تاریخ انتشار: ۱۱ دی ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
درسی از تاریخ معاصر کردستان عراق

نبش قبر، دستاویز قتل یک نسل

عرفان قانعی فرد

گاه در تاریخ معاصر صحنه‏هایی هست که تکرارش در سال‌های پس از آن، انسان را به تفکر وا می‏دارد. گاه تشابه تکرار موجب می‏شود تا بگویند تاریخ برای احمق‏ها، دوبار تکرار می‏گردد، به این معنی که از تجربه نخست، درسی نیاموخته است.

در میان کردهای عراق و تاریخ معاصر آن سرزمین صحنه‏ای رخ داد که آثار خونین آن به داخل آب و خاک و سرزمین ما کشیده شده و انگار ذوب در قدرت موجب روایت آن حادثه تلخ شد.

در ۱۹۷۵ قرارداد الجزایر میان عراق و ایران بسته شد. ساواک ایران که قصد داشت از کارت کردها در عراق استفاده کند، به حملات پراکنده نظامی آنان به رهبری عشیره‏ای خودشیفته کمک مالی و نظامی می‏رساند.

سرانجام پس از ۱۹۷۵، آن رهبر که به خاطر اغراق و عدم بیان واقعیت به مردمان ساده‌دل دیارش – که آن‌را جنبش ملی و رستاخیز ملت و خود را رهبر قیام نامیده بود – و نیز عدم باور به اتکا خود، به کرج رفت و گفت: «کار خدا بود، میل خدا بود، کار من تمام شد.»

البته نمی‏خواست دل شاه را اندکی مکدر کند. هزاران نفر در ایران و اردوگاه‏های داخل سرگردان شدند و یأس و ناامیدی زیادی در نسل جوان آن دوران حکمفرما شد. کردهای ایران که ضد استبداد و بنیان شاه مانند اکثر انقلابیون ایران، دست به اسلحه برده بودند، در مرزهای کردستان ایران و عراق فعالیت داشتند. یکی پس از دیگری به دست نیروهای آن رهبر خودخوانده، ترور می‏شدند تا شاید باز هم دل شاه و ساواک اندکی مکدر نشود.


عرفان قانعی فرد، محقق تاریخ معاصر

شریف‏زاده، مُعینی، شوان و... به دست هم‌زبان خود کشته شدند و جنازه‏های‌شان به ساواک تحویل داده شد. اما مردم شریف و نجیف و هوشمند، لب فرو بستند و از میهمانان ناخوانده چند هزار نفری هم‌زبان خود، پذیرایی کردند.

تا این‌که انقلاب شده و رستاخیز مردمی ملت ایران پیروز شد، کاخ منحوس استبداد شاهنشاهی فرو ریخت و مردم کردستان هم آرزو داشتند لحظه‏ای طعم آزادی و استقلال را تجربه کنند.

اما در ۱/۳/۷۹ از رادیو اعلام کردند که آن رهبر افسانه‏ای به‌دلیل سرطان در واشنگتن درگذشت. کریم سنجابی تلاش کرد و جنازه به ایران آمد و در شنو داخل خاک ایران، دفن شد. قدرت‌طلبان و انحصارگرایان و تندروها گروهی را تحریک کردند تا به جنازه آن مُرده – که در میان عوام خواه ناخواه به عنوان رهبر شناخته شده بود و از او بت مقدس ساخته بودند – تیراندازی کنند.

حتی آن‌چنان غرق احساسات و اوهام بودند که گفتند باید جنازه را می‏سوزاندیم که ماجرا با هوشمندی شادروان مهندس بازرگان و سرهنگ صیاد شیرازی ختم به خیر شد و بهانه به‌دست قدرت‌طلبان اجیر بیگانه داده نشد.

درست یا غلط، آن افسانه رو به افول، و صحنه قدرت به رقیب سپرده شده بود. رقیب تازه‌نفس در عرصه سیاسی حزب تشکیل داده بود و در میان جوانان چشم به انتظار تغییر، امیدی نو افکنده بود.

اما قدرت‌طلبان به‌دنبال بهانه‏ای بودند تا آن حس سرکوب شود و رقیب به هر وسیله‏ای حتی نامشروع حذف شده و آتش جنگ شعله‏ور شود. چون راز بقای خودکامگان تاریخ در جنجال و غوغا است. بازماندگان قدرت‌طلب پیرامون افسانه‏ای باید به انقلاب و امام و مردمان می‏گفتند که دوست وفاداریم.

برای جلب نظر حامیان سنتی و مردمان ساده و خوش‌قلب به رهبر تازه وفات‌یافته که آرزوی مبارزه علیه کاخ استبداد صدام حسین را در سر می‏پروراندند، باید توطئه‏ای مشکوک ساخته و پرداخته می‏شد.


