رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲ فروردین ۱۳۸۹
آئین نوروز در نزد ایرانیان

نوروز سلطانی و نوروز بزرگ

حسین نوش‌آذر

جشن نوروز از آغاز در سر سال تقویم اوستایی یعنی روز اول فروردین گرفته می‌شد. در دوره‌ی ساسانیان تقویم دیگری که پیش از آن در ایران معمول بود منسوخ شد و تقویم اوستایی را که تقویم مذهبی ایران بود رسمی کردند. در تقویم اوستایی سال را ۳۶۵ روز حساب می‌کردند و چند ساعت اضافه را به حساب نمی‌آوردند. برای همین به تدریج نوروز از اول فروردین به وسط‌های تابستان افتاده بود.

در زمان ملکشاه سلجوقی دانشمندان زمان، از جمله عمر خیام تقویم را اصلاح کردند و نوروز را دوباره در اول فروردین قرار دادند. اخترشناسان ایران به دو نوع نوروز قائل بودند: نوروز سلطانی یا نوروز عامه که روز اول فروردین بود و نوروز خاصه یا نوروز بزرگ که روز ششم فروردین برگزار می‌شد. مراسم درباری در نوروز سلطانی یا نوروز عامه برقرار می‌شد.

موضوع این برنامه خاک، آئین نوروز است.


سکه‌ی صاحبقرانی

مجلس نوروز سلطانی که در زمان فتحعلی‌شاه معمول شد، بسیار باشکوه بود. جواهرات مهم سلطنتی را در حضور شاه روی سفره می‌چیدند و قلیان مرصع و کاسه‌های جواهرنشان پیش روی او می‌گذاشتند. همه‌ی حاضران می‌بایست لباس رسمی بپوشند. آنها که درجات نظامی نداشتند به اصطلاح «شال و کلاه» می‌کردند. شال و کلاه عبارت بود از شال کشمیری گرانبهائی که گراگرد کلاه بلندی به شکل استوانه می‌پیچیدند و جبه یا لباده‌ای که به آن خرقه می‌گفتند می‌پوشیدند. اصطلاح «شال و کلاه» کردن و «خرقه‌بخشی» در این مراسم ریشه دارد.

در دربار فقط سرکردگان لشگری لباس نظام نمی‌پوشیدند و هر کس که خدمتی کرده بود به شاه، درجه نظامی می‌گرفت و امیر تومان و میرپنج و سرهنگ و سرتیپ می‌توانست بشود. آنها هم با لباس نظامی و لقب و منصب‌شان در مجلس نوروز حاضر می‌شدند.

در زمان فتحعلیشاه لباس افسران ایرانی را بر گرته‌ی لباس‌های ارتش ناپلئون طراحی کرده بودند. سپس از نظام روسیه تقلید کردند. در زمان ناصرالدین‌شاه افسران ایرانی لباس قزاق‌های روس را می‌پوشیدند.

مجلس نوروز سلطانی حدوداً دو ساعت طول می‌کشید. ازین مراسم که به آن «صف سلام» هم می‌گفتند دو پرده‌ی نقاشی وجود دارد که یکی در موزه‌ی مردم‌شناسی و دیگری در موزه‌ی ایران باستان به نمایش گذاشته شده.

فتحعلی‌شاه در سال سی‌ام سلطنتش جشن نوروز سلطانی مفصلی برگزار کرد و سکه‌ی جدیدی با عنوان صاحبقران منتشر کرد. مردم به این سکه «یک صاحب قران» می‌گفتند و کم کم در زبان مردم مختصر شد و «قران» گفتند. این که یک ریال را یک قران می‌گفتند از آن زمان است.

