خانه
>
مهدی خلجی
>
سیاست و حقوق
>
احمدینژاد؛ آخرالزمانی هزارهی سوم
|
احمدینژاد؛ آخرالزمانی هزارهی سوم
آخرالزمانیِ شیعه، یعنی کسی که باور دارد تاریخ در حال نزدیک شدن به پایانِ خود است و امام دوازدهم، منجی و موعود، به زودی ظهور خواهد کرد و جهان را از عدل و قسط خواهد آکند. این دیدگاه ممکن است از نظر بسیاری «عقلگرایان» مومن یا غیرمومن، نشانهی چیزی جز گسستگی خرد و دیوانگی نباشد؛ اما آخرالزمانی نه دیوانه است نه فارغ از منظومهای فکری. آخرالزمانی، شاید سادهباور و سادهانگار باشد، اما او کسی است که درک ويژهای از تاریخ و زمان دارد و جهان را در پرتو این دریافت میفهمد و جایگاهِ خود را در آن تعریف میکند. فرد آخرالزمانی، ایدهآلیستی سودایی است که صادقانه باور دارد ممکن است روزی این جهان پر از عدالت شود و ظلم و ستم از ریشه برکنده. در پسِ ذهن آخرالزمانی، میلِ ژرفی به تجربهی آرمانشهر عدالت در جهانِ پیش از مرگ میجوشد. او منتظر است تا به افق آخرالزمانی حقیقت نزدیک شود.
آخرالزمانیها را باید سخت جدی گرفت. همانطور که برخی پژوهشگران مطالعات اسلامی گفتهاند شکلگیری دین اسلام خود در پی جریانی آخرالزمانی بوده است. آخرالزمانیها در تکوین دولت صفویه، نخستین دولت شیعی ایران، نقشی پررنگ بازی کردند. در ایران امروز نیز آخرالزمانیها به قدرت سیاسی دست یافتهاند.
آخرالزمانیها و روحانیت
در ایران امروز، روحانیانِ بلندپایه، چه سیاسی چه غیرسیاسی، هیچ یک آخرالزمانی نیستند. به واقع، آخرالزمانگرایی، گرایشی است حاشیهای. هرچقدر جریانِ آخرالزمانی به شرح جزییاتِ دقیق آخرالزمان و تطبیق آن با وقایع دوران معاصر بیشتر علاقهمند باشد، از احترام کمتری در میان سنت و ساختار مسلط دینی برخوردار است.
با آنکه آیت الله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدینژاد، رییس جمهوری اسلامی، هر دو ذهنیتی دینی دارند، اولی از درون سنتِ دینی برخاسته و دومی دانشآموختهی دانشگاه علم و صنعت است و از تعلیم دینی بیبهره. این دو سیاستمدار مومن، به دو جهان دینی سراسر متفاوت تعلق دارند. اگر برای بسیاری از سیاستمداران ایران معاصر، دین ابزار دستیابی به قدرت سیاسی است، برای آخرالزمانی، سیاست نردبان رسیدن به بامِ آرمانشهر آخرالزمانی است. برای او، سیاست بستری برای تحقق وعدهی الاهی و تسریع در ظهور منجی است. آخرالزمانی به دستاوردهای تکنولوژیک مدرن نیز نگرشی ابزارانگارانه دارد. از این روست که وی میان ایمان محکمِ خود و تکنیکِ برساختهی ملحدان هیچ ناسازگاری نمیبیند.
آخرالزمانیهای عصر جدید
در سالهای اخیر، به خطا و ناروا، برخی کوشیدهاند تبار جریانِ آخرالزمانی به رهبری محمود احمدینژاد را به «انجمن حجتیه» برسانند. ایدئولوژی انجمن حجتیه بر پایهی نفی حکومت دینی در زمان غیبت امام معصوم استوار است؛ در حالی که جریان آخرالزمانی جدید، مشتاقانه و آسیمهسر، در پی به دست آوردن قدرت سیاسی است و تسریع در ظهور مهدی موعود را بدون اعمال قدرتهای حکومتی میسر نمیبیند. افزون براین، انجمن حجتیه، مجموعهای از دانشآموختگان طبقه متوسط دبیرستانها و دانشگاهها را به سوی خود جذب میکرد که به نوعی با فرهنگ مدرن در آشتی بودند. اما جریان آخرالزمانی جدید بیشتر بر طبقهی پایین اجتماع تکیه میکند و با فرهنگ و ارزشهای مدرن هیچ سر سازگاری ندارد. تجددستیزی یکی از مقومات اصلی ایدئولوژی نوین آخرالزمانی است.
