خانه > پرسه در متن > شعر > همه اش به خاطر لاله سفید بود | |||
همه اش به خاطر لاله سفید بودیه گلدون سبز اوپالین بود. لبه کنگره ای داشت. تردید کردم. یه تابلوی قدیمی بود. به شقایق نگاه کردم. صاحب مغازه نگاهش مهربون بود. و من داشتم توی جاده می رفتم. برام روی کاغذ نوشت 1930. نخریدمشون. یه چراغ برنجی. یه غروب خسته مرطوب توی یه مغازه عتیقه فروشی تو پاریس. همه اش به خاطر لاله سفید بود. نخریدمش. گرم از نور لاله سفید. چطور دلم اومد؟ تو همه غروبایی که از توی خیابونای رنگارنگو پر نورو نئونو هیاهوی دنیا رد می شم، چشمم دنبال نور گرم چراغ برنجی جنگ اول جهانی گردن غازی می گرده. چرا فکر کردم که از گرما پرم؟ نور سفیدی که از لاله سفید سر به پایین نجیب بی صدای ساکتی می ریخت به بیرون و همه خستگی های دنیا رو از آدم می گرفت. وارد هر مغازه ای که می شم اول نگاه به دستای فروشنده می کنم تا ببینم آماده هست که روی گوشه روزنامه زرد کهنه بنویسه 1930 یا نه. نیست. کسی نیست که برای من از لا به لای خاک ها و صندلی های کهنه و رو هم چیده شده یه دریایی از شقایق بیرون بکشه. قطار گاهی ترمز محکمی می کنه. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
از دست ندهید | ||||
نگاهی به رمان «سپیدهدم ایرانی» |
گزارش يك زندگى: روی قبرم ویسکی بپاشید |
تهران: يک ايستگاه تا جهنم |
روانشناسی رفتارهای جنسی |
مسیحیان روز رستاخیز چه گوش میدهند؟ |