در همان زمان فتحعلی‌شاه از روس‌های تزاری شکست سختی خورد. مردم جشن صاحبقران آن سال را به فال بد گرفتند. قائم مقام شاعر و نویسنده‌ی معروف که بعدها وزیر محمد شاه شد، آن موقع این بیت را سرود:

سکه‌ی صاحبقرانی بر شما آمد نکرد
باز آن بیهوده سلطان بن سلطان شما

سکه‌های درخشان

یک هفته پیش از نوروز دکاندارها دکان خود را آذین می‌بستند. به دیوار مغازه‌ها قالی و قالیچه و قلمکار می‌کوبیدند، شب‌ها چراغان می‌کردند و اسفند دود می‌کردند. دکاندارها روی شیرینی و گوشت گوسفند زرورق می‌گذاشتند و کاغذهای رنگارنگ را به شکل‌های زیبا می‌بریدند و روی کالاهاشان جا می‌دادند. سبزی‌فروش‌ها به سفیدی پیازچه رنگ قرمز می‌زدند و تربچه‌های سرخ را با سلیقه به نمایش می‌گذاشتند.


تحویل سال یا نو شدن سال را در هر ساعتی که بود با توپ‌هایی که در میدان توپخانه قرار داشت خبر می‌دادند. سفره‌ی هفت‌سین را پیش از تحویل سال می‌چیدند. پدر و مادر و فرزندان و هر کس که در خانه بود دور سفره‌ی هفت‌سین می‌نشستند. بسیاری از مردم زر یا سکه در دست می‌گرفتند با این امید که هر سال پولدار باشند. باسوادها سوره‌های مخصوصی از قرآن را که مناسب نوروز تشخیص می‌دادند می‌خواندند. توپ‌ها که به صدا درمی‌آمدند، یعنی سال نو شده بود. بعد جوان‌ترها بلند می‌شدند و دست بزرگترها را می‌بوسیدند و عیدی می‌گرفتند.

پول نوروزی می‌بایست حتماً نو باشد. برای همین هر سال برای نوروز سکه‌ی نو می‌زدند. اگر کسی سکه‌ی نو نداشت، سکه‌ی کهنه را با لیف و صابون می‌شست و آن را برق می‌انداخت، با این قصد که درخشندگی سکه‌ی نو را داشته باشد.

نرگس و سنبل

سفره‌ی هفت‌سین مجلل بود. سرکه و سیر و سمنو و سماق و سنجد و سبزه و سیب و انواع تنقلات روی سفره می چیدند. بعضی خانواده‌ها مقید بودند که مرکبات یعنی نارنج و لیمو و پرتقال هم بر سر سفره باشد. در کاسه‌ی بلور آب زلال می‌ریختند و چند ماهی سرخ بخت‌برگشته هم در آن شنا می‌کردند. یک ماهی دودی هم در سینی بزرگی کنار سفره بود.

در تقویم ترکی دوره‌های دوازده ساله هست و هر سال به نام یک حیوان خوانده می‌شود. در ایران علاوه بر تقویم قمری اسلامی و تقویم شمسی، تقویم ترکی هم معمول بود. در تقویم ترکی سیچاق ئیل (سال موش)، اود ئیل (سال گاو)، بارسی ئیل (سال پلنگ)، توشقان ئیل (سال خرگوش) و ... نامیده شده است. سال‌هایی را که به نام جانواران مفید بود به فال نیک می‌گرفتند و سال‌هایی را که به نام حیوانات مضر بود با بدبینی تلقی می‌کردند.
اگر تحویل سال در شب بود، تا صبح بر سر سفره‌ی هفت‌سین بیدار می‌نشستند. یک هفته پیش از نوروز گندم، جو یا عدس را در آب سبز می‌کردند و وقتی جوانه می‌زد در ظرف می‌گذاشتند و روز سیزدهم فروردین به دور می‌انداختند. بعضی‌ها هم تخم شاهی یا تره‌تیزک را روی پارچه‌ای که روی کوزه می‌کشاندند سبز می‌کردند. نرگس و سنبل دو گل مخصوص ایران است. در هر خانه‌ای در ایام نوروز این دو گل می‌بایست باشد.

چادر قلندری

درویش‌ها یک سینی که در آن نقل یا تنقل یا سبزی می‌گذاشتند دست می‌گرفتند و پیش مردم می‌بردند و پول می‌گرفتند. در زمان کودکی من، درویش‌ها دیگر باقی نمانده بودند. دوره‌گردها اسفند دود می‌کردند و پول می‌گرفتند.