آخرالزمانیهای تجددستیز
یکی از آبشخورهای فکری آخرالزمانیهای جدید، «آکادمی علوم اسلامی» در قم است. این نهاد در دههی شصت خورشیدی به دست سیدمنیرالدین حسینی شیرازی بنیان نهاده شد و اکنون سید مهدی میرباقری آن را رهبری میکند. ایدئولوژی «آکادمی علوم اسلامی» بر بنیادِ نفی فلسفهی اسلامی و نیز فلسفه و علم غربی پیریزی شده است. برای نمونه، نظریهپردازانِ آکادمی، در برابر نظریهی «اصالت وجود» ملاصدرا، به «اصالتِ ولایت» باور دارند. از دیدگاهِ آنان رابطهی مستقیمی میان ایمان و شناخت وجود دارد و چون علم و فلسفهی مدرن آفریدهی غربیانِ ملحد است، علم و فلسفهای الحادی است. بنابراین، مسلمانان باید نه تنها فلسفهی خاص اسلامیِ برآمده از تعلیمات پیامبر اسلام و امامان شیعه را تولید کنند که حتا باید ریاضیات، فیزیک و شیمی و دیگر علوم دیگر را نیز به شیوهای اسلامی، از نو بیافرینند. اصحاب آکادمی، به «اسلامیکردنِ رادیکالِ شناخت» باور دارند و از این رو یکی از پشتوانههای اصلی فکرِ «اسلامیکردن دانشگاه» در ایران هستند. بخشی از اعضای آکادمی، پس از به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد در شورای انقلاب فرهنگی و دیگر نهادهای آموزشی مشغول به کار شدند.
در هماهنگی با آکادمی علوم اسلامی و با بودجهی شهرداری تهران در دوران شهرداری محمود احمدینژاد، «موسسهی آیندهی روشن» تأسیس شد. این موسسه که هر سال کنفرانسی بین المللی را برای تدوین «دکترین مهدویت» برگزار میکند، میکوشد مهدویت را در مقامِ ایدهای مرکزی برای سیاستگزاری داخلی و خارجی فرانماید. بنابرنوشتههای منتشر شدهی این موسسه، مهدویت، روایتی شیعی از «جهانیشدن» است. ادبیات به کاررفته در آثار نشریافته در آکادمی و نیز موسسهی آیندهی روشن به آسانی در گفتار رییس جمهوری اسلامی ایران بازتابیده است.
غربستیزی و اسراییلستیزی غربی
وام جریان آخرالزمانی نوین به سنت اسلامی-شیعی چندان بیشتر از وامی نیست که این جریان از ایدئولوژیهای غربی گرفته است. به سخن دیگر، جریانِ آخرالزمانیِ جدید، آمیزهای تازه از عناصرِ برگزیدهای از سنتِ شیعی و نیز عناصری از ایدئولوژیهای توتالیتر غربی مانند کمونیسم و فاشیسم است. برای نمونه، در سنتِ اسلامی، چیزی به نام یهودستیزی نمیتوان یافت. یهودیان، در مقام اهل کتاب، کمابیش همان جایگاهی را داشتند که مسیحیان. از اواخر سدهی نوزدهم، دولت و سنت شیعی در ایران بهاییان را خطری جدی برای خود تعریف میکرد. یهودیستیزی در سراسر تاریخ اسلامی هرگز به پای بهاییستیزی در دورهی اخیر نمیرسد.
پی گرفتن ردِ نویسندگانی که در ایران «هایدگری» شناخته شدهاند در گفتار آخرالزمانی نوین دشوار نیست. بزرگِ هایدگریهای ایران، سید احمد فردید، روایتی بدعتآمیز از فلسفهی هایدگر به دست میداد که به گفتهی خودش فلسفه ی هایدگر را بهترین فلسفهی قابل انطباق بر جمهوری اسلامی میکرد. در کتابی که مجموعهی گفتارهایی از احمد فردید را در بردارد، هایدگر اندیشمندی آخرالزمانی است و همهی تجدد فراوردهی توطئهای یهودی-ماسونی. عجب نیست که وی توانست در دستگاهِ اطلاعاتی جمهوری اسلامی نفوذی کمنظیر پیدا کند. برخی پژوهشگران گفتهاند سران وزارت اطلاعات با ارشاد و اشارت و زیر تأثیر اندیشههای روشنفکرستیزانهی احمد فردید، طرح قتل روشنفکران و نویسندگان را ریختند.
یهودیستیزی در گفتار آخرالزمانی نوین، بیش از آنکه ریشهای دینی و شیعی داشته باشد، از گرایشهای یهودیستیزانهی اروپایی اثر پذیرفته است. محمد علی رامین، مشاور رییس جمهوری و پیشنهاددهندهی کنفرانس هولوکاست در تهران، بر پایه ی برخی گزارشها، طی مدت اقامت در آلمان با دستجات نئونازی ارتباط و به عقائد آنان تعلق خاطر داشته است. وی در سخنان عمومی خود در تهران، یهودیان را منشأ همهی فجایع بشری و حتا بیماریهای فراگیر مانند سارس، آنفولانزای مرغی و ایدز دانسته است. از نظر وی، یهودیان «ذاتاً موجوداتی کثیف» هستند.
