رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۸۵
به‌ياد احمد ميرعلائي

جهان دگرگون می شود*

احمد زاهدي لنگرودي
ahmadzahedi@gmail.com

ياد بعضي نفرات، هربار كه از خاطر هر اهل دلي مي‌گذرد، جاي خالي و آه حسرتي را دنبال خود مي‌آورد. اين سال‌ها در عزاي بسياري پنهاني دندان خشم سائيده‌ايم و يا در كناري گريسته‌ايم. احمد ميرعلائي شايد از منزوي‌ترين ايشان باشد كه اين روزها كمتر به او اهميت مي‌دهند، علي‌الخصوص با اين انبوه مترجماني پنير هم را مي‌دزدند، ديگر ارزش آثار و ترجمه‌هاي او چندان نمايان نيست، اگرچه در لايه‌هاي عميق انديشگي هنوز سنگ آفتاب مير علائي ‌است كه مي‌درخشد، اما كمتر در محافل رسمي و عمومي، يادي ياراي يادآوري نامش را دارد. اين مقاله کوتاه، تاليفي است از آنچه خواننده اين زمان را به شناخت زندگي و آثار احمد ميرعلائي، آشناتر سازد.

احمد ميرعلائي‌در 21 فروردين سال 1321 در شهر اصفهان‌ متولد شد، دوم ‌آبان ‌سال 1374 ‌جهان را بدرود گفت.
در حقيقت ميرعلائي كه ساعت 7 و 45 دقيقه صبح دوم آبان ماه 1374 از خانه بيرون آمده بود تا ساعت 8 صبح در کتابفروشي اش با شخصي ملاقات كند، هرگز به اين قرار نرسيد. و سخنراني‌اش در ساعت 14 همان روز در دانشگاه اصفهان، به شكل غيرمنتظره‌اي لغو گرديد. ساعت 11 شب از طرف نيروي انتظامي به خانواده او خبر دادند که جسدش کشف شده است. علت مرگ ايست قلبي اعلام شده بود، اما وجود دو شيشه الكل در كنار جسد موضوع را تاكنون مبهم نگه داشته است.

احمد ميرعلايی مترجمي بود كه با هر ترجمه ای در حقيقت حادثه آفريده. بسياری از شعرا و داستان نويسان بزرگ جهان را برای اولين بار، او به ما شناسانده است.
ميرعلائي‌ دوران ‌تحصيل ‌خود را در اصفهان به ‌پايان رسانيد. بعد از اخذ ديپلم وارد دانشكده‌ ادبيات ‌دانشگاه ‌اصفهان‌ شد و در سال 1342 مدرك‌ ليسانس‌ خود را در رشته ‌ادبيات ‌زبان‌ انگليسي ‌گرفت و سپس براي ادامه تحصيل راهي انگلستان ‌شد، او ‌در سال 1346 از دانشگاه ‌ليدز درجه ‌فوق‌ ليسانس گرفته و پس از بازگشت ‌به ‌ايران ‌براي ‌انجام ‌خدمت‌ نظام ‌وظيفه ‌به ‌سپاه ‌دانش مي‌رود.

از سال 1348 به‌ بعد علاوه ‌بر تدريس‌ در دانشگاههاي ‌اصفهان‌، هنرهاي‌ دراماتيك‌، دانشگاه‌ صنعتي‌ اصفهان‌، دانشگاه ‌هنر، دانشگاه ‌آزاد و كراچي‌، به‌مدت 4 سال ‌در مؤسسه ‌انتشارات‌ فرانكلين ‌تا سال 1351 به ‌ويراستاري ‌آثار ادبي‌ مشغول بود.

وي در سال 1355 تا 1359 به‌مدت 4 سال در دهلي‌نو و كراچي ‌به ‌سرپرستي‌ خانه ‌فرهنگ‌ ايران ‌منصوب ‌شد. او در فاصله سال‌هاي 46 تا 55 سردبيري مجله‌هاي كتاب امروز، فرهنگ و زندگي، آيندگان ادبي و جنگ اصفهان را برعهده داشت.

مير علائي با ترجمه و انتشار ويرانه های مدور از بورخس و سنگ آفتاب از پاز، كه براي نخستين بار به زبان فارسي برگردانده شده و موجب آشنايي خوانندگان فارسي زبان با اين نويسندگان برجسته مي‌شدند، به فرانكلين پيوست و با ساير مترجمان و مولفان برجسته مانند كريم امامی، نجف دريابندری، سميعی، سعادت و امير شاهي همراه گشت. معرفی بورخس، پاز و كوندرا و بالاخره نی پل به جامعه كتاب‌خوان فارسي حاصل همين دوره ميرعلائي است. كه نماياننده ذايقه نوجوی وي نيز بودند.

احمد ميرعلايی گذشته از يكی دو استثنا (مثلاً ترجمه رمان پليسی كه مدعی بود ترجمه آنها لازم است) به هر چه ترجمه كرده باور داشت. تا كاری را نمی پسنديد، آن‌را به‌دست نمي‌گرفت. اگر هم دست به كار می شد، كارگاهی پاسخی بود به زمانه نظير هند تمدن مجروح نی پل.

