خانه
>
مهدی خلجی
>
سیاست و حقوق
>
جمهوری اسلامی؛ انسداد دیپلماتیک
|
جمهوری اسلامی؛ انسداد دیپلماتیک
به نظر میرسد حضور ویلیام برنز، معاون سیاسی وزارت خارجه آمریکا در مذاکرات هستهای اخیر در ژنو، تصمیمی تاکتیکی است تا بحران هستهای جمهوری اسلامی را به نقطهای تعیینکننده نزدیک نماید. در دورهی ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، روند مذاکرات هستهای چنان کند پیش رفته که تنها بر نگرانی جامعهی جهانی و بدگمانیهای آن به مقاصد نهفته در ورای برنامهی اتمی جمهوری اسلامی افزوده است.
ایالات متحده با وارد کردن یکی از مقامات ارشد دستگاهِ دیپلماسی خود در مذاکرات گروه 1+5 با جمهوری اسلامی، گویا با رهبران ایران اتمام حجت میکند. آنگونه که مقامات اروپایی و آمریکایی تأکید کردهاند اگر ایران ظرف دو هفته، به بستهی مشوقها پاسخ مثبت ندهد، تحریمهای تازهای علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد تصویب خواهد شد. شرکت ویلیام برنز در مذاکرات، میتواند فرصتی طلایی برای جمهوری اسلامی به شمار رود که در صورت از دست دادن، این مسأله فرصتی بهتر به آمریکا میدهد تا روسیه، چین، فرانسه، بریتانیا و آلمان را به جلب همکاری بیشتر برای اعمال فشار اقتصادی و دیپلماتیک افزونتر علیه ایران برانگیزد.
روسیه و چین که از شریکانِ تجاری مهم ایران به شمار میروند تا کنون در تصویب سه قطعنامهی مهم برای اعمال تحریم علیه ایران در کنار آمریکا ایستادهاند. همین دو کشور به تازگی قطعنامهی مربوط به تحریم علیه حکومت خودکامهی موگابه در زیمباوه را وتو کردند.
مسألهی اصلی، موضع غرب و متحدان چینی و روسی نیست. مشکل بنیادین، آیت الله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی است که طی دو دههی گذشته نشان داده از روشی فرسوده برای حل بحرانهای ایران از جمله بحران هستهای بهره میگیرد و روش تازهای پیش نمینهد. آیت الله خامنهای که قدرتمندترین فرد در ساختار سیاسی ایران است در دو دههی زمامداری خود تصمیم سرنوشتسازی، دستکم، در زمینهی سیاست خارجی نگرفته است. وی بیشتر کوشیده است با سیاست ابهام و تشویش، زمان بیشتری برای پیشبرد اهداف خود بخرد.
سیاستمداران غربی همواره دوست دارند با فرد تصمیمگیرندهی اصلی مذاکره یا معامله کنند؛ در ایران آن کسی که قدرت دارد تصمیم نمیگیرد و آن کسانی که میتوانند تصمیم بگیرند، قدرت ندارند. اگر خوشبختانه تا کنون حملهی نظامی به ایران صورت نگرفته است، شاید تا اندازهای به سبب آن بوده که غربیها و اسراییلیها محمود احمدینژاد را تصمیمگیرندهی اصلی دستگاه دیپلماسی نمیانگاشتهاند و امیدوار بودهاند که آیت الله خامنهای که حرف آخر را در سیاست خارجی میزند، مصلحتگرایانهتر عمل کند.
روش دیپلماتیک آیت الله خامنهای آفریدن ابهام و تشویش است. برای نمونه، از یک سو مشاور عالی سیاست خارجی وی، علی اکبر ولایتی، در مقالهای منتشرشده در روزنامههای اروپایی، نقش ریاست جمهوری را کمرنگ و نقش رهبر را برجسته و کلیدی تصویر میکند و امیدهای تازهای را برای حل دیپلماتیک و مسالمتآمیز بحران هستهای برمیانگیزد. از سوی دیگر، بیدرنگ آیت الله خامنهای در یک سخنرانی محمود احمدی نژاد را مسئول مستقیم برنامه هستهای میشناسد. ایران با پذیرش خاویر سولانا در تهران، نشانههای مثبتی برای پیشرفت مذاکرات هستهای به غرب وامینماید و از آن سو چند روز بعد، سه موشک دوربرد را آزمایش میکند. بغرنج اصلی آن است که برای دیپلماتهای غربی، فهم نیات ایران سخت دشوار است؛ زیرا جمهوری اسلامی سیاست خود را بر پایهی قواعد متعارف دیپلماسی در جهان پیش نمیبرد و به نوعی آن را به بازی و سخره می گیرد.
قرائن بسیاری گواهی میکنند که آرمان آیت الله خامنهای در رابطه با آمریکا «نه جنگ نه عادیسازی روابط» است. تشدید بحرانهای هستهای، ناامنی در عراق و دشواریها در لبنان و سرزمینهای فلسطینی، پذیرش ادامهی این سیاستها را برای آمریکا، اسراییل و دیگر کشورهای غربی سختتر و سختتر کرده است. آیت الله خامنهای سیاست ماقبل حادثهی یازدهم سپتامبر را هنوز کارآمد میبیند؛ اما از آن هنگام، منطق معادلات منطقهای و جهانی سراسر دگرگون شده است.