حلقهی اردوبادی و احمدینژاد
حلقهی اردوباری، انجمنی سری است که از شماری افراد غیرروحانی تشکیل شده است. به دلیل سرشتِ سری این انجمن اطلاعات دقیقی از کارنامه فکری و عملی آنان در دست نیست. اما بنابهگفتهی علی اکبر ناطق نوری، رییس پیشین مجلس شورای اسلامی، مسیح مهاجری، مدیر مسئول روزنامهی جمهوری اسلامی و نیز سید مهدی امام جمارانی، رییس پیشین سازمان حج و اوقاف و خیریه، گروه اردوبادی یک بار کوشیده است با آیت الله خمینی، رهبر درگذشتهی جمهوری اسلامی ارتباط برقرار کند. در نخستین ملاقات این گروه با آیت الله خمینی، آنان مدعی ارتباط مستقیم با امام دوازدهم شیعیان میشوند. آیت الله خمینی از آنان میخواهد برای امام دوازدهم، سه پرسش از جانب وی ببرند و پاسخ بیاورند. ظاهراً پاسخهای آنان برای آیت الله خمینی قانعکننده نبود و پس از دیدار دوم، رهبر جمهوری اسلامی به اطرافیان خود میگوید این افراد را دیگر به حضور وی راه ندهند. داستان این ملاقات از زبان سه فرد یادشده، طی یک سال اخیر بازگو و منتشر شده تا به نوعی اعتبار این جریان یا گروههای مشابه را - که مدعی دسترسی مستقیم به امام دوازدهم هستند - به پرسش بگیرد.
در پارهای گزارشهای غیررسمی، یادشده است که این جریان از سالها پیش، شماری از اعضای حکومت را به عضویت طلبیده است؛ از جمله محمود احمدینژاد و غلامرضا آقازاده، رییس سازمان انرژی اتمی. این گزارشهای تأییدنشده، تأکید میکنند که گروه اردوباری در سمتدهی سیاسی به جریانِ آخرالزمانی نوین به رهبری محمود احمدینژاد نقشی مهم بازی میکند.
احمدینژاد و هراس روحانیت
محمود احمدینژاد برای دستیابی به قدرت سیاسی، لایهی دینی و ساختارهای سنتی حوزه و روحانیت را آماج سرمایهگذاری خود گرفت و پس از نشستن بر مسند ریاست جمهوری بودجهی کلانی را به مساجد، حسینهها و حوزهی علمیهی قم و دیگر شهرستانها اختصاص داد. این به خودی خود برای روحانیان و مراجع تقلید اغواگر بود و به آنان این امید را میبخشید که شخص دوم مملکت اعتباری کمنظیر بدانها میدهد و - بر خلاف دو رییس جمهوری پیشین - سیاستگزاریهای خود را در هماهنگی با آنان تنظیم میکند.
اما محمود احمدینژاد، پس از دستیابی به قدرت، وجه آخرالزمانی اندیشه و رفتار خود را آشکار کرد و خود را نه تنها در مقام مدیر اجرایی کشور که نمایندهی «اسلام راستین» و «احیاگر» آرمانهای نبوی و مهدوی فرانمود. وی پس از سفر به نیویورک و سخنرانی در سازمان ملل، از هالهی نور بر گرد سر خود سخن گفت و با تأسی به پیامبر اسلام، به رهبران قدرتهای بزرگ جهان، نامه نوشت و آنان را به اسلام دعوت کرد. وی در یک سخنرانی، ممنوعیت حضور زنان در باشگاههای ورزشی را لغو کرد. در اعتراض مراجع تقلید به این امر، مشاور رییس جمهوری در سخنرانی عمومی خود گفت «وقتی امام زمان ظهور کند، گردن بسیاری از علما را خواهد زد.»
احمدینژاد در مقام رهبری دینی که وامینماید با «غیب جهان» در ارتباط است و مهدویت را آرمان سیاست خود کرده و مقامی معنوی و فرادنیوی برای خود قائل است، برای روحانیان تصویری رعبآور است. روحانیان بلندپایه، آخرالزمانیها را برنمیتابند؛ به ويژه اگر آنان به قدرتی سیاسی دست پیدا کنند. آخرالزمانیهای در قدرت، افتدار معنوی روحانیان و سلطهی انحصاریشان را بر امر دینی تهدید میکنند.
