خانه
>
مهدی خلجی
>
بیهقی در بیهقی
>
بیهقی؛ راوی نمایش سیاست در ایران
|
بیهقی؛ راوی نمایش سیاست در ایران
تاریخ بیهقی در دانشگاههای ایران یا به متنی ادبی فروکاسته شده و یا اهمیت آن به دادههای تاریخیاش محدود شده است. بیهقی کمتر به چشم اندیشمندی سیاسی نگریسته شده است.
تصویری که بیهقی در تاریخ خود از ساخت و ساز سیاست در ایران میدهد آنقدر هوشمندانه و باریکبینانه است که تقریباً بر همه ادوار تاریخ ایران صدق میکند.
مشروعیت سلطان به زور بازوست؛ اما وقتی قدرت گرفت میکوشد از مرکز خلافت هم تأییدی برای خود بگیرد تا ظاهر را نیز حفظ کند.
محمود میمیرد. فرزندش محمد جای وی مینشیند. فرزند دیگر که به جنگ و فتوحات رفته زود بازمیگردد و تخت سلطنت را به زور از برادر میگیرد و وی را به زندان میفرستد. مسعود در گفتهای کار خود را چنین توجیه میکند و پرده از جاهطلبی خود برمیدارد:
«ما را مقرر است و مقرر بود در آن وقت که پدر ما امیر ماضی گذشته شد و امیر جلیل، برادر، ابواحمد را بخواندند تا بر تخت ملک نشست که صلاح ملک جز آن نبود. و ما ولایتی دور سخت با نام گشاده بودیم و قصد همدان و بغداد داشتیم که نبود آن دیلمان را بس خطری. و نامه نبشتیم با آن رسول علوی سوی برادر به تعزیت و تهنیت و نصیحت. اگر شنوده آمدی و خلیفت ما بودی و آنچه خواسته بودیم در وقت بفرستادی، ما با وی به هیچ حال مضایقت نکردیمی و کسانی را که رأی واجب کردی از اعیان و مقدمان لشکر بخواندیمی و قصد بغداد کردیمی تا مملکت مسلمانان زیر فرمان ما دو برادر بودی. اما برادر راه رشد خویش بندید و پنداشت که مگر با تدبیر ما بندگان تقدیر آفریدگار برابر بود.»
بیهقی از نادر تاریخنگاران دوران ایران اسلامی است که طی تاریخنگاری نقد سیاسی میکند و به ويژه رفتار سلطان را به سنجش میگیرد و با ظرافت و احتیاط اما آشکارا از یکرأیی و خیرهسری و خودکامگی وی میگوید:
«و این پادشاه حلیم و کریم و بزرگ است؛ اما چنانکه بر وی کار دیدم، این گروهی مردم که گرد او درآمدهاند، هر یکی چون وزیری ایستاده، و وی سخن میشنود و بر آن کار میکند این کارِ راستنهاده را تباه خواهند کرد و من رفتم و ندانم که حال شما چون خواهد شد که اینجا هیچ دلیل خیر نیست.»
بیهقی به نیکی اشاره میکند وقتی پادشاه قدرت دارد با وی حجت آوردن بیهوده است و قدرت مطلقه وی گوشاش را برای شنیدن هر سخن مخالف و استدلالی متفاوت کر میکند:
«اما ملوک هرچه خواهند گویند؛ و با ایشان حجت گفتن روی ندارد به هیچ حال.»
«ای پسر! چون سلطان کسی را وزارت داد، اگرچه دوست دارد آن کس را، در هفتهای دشمن گیرد؛ از آن جهت که همباز او شود در ملک؛ و پادشاهی با انبازی نتوان کرد.»
