رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۲ مهر ۱۳۸۹
برنامه‌ی رادیویی خاک ویژه‌ی غزل پست‌مدرن و شعرخوانی سید مهدی موسوی

کشتن خود روی مصرع آخر

حسین نوش‌آذر

مجموعه شعر تازه سید مهدی موسوی که همزمان با نمایشگاه کتاب تهران تحت عنوان «پرنده کوچولو، نه پرنده بود، نه کوچولو» توسط انتشارات سخن‌گستر در تهران منتشر شد، نمونه‌ی کاملی از غزل پست مدرن ایران در همنشینی با تصویر است. اشعار سید مهدی موسوی سرشار از لحظه‌های عاطفی، برانگیزاننده و در همان حال بسیار صمیمی است.

Download it Here!

به جرأت می‌توان گفت هر خواننده‌ای که به شعر فارسی علاقمند باشد، می‌تواند با اشعار موسوی ارتباط بگیرد و از لحظه‌های شاعرانه‌ای که در میان سطرهای کتاب او وجود دارد بهره ببرد. با این حال غزل پست مدرن ایران مفهومی است مناقشه‌انگیز و کم نیستند کسانی که این نوع از شعر نوظهور فارسی را رجعت به گذشته و گامی به سوی شعر پیش از مشروطه می‌دانند.

سید مهدی موسوی در گفت‌وگو با دفتر خاک غزل پست‌مدرن را «برادر ناتنی شعر آزاد» می‌خواند. برنامه‌ی رادیویی امروز دفتر «خاک» به شعرخوانی سید مهدی موسوی اختصاص دارد.


مجموعه شعر تازه سید مهدی موسوی تحت عنوان «پرنده کوچولو، نه پرنده بود، نه کوچولو» توسط انتشارات سخن‌گستر در تهران منتشر شد

«قرص ضدحاملگی، چند مورچه» با صدای سید مهدی موسوی را می‌شنویم:

تکلیف شک دقیقاً وقت عبور چه؟
[یک قرص ضدّ حاملگی، چند مورچه]
تکلیف غرق گشتن در حوض نور چه؟
[یک قرص ضدّ حاملگی، چند مورچه]
تکلیف این که خواسته بودم به زور... چه؟
[یک قرص ضدّ حاملگی، چند مورچه]
تکلیف شهر قصّه، آن جای دور چه؟
[یک قرص ضدّ حاملگی، چند مورچه]
تکلیف چشم شیطان، شیطان کور چه؟
[یک قرص ضدّ حاملگی، چند مورچه]
تکلیف انتظار یواش ظهور چه؟
[یک قرص ضدّ حاملگی، چند مورچه]
تکلیف ماهی دل من توی تور چه؟
[یک قرص ضدّ حاملگی، چند مورچه]
تکلیف این شکستن غرق غرور چه؟
[یک قرص ضدّ حاملگی، چند مورچه]
تکلیف غیبت از من، امّا حضور چه؟
[یک قرص ضدّ حاملگی، چند مورچه]
تکلیف اینکه می‌شوی ام جفت و جور چه؟
[یک قرص ضدّ حاملگی، چند مورچه]
تکلیف نهر و سایه و مشروب و حور چه؟
[یک قرص ضدّ حاملگی، چند مورچه]
تکلیف این کتاب نه چندان قطور چه؟
[یک قرص ضدّ حاملگی، چند مورچه]
[یک قرص ضدّ حاملگی، چند مورچه]
[یک قرص ضدّ حاملگی، چند مورچه]

غزلیات سید مهدی موسوی زمزمه‌پذیر و طنزآمیز است و حتی در برخی سطرها استعداد آن را دارد که مانند مثل‌های فارسی، سر زبان‌ها بیفتد. آقای موسوی در گفت‌وگو با «دفتر خاک» از سرخوردگی نسل جوان صحبت می‌کند. او اعتقاد دارد که نسل جوان در ایران خود را از دست‌رفته و تباه‌شده می‌پندارد و فکر می‌کند «نه عشق، نه دین، نه عقل و نه هیچ چیز دیگر او را نجات نخواهد داد.» غزل «خدا» با صدای سید مهدی موسوی را می‌شنویم:

دو جسم نیمه برهنه میان یك پوستر
درست چند قدم/ می‌زند به خود شاعر!
كسی كه دكمه‌ی enter... شروع زندگیِ ...
كسی كه زندانی بود توی كامپیوتر
كه قیـژقیژ خطوطش به مرگ می‌سابد!
میان چیزی كه، زندگی‌ست در ظاهر
كه مست می‌شود از الكل نود درجه!
كه خلسه می‌رود از انحنای بوی اِتِر!!
خدا كسی‌ست شبیه دو دست بیگانه
كه تایپ می‌كند آرام... بعد هم enter
نوشته است پیامی جدید سمت جهان
به سمت اینهمه اجسام ظاهراً كافر!
خدا تویی و تمامی آرزوهایت
خدا زنی‌ست پریشان به هیأت عابر
خدا سكوتِ مردی‌ست روی بعدازظهر
خدا فقط سوراخی‌ست توی اتمسفر
خدا كشیدن سیگار نصفه‌ای‌ست كه مُرد!
صدای گریه‌ی پیراهنی‌ست جِرواجر
خدا منم كه تو را شعر می‌كنم از شب
خدا قیافه‌ی مردی‌ست پشت میز پوكر
خدا شبی بوده، قبلِ هر چه و بعد از...
خدا كسی بوده، بین غائب و حاضر
خدا كسی‌ست كه تصمیم را گرفته به دست
برای کشتنِ خود روی مصرع آخر

اهمیت شعر سید مهدی موسوی در سرایت‌پذیری آن به نسل جوان است. تجربه‌هایی که او در دنیای شعری‌‌اش بیان می‌کند، تجربه‌های خاص و عام است. خاص است چون بسیار شخصی است. عام است، چون می‌تواند عمومیت داشته باشد.


