدند یکی یکی سرخورده و مایوس، سازمان را ترک کردند. نورینگ ماهرانه روح رنجور و آزرده آنان را توصیف می‌کند. فریب‌خوردگانی که سالها انتقاد از رهبرانشان را نشانه عدم وفاداری به «آرمان های مقدس» خود و سازمان محسوب می کردند. هرچند با وجدان خود در کلنجار بوده اند و نقش خود را کاذب و مخرب می‌دانسته اند، سالها سکوت کرده‌اند. برایشان پذیرش این واقعیت تلخ که شستشوهای مغزی رجوی ها، آنان را به بردگانی منزوی، افراطی و افسرده مبدل کرده بسیار گران تمام شده است.

یکی از کسانی که از سازمان بریده می‌گوید نفرت و کینه را مدام در جانمان تزریق کرده‌اند. قدرت تصمیم‌گیری نداریم. دیگری خود را چنان فریب خورده حس‌می کند که عملیات نظامی فروغ جاویدان را دروغ جاویدان می‌نامد. شاید بیشترین آسیب به سازمان از جانب همین یاران و همرزمان پیشین رسیده باشد تا حکومت جمهوری اسلامی.

نویسنده برای درک ویژگی‌های فرقه‌ای مجاهدین به کتاب‌های آسیب‌شناسی روانی و چگونگی پیدایش و بقای فرقه‌ها رجوع می‌کند. نویسنده تقریبا همه عناصر بنیادی یک فرقه را در این سازمان می‌یابد. به گفته یکی از منابع، رجوی برای تسلط کامل بر روح و روان اعضاء، مدام غرق مطالعه کتاب‌های روانشناسی بوده است. چنانچه تسخیر روح مجاهدین از این طریق مهیا نگردد با برچسب جاسوس ایران در اعمال زور، تهدید، شکنجه و زندان کوتاهی نمی‌شود.

نورینک که با هنر نویسندگی نیز بیگانه نیست شخصیت‌های داستان و احساسات آنان را با ظرافت توصیف می‌کند. تنها اشکال کار اینجاست که نویسنده شاید تحت تاثیر شنیده‌ها و خوانده ها، اینجا و آنجا به اصول بی‌طرفانه روزنامه نگاری یا پژوهش علمی چندان وفادار نیست. گاهی به کنشگری می‌ماند که برای صیانت از حقوق بشر و مقابله با تروریسم دست به قلم برداشته است. تحلیل‌هایش گاهی قانع‌کننده نیست. مثلاً معتقد است که مجاهدین پس از جنگ دوم خلیج فارس بقای صدام را با مقابله با کردان عصیانگر تضمین کردند، وگرنه صدام در سال ۱٩٩۱ سقوط می کرد.

نورینک خاطرات و گفته‌های اعضاء بریده از سازمان را کمابیش واقعیت تاریخی می‌انگارد و نتوانسته از موقعیت خود به عنوان روزنامه نگاری بی طرف و خارجی بهره گیرد. او برای گفتگو با کادر کمیته مرکزی سازمان و اعضای وفادار کنونی آن وارد سازمان نمی شود تا منابعش به اعضاء پیشین محدود نگردد و تحلیلش یکسویه نماند.

نورینک که شاید پس از یرواند آبراهامیان یکی از جامع‌ترین کتاب‌ها را درباره تاریخ مجاهدین نگاشته است، در پایان از خود می پرسد، چرا نومحافظه کاران امریکا که از دشمنی مجاهدین نسبت به آمریکا آگاه هستند و می دانند که این سازمان مسئول قتل چند آمریکایی در زمان شاه بوده و نقشی اساسی در اشغال سفارت امریکا داشته و حتی در لیست سازمان های تروریستی امریکا و اروپا قرار دارد بازهم حاضرنیستند بساط این گروه را در عراق جمع کنند و هنوز آنان را گزینه ای برای فشار و براندازی نظام حاکم در ایران می شمرند؟ آیا واقعا سازمانی تروریستی و فرقه گرا قادر است پیام آور دموکراسی و مدافع حقوق بشر در ایران باشد؟