دسته‌ای از درویش‌ها هم بودند که دو سه روز ماده به نوروز در خانه‌ی اعیان می‌رفتند و چادر قلندری می‌زدند. آنها بوق و کشکول و منتشای خود را آنجا می‌آویختند و تا صاحب‌خانه پول نمی‌داد، از آنجا نمی‌رفتند. ماندن درویش جلو در خانه‌ی مرد اعیان باعث سرشکستگی صاحب خانه بود و به نوعی اعلان این خبر به شمار می‌آمد که صاحب خانه بخیل و لئیم است و از نیکوکاری و خیرات بویی نبرده.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

آیا قبول ندارید شروع به کاشتن سبزه پیش از نوروز با کندن خار و بوته از بیابانها در چهارشنبه سوری ارتباط نزدیک و مستقیم دارد؟

با تکیه بر فرهنگ کشاورزی در آن دوران و با زدودن بیابان از خار و بوته به بهانه آتش زدن و بزرگداشت نور و گرما و رسیدن بهار در آخرین سه شنبه سال، مردم و به خصوص جوان تر ها و بچه ها را از خواب زمستانی نسبتاً طولانی بیرون آورده و به صحرا کشانده، زمین را آماده کشت می کردند. سپس با سبز کردن گندم یا جو یا هر گیاه مصرفی دیگر در داخل هر خانه به بهانه سبزه سفره هفت سین، جوانه ها، یا به واقع نشاء های آنها را در روز سیزده به در (که حتماً باید از خانه بیرون رفت و سبزه را نیز با خود برد) به صحرا برده و می کاشتند.

احتمالاً این کار در سطح وسیع تری در قدیم برگزار می شده و با این کار رسماً زمین های بایر را آباد می کرده اند. منتهی بعدها و با پیشرفت شهرنشینی و جدا شدن اقشاری از مردم و پیشه شان از کشاورزان، این کار فقط به عنوان یک سنت انجام شده و به همین دلیل هم سبزه را در روز سیزده یا دور می ریزند یا به نهر آب می سپارند که به نوبه خود ممکن است آن را به جاهای خشک تر رسانده و تا حدی به رشد سبزه در آن نواحی کمک کند.

اگر به نحو درستی با آن برخورد شده و ماهی های قرمز نوروزی خود ناقل بیماری نباشند، می توان آنها را نیز در روز سیزدهم به نهر آب سپرد تا اگر نهر به برکه ای و دریاچه ای می ریزد، ماهی ها در آنجا رشد و تکثیر یابند. یادمان نرود در گذشته مردم به جوی و نهر آب تمیز و صحرای بایر اما قابل کشت نزدیک تر بودند و مجبور نبودند ساعت ها در اتومبیل های آلوده کننده محیط زیست برانند تا به چنان محل هایی برسند.

-- ایرانی تبعیدی ، Mar 22, 2010 در ساعت 03:32 PM

خانوم یا آقا «ایرانی تبعیدی»: خیلی نیکو فکر کردید. اما چرا نیت و گره زدن سبزه را در روز سیزدهم فراموش کردید؟

-- بدون نام ، Mar 23, 2010 در ساعت 03:32 PM

ظاهراً اطلاعات درمورد تقویم اشتباه می باشد.
در ارتباط موضوع محاجرت تعدادی از ایرانیان به هند این تغییر و سهل انگاری در محاسبه زمان اضافه بر 365 روز سال در تقویم به طور دیگری شرح داده شد.

-- سهراب ، Mar 23, 2010 در ساعت 03:32 PM

تعبیر اصطلاح "خرقه بخشی" که در این مقاله به آن اشاره شده کاملا اشتباه است. خرقه بخشی یکی‌ از مراسم درویشان است که ریشه چند صد ساله دارد و ارتباطی‌ به مراسم نوروزی در زمان قاجار ندارد.

-- رهگذر ، Mar 23, 2010 در ساعت 03:32 PM

به آقا یا خانم بدون نام، درست می فرمایید، سنتهای بسیاری در ایران و به مناسبت های مختلف منجمله نوروز انجام می شوند مانند همین گره زدن سبزه در روز سیزدهم ماه فروردین و دختران و پسران جوان را به خانه بخت و تشکیل زندگی و خانواده فرستادن و ...