فهم این مسأله چندان دشوار نیست که آیت الله خامنهای میتواند با یک تصمیم ایران را به سمت جنگ ببرد یا با تصمیمی دیگر زمینهی حل بحران هستهای، گرفتن امتیاز و رابطهی برابر و دیپلماتیک با غرب به ويژه آمریکا را فراهم کند. تلاشهای مستقیم و غیرمستقیم کاندولیزا رایس وزیر امور خارجهی آمریکا برای موثرکردن دیپلماسی در برخورد با ایران، تاکنون ناکام مانده است. هرچه پیشتر میرود، آیت الله خامنهای در مقام مسئول ناکامی حل مسالمتآمیز بحران هستهای شناخته میشود.
رهبر مذهبی-نظامی ایران، عادیشدن رابطهی ایران و آمریکا را به مرتبهی مرگ و زندگی ایدئولوژی جمهوری اسلامی فرابرده است. آیت الله خامنهای گمان دارد تسلیم شدن به تقاضای آمریکا در زمینه قطع حمایت مالی و نظامی از حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطینی، گروههای شبهنظامی در عراق و نیز برنامهی هستهای، توانایی ایران را در رویارویی با آمریکا خواهد کاست. گویا رویارویی با آمریکا به قلب تپندهی سیاست خارجی ایران بدل شده است. تبدیل سیاست رویارویی به رابطهی فعال و برابر، از دیدگاهِ آیت الله خامنهای بر باد دادن آرمانهای بنیادگذار جمهوری اسلامی است. وی چالش اصلی را پیش بردن این سیاست بدون درگیری نظامی با آمریکا یا اسراییل میبیند. درست همین دیدگاه و سیاست وی است که غربیها را به موقعیتِ بیصبری، نومیدی و حرکت به سمت اعمال فشار بیشتر سوق میدهد.
آیت الله خامنهای در رویارویی با آمریکا و غرب خود را فاقد قدرت نرم میبیند. تأکید دو دههی وی بر مسألهی «تهاجم فرهنگی» و «توطئهی دشمن» این واقعیت را تأیید میکند. برای آیت الله خامنهای هالیوود به همان اندازه سرچشمه تهدید است که پنتاگون.
از این رو، برای آیت الله خامنهای گریزی جز تکیه بر قدرت سخت، یعنی برنامهی هستهای و تهدید منافع آمریکا و اسراییل از راه حمایت گروههای نظامی و شبهنظامی در منطقه نیست. رهبر جمهوری اسلامی گمان دارد برنامهی هستهای تضمینی برای بقای جمهوری اسلامی در برابر خطر «تغییر رژیم» است. اگر این امر واقعیت داشته باشد، خطایی بیش نیست. همانگونه که داشتن ارتشی مدرن و مجهز، حکومت را برای محمدرضا شاه پهلوی تضمین نکرد، برنامه هستهای نیز توانایی تضمین ساختار سیاسی را در فقدان دموکراسی و در موقعیت انزوای بین المللی نخواهد داشت.
افزون بر این، بسیاری از ناظران دربارهی امکان ایران برای استفاده از بمب هستهای تردید دارند. اگر ایران بخواهد بمب هستهای را علیه اسراییل به کار بگیرد باید پیامدهای آن از جمله ویرانی بخشهایی از لبنان و سوریه را نیز در نظر داشته باشد. بر این روی، حتا اگر ایران در پی ساختن بمب هستهای باشد، به احتمال بسیار، از کاربرد آن ناتوان خواهد بود. همچنین، برنامهی هستهای نمیتواند از بروز آشوب و انقلاب در داخل کشور جلوگیری کند. تهدیدهایی که جمهوری اسلامی را از درون آماج گرفته از تهدیدهای بیرونی کمتر نیست. نفس سیاستهای اقتصادی جاری جمهوری اسلامی میتواند نارضایتیهای گستردهای پدید آورد و مهار آن را برای حکومت دشوار کند.
اگر رهبران ایران در پی اتلاف وقت تا زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باشند و به باراک اوباما، نامزد حزب دموکرات و ایدهی وی برای مذاکره با ایران امید ببندند باز هم در خطا هستند. اولاً تا زمانی که محمود احمدی نژاد بر سر قدرت است، اوباما پشتیبانی لازم سیاسی برای مذاکره در سطح عالی با ایران را نخواهد داشت. وی خود تصریح کرده است که با رییس جمهوری کنونی ایران مذاکره نخواهد کرد. ثانیاً سیاست اوباما در قبال ایران تفاوتی ماهوی با سیاست حزب رقیب نخواهد داشت. حضور ویلیام برنز در مذاکرات ژنو و نیز پیشنهادهای مکرر رایس برای مذاکرهی مشروط با ایران، اگر با پاسخ مثبت ایران اکنون روبهرو نشود، دست هر دولت آیندهای را در آمریکا برای مذاکرات بیشتر با ایران خواهد بست. اگر رهبران ایران به واقع در پی حل مسالمتآمیز بحران هستهای هستند، باید اکنون مذاکرات جاری و بستهی مشوقها را جدی بگیرند و بکوشند از این فرصت بهره بردارند. سیاست اتلاف وقت، تنها به اعمال تحریمهای اقتصادی و انزوای بین المللی بیشتر جمهوری اسلامی خواهد انجامید.
