خانه > پرسه در متن > ادبیات ایران > خیام شاعر یا مکتب تفكر خيامی | |||
خیام شاعر یا مکتب تفكر خيامیشيما زارعیصهبای خرد، كتابی است كه به زندگی و آثار خیام نیشابوری اختصاص دارد. اين كتاب را دكتر مهدی امینرضوی نوشته و با ترجمه دكتر مجدالدین كیوانی منتشر شده است.
دكتر امینرضوی، استاد فلسفه و ادیان در دانشگاه مری واشنگتن است و سالهاست در آنجا به تحقیق و تالیف در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی با همكاری دكتر سیدحسن نصر مشغول است. او پیش از این كتاب، اثری درباره سهروردی نوشته است. كتاب صهبای خرد برای مخاطبان غیرایرانی نوشته شده است و باید با این ملاحظه با این كتاب برخورد كرد. انتشار این كتاب بهانهای بود تا نشست هفتگی شهركتاب به نقد و بررسی این اثر اختصاص یابد. در ابتدای این نشست، دكتر مجدالدین كیوانی، مترجم این اثر، درباره انگيزه مولف از تاليف صهبای خرد و ترجمه اين اثر گفت: «دكتر مهدی امینرضوی از جمله جوانان ايرانیای بود كه بسیار زود از كشور رفت. در دوره كودكی بنا به گفته خود، با خیام موانست داشته است. او به دلیل سابقهای كه درباره خیام داشته و عرق وطندوستی، تصمیم میگیرد كه كتابی راجع به خیام بنویسد. هنوز كتاب صهبای خرد پخش نشده بود كه او با من تماس گرفت و خواست این كتاب تا دست نااهل نیفتاده، ترجمه شود. با توجه به صداقت او در معرفی دانشمند بزرگ ایرانی به غرب و از بین بردن تصورات نادرست از این بزرگمرد اسطوره مانند در غرب و كوشش در تصحيح تصوير خيام، من بسیار لذت بردم و تصمیم گرفتم كه این اثر را ترجمه كنم. البته كتاب بیمسئله نبود و مشكلاتی داشت از نظر فنی و برخی ماخذی كه از فارسی استفاده كرده بود اما به هر حال با همكاری هم این مشكلات حل شد».
مترجم اين اثر در ادامه به فحوای كتاب صهبای خرد اشاره كرد، و افزود: «فصول سوم تا ششم این كتاب، به چهار بعد از ابعاد شخصیت خیام، میپردازد و فصل دوم، آمیزهای از مطالبی است كه در چهار فصل بعدی میآید. فصل اول نيز شرح حال و معرفی مجمل آثار خیام است. فصل آخر هم درباره حضور خیام در غرب است. از زمانی كه فیتز جرالد رباعیات او را ترجمه كرد تا امروز و تاثیری كه در شعرا و نویسندگان غربی گذاشته، به خصوص ازرا پاوند و مارك تواین و افرادی دیگر و باشگاههایی كه در آمریكا، انگلستان، آلمان و هلند تشكیل شده و اعضایی كه علاقهمند به خیام بودند و در این باشگاهها شركت داشتند. به دو نكته در اين كتاب توجه شده است: یكی جنبه چند بعدی بودن خیام است و دیگر شهرت و جهانی بودن خیام است. منظور از چند بعدی بودن او این است كه ما با خیامی روبهرو هستیم كه بعد شاعریاش نسبت به دیگر ابعاد وجودیاش ضعیفتر است. خیام عالم داریم كه ریاضی و فیزیك و حتی تا حدی شیمی میدانسته و در نجوم تخصص داشته است و خیام فیلسوف و خیام صوفی. در واقع بر اساس رباعیاتی كه منسوب به او است، این چند چهره هویدا است. به خصوص جنبه صوفیانه و فلسفیاش. شاید برای ما ایرانیان و كسانی كه در فرنگ به نام خیام باشگاه تشكیل دادهاند، بیشتر همین دو بعد مهم است. چون این دو بعد فلسفی و عرفانی اوست كه با زندگی روزمره نسلها ایرانی سر و كار دارد. پیش از آنكه مولانا، سعدی و یا حافظ در دنیا مطرح شود، خیام نماینده طرز تفكر شرق در اروپا بود». دكتر كيوانی درباره دليل بحثبرانگيزی خيام با وجود تعداد اندك رباعياتی كه سروده است، تصريح كرد: «اگر رباعی گفتن موجب شهرتش باشد، تقریبا تمام شعران