رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۶ فروردین ۱۳۸۹

شرکت سهامی ادبیات داستانی و آقای مدیر عامل

حسین نوش‌آذر

چندی است که به پیشنهاد آقای محمود احمدی‌نژاد، وزارت ارشاد بنیادی تأسیس کرده به نام «بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان» با این هدف که استعدادهای ناشناخته در شهرستان‌ها را که از امکانات تهران برخوردار نیستند، کشف و از آنها حمایت کنند.

مدیر عامل این بنیاد شخصی است به نام محمود سالاری. این شخص که خود را نویسنده و منتقد می‌خواند و درباره‌ی تاریخ ادبیات داستانی ایران در دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی سخنرانی می‌کند، تاکنون، تا آنجا که ما تحقیق کردیم کتابی ندارد و مقاله‌ای از او منتشر نشده.

موضوع برنامه‌ی رادیویی این هفته‌ی دفتر «خاک» بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان و تلاش وزارت ارشاد برای احیاء اسلامی‌نویسی و تربیت نویسندگان دولتی در ایران است.

Download it Here!

آقای محمود سالاری در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر اعلام کرد که بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان با استان‌های کشور تفاهم‌نامه منعقد کرده. حاصل این تفاهم‌نامه‌ها ۲۵ عنوان کتاب است که هنوز منتشر نشده‌ و موضوع و نویسندگان آنها هم مشخص نیست. بر اساس این تفاهم‌نامه‌ها قرار است که بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان نویسندگان شهرستانی را آموزش بدهد، از آثار آنها حمایت کند، جشنواره‌هایی و مسابقه‌هایی برگزار کند. او اظهار امیدواری کرد که با این اقدامات در طی چند سال آینده نویسندگانی نوخاسته ظهور کنند و در پایان افزود: باید به نویسنده‌ها گفت که از آنها چه می‌خواهیم و چه نمی‌خواهیم تا آنها هم آثارشان را به آن سمت و سوها ببرند.

از سخنان آقای مدیرعامل ادبیات داستانی چنین برمی‌آید که در واقع حمایت از نویسندگان شهرستانی بهانه‌ای بیش نیست. دولت قصد دارد با رویکردهای سلبی نویسندگانی را که تاکنون نام و نشانی نداشته‌اند بربکشد و آنها را جایگزین نویسندگان صاحب‌نام و اصلاح‌طلب کند. باید نویسنده‌ها بدانند که حاکمیت از آنها چه انتظاری دارد و باید این انتظارات را برآورده کنند.

کتاب «دا» نوشته‌ی سیده زهرا حسینی که یک داستان عامیانه‌ی کاملاً مرگ‌کام است و ادعا می‌کنند که به چاپ صدم رسیده، نمونه‌ای از کتاب‌هایی است که به زودی توسط این بنیاد در پیشخوان کتاب‌فروشی‌های دولتی قرار خواهد گرفت. ظاهراً اسلامی‌نویسی که پیشینه‌ی آن به آغاز فعالیت‌های حوزه‌ی هنرهای اسلامی می‌رسد و تاکنون موفق نشده چهره‌های قابل‌تأملی ارائه دهد، در پوشش بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان احیاء خواهد شد.

اسد سیف، نویسنده و پژوهش‌گر تبعیدی در سال ۱۹۹۹ در کتابی با نام «اسلامی‌نویسی» به پدیده‌ی نویسندگان دولتی پرداخت. این کتاب توسط نشر باران در سوئد منتشر شده.