------------------------

شناسنامه کتاب:
Misleide Martelaren:
Over de Iraanse Mujahedin of hoe verzetsstrijders terroristen worden
By Judit Neurink
Contact Publishers, Amsterdam/Antwerp 2005
ISBN: 90 254 2622 0

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

هر دم از این باغ بری میرسد...
این چه سری است که اینروزها رادیو زمانه یک خط در میان و یواش یواش در ضدیت با مجاهدین جلودار میشود. الان تازه یاد این کتاب مشکوک افتاده اید که دادگاه عدالت اروپا رای به لزوم خروج نام مجاهدین از لیست تروریستی داده. اگر ذره ای احترام به اصول خبرنگاری می بود آنسوی قضیه را هم یک اشاره جزئی میکردید که این یک پروژه هدایت شده با بکارگیری نفراتی است که همکاری آنها با وزارت اطلاعات رژیم رسوا شده و اسامی آنها (قهرمانان داستان شما) در گزارش سازمان امنیت هلند نیز آمده و جلسه معرفی کتاب در یکسال و نیم پیش به یک افتضاح تبدیل شد.

-- ardalan ، Mar 25, 2007 در ساعت 07:08 PM

پرسه در متن در زمینه ادبیات بود چی شد ابزار سیاسی شد برای رادیوی غیر سیاسی زمانه!

-- مونا ، Mar 25, 2007 در ساعت 07:08 PM

از زمانه متشكرم. بازگويي دوباره ي نقش مخرب و ضدانساني ايدئولوژي هيچ گاه كهنه نمي شود. هر چه بيشتر با تاريخ گذشته مون آشنا بشيم و ضربه هايي كه ايدئولوژي به ما زده آينده را بيشتر روشن مي كند.

-- بدون نام ، Mar 25, 2007 در ساعت 07:08 PM

اگر حرفهای فرخ نگهدار را نخوانده ايد: من مشی سازمان مجاهدین خلق ایران را فاجعه بار، جنایت آلود و موجب بزرگ ترین ضربات به روند تحول سیاسی جامعه و به منافع ملی کشور می شناسم. من بر شناخت خود از ماهیت خط مشی سازمان مجاهدین و نقش فاجعه بار رهبری آن سازمان ایستاده ام و طی این سال ها هرچه پیش تر رفته ایم بیشتر پی برده ام که شناختم از ماهیت آن رهبری و مواضعم در مقابله با آنان تا چه واقع بینانه بوده است.

لينک: http://asre-nou.net/1385/esfand/24/m-farokh.html

-- احد کاردان ، Mar 25, 2007 در ساعت 07:08 PM

بقول ضرب المثلهای ایرانی به روباه گفتند شاهدت کی هست... از فرخ نگهدار کارنامه سفیدتر نبود. حقا که شاهد خط رژیم در شیطان سازی از اپوزیسیون باید همین فرخ نگهدار باشد که رسما در اوج اعدامها دستور لو دادن مجاهدین و چریکها را داد و تا توانست با جمهوری اسلامی همکاری کرد و هنوز هم دست برنداشته. جای ظالم و مظلوم که عوض شود همین هست.

-- آناهیتا ، Mar 25, 2007 در ساعت 07:08 PM

وقتی سالها پیش سازمان مجاهدین خلق با اشتباهی فاحش از نیروی سياسی خود به قول خودشان به فاز نظامی روی آوردند و این طرف و آنطرف چند حزب الهی و امام جمعه را در گوشه و کنار کشور ترور کردند، یک عده درون حاکمیت از خوشحالی در پوست نمی گنجیدند. آنها می خندیدند و مرگ طعمه را بر دامی که نهاده بودند تماشا می کردند. از آن پس بود که بی هیچ شرمی و به هر دلیل و بی هیچ دلیلی اعدام می کردند. زندانها مملو از جوانانی شد که برای داشتن چند تا روزنامه یا کتاب و یا نوشتن شعاری بر دیوار، زندانی شده بودند و محروم از هر گونه حقی بسته به نظر ملایی که قضاوت می کرد به اعدام یا زندان و شلاق محکوم می شدند. فضایی شده بود که کسی را یارای دفاع از حقوق زندانی نبود که هر کس چنین می کرد خود در زمره متهمان قرار می گرفت. هر کسی که با نام مخالف حکومت دستگیر می شد بار همه ترورهای فردی و دسته جمعی را روی سرش حس می کرد. حرکتهای حتی صنفی در نطفه خفه می شدند و حتی یاران سابق همین حکومت به زندان می افتادند.