اگر من به موضوع ماهی اشاره کردم به خاطر آن بود که در سال های اخیر و به هنگام نوروز و به ویژه در میان ایرانیان خارج از کشور در مورد بیمار بودن (یا در واقع بیمار شدن) این ماهی های بی گناه و بعد هم مردن آنان در ظرف تنگ مربوطه (گاهی حتی تا پیش از مراسم سیزده به در و حتی گاهی در حال آوردن این موجود بیچاره از فروشگاه به خانه!) حرفهایی زده می شود که اتفاقاً درست هم هست. (البته با اندکی رسیدگی و نگهداری درست می توان این ماهیان را تا چندین سال در همان ظرف یا در حوض خانه نگه داشت و یا همانطور که اشاره کردم، می شود این ماهی هار نیز همراه با سبزه نوروزی در روز سیزده به در به آب جوی بار در دامن کوه و طبیعت سپرد ...)

بعضی حتی معتقدند که این رسم، یعنی گذاشتن ماهی قرمز در ظرفی بر سر سفره هفت سین اصالتاً یک سنت ایرانی نبوده و احتمالاً وارداتی است و به همین دلیل می شود به راحتی از خیر آن گذشت تا مرتکب جنایتی ظاهراً کوچک اما همچنان هولناک نسبت به ماهی های بی پناه نشده باشیم. این ممکن است حرف درستی باشد اما اگر بخواهیم موضوع "واردات و صادرات فرهنگ و سنت" را بیشتر موشکافی کنیم، آنگاه خواهیم دید بسیاری از کارهایی که ما ایرانیان به عنوان "سنت ایرانی" انجام می دهیم سال ها یا هزاران سال پیش از این از جاهای دیگر بر ما وارد شده همانطور که بسیاری از سنتهایی که مردمان جاهای دیگر انجام می دهند، چه بسا از ما به آنها وارد (یا صادر و حتی تحمیل؟) شده ... (به عنوان مثال، بعضی از پژوهشگران بر این باور هستند و مدارک تاریخی هم برای اثبات آن ارائه می دهند که تا پیش از ورود مذهب اسلام به ایران و تحمیل شدن بعضی از سنن بیگانه و اعمال شدن ممنوعیت هایی بر ایرانیان، سفره هفت سین به راستی سفره هفت "شین" بوده: شیر و شیرینی و شمشیر و شراب و شربت و چه و چه از اقلامی بوده که بر سر این سفره گذاشته می شده نه آنچه ما امروزه انجام می دهیم! (البته این که شراب خود از کلمات زبان عربی است بماند ... این هم که زبان عربی بسیاری از لغاتش از واژگان پارسی و ایرانی و هندی و یونانی و غیره به عاریت گرفته شده هم که به جای خود ...)

به هر صورت، امروزه مدت ها است که ماهی قرمز در تنگ، یا در واقع یک آکواریوم کوچک خانگی، در بیشتر فرهنگ های سراسر دنیا متداول است. ریشه آن ممکن است به ژاپن و چین (ماهی کوای / Koi fish) باز گردد اما این "سنت" یا سرگرمی خانگی یا هر چیز که اسمش هست، اینک آنقدر جهانی شده که دیگر تعلق به ملت و فرهنگ ویژه ای ندارد همچون حالت نمادین درخت سرو، که نه تنها برای ایرانیان (آریائیان) که برای بسیاری از فرهنگ های دیگر دنیا منجمله فرهنگ های شرق دور نیز اهمیت دارد. (یکی دیگر از نمادهای درختی ما ایرانیان که کمتر کسی به آن توجه می کند، درخت بلوط است. جنگل های نه چندان انبوه اما گسترده این درخت باشکوه و پر وقار که به راستی اولین تصویری از درخت است که در ذهن بیشتر انسان ها با شنیدن واژه درخت پدیدار می شود، در مناطقی از ایران مانند استان پارس پیشینه هزار ساله یا حتی بیشتر دارند و میوه درختان بلوط کهنسال و زیبای آن منطقه حتی منبعی غذایی برای بعضی از اقوام چادرنشین منطقه نیز هست. اما متاسفانه به دلیل بی توجهی به محیط زیست در ایران و به ویژه در آن مناطق، با شرمساری می بینیم که این جنگل های مفید با آن شکل جادویی و افسانه ای و منظره رویایی و چشمگیری که دارند در حال از بین رفتن هستند!)