آقای سیف در مقدمه‌ی این کتاب می‌نویسد:

«اسلامی‌نویسان برای خود تقدسی ویژه قائل‌اند و با نفی دیگر نویسندگان و شیوه‌های نوشتن موجودیت خود را اعلام می‌دارند. بزرگ‌ترین سرمشق نویسندگان وابسته به حکومت قصص قرآن است. مهم این است که چنین توجیه شود که تاریخ بر مشیت الهی استوار است و هیچ کار خدا بی‌حکمت نیست. ادبیات و تاریخ در «اسلامی‌نویسی» هدف مشترکی را دنبال می‌کنند. هدف امر به معروف و نهی از منکر است. اسلامی‌نویسان جهت دستیابی به آرمانی که پیش‌رو دارند، گذشته خویش را نیز آرمانی جلوه می‌دهند. آنها حقیقت طبیعت را در ماوراءالطبیعه می‌جویند. نویسنده و یا شاعر اسلامی‌نویس حق ندارد از منظر مستقل خود به جهان بنگرد و حقیقت را آن‌چنان که خود می‌بیند بازگوید. او خیال را با آرمان و ایدئولوژی خویش در داستان پیوند می‌زند و ناتوانی خود را در توانایی خدا می‌جوید و از شناخت خداست که می‌خواهد به خودشناسی برسد.»

آنچه که آقای سیف درین پژوهش ارزشمند یاد می‌کند، ظاهراً پس از ۳۲سال که از آغاز اسلامی‌نویسی در ایران می‌گذرد کارکرد ایدئولوژیک خود را از دست داده و به بن‌بست رسیده. در واقع امروز بحث بر سر جایگزینی امکانات فرهنگی کشور و پست‌های دولتی است. سهم نویسندگان دولتی در حد ۱۰ درصد حق‌التألیف به ازای هر چاپ در نظر گرفته شده و بیش از آن هم نیست. همایشی که چندی پیش بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان با موضوع ادبیات زنان در ایران با حضور برخی نویسندگان دولتی زن در هتل لاله‌ی تهران برگزار کرد، برخی حقایق پشت‌پرده از این ماجراجویی فرهنگی تازه را آشکار می‌کند.

محمد رضا سرشار، دبیر جایزه‌ی کتاب سال که این روزها همه کاره‌ی ادبیات داستانی ایران است و محسن پرویز، معاون فرهنگی وزیر ارشاد این جلسه را اداره می‌کردند. سرشار در بخشی از سخنانش اعلام کرد که نویسندگان «موجودات» دو جنسی‌اند!، و گفت قبل از انقلاب فقط پنج خانم داستان‌نویس جدی داشتیم و در آن میان روی نام مهشید امیرشاهی قلم کشید و خود را به این نتیجه رساند که تعداد نویسندگان زن نسبت به قبل از انقلاب ۳۴۰۰ درصد رشد داشته.

از میان زنان نویسنده نام‌آشنا که بعد از انقلاب به نویسندگی روی آورده‌اند کسی را به این همایش دعوت نکرده بودند. همچنین این همایش را به جای آن که در شهرستان‌های دورافتاده و محروم برگزار کنند، در تهران برگزار کردند. سرشناس‌ترین چهره‌ای که دعوت کرده بودند خانمی بود به نام منیژه آرمین که در زندگی از معلمی، سفالگری و نقاشی تا نوشتن سه کتاب با نام‌های‌ «کیمیاگران نقش»، «شب و قلندر»، و «کاش گل سرخ نبود» را در کارنامه خود دارد و با همین سه کتاب خود را از مفاخر ملی ایرانیان می‌نامد. خانم آرمین در بخشی از سخنان خود ادعا کرد که برای نوشتن هر کدام از این کتاب‌ها ۵۰ هزار صفحه! کتاب خوانده است.

ظاهراً کل پروژه‌ی اسلامی‌نویسی حکومت در حد پدید آوردن فضاهایی کاذب برای جلوه‌گر شدن چهره‌های جویای نام و برخوردار شدن از ثمرات مادی آن فروکاسته.

