خانه > رادیو ژیار > برنامه ها > پناهندگان ایرانی در عراق و مشکلات آنان | |||
پناهندگان ایرانی در عراق و مشکلات آنانمحمدرضا اسکندریآرش دکلان، متولد سال ۱۳۵۸ است. او که مشغول تدریس فیزیک، ریاضی و آزمایشگاه فیزیک در مدارس و دانشکدههای مختلف بود، به دلیل تهدیدهای وزارت اطلاعات علیه همسرش، به اتفاق او به کردستان عراق رفتند. او اکنون در یک انجیاو با نام «تولرانسی اینترنشنال» به عنوان محقق و مسئول صفحات فارسی و انگلیسی وبسایت این انجیاو کار میکند. با او پیرامون مشکلات پناهندگان و روند پناهندگی در عراق گفت و گو کردهام. اگر ممکن است کمی درباره خودتان برایمان بگویید؟ آرش دکلان هستم، در فروردین سال ۱۳۵۸ در قزوین، اما در یک خانواده شمالی به دنیا آمدم. نصف عمر کنونیام را در شمال زندگی کردهام. در سال ۱۳۷۶ در رشته ریاضی و فیزیک دیپلم گرفتم و در همان سال در رشته فیزیک دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شده و دانشجو شدم. دوره لیسانس من به دلایلی چند پرفراز و نشیب طی شد و در معرض اخراج از دانشگاه بودم که در آزمون کارشناسی ارشد سال ۸۲ با رتبه دو در رشته فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شدم. دو سال دوره دانشجویی در دانشگاه شریف و یک سال و اندی هم بعد از آن در مدارس و دانشکدههای مختلف به تدریس فیزیک، ریاضی و آزمایشگاه فیزیک مشغول بودم که به دلیل تهدیدهای وزارت اطلاعات علیه همسرم، با این پیشزمینه ذهنی که چه اتفاقاتی برای سایر زنان در زندانها و سلولهای وزارت اطلاعات ایران افتاده است، به اتفاق همسرم به کردستان عراق آمدیم. هنگام بازگشت، به جرم مشارکت در فراری دادن یک مجرم دستگیر شدم. اما بعد از حدود یک ماه با قرار وثیقه از زندان آزاد شده و به کردستان عراق آمدم و از سال ۲۰۰۷ تاکنون در اربیل یا همان هولیر زندگی میکنیم. در یک انجیاو با نام «تولرانسی اینترنشنال» به عنوان محقق و مسئول صفحات فارسی و انگلیسی وبسایت این انجیاو کار میکنم. چند کار تحقیقی در دست انجام دارم که یکی از آنها بررسی ساختار آموزشی در کردستان عراق است که امیدوارم بعد از نوروز جاری منتشر شود. کار دیگرم یک کتاب به زبان انگلیسی است که زیر نظر یکی از اساتید آمریکایی دانشگاه کردستان مشغول نوشتن آن هستم. موضوع آن بررسی فلسفی مفهوم «تسامح» است. یک کار هم به زبان فارسی دارم که تقریباً یک سوم آن تمام شده. موضوع این کتاب سکولاریسم اما با یک نگاه جدید است. در واقع مشغول بررسی نقش تکنولوژی بر مفهوم «انسان