-- siamak farid ، Mar 25, 2007 در ساعت 07:08 PM

khanoom ha va aghayan , be onvane kasi ke hich deyni be mojahad ya molayan nadarad, in gooneh ke az neveshtehaye navisandeh hollandi bar miayad maloum ast ke 1sareh be ghazi rafteh va dar in miyan ham seda ba regime molayan shodeh, dar inke hich kodam az sazman haye siyasi ( chon mojahedin , saltanat talaban va aksariyati ha ke peyvande in 2 akhari kheyli jalab ast va tabrik goiee hayeshan be ham) hagez khali az eshtebah nabodeh and va ta hamin akhari ha Mr nagahdar va Mr Dariushe homayoun yeki tashvigh be iran raftan va toubeh mikard va digari daste har kas ke zade mojahad bashad ra mibosid!!!!! hala chera???!!! digar harfi nist ke khata , khatast... che az mojahad sar bezanad che sazeshkariye aghayane digar bashad ke migoftand sepah pasdaran ra be selahe sangin mojahaz konid: aksariyat va ya inke begozarim khatami be ravande eslahate khood edameh dahad: saltanat talaban reza pahlavi va D homayoun..... hadeaghal dar in miyaneh mojahadin sabet ghadam mandand va yademan naravad ke vaghti ke har kodam az famil haman va hata khodeman ke amadand baraye panahandegi goftim ke only mojahad chanci baraye ghabouli dari .... pas ehtemalan az in oposotione mojahad koli jameaye panhandeh soud bord chon digar ba sazeshkariye toudehi , aksariyate va kabrite bi khatare saltanat talabi ke bad az ghabouli dar be dar donbale safare panahani be irani bood ke az an farar kardeh bood..... che mitavan goft ke damane hamaeye ma aloudeh ast , be khosous hamin khanoome Karimi daste penhane hamiye maliye RAdio zamaneh ke dar safare 3voumesh be iran khoob khatmatesh residand va dar foroudgah ashkash ra dar avardand... bemanad, in shiveh kar kardan ba an edeaye gheyre siyasi boodan monafat darad, be vijeh ke shoma tahodi be Mrs Karimi darid va doulate hollnd, asoule Journalisti ra roayat kardan khoob ast.

-- Armin ، Mar 26, 2007 در ساعت 07:08 PM

dar modate 2sal ba in goroh{mojahedin}artebat bar gharar kardam va ba onha hamkari kardam ta az der morede onha agahie kamek be dast biyaram valmi hala midonam vai ba hale iran va irani age onha bekhahand siyasateshono der iran piyade konand.midonam age onha bedonan man ki hastam khili azyatam konan vali az onha khaterate khopbi va tajrobehaye khobi nedaram.bedrood

-------------------------------------------------
دوست گرامی
لطفاً نظرات خود را به خط فارسی بنویسید و از پینگلیش نوشتن خودداری کنید
زمانه

-- بدون نام ، Apr 27, 2008 در ساعت 07:08 PM

khili dost daram khaterati va masaiali ke ba onha dashtam beratoon bazgo konam ta bebinin cheghadr ghalat fekr mikonan dar zamn che havadarani darand bishtar az inke be fekre azadie iran bashand be fekre halo hoole khodeshonan makhsosan der morede mavade mokhader fekr mikonam der der in 2sal vaghean latme khordam.age khastin mitonan ba man tamas begirin ta ba ham bishtat sohbat konim.bedrood


-------------------------------------------------
دوست گرامی
لطفاً نظرات خود را به خط فارسی بنویسید و از پینگلیش نوشتن خودداری کنید
زمانه

-- s-z ، Apr 27, 2008 در ساعت 07:08 PM

این یک جنگ تبلیغاتی علیه بزرگترین سازمان سیاسی اپوزیسیون جمهوری اسلامی است و هیچ اعتباری ندارد. هدف کمک به حیات این حکومت ضد انسان می باشد و بس.

-- سوسن ، Apr 26, 2010 در ساعت 07:08 PM