اشاعره اعتقاد داشتند که عدالت به معنای نشاندن شی در موضع درست آن است. یعنی اگر برای مثال شما انگشتری را دیدید که برازنده‌ی انگشت شماست، حتی اگر توانایی خریدن آن را نداشته باشید، وقتی عدالت برقرار می‌شود که آن انگشتر به شما تعلق بگیرد. با چنین رویکردهای سلبی با شعار «عدالت» قصد دارند نگین ادبیات داستانی ایران را از انگشتان نویسندگانی مانند صادق هدایت و صادق چوبک و مهشید امیرشاهی و غلامحسین ساعدی به در آورند و آن را در دست کسانی بکنند مانند محمد رضا سرشار و منیژه آرمین. غافل از آن که به زودی از میان همان نویسندگان گمنام شهرستانی چهره‌هایی مستقل با آثاری ماندگار پیدا خواهد شد. آقای مدیرعامل هم ظاهراً در شرکت سهامی ادبیات داستانی کاره‌ای نیست.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

قاعدتاً شرکت سهامی ادبيات داستانی به پيمانکاران بيشمار نيازمند است ، لذا متمنی ست پروژهای مورد نظر را به مناقصه بگذارند تا شايد اينجانب نيز بتوانم در امر توليد و ساخت و ساز محصولات شگرف و نوين آن شرکت محترم سهيم شوم . با احترامات فائقه

-- بدون نام ، Apr 5, 2010 در ساعت 11:52 PM

به هر حال یک چیز روشن است: گزینش چنین مدیرانی که خود "صاحب کتاب" نیستند، از سوی مراجعی که ادعای مقلد بودن داشته و خود را عبید پیامبران صاحب کتاب (و به همان نسبت، نماینده آن پیامبران و به طبع آن مرجع تقلید عامه مردم) می دانند، با آگاهی کامل صورت گرفته و می گیرد.

این مدیران که به قول شما حتی یک مقاله (دست کم به طور ثبت شده در منابع رسمی) هم به نامشان نیست چه رسد به آن که کتاب یا کتب متعدد (و ترجیحاً متعهد) منتشر کرده و مطرح شده باشند، وضعیتشان از دو حالت کلی خارج نیست:

1. صاحب آثار متعدد (و حتی شاید مطرح، دست کم در نوع خود) هستند اما همگی به نام مستعار به چاپ و انتشار رسیده

2. هیچ گونه اثری از خود ندارند اما از قدرت خواندن و تفسیر و بررسی و حتی نقد آثار دیگران، دست کم در حد خدمتگزار به ممیزی یودن، برخوردارند

(و البته گزینه سومی هم شاید باشد که از تلفیق دو گزینه بالا به دست می آید.)


منظور من از این نظر دهی در اینجا این است:


اینگونه افراد را به هیچ وجه نمی توان دست کم گرفت (حتی اگر صلاحیت شغلی که به آنان واگذار شده را مطلقاً نداشته باشند) چرا که از ارباب قدرت و از ایادی نیروهای "مخفی و پشت پرده" هستند که از مراجع و منابع مشخص دستورات خود را مستقیماً دریافت می کنند.


اگر در جریان امر باشید، جمهوری اسلامی، یا دست کم بعضی از عوامل آن، ظاهراً در حدود 15 سال پیش با اجرای طرحی توطئه آمیز سعی داشتند تعداد قابل توجهی از نویسندگان قدیمی و صاحب نام و معتبر ایران را یک جا و در یک اتوبوس که راهی شمال ایران یا جای دیگری بود به یک دره پرتاب کنند و خیال خودشان را "از شر این مزاحمین" راحت کنند.


این که آیا واقعاً این یک توطئه (و صد در صد از
جانب ج ا) بود یا تنها یک اتفاق، به راستی مشخص نشده، اما همانطور که اشاره شد، "ظاهراً" برنامه ای در نظر گرفته شده بود که به دلایل نامعلوم به اجرای کامل و یک باره گذاشته نشد ... (یا طرح در عمل شکست خورد؟)


برای من به عنوان یک ناظر بر این جریانات، تنها یک چیز است که به عنوان پرسش اساسی مطرح می شود: حتی اگر این توطئه ها به راستی طرح ریزی و اجرا می شوند تا مردم از طریق نویسندگان و روشنفکران دگر اندیش به حقایق امور آگاه نشوند، مردم، حتی در پایین ترین و ظاهراً ناآگاه ترین اقشار خود، به هر حال با زندگی روزمره و دست کم فشارهای اقتصادی آن درگیر و روبرو هستند و بالاخره بر علیه ظلمی که بر آنان می رود روزی قیام خواهند کرد و تاریخ بهترین گواه چنین امری است. یا به قول نویسنده این مقاله، بالاخره از میان نسل سفارشی و دولتی نیز افرادی برخواهند خاست که جور دیگری می اندیشند و به طریقی دیگر کار می کنند.


