خانه > پرسه در متن > راوی حکایت باقی > با «فروغ» بر سنگفرش خیابانهای رُم | |||
با «فروغ» بر سنگفرش خیابانهای رُمعلیرضا افزودی
. . . آنچه مسلم است این استکه یادداشتهای مربوط به این سفر، برای آشنایی خواننده با سابقۀ تاریخی کشور ایتالیا و یا جلوههای توریستی شهر «رم» نیست، چرا که «فروغ» در پی نوشتن گزارش سفر نبوده. این سفرنامه در واقع بیشتر سیر و سلوک «فروغ» در خود و نگاه او به زندگی و ارزشهاست. چنانچه در مقایسه میبینم، آنچه کف فروغ از رفتار آدمها ـ چه در رابطه با یکدیگر، و چه در ارتباط با خود او ـ نوشته، خیلی بیشتز از توضیح و معرفی سابقۀ تاریخی یا فرهنگی کشور ایتالیا به شیوۀ مرسوم در سفرنامههاست. نگاه «فروغ» از بلندای ساختمان مدرن ایستگاه راهآهن شهر «رم»، به سنگفرش سادۀ قدیمی کف خیابان قطع میشود و در این میان «مردم» را میبیند. مردم عادی کوچه و خیابان را. و این مردم، در چشم «فروغ» همان مردمیاند که «میفهمند». اظهار فضل و افادههای دوستان هنرمند و روشنفکر ایتالیاییاش برای او چندان پذیرفته نیست. «. . . ساختمان مدرن ایستگاه راهآهن رُم در زیر نور آفتاب میدرخشد. در قسمت شرقی ساختمان و میدانی که در جلوی ساختمان قرار گرفته بود، ذیوار طویل و کهنه و خرابی بهچشم میخورد که از قطعات بزرگ سنگ ساخته شده بود و هیچگونه تناسبی با بنای مدرن ایستگاه راهآهن نداشت و یا وجود این، دقتی که در حفظ آن بهکار برده شده بود و میشد بهخوبی واضح و آشکار بود. وفاداری به گذشتۀ خود، تضمینی برای حفظ آینده استو در رُم پیوسته انسان با این حقیقت روبرو میشود. هر چه در آنجا وجود دارد و اثری از تمدن قدیم در آن بهچشم میخورد برای مردم با ارزش و قیمتی است. وقتی میگویم «مردم» منظورم آن عدهای است که میفهمند، نه آن عدهای که نمیفهمند. برنامۀ یازدهم را از «اینجا» بشنوید! |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
از دست ندهید | ||||
نگاهی به رمان «سپیدهدم ایرانی» |
گزارش يك زندگى: روی قبرم ویسکی بپاشید |
تهران: يک ايستگاه تا جهنم |
روانشناسی رفتارهای جنسی |
مسیحیان روز رستاخیز چه گوش میدهند؟ |