ما تعدادی رباعی در كنار دیگر قالبهای شعریشان دارند. تمام مختارنامه عطار، رباعی است. عامل دیگر میتواند اندیشههایی باشد كه در این رباعیها هست، این دو حتما باید با هم باشد تا این همه بحث را درباره خیام برانگیزد و این همه تحقیق درباره خیام صورت بگیرد. اندیشههای خیام همه در قالب رباعی به ما رسیده است. اینكه میگوییم این آثار منسوب به خیام است به این دلیل است كه نه خود خیام در هیچ یك از آثارش خود را به عنوان شاعر و سراینده معرفی میكند و نه اغلب كسانی كه راجع به او نوشتهاند. بنابراین این رباعیات منسوب به او است. رباعی در زبان فارسی سحری دارد و فرم خاصی از قالبهای زبان فارسی است كه كاملا متمایز است. رباعی از اوزانی است كه ساخت ایرانیهاست. به خاطر زحافاتی كه در آن صورت میگیرد، قابلیت فوقالعادهای دارد و نيز چون كوتاه و موجز است و ذهن بشر همیشه دنبال یك امر كوتاه میگردد. رباعی ظاهرا دوبیت است اما در حقیقت یك منظومه است یعنی اجزایش باید به هم مرتبط باشد و یك واحد فكری بسیار نغز و پرمغز، در قالب یك رباعی گفته میشود. یك علت كه باعث شده این همه درباره رباعیات خیام حرف باشد، دلنشین بودن وزن رباعی است. دوم، اندیشههایی است كه در این رباعیهای منسوب به خیام هست كه مقطعی و مربوط به زمان خاص و به یك گروه و شرایط خاصی نیست. مسائلی در این رباعیها هست كه در طول چندین قرن بشر با آنها سر و كار داشته است. در حقیقت دغدغه خاطر نسلهای مختلف است و معمولا ما شعری را كه احساس اشتراك با آن كنیم، بیشتر میپسندیم و اندیشههایی كه در آن هست، اندیشههایی است كه هر انسانی كه يك سلسله مسائل و سختیها را متحمل شده، با آن روبهرو است. مقداری از این مباحث جنبه دینی دارد برخی عرفانی و بعضی فلسفی. اما روشن نیست که کدام رباعی دقیقا به خیام مرتبط است و کدام نیست».
وی با اشاره به اينكه برخی از اين رباعيات به خيام تعلق ندارد، اظهار داشت: «آنچه ما نتیجه میگیریم و تلویحا نویسنده کتاب هم بر آن تاکید میکند، این است که این حرفها اگر حرف خیام هم نباشد متعلق به مکتبی است که نام آن را مکتب تفکر خیامی نهاده است. در این مضامین رباعیات تناقض بسیار است و همین امر سبب شده که اهل تحقیق برخی از این رباعیات را با توجه به قالبهایی که خود برای رباعیات خیام در نظر گرفتهاند از آن خیام ندانند. هرکسی با توجه به دیدگاههای خود رباعیات خیام را تقسیمبندی کرده است و رباعیاتی را میپذیرد که با اندیشههای او هماهنگ باشد؛ دکتر امینرضوی معتقد است که این شیوه، نادرست است. خیام همه اینهاست و چند بعدی است و این امر را یک مطلب غیرعادی نمیداند در این کتاب هم توجیهاتی میکند درباره فیلسوف بودن خیام. او را صوفی به معنای اخص کلمه نمیداند اما خیام گرایشهای صوفیانه نیز دارد؛ آنچه در طی تاریخ به خیام به آن حمله شده، مسئله الحادی بودن خیام است که خلاف دین صحبت کرده است، اینها هم درست نیست. مولف معتقد است که خیام موحدی است که به خدا ایمان دارد و به اصل دین اعتقاد دارد اما به دینسازی معتقد نیست. در واقع تلاش مولف بر این است كه با توجه به رباعیات، چهرهای مرکب از خیام بسازد و چنین امری را محال نمیداند که اندیشمند اهل عقل هم دچار سرگشتگی و حیرت باشد. ضد و نقیضهای رباعیات را مولف نامعقول نمیداند. دکتر امین رضوی با دو بال احساس و تعقل خیام را بررسی کرده است. مولف معتقد است كه مهم نیست این رباعیات را چه کسی گفته باشد، مهم این است که چه گفته است. همين