نتیجه کلی به نظر من این است که طراحان و مجریان اصلی سناریوی انقلاب اسلامی (شرکت های نفتی بزرگ، تولیدکنندگان جنگ افزار، دلالان بزرگ بین المللی سلاح و مواد مخدر و سیاستگزاران اسرائیلی و آمریکایی و همراهانشان) با روی کار آوردن چنین افرادی از مقام رهبری گرفته تا سطوح پایین تر دولتی و قدرتی، تنها به یک چیز می اندیشند: به تعویق انداختن قیام بزرگ و نهایی مردم در ایران و همه جا، به ویژه در کشورهای به اصطلاح آزاد و ظاهراً مترقی.

چنان قیامی، در صورت وقوع (که احتمال آن به دلیل ورشکستگی سرمایه داری و دمکراسی نمایشی و تقلبی در آمریکا و اروپای غربی از یک سو، و بی رنگ و آب رو شدن نظام های شبه سوسیالیستی و کمونیستی از سوی دیگر، در بسیاری از جاهای دیگر دنیا بسیار محتمل است) نه تنها به منزله پایان زورمداران کنونی جهان که حتی به منزله پایان نظم جهانی نسبی موجود در سراسر دنیا خواهد بود. چنان تغییر بزرگی، به راستی همانند نوعی آخر زمان خواهد بود که حتی طرفداران نظریه های امام زمانی نیز از اندیشیدن به آن وحشت دارند چه رسد به وقوع آن!


به راستی بن بستی که دیکتاتوری های موجود جهان از هر نوعش با آن درگیر هستند، به نوعی یک بن بست بشری و تاریخی نیز هست ...

-- ادیب ، Apr 6, 2010 در ساعت 11:52 PM

وقتی از مستراخ رفتن، تا عطسه سرقه و آروغ ... اسلامی شود، انتظار ندارید، داستان نویسی اسلامی شود

-- اردوخانی.شوخی و جدی ، Apr 6, 2010 در ساعت 11:52 PM

در سال های اخیر موسساتی مانند نیستان و تکا هم در وزارت ارشاد به وجود آمده که اثار نویسندگان و شاعران را بصورت منتخب چاپ می کنند و معلوم است که نویسندگان مسلمان را مطرح می کنند. بدبختانه عده ای از شاعران (... ) مانند احمد رضا احمدی و مفتون امینی و شمس لنگرودی هم آثارشان را برای چاپ به این موسسات داده اند که منتشر شده واسباب تأسف فراوان است که این شاعران هم به این صورت آب به آسیاب حکومت می ریزند ومنافع مادی را برقناعت ترجیح می دهند. به هرحال در تأئید مقاله این نکته را نوشتم که چنین جریانهایی هم به صورت موازی جریان بالا هست وهدفی جز بی هویت کردن روشنفکران ما ندارند وظاهرا در مواردی مثل موارد بالا موفق هم شده اند

-- احمد ، Apr 6, 2010 در ساعت 11:52 PM

در تایید صحبت احمد باید گفت که شاعران نامبرده جوایز متعددی از وزارت ارشاد دولت احمدی نژاد دریافت کرده ودر مراسم شعر فجر حضوری مستمر داشته اند وبا حضور در برنامه های رادیو وتلویزیونی عملا در راه بی هدف کردن و بقول دوستمان بی هویت سازی روشنفکران ایران گامهای موثری برداشته اند.......................خدا عاقبت ما را با این روشنفکران بخیر کند

-- بدون نام ، Apr 7, 2010 در ساعت 11:52 PM

چرا اين پست را به آقاي فرهاد جعفري نويسنده كافه پيانو و از حاميان چند آتشه آقاي احمدي نژاد در قبل و بعد از انخابات پيشكش نكردند تا قدرداني هم شده باشد؟!

-- بدون نام ، Apr 7, 2010 در ساعت 11:52 PM