احمد ميرعلايی ترجمه كتاب چهارباب اسكندريه كه مشتمل به كتاب های ژوستين، بالتازار، مونتوليو، و كليا اثر لارنس دارل در سال ۱۳۵۱ شروع و چاپ آن تا اين زمان به تعويق افتاده است و بارها تا خمير شدن و...
در مجموع متجاوز از ۲۳ كتاب از او چاپ شده است.

برخی از ترجمه های منتشر شده احمد ميرعلايي:
۱ـ وايتينگ جان‌: “شياطين” (نمايشنامه) كتاب زمان، تهران،۱۳۴۸

۲ـ خورخه لويس بورخس: “ويرانه های مدور”، كتاب زمان، تهران،۱۳۴۹

۳ـ يان فلمينگ: “چيتی چيتی بنگ بنگ” (كودكان) پيوند،تهران،۱۳۵۰

۴ـ اكتاويوپاز: “سنگ آفتاب” (شعر) كتاب زمان، تهران ۱۳۵۰

۵ـ اي.تي.مور:“اي.ام.فاستر”(نقدآثار)جيبي،تهران،۱۳۵۱

۶ـ خورخه لويس بورخس: “الف و داستانهای ديگر”، پيام، تهران، ۱۳۵۱

۷ـ عبدالحكيم خليفه: “عرفان مولوي” (با همكاری دكتر احمد محمدي)، شورای عالی فرهنگ، تهران، ۱۳۵۲

۸ـ جين مويل، “اسب عالي” (كودكان) بانك صادرات ايران، تهران، ۱۳۵۲

۹ـ اكتاويوپاز و ديگران: “درباره ادبيات”، كتاب زمان، تهران، ۱۳۵۳

۱۰ـ خورخه لويس بورخس:“هزارتوها”، كتاب زمان، تهران، ۱۳۵۵

۱۱ـ ويليام گلدينگ: “خدای عقرب”، كتاب زمان، تهران، ۱۳۵۵

۱۲ـ هانری پير:“ژان پل سارتر” (با همكاری ابوالحسن نجفي) كتاب زمان، تهران، ۱۳۵۵

۱۳ـ گراهام گرين: “كنسول افتخاري”، كتاب زمان، تهران، ۱۳۵۶

۱۴ـ برنارد مالامود و ديگران:“طوق طلا” (مجموع داستان) آگاه، تهران،۱۳۵۶

۱۵ـ اكتاويوزپاز:“كودكان آب و گل” (نقد ادبي) كتاب آزاد، تهران، ۱۳۶۱

۱۶ـ وي.اس.نايپول:“هند، تمدن مجروح”، فارياب، تهران، ۱۳۶۲

۱۷ـ ميلان كوندرا:“كلاه كلمنتيس”، دماوند، تهران، ۱۳۶۲

۱۸ـ جوزف كنراد.“از چشم غربي”، كتاب زمان، تهران،۱۳۶۳

۱۹ـ گراهام گرين:“عامل انساني”، نشر رضا، تهران، ۱۳۶۵

۲۰ـ خورخه لويس بورخس:“مرگ و پرگار”، فارياب، تهران، ۱۳۶۴

۲۱ـ خورخه لويس بورخس:“باغ گذرگاههای پيچاپيچ”، نشر رضا، تهران، ۱۳۶۸

۲۲ـ هرمان ملويل:“بيلی باد، ملوان” نشر رضا، تهران، ۱۳۶۹

۲۳ـ مقالات، داستانها، و اشعار بسيار در مجلات جنگ اصفهان، سخن، نگين، الفبا، رودكي، فرهنگ و زندگي، آيندگان ادبي، كتاب جمعه، مفيد، گردون، آدينه، دنيای سخن، كلك، ليترری ريويو و جز آن.

در ميان‌ نسل‌ دوم‌ مترجمان‌ ايراني‌، احمد ميرعلايي را علاوه‌ بر مترجمي ‌ادبي‌ و حاذق‌، جزء مترجمان‌ روشنفكر و تاثيرگذار در حركت‌ روشنفكري‌ ايران‌ مي‌شناسند‌.

فعاليت ميرعلائي را مي‌توان به دو دوره تقسيم كرد. از سال‌هاي‌ 1348 تا سال‌ 1356، يعني‌ دوران‌ اول‌ فعاليت‌ او، فعاليت‌ و تلاش‌ او قابل‌ ستايش‌ است‌، زيرا در طي‌ 8 سال‌ 14 اثر را منتشركرد. وي در زماني كه هنوز نقد ادبي‌ در ايران‌ چندان‌ پا نگرفته ‌بود،‌ نقد آثار ادوارد مورگان‌ فورستر را ترجمه‌ كرده است و آن گاه‌ به ‌ترجمه‌ اكتاويو پاز پرداخت. ميرعلائي در دوره دوم فعاليت كه سال‌هاي پس از انقلاب را دربر مي‌گيرد، كم‌كارتر شده و بيشتر زمانش را در نشر آفتاب‌، خيابان‌ سعادت‌آباد اصفهان و بعدها در محل ديگري كه كتاب‌فروشي‌اش به نام زنده رود در آن قرار داشت مي‌گذراند. با اين همه تا زمان مرگ همراره ارتباطش را با جامعه روشنفكري و دانشجويان حفظ كرده و به ترجمه آثار فراواني در سال‌هاي پس از انقلاب نيز همت گمارده بود.