كافی است که بدانیم مجموعه اندیشههایی که در این رباعیات منسوب به خیام آمده، همه متعلق به مکتب فکری خیامی است. این پیامی است که از این کتاب به دست میآید و تلاش دکتر امینرضوی بر آن است که این چهره را از دست ندهد. او میخواهد این شخصیت نیمه اسطورهای را در ذهن ایرانی حفظ کند». در ادامه اين نشست دکتر غلامرضا جمشیدنژاد درخصوص مقايسه فرهنگ ايرانی و غربی يادآور شد: «یکی از ویژگیهای فرهنگ اسلامی و ایرانی که تا همین اواخر هم وجود داشته، جامعپروری است. اگر در فرهنگ غرب تعداد اندکی شخصیتهای جامع و صاحب فن داشته باشیم، اما در جهان اسلام و به ویژه ایران افراد جامع و چندچهره بسیارند از یعقوب بن اسحاق کندی که از او به عنوان پدر فیلسوفان مسلمان یاد شده تا شیخ بهایی و حتی در همین نسل پیشین حکیمان چندبعدی بسیار بودند. یکی از این شخصیتهایی که در دامن فرهنگ اسلام و ایران پرورش یافته، خیام است. طبیعتا جوامعی که به این گونه فرهنگ، آشنایی کاملی ندارند سرگشته میشوند و میپرسند مگر ممکن است آنکه در اوج قله ریاضیات آثاری به میراث گذارده است، در عین حال در اوج قله شعر هم رباعیات و قصایدی را بر جای نهد؟ گویی چنین امری به نظرشان محال است. به همین لحاظ است که خیامهای متعددی طرح میکنند که البته چنین نیست. خیام یک حکیم است و این جنبه چند بعدی خیام چیزی است که در کتاب صهبای خرد مورد تاکید قرار گرفته و به تقریب میتوان گفت که تمرکز مطالب همه بر این سمت و سو است. به عبارتی در آشتی دادن این تکههای ناهمخوان این شخصیت چندبعدی با یکدیگر است. البته برای فرهنگ و تمدن تخصصگرای غرب که برخی از مورخان برجسته و فلاسفه برجسته در آن فرهنگ از بیماری تخصصزدگی شکوه و گلایه میکنند و میگویند ما نیاز به حوزههای فکری چندبعدی و ترکیبی داریم. بنابراین بسیار طبیعی است که کتاب برای مخاطبانی خاص و برای همین به زبان انگلیسی نوشته شده باشد. ما با چهرههای چندبعدی در کشورمان خو گرفتهایم و تقریبا مشکلی نداریم و خیام تکهتکه شده بعد از شناخت غربیها از خیام، به این شکل مطرح میشود که او را با شعرش به عنوان خیام شاعر میشناسند و وقتی به ریاضیاتش برمیخورند، تعجب میکنند و میگویند که این حتما خیام دیگری بوده است. همچنین در اقلیمشناسی یا در زمینههای معرفتی دیگر که در هر زمینه آثارش وضعیت فوق تخصصی دارد. یعنی در قله یا چکاد آن زمینه قرار دارد و به مقامی در تصوف اسلامی رسیده که عالیترین مقام است و آن مقام حیرت است. این است که رباعیات دقیقا گویای همین وضع است و آثار فلسفی خیام نیز». دکتر امینرضوی در نگارش این کتاب موفق عمل کردند و البته همانطور که خودشان ذکر کردهاند، چندان هم کار را تخصصی نکردند به علت اینکه مخاطبان ایشان عاماند آن هم از فرهنگ نسبتا بیگانه و یا اگر پیشینه ایرانی و اسلامی دارند و در غرب هستند اما به هر حال از فرهنگ خودی دورافتادهاند. برای آنها باید مسائل به سادهترین روش حل شود. کتاب در این زمینه جامعیت دارد. از سوی دیگر ترجمه دکتر کیوانی به حقیقت به کتاب شرفی افزون بخشیده است. چون در ترجمه یا متنها خراب میشود و یا به متنها شرف افزون بخشیده میشود. این اثر به حقیقت از این مقوله است. انتخاب کلمه «صهبا» به جای «می»، یکی از آن زمینههاست چون صهبا در ترجمه wine جنبه قداست شراب طهور و عرفانی را منعکس میکند در حالی که می به علت اینکه در معنای حقیقیاش بیشتر متداول است، آن شراب طهور و می عارفانه را منعکس میکند.