احمدینژاد و اقداماتِ پیش از ظهور
به درستی معلوم نیست که در دیدگاهِ آقای احمدینژاد برای تسریع ظهور امام پنهانِ دوازدهم دقیقا حکومت باید چه نوع اقداماتی را انجام دهد. فاطمه رجبی، از نزدیکانِ پرشور رییس جمهوری وی را «معجزهی هزارهی سوم» خوانده است؛ تعبیری که آشکارا اشارتی آخرالزمانی دارد. برادر رییس جمهوری نیز در مصاحبهای با خبرگزاری ایسنا، محمود احمدینژاد را با موسی و رییس جمهوری آمریکا را با فرعون مقایسه کرده است. خود رییس جمهوری اسلامی ایران نیز در گفتار خود لحنی پیامبرانه به کار میگیرد و دربارهی آیندهی نزدیک جهان و سقوط قدرتهای بزرگ و زوال دولت اسراییل و صهیونیسم وعدههای غلیظ میدهد. اما هیچ یک تا کنون بازننمودهاند که آیا همهی این وعدهها صرفاً با انتظار مهدی موعود و دعا برای فرج وی تحقق خواهد یافت یا حکومت منتظر، فراتر از دعا و انتظار، وظایف خاصی نیز برای تسریع حکومتِ جهانی عدالت بر عهده دارد.
خامنهای و احمدینژاد؛ عقلانیتِ سیاسی
با تأمل در کارنامهی سیاسی رهبر جمهوری اسلامی و رییس جمهوری اسلامی میتوان گفت آیت الله خامنهای سیاستپیشهای باتجربه، مصلحتگرا و دوراندیش است که حفظ نظام برای وی «از اوجب واجبات» است؛ منشی که پیش از وی آیت الله خمینی نیز بدان وفادار بود. اما محمود احمدینژاد، سیاستپیشهای کمتجربه است که به عقلانیتِ حکومتداری، خودآگاهانه، بیاعتناست و حتا در برنامهی اقتصادی خود نیز نگرش حسابگرانهی علمی را به چیزی نمیگیرد. جدال واقعیت با آرمانهای وی، سرنوشت سیاسی رییس جمهوری کنونی ایران را رقم خواهد زد.
***
نوشتار بالا، بخش سوم گزیدهی مقالهای است که پیشتر با عنوان «سیاستِ آخرالزمانی؛ دربارهی عقلانیت سیاست در ایران» از سوی موسسهی واشنگتن برای مطالعات خاور دور منتشر شده است. متن انگلیسی دربردارندهی جزییات بیشتر و نیز منابع مربوط است.
مقالات مربوط:
بینش آخرالزمانی و سیاست در ایران
آخرالزمان، آیت الله خامنهای و ذهنیت دینی
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
|
نظرهای خوانندگان
متاسفانه اکثر روزنامه نگاران خارج نشین به دلیل اطلاعات ناقص و متضادی که از ایران و خارج از ایران دریافت می کنند، از تحلیل درست و ارائه واقعیت های کامل درباره پدیده های مرتبط با ایران عاجز هستند.
-- سیدعلی ، Apr 27, 2008فی المثل در این مقاله درباره ارتباط موسسه آینده روشن با آکادمی علوم اسلامی یا نقش تاثیرگذار این آکادمی در ترویج اندیشه مهدویت مطالبی بیان شده است که بیشتر تحلیل های شخصی نویسنده است.
این مطالب حتی در پایگاه های تحلیل گران اصلاح طلب ایرانی نیز دیده نمی شود و به روشنی نشان از جهت دهی اشتباه توسط منبع داخلی به نویسنده مطلب دارند.
بسیاری از حقایق اصلی مقاله در واقع حقایق ژورنالیستی هستند که مخاطب غربی دوست دارد بخواند، حلقه مخفی ای که ادعای ارتباط با امام دوازدهم را دارند، جریانی فکری که به خط دهی نیروهای امنیتی می پردازد و ...
باید گفت در ایران بسیاری از وقایع بسیار بسیار ساده تر اتفاق می افتند و پیچیدگی های مورد نیاز مخاطب غربی را ندارند.
نویسنده باید دریافته باشد که تبدیل بسیاری از وقایع ساده زندگی ایرانی و حوزوی به وقایع پیچیده ای که ذهن مخاطب غربی را درگیر و او را جذب کند، کاری سخت و مشکل است!
به گمان من هر تحليلي كه مقاصد اقتصادي اي دسته را ناديده بينگارد و صرفا بر اساس مسائل اعتقادي بخواهد تحليل بدهد حتما به خطا خواهد رفت. به گمان من تمام اين توجيهات پوششي است براي پنهان كردن قصد واقعي كه منافع كلان و غير قابل باور اقتصادي است.
-- بدون نام ، Nov 9, 2008