فضای دربار، نه تنها آکنده از رذیلتهای اخلاقی که پر از سوء تدبیرها و خودخواهیهای سیاسی است که مصلحت عامه را نادیده میگیرد. همه بر همه مکر میکنند و نیرنگ میسازند و به گفته بیهقی «زبان در دهان یکدیگر دارند.» همه در پی برانداختن یکدیگر و برشدن به نردبان قدرتاند؛ حتا سلطان محمود بر پسرش جاسوس میگمارد و مسعود نیز همزمان بر پدرش:
«و امیر محمود هرچند مشرفی داشت که با این امیر فرزندش بودی پیوسته تا بیرون بودی با ندیمان و انفاساش میشمردی و انها میکردی .... و چنانکه پدر وی بر وی جاسوسان داشت پوشیده، وی نیز بر پدر داشت هم از این طبقه که هر چه رفتی بازنمودندی.»
امیران از مردمان اوباش و لوطیان بهره سیاسی میگرفتند. بیهقی بارها به نقش سیاسی اوباش اشاره برده است. حتا روایت میکند که امیر مسعود به برخی اوباش وظیفه جاسوسی داده بود:
«و در جمله رجالان و قودکشان مردی منهی را پوشیده فرستادند که بر دست این قاصدان قلیل و کثیر هر چه رود بازنماید – و امیر مسعود در این باب آیتی بود؛ بیارم چند جای آنچه او فرمود در چنین کارها.» بیهقی از نگرش حاکمان یاد میکند که کشتن را ابزاری مشروع برای بسط قدرت و کسترش نفود سیاسی میبینند:
«و حشمتی بزرگ افکنید به کشتن بسیار»
برای بیهقی «هرچه آن خسرو کند شیرین» نیست. جدا از رأی پادشاه او معیاری برای مصلحت عامه دارد که رفتار پادشاه را با آن میسنجد:
«این خداوند به همت و جگر، به خلاف پدر است. پدرش مردی بود حرون و دوراندیش. اگر گفتی چیزی ناصواب را که من چنین خواهم کرد از سر جباری و پادشاهی خویش گفتی و اگر کس صواب و خطای آن را بازنمودی در خشم شدی و مشغله کردی و دشنام دادی. باز چون اندیشه را بر آن گماشتی به سر راهِ راست بازآمدی. و طبع این خداوند دیگر است؛ که استبدادی میکند نااندیشیده. ندانم عاقبت این کارها چون باشد.»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
|
نظرهای خوانندگان
جناب خلجی عزیز و دوست داشتنی
-- حمید ، Feb 1, 2008بنده تمام مطالب شما را در همهی زمینهها دنبال میکنم. اما در مورد بیهقی بدون آنکه سواد آن را داشته باشم که با شما بحث کنم، میخواستم بگویم که من بیهقی را حسی، بسیار دوست دارم. خواهشی دارم از شما
میدانید که در مورد روایت بیهقی از حسنک وزیر، مطالب بسیاری نوشتهاند.
آیا ممکن است جنابعالی نیز در این مورد هم، از زاویهای دیگر برای ما بنویسید.
دوستدار شما
حمید
آقای خلجی، پس عجب شباهتی دارند دیکتاتورها به همدیگه، گویی در طی چند هزار سال هیچ تغییری نکردند و همونی هستند که بودند، اما به انصاف، نمیشه منکر شد برخی دیکتاتورها، میهنشون رو دوست داشتند.
-- بابک ، Feb 1, 2008آقای خلجی، این مجموعه هم به جای خود جالب است، ولی می خواستم بپرسم آیا برنامه ای برای ادامه دادن بحث اسلام شناسی تاریخی دارید یا نه. به نظرم از هر جهت که فکرش را بشود کرد آن موضوع مهم و حتا ضروری ای است. ممنون.
=======
-- QIL ، Feb 1, 2008مهدی خلجی: از توجه شما سپاسگزارم. پخش ده قسمت برنامهی بیهقی پایان بگیرد، بحثی را دربارهی نگرش تاریخی به اسلام و تحقیقاتی که در دو دههی اخیر در این باره شده است، آغاز خواهم کرد