سخنران ديگر اين نشست دكتر عبدالله نصری بود. وی ايراداتی را معطوف به خيامپژوهی دانست و با توجه به اين ايرادها، درباره كتاب صهبای خرد گفت: «تلاش دكتر امينرضوی جایگاه خود را دارد و ترجمه دکتر کیوانی هم درخور قدردانی است اما اگر ما انتقادی داریم، به این معنا نیست که این تلاشها را نادیده بگیریم. نه تنها خیامپژوهی که بسیاری از کارهای تحقیقی ما با ضعف تئوریک روبهرو هستند. این ضعف را بر این اثر متمرکز میکنم و از این طریق میتوان آثار دیگر را هم بررسید. در هرمنوتیک سه نظریه اساسی داریم: نظریه مولفمحوری، نظريه متنمحوری و نظريه خوانندهمحوری. درباره هر شخصیت فکری، به ویژه خیام، از ابتدا باید تئوری خودمان را مشخص و معین کنیم و بر مبنای آن تحقیق کنیم. نویسنده این کتاب در بین این تئوریها سرگردان است. از یک سو میخواهد دنبال خیام تاریخی باشد یعنی میخواهد مولف محور باشد و خیام واقعی را جستوجو کند و از سوی دیگر چون از ابتدا تئوری خود را انتخاب نکرده با مشکلاتی مواجه میشود که نمیتواند آنها را برطرف کند. بنابراین به سراغ این میرود که گاهی متنمحور میشود و گاهی خوانندهمحور. این ضعف مختص این کتاب نیست. خیام یک حیات علمی و فکری و زندگی شخصی خیام را دارد که آنها به خواننده کمک میکند اگر نظریه مولف محوری را انتخاب کند مشکلی نداشته باشد، اما وقتی که وارد دنیای رباعیات میشوید مشکل اساسی مییابید. ما در رباعیات نمیتوانیم مولف محور باشیم چراکه ما دقیقا نمیدانیم چه تعداد از این رباعیات متعلق به خیام است و در عین حال این را میدانیم که رباعیات با فلسفه خیام ناسازگاری دارد. کسی که بخواهد درباره خیام تحقيق کند اگر تئوریاش را مشخص نکند با معضلات و گرفتاریهای بسیاری مواجه میشود که منجر به تناقض میشود». وی درباره پيشفرضهای ذهنی هر مولف در برخورد با خيام يادآور شد: «در عالم تحقیق نمیتوان به تعلقات و اسطوره اکتفا کرد. البته میتوان کار اسطورهشناسی انجام داد اما اگر بخواهیم خیام فیلسوف و عالم را بازبینی کنیم نمیتوان به اسطورهها تکیه کرد. وقتی تعلقات وارد کار تحقیق شود محقق را با تناقضاتی مواجه میکند. معضل ما با خیام در رباعیات بيشتر از جاهای دیگر است. چراکه نمیدانیم واقعا مال خیام است یا نه. ما در ذهن خود یک مجموعه پیشفرضی را در نظر میگیریم و در ذهن خودمان میگوییم که این رباعیات مثلا خیامی است. مبنای ما هم برای بيان اين حرف، بر اساس مسائلی است که در ذهن داریم. در حالیکه اگر بخواهیم در یک اثر متنمحور باشیم باید به ساختار یک اثر اعتنا کنیم، نه اینکه مطابق با پیشفرضهایی که داریم دائما بر آن بیفزاییم. این رباعیات مال یک نفر هم نیست و خود معضلی اساسی است. وقتی چنین معضلی را داشته باشیم از رباعیات تفسیرهای خوانندهمحوری میکنیم که دو سر طیف قرار میگیرد: یک سر طیف صادق هدایت است و سر دیگر طیف کیوان قزوینی است. کیوان قزوینی که از ابتدا تا انتها تفسیر عرفانی میکند هم خواننده محور است و این طور نیست که تنها صادق هدایت که بر اساس فلسفه پوچی تفسیر میکند خواننده محور باشد. هر دو یک پیشفرضهای خاص خود را دارند و هر دو نفر با این پیشفرضها پیش رفتهاند و تفسیر میکنند. معضل اساسی ما درباره خیام این است که خیام ۵۱۷ رحلت میکند و ۶۰۶ مرگ امام فخررازی است. بعد از مرگ امام فخر که کتاب التنبیه در دسترس قرار میگیرد، شعری به خیام نسبت داده میشود. قرن هفتم، مرصادالعباد، دو رباعی نقل میکند. خود صاحب مرصاد العباد