خانه > پرسه در متن > راوی حکایت باقی > با «فروغ» در ازدحام کوچۀ خوشبخت | |||
با «فروغ» در ازدحام کوچۀ خوشبختعلیرضا افزودی
دوازدهمین بخش از «سفرنامۀ فروغ فرخزاد به ایتالیا» را با دکلمۀ شعر «هدیه» از مجموعۀ «پریخوانی» با صدای «خسرو شکیبایی» شروع میکنیم. بهرحال آنچه در این شعر و دکلمه مهم است، همانا نگاه «فروغ» است به ازدحام کوچۀ خوشبخت؛ و این کوچۀ خوشبخت، شاید نمادیست از انبوهی خاطرات خوش گذشتۀ شاعر. چنانکه حتی آنجا که دارد سفرنامه مینویسد و قصدش نگارش دیده و شنیدههایش از کشور ایتالیاست، از دیدن سنگفرش قدیمی خیابانی، راه به کوچۀ خاطرات کودکی میکشد و مینویسد: «. . . هنوز هم هنوز است وقتی اوائل پاییز هر سال مادرم لباسهای زمستانی بچهها را از صندوقها بیرون میآورد تا بهقول معروف «آفتاب بدهد»، دیدن لباسهای کودکیام که مادرم به حفظ آنها علاقه دارد، جستجو در جیبهای آنها و پیدا کردن نخودچی یا کشمش گندیدهای که غالبا در ته جیبهای آنها وجود دارد در من حالت عجیبی ایجاد میکند. ناگهان خودم را، همچون دوران کودکیام، کوچک و معصوم و بیخیال میبینیم و چند دانه گندم و شاهدانه که با کرکهای ته جیب مخلوط شده مرا به گذشتۀ خیلی دوری برمیگرداند و احساسات لطیف و شاد کودکانه را در من بیدار میکند. برنامۀ دوازدهم را از «اینجا» بشنوید! |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
از دست ندهید | ||||
نگاهی به رمان «سپیدهدم ایرانی» |
گزارش يك زندگى: روی قبرم ویسکی بپاشید |
تهران: يک ايستگاه تا جهنم |
روانشناسی رفتارهای جنسی |
مسیحیان روز رستاخیز چه گوش میدهند؟ |