تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

امر سیاسی مستقل از امر اخلاقی

Download it Here!

تاریخ‌نگاران پیش از بیهقی در تبیین رویدادها و تحولات سیاسی بیشتر به آموزه‌های دینی و اخلاقی پناه می‌بردند. اگر حکومتی زوال می‌یافت سبب آن بیشتر تقدیر بود یا ظلم حاکمان؛ ظلم در مفهوم اخلاقی. اما بیهقی شاید یکی از چشم‌گیرترین تاریخ‌نگاران دوران ایران اسلامی است که می‌کوشد در کنار مفاهیمی دینی و اخلاقی، مفاهیمی سیاسی را برای تببین دگرگشت‌های سیاسی به کار برد و به منطق سیاسی مستقل از منطق اخلاقی و دینی روی کند.
بیهقی در داستانی بلند در پایان جلد هشتم تاریخ خود شرح می‌دهد که چگونه استادش بونصر مشکان و دیگر فرزانگان سیاسی آن دوران می‌کوشیدند سلطان مسعود را متقاعد کنند به جای فتح دیگر سرزمین‌ها به مناطق زیر سلطه خود سامان دهد. این میل مهارناپذیر به فتوحات از نظر بیهقی نه تنها ناکام می‌ماند که موجب از دست رفتن قلمروهای زیر سلطه نیز می‌شود. بونصر و دیگران می‌کوشند شاه را آشکارا از عزم خود بازدارند:

«و بازگشتند. چون بیرون آمدند، جایی خالی بنشستند و گفتند این خداوند را استبدادی است از حد و اندازه گذشته. و گشاده‌تر از این نتوان گفت. و محال باشد دیگر سخن گفتن که بی‌ادبی باشد و آن‌چه از ایزد عز ذکره تقدیر کرده شده است، دیده آید. و بپراکندند.»

اما پند سیاست‌پیشگان در گوش شاه کارگر نمی‌افتد و بونصر پیش‌بینی سیاسی خود را مبنی بر شکست پادشاه با اندوهی عمیق بیان می‌کند:

«و من می‌دانم که در این باب چه باید کرد؛ اما زهره نمی‌دارم که بگویم تا خواست ایزد عز ذکره چیست. کار ری و جبال چنین شد و لشکری بدان آراستگی زیر و زبر گشت و حال خراسان چنین؛ و از هر جانب خللی. و خداوند شادی‌دوست و خودرأی و وزیر متهم و ترسان، و سالارانِ بزرگ که بودند همه به رایگان برافتادند. و خلیفه این عارض لشکر را به توفیر زیر و زبر کرد و خداوند رزق او می‌خرد. و ندانم که عاقبت این کار چون بود. و من باری خون جگر می‌خورم. و کاشکی زنده نیستمی؛ که این مایه خلل‌ها نمی‌توانم دید.»

بیهقی سستی مملکت‌داری مسعود را به قضای آسمان نسبت نمی‌دهد. او به نیکی شرح می‌دهد که امیر از بس خودکامه بود مشورت اهل نظر را نمی‌پذیرفت و حتا اگر کسی در حد وزیر به او مشورتی خلاف اراده‌اش می‌داد، مظنون و مطعون می‌شد:

«و کارهای نااندیشیده مکرر کرده آمده بود در مدت نه سال؛ و عاقبت اکنون پیدا می‌آمد. و طرفه‌تر آن بود که هم فرود نمی‌ایستاد از استبداد؛ و چون فروتوانست ایستاد؟ که تقدیر آفریدگار جل جلاله در کمین نشسته بود... بونصر جواب داد که «جز خاموشی روی نیست؛ که نصیحت که به تهمت بازگردد ناکردنی است.»

بیهقی بازمی‌نماید که قدرت حاکمان در خون‌ریزی چشم مصلحت‌بین آنان را نابینا می‌کند:

«و دلیری بر خون‌ها چشم خردش ببست.»

بیهقی از کاردانی و مهارت امیر مسعود در جنگ‌آوری بارها سخن می‌گوید:

«امیر چون از این کار فارغ شد، پیل براند و لشکر از جای برفت؛ گفتی جهان می‌بجنبد و فلک خیره شد از غریو مردمان و آواز کوس‌ها و بوق‌ها و طبل‌ها. چون فرسنگی رفته آمد، خصمان پیدا آمدند با لشکری سخت قوی با ساز و آلت تمام. و تعبیه کرده بودند بر رسم ملوک. و بر همه روی‌ها جنگ سخت شد و من و مانند من تازیکان خود نمی‌دانستیم که در جهان کجاییم و چون می‌رود.»

با این همه بیهقی بارها یاد می‌آورد که زور بازو و ساز و برگ جنگ تنها اسباب دولت‌داری و مملکت‌گردانی نیست و چیزی به نام سیاست وجود دارد که از همه مهم‌تر است:

«رفتن بود و افتادن خلل؛ که چون امیر براند از آن‌جا نظام بگسست ... و مردم ما همه روی به هزیمت نهادند.»«گرد عالم گشتن چه سود؟ پادشاه ضابط باید»

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

جناب خلجی آیا امر سیاسی از این مفاهیم هم مستقل است .. این مفاهیم = http://www.baba.eparizi.com/archives/002312.html

-- بابای عرفان ، Feb 15, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)