تردید میکند چراکه او خود متوجه است که خیام فیلسوفی که در ذهن دارد با این سازگار نیست. حتی در تاریخ گزیده، نزهت المجالس و فردوس التواریخ که در سال ۸۰۸ است، در آنجا رباعیهایی که نقل میشود كه با خیام ناسازگاری دارد. دقیقا نمیتوانیم بگوییم که این رباعیات از آن خیام است. در دوره خیام حتی کسی نسبت شاعر به او نمیدهد. هدایت جمله دقیقی دارد و میگوید اگر کسی بیاید و ادعا کند که خیام در زمان خودش شاعر بوده است به همان اندازه درست است که کسی ادعا کند انیشتین ویلونیست بوده است. بعد از مرگ او تازه رباعیاتی در متونی به کسی به نام خیام نسبت داده میشود. ما تا تکلیف این رباعیات را مشخص نکنیم، همانطور که بسیاری از خیامپژوهان مشکل داشتند، آیندگان هم این مشکل را خواهند داشت، مگر اینکه از ابتدا تئوری خود را مشخص و معین کنند و بر اساس این تئوری ناگزیر میشوند که راه دیگری را طی کنند. مولف صهبای خرد نيز سعی میکند برخی پیشفرضهای خود خیام را از متون اصلیای او بیابد که اینها بسیار جالب است اما چون ضعف تئوریک دارد، نمیتواند از آنها خوب استفاده کند. همانطور که فلاسفهای چون دیلتای و شلایر ماخر گفتهاند برای قصد مولف باید به حیات شخصی او هم توجه کرد، این مباحث هرمونتیکی نشان میدهد که این مسائل میتواند حیات ذهنی مولف را نشان دهد که اگر درباره آثارش شک و تردید داشتیم، توجه به همان آثار اصیل و حیات مولف میتواند گرهگشا باشد. او از این نکات بسیار در کتابش میآورد ولی در جایی هم میگوید: «خیام را نباید فقط شخصیت تاریخی بلکه به عنوان یک مکتب فکری در نظر گرفت که آشتیناپذیری ایمان و عقل را اعلام میکند. همزمان هر دو را حرمت میگذارد و زیر سوال میبرد.» چطور ممکن است که یک فیلسوفی مشائی باشد و اعلام کند که میان ایمان و عقل تعارض هست و هر دو را هم زیر سوال ببرد؟ از این نمونه تناقضات در این اثر بسیار است. جالب اینکه مولف بر این نکته تاکید دارد که او شکاک نبوده است. وی مسئله مرگ در خيام را در اين اثر مورد انتقاد قرار داد و گفت: مولف وقتی به مسئله مرگ میرسد، مشکلاتش بیشتر میشود. میپذیرد که خیام شاعر احساساتی نیست و طرفدار عقل و منطق است. بعد میگوید: «خیام عقلگرایی است که فریب وعدههای پس از مرگ را نمیخورد. آرای خیام درباره مرگ و زندگی اخروی هماهنگ با دیگر موضوعاتی است که به آنها میپردازد، با مهارتی کامل این اصل معرفتشناسی را نیز به کار میبرد که در نبود شاهد کافی در این کار نباید دعوی حقیقتدانی کرد. خیام فردی عقلگرا، متفکری واقعبین و پراگماتیک است که به آنچه ممکن است پس از مرگ باشد، فریب نمیخورد.» مگر یک فیلسوف مشائی مانند خیام که اینهمه بحثهای الهیاتی قوی دارد، مسائل بعد از مرگ را فریب میداند؟ که بعد هم مولف بگوید که از لحاظ فکری او با شهامتتر و صادقتر از آن است که شرطبندی پاسکال را بپذیرد؟ این مسائل بسیار تناقض و تعارض است. تعجب من از این بیشتر شد که کسی چون دکتر امینرضوی که کتابی درباره فلسفه اشراق هم نوشته که نشان دهد خود با فلسفه آشناست و بعد چنین متناقض بنویسد». |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
از دست ندهید | ||||
پاموک و ترکیهی سکولار بدون دمکراسی |
کامپیوتر دستگاه تنظیم قلب من است |
فرهنگ توهین و مناسبات قدرت |
آثار چوبی رضا کیانیان، «دوباره نگاه کن» |
فرزانه کابلی: «زندان هم رقص را از من نگرفت» |
نظرهای خوانندگان
خوب است
-- رامین موسوی ، May 5, 2007 در ساعت 01:59 PM