آثار بسياري از ميرعلائي هنوز منتشر نشده‌اند، ترجمه‌ نهايي‌ از آثارلارنس‌ ارل‌(ادبيات‌ معاصر آمريكا)، جانت‌ وينترسون‌(ادبيات‌ معاصرانگلستان‌)، ف‌. دو كاسترو و جرج‌ استانير (ادبيات‌ معاصر فرانسه) و ترجمه‌اي‌ به‌ اسم‌ چهارباغ‌هاي‌ اسكندريه‌ اثر دارل‌ كه‌ هرگز اجازه‌ چاپ‌ نگرفته‌ است‌. را مي‌توان نام برد كه اين آخري ترجمه‌اي‌ است كه‌ ميرعلايي‌ بسيار به‌ آن‌ علاقه‌مند بود و شايد يكي‌ ازشاهكارهاي‌ او باشد و شامل‌ چهار قسمت‌ ژوستين‌، بالتازار، مونتوليو و كله‌آ است، اما متاسفانه‌ فضاي‌ مميزي‌ كتاب‌ اجازه‌ نشر چنين‌ اثري‌ را تا به‌ حال ‌نداده‌ است‌ كه ترجمه اش، كاري در حد شاهكار است.

با وجود اين‌كه مدير نشر باغ نو كه ناشر آثار ميرعلائي بوده، علاقه‌اي به صحبت درباره باز نشر آثار وي ندارد، اما در همين روزها كتاب از چشم غربی نوشته جوزف کنراد با ترجمه‌ احمد میرعلایی پس از سال‌ها نایاب بودن از سوي كتاب زمان مجدداً منتشر شده ‌است. كه اين نشانه اقبال اهل كتاب به ترجمه‌هاي وي است. نسخه‌های چاپ اول درباره‌ی ادبیّات، تألیفی از او هم که توسط نشر فرزان روز منتشر شده بود تمام شده، اما با توجه به وضع موجود بعید است که چاپ دوم اين کتاب به‌زودي منتشر شود.

ميرعلائي با برگردان آثار مهم و تاثير گذار فراوان، جهان ديگري را در برابر مخاطب فارسي زبان گشود، جهان ديگري كه خود، همچون اكتاويوپاز مي‌انديشيد روزي با دگرگون شدن اين كنوني، پدپد خواهد آمد. افسوس كه دست دژخيم زمانه، او را مجال كارهايي بيشتر كه در توانش بود نداد.
آذر ماه آخر پائيز است. در سالگرد ازدست دادن عزيزان بسياري هستيم، پائيز براي اهل ادب و هنر فصل سرد و بي‌رحمي است. ياد تمام درگذشتگان عرصه قلم، سعيد سلطان‏پور، سعيدي سيرجاني، احمد ميرعلائي، غفار حسيني، احمد تفضلي، ابراهيم زال‏زاده، مجيد شريف، پيروز دواني ، حميد حاجي‏زاده، محمد مختاري و محمد جعفر پوينده و... گرامي باد.

-------------------------------
* اين مقاله در شماره 15 ماهنامه نقد نو به تاريخ آذر 1385 منتشر شده است.
* بخشي از شعر سنگ آفتاب اوکتاويو پاز؛ اوکتاويو پاز را نخستين بار احمد ميرعلايي با همين شعر در جُنگ اصفهان، دفترششم به خوانندگان ايرانی معرفی کرد.

-------------------------------
منابع:
1- ايلنا، خبرگزاري كار ايران
2- ايسنا، خبرگزاري دانشجويان ايران
3- هوشنگ گلشیری، وراهه من و من ديگر
4- علي كردواني، تو زندگی كرده‌ای و خشک رودی است زندگی بی‌دوست
5- حسن صفدري، بايد كم كم به فكر خريدن عصا باشم، نشریه گردون
6- عرفان قانعي‌فرد، ايلنا، ميرعلائي استاد تكنيك در ترجمه بود
7- و بسياري منابع ديگر، منجمله ترجمه‌هاي احمد ميرعلائي و ...

نظرهای خوانندگان

لازم به ذكر است كه نتايج كالبدشكافي هنور اعلام نشده است و دو شيشه الكل !!، حكايت غريبي است چون فرستادن پيك از بغداد كه يعني حكم قتل از بغداد آمده و حسنك قرمطي است و اكنون سپس هزار سال احمد الكي! . يادش گرامي.

-- شهرام ، Dec 13, 2006 در ساعت 10:13 AM