جضور ماهی هایی خاص همچون ماهی قرمز در برکه های آب و دریاچه های بسته آب شیرین، اگر به اندازه کافی باشد (تا خود باعث آلودگی به دلیل تراکم جمعیت نشود) نه تنها برای محیط زیست ضرر ندارد که بنا بر نظر بعضی از دانشمندان، به کار تصفیه آب و رفع بعضی از آلودگی های دیگر کمک نیز می کند.


از سوی دیگر، با پرورش ماهی قزل آلا و انواعی دیگر از ماهی در همین بسترهای آب شیرین، حتی در سدهای ساخت دست بشر برای انبار کردن آب شیرین آشامیدنی از چشمه ها و سیلاب های فصلی، حضور این ماهیان هم به تصفیه و بهبود کیفی آب کمک می کند و هم به عنوان ماده غذایی بسیار مفید و لذیذ کاربرد دارد. این کاری است که هم اینک در خود سد های ایران یا بعضی از رودخانه ها و دریاچه های طبیعی سال ها است که از سوی ادارات منابع طبیعی و حفاظت محیط زیست کشور انجام می شود هر چند ممکن است کامل و به درستی اجرا نشود.

جالب است بدانیم که این کار نیز از سنت های بسیار قدیمی اغلب ملل منجمله ما ایرانیان است که اگر در یک بستر آبی مناسب ماهی موجود نبوده یا کم بوده، اهالی معمولاً خودشان ماهی را از جای دیگر آورده و در آن آب رها می کردند. اصولاً کشور ما یک کشور با فرهنگ دریایی خیلی گسترده نیست و بیشتر مناطق ایران حتی دچار کم آبی (اما نه بی آبی مطلق!) نیز هستند اما از سوی دیگر با فرهنگ آب و دریا و ماهی و چه و چه نیز کاملاً بیگانه نیستیم. در حقیقت، به دلیل همان دور بودن نسبی بیشتر نقاط ایران از دریاهای بزرگ و اقیانوس و مسئله کم آبی نسبتاً شدید در خیلی از جاهای ایران، ملت ما خود یکی از بنیان گزاران اصلی فرهنگ سد سازی و قنات کندن و حتی ایجاد دریاچه و برکه مصنوعی در سطح و ارزش جهانی است و همه می دانیم که "تقدس آب" در فرهنگ ما ریشه ای بسیار ژرف و باستانی دارد.

از سوی دیگر، همانطور که همگی می دانیم، مشکل ایران حتی کم آبی هم نیست بلکه عدم استفاده درست و به جا از منابع آبی خود و موضوع "مهار آب" است که با سدسازی و فرستادن آب از نواحی پر آب تر به مناطق کم آب تر از طریق کانال سازی می توان بیشتر نقاط خشگ یا نیمه خشک ایران را حتی به جنگل نیز تبدیل کرد. حتی در اروپای پر آب و بارانی (که نام قاره اش از همان واژه "آو" یا "آب" خودمان آمده) نیز همچنان با مهار آب از طریق سدسازی و کانال زدن و حتی چاه کندن است که توانسته اند تقریباً تمام نقاط آن را به دست خود انسان سرسبز و جنگلی کنند.

به هر حال، نوروز سنتی است در جهت "سازندگی" و گسترش کشاورزی و آبادانی و سر سبزی تا هر چیز دیگر هر چند که امروزه شاید بسیاری از ما به آن توجه چندانی نکرده و چه بسا در مواردی برخوردی ویرانگرانه نیز با آن داشته باشیم.

دوست گرامی با نام رهگذر نیز به موضوع جالبی اشاره کرده اند اما گرایش به درویشی و سنت های آنان در دوران قاجار و در دربار آن سلسله از اهمیت خاصی برخوردار بوده. بیشتر شاهان قاجار خود را پیرو فرقه های درویشی می دانسته اند.

-- ایرانی تبعیدی ، Mar 23, 2010 در ساعت 03:32 PM