تاریخ ایران و عراق به‌واسطه این صحنه‏‌ها در هم تنیده است

جنازه را نبش قبر کردند و به گوشه‏ای دیگر بردند و آن‌گاه قبر را منفجر کردند! و کسی نپرسید اگر قصد بر انفجار بود که قبر را با جنازه منفجر می‏کردند؛ نه این‌که جنازه صحیح و سالم بماند. آن کار زشت و ناپسند و غیرعقلانی را به نشانه بی‏وفایی به رهبر وفات‌یافته را در بوق و کرنا کردند.

بهانه‏ای به ست انحصارگرایان داده بود که ادامه حیات سیاسی خود را در مخاطره دیده بودند. نسل جوان به سوی رقیب سوق یافته بود. آن مسأله طبعاً برای عشیره هوادار آن رهبر قابل قبول نبود. هر چه کردهای ایران گفتند کار آنان نبود و بر آرمان رهبران تاریخ خود که مبارزه علیه استبداد بوده و آزادی طلب بوده‏اند، وفادار مانده، به گوش کسی نرفت.

انقلاب پیروز شده بود و دیگر سلطه استبداد تیره ساواک از موطن کردها رخت بربسته و آن‌ها هم ‌آهنگ وفای خود را مانند مرمان ایران زمین می‏نواختند.

در بوق و کرنا زده و حساسیت ایجاد کردند تا صدای گلوله شنیده شود. ریش‌سپیدان نزد فتنه‏انگیز رفتند که از خر ابلیس پیاده شود و مصالحه‏ای باشد، اما تازه در شیپور جنگ دمیده بود.

البته او دوباره زنده شدن و گرفتن افسار و مهار اوضاع را در جنگ می‏دید، و آن‌گاه بود که به بهانه دفاع از وفای دوستی خود، با خون هزاران نفر بی‏گناه به زمین ریخته شد. جنگی که بهانه بود. فقط هوس یک بازمانده از اقبال مردم بود.

هتک حرمت به قبر را آن مردمان نکرده بودند، چند نسل آن دروغ‏های افسانه‏ای را باور کردند اما با شرافت، کسی دم نزد و صبوری کرد. عکس رهبران را پشت سر آویزان کردند، اما به آرمان و باورشان حرمت نهادند و کسی را یارای دروغ گفتن و اهانت نبود. اما قدرت‌داران به آن بهانه و دستاویز و دهل نواختن نیاز داشتند.

از آن روز سی و اندی سال گذشت و باز هم آن راز را یک نسل در سینه دفن کرد، اما نسل نو نمی‏پذیرد. تاریخ ایران و عراق به‌واسطه این صحنه‏ها در هم تنیده است. اما راز تاریخ پنهان نمی‏ماند و باید درس آموخت، گرچه هنوز هم آن قدرت‌داران از بازخوانی تاریخ، وحشت دارند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

I think you should name the names.You may be right or not,I don't know.But you must not censor yourself.

Then someone who is noy agree with you,can argue & challenge your idea...This way we can have a discourse & learn sth.

-- saied ، Jan 1, 2010

ما که نفهمیدیم این مطلب در رابطه با چه کسی نوشته شده بود؟؟ اگر شما متوجه شدید به ماهم بگویید

-- ali ، Jan 2, 2010

آقا من هم با علی موافقم - فکر کنم یک کمی بیش از حد خلاقانه نوشته شده اگه ممکنه ساده اش کنید ما هم بفهمیم. خداوکیلی من که نفهمیدم موضوع از چه قراره.

-- binam ، Jan 2, 2010

نویسنده گرامی، اگر این مطلب را به قصد اطلاع رسانی منتشر کرده اید باید به اطلاع برسانم که بدون ذکر نامها این نوشته کاملا گنگ است و همانطور که نوشتند اصلا معلوم نیست شما درباره چه توضیح دادید. توجه شما را به اصول اولیه گزارش نویسی و تاریخ نویسی جلب می کنم

-- شبیر ، Jan 2, 2010

عرفان عزیزم، همیشه فکر می کردم که چرا ملا مصطفی بارزانی نگذاشت که قاضی محمد بزرگ موفق شود و چرا ادریس بارزانی نمی گذاشت که شادروان دکتر قاسلمو قوام یابد

خدا ترا حفظ کند و زبان آتشین و قلم زیبایت را و امیدوارم که به راه استادان بزرگ کرد - محمد قاضی و ابراهیم یونسی و درویشیان - بروی و سالهای سال بنویسی

قربانت -
لندن

-- جمشیدی ، Jan 2, 2010

با سلام اول اينكه چرا شما نقشه كردستان را با تجزيه طلبي نشان داده ايد دوم اينكه موضع اين بحث در باره ي كرد هاي ايران بود ويا عراق و يا ........... سوم اينكه نويسنده موافق جمهوري اسلامي است يا مخالف

-- جمال ، Jan 3, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)



موضوعات