بسیار بعید به نظر میرسد سیاست کلی دولت ایالات متحده در قبال ایران چه در زمان جرج بوش چه در دوران جانشیناش تغییری بنیادی کند. موفقیت این سیاست در آن است که حتا شریکانِ تجاری ایران، روسیه و چین را پشتیبان خود دارد و روز به روز به تکوین اجماع قدرتهای بزرگ علیه ایران نزدیکتر میشود. کلید جنگ یا حل مسالمتآمیز بحران بین المللی ایران، تنها در دستانِ آیت الله خامنهای است. اگر رهبر ایران، نگرش دیپماتیک خود را تغییر دهد و بیش از اندازه به کارآمدی قدرت سخت امید نبندد، ایران میتواند در عین رابطهای برابر با غرب و آمریکا و بازگشتن به دامان جامعهی بین المللی، نقشی اساسی در منطقه بازی کند؛ جایگاهی که ملت، فرهنگ و جغرافیای ایران سزاوار آن است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
|
نظرهای خوانندگان
آیت الله خامنه ای هیچ قدرتی در مقابل سازمان اطلاعات سپاه پاسداران و قوه ی قضائیه و اکنون مجلس ندارد خامنه ای بدرستی برای کاهش قدرت جریان رفسنجانی و اصلاح طلبان از نظامیان و ماشین شکنجه و ترور جناح دیگر سود برد که اکنون قادر به کنترل آنان نیست قدرت نظامیان تعادل رژیم را به هم زده است و قدرت خامنه ای و بطور کلی روحانیون در این دو سال بسیار کاهش داشته است به همین دلیل تصمیم گیرنده ی این نظام خامنه ای نیست در واقع با توجه به بحران داخلی و سیاست خارجی هر جناحی طرحی جداگانه دارد به همین دلیل رژیم ایران قادر به تصمیم گیری نیست نه در سیاست داخلی و نه در سیاست خارجی به همین دلیل است که در رابطه با انرژی هسته ای هر جناحی سعی میکند تصمیمات جناح دیگر را خنثی کند و هر جناحی حرفی جداگانه دارد در واقع به اجماع نرسیده اند و نخواهند رسید زیرا قبول و یا رد مذاکرات هسته ای هر دو رژیم را سرنگون خواهد کرد به همین دلیل است که رژیم فعلا وقت گذرانی میکند تا بلکه حوادثی رخ دهد تا خود را از این تیغ دو دم رها سازد.
-- فرهاد- فریاد ، Jul 22, 2008Ba dorud,in az shegefti-ha,va niz vajheh eshtrake Diktator-hast ke,hich-gah az Tarikh,ya had-de aghal az Aslafe khod,Dars namy-girand.bogzar oftad o danad sazaye khish.taasof dar in ast ke,Keshwar o Melat niz dar haman gjayegh hastand!.Mozaffar
-- Mozaffar ، Jul 22, 2008in jostar por az pishdavari va motassefane faghede shenasayi kafi az siaste darooni iran va niz siasate international ast.dar Iran,bar khalafe onche dar gharb bavarande shode-va iraninan niz on ra bavar kardeand;ke in niz be adame shenakhte onha az sakhtare ghodrat dar iran barmigardad-ghodrat sotoohe mokhtalefi darad.siasate hale iran shabihe siasate iran dar aghaze sasanian ast ke ma ba roomian va Byzance moshkel dashtim va araab niz tarafdare room boodand,be joz aghalliyati,mesle emrooz.emrooz tavarrom dar iran balast vali az taneshhaye onchenani o enghelab o in harfha khabari nist;asre enghelab separi shode.zemnan ghodrate nezami va niz tafakkore sterategisthaye iran ra nabayad daste kam gereft.in khodkam biniye mokhatasse iranian kharej az keshvar ast.ma dar in bish az bist sal dar gharb zistan etemade be nafse khod ra az dast dadeim.agar amrika va gharb motamayele be mozakere hastand;ellat in ast ke iran khoob mozakere mikonad va varede sahneye siasiye jahan shode.nabayad ajool bood.amrika agar mitavanest,jang mikard.halash va emkanatash ra nadarad.oroopayiyan ham az bala raftane gheymate energie va gheymate balaye tolid be khatere jangtalabiye amrika,darand mozakere mikonanad.jang be zarare hame ast
-- Doctor Nikfam-oroopa ، Jul 22, 2008تحليل خوبي بود.
-- ماني جاويد ، Jul 22, 2008