سید مهدی موسوی

در این میان گاهی دیده می‌شود که انسانِ شعر او با صراحت غریبی خودش را تحقیر می‌کند: «شعر می‌گویم گه روی ورق می‌آید/ از همه‌ی زندگیم بوی عرق می‌آید»؛ یا در این بیت که می‌گوید: «مثل یک «ان‌دماغ» می‌مانم که به یک میز کهنه چسبیده/ که به این زندگی بگیر و بچسب، که به این زندگی بگیر و بشاش.»

سید مهدی موسوی اعتقاد دارد که به دلیل عوارض پس از جنگ است که نسل جوان خود را چنین تحقیر می‌کند. موسوی نسل جوان را اینگونه معرفی می‌کند: «نسلی که بعد از جنگ و مدرنیزاسیون ناگهانی، آرمان‌های خویش را از دست داده است، گاهی خشم خود را متوجه دیگران می‌کند و تمام مقدسات را به مبارزه می‌طلبد و می‌گوید «خدا کجاست؟ منم که به هیچ می‌گیرم...» اما بعد از طی این مرحله در انتها خود را مقصر اصلی ماجرا دانسته و «بودن» را نشانه می‌گیرد و در انتها به مرگ فکر می‌کند»

مشروح گفت‌وگو دفتر خاک با سید مهدی موسوی در روزهای در راه، در دو نوبت همراه با شعر بلند «مهدی موسوی بدبختی‌ست» با صدای شاعر منتشر خواهد شد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

ممنونم
از لطف جناب نوش آذر
و دوستانمان در رادیو زمانه

-- سید مهدی موسوی ، Oct 4, 2010 در ساعت 03:55 PM

سید جان
دیدی هنوز هست تریبونهایی که صدات برسه به گوشمان بذار هی فیلتر کنند هی فیلتر کنند ..بذار به همون بگیم که تو اینجایی شاید اینجا رو هم ...

-- زاویه ، Oct 4, 2010 در ساعت 03:55 PM

از الآن منتظر مشروح گفت و گو و شعرهای بیشتر هستیم
ممنون

-- الهام حیدری ، Oct 5, 2010 در ساعت 03:55 PM

سلام خوشحالم بی نهایت خوشحال می دانستم باز راهی پیدا خواهد شد تا مهدی موسوی کلمات را منظم در کنار هم بچیند و شاهکار خلق کند

-- حدیث افشار ، Oct 5, 2010 در ساعت 03:55 PM

مرسی از شما
مشتاقانه منتظر بخش بعد می مانم

-- محسن عاصی ، Oct 5, 2010 در ساعت 03:55 PM

بعد از زمانی دراز سرانجام با یک صدای تازه روبه رو هستیم شعر ساده است شعر سادگی ست شعر یک صدای تازه و ساده و در اوج سادگی ست و از حسین نوش آذر ممنون که شاعر را به ما که در ایران نیستیم آشنا میکند

-- shamim ، Oct 6, 2010 در ساعت 03:55 PM

آقای نوش آذر این مصاحبه آشکارا سفارشی ست من با کارهای شما آشنا هستم و کمی هم با دیدگاهاتان شما را ارجاع می دهم به مقاله ای که خودتان در سایت گویا در خصوص ابتذال نوشته بودید و اتفاقا مثال جالبی هم برای ابتذال ذهنی (هنر و ادبیات ) آورده بودید من نمی دانم مصاحبه شما با مهدی موسوی از سر دوستی ست یا سفارش دوستانش و تلاش مستمرشان برای مطرح کردن مهدی موسوی و ای کاش حتی دغدغه مطرح کردن کارشان - غزل پست مدرن - را داشتند شما به خوبی می دانید تناقض جاری در نوشته های مهدی موسوی که به عنوان شعر و غزل پست
مدرن به خورد خواننده داده می شود خود گواهیست بر ابتذال در ادبیات
_________________________
آقای شبگیر عزیز، از داوری عجولانه شما متأسفم. سفارشی یعنی چی؟ کی به من سفارش کرده که با آقای موسوی مصاحبه کنم؟ در ضمن از کجا معلوم که مصاحبه‌‌های دفتر خاک را من حتماً و الزاماً باید انجام داده باشم و نه همکار دیگری؟ در هر حال هدف ما اطلاع‌رسانی فرهنگی و حمایت از چهره‌های مستقل ادبی است و نه ایجاد خیزش‌های ادبی و فرهنگی. من در زمانه صرفاً به وظیفه‌ام که اطلاع رسانی است عمل می‌کنم. سلیقه‌ی شخص من هیچگونه دخالتی در گزینش‌ها ندارد، هر چند که به شعر آقای موسوی شخصاً علاقه دارم.

-- بهنام شبگیر ، Oct 6, 2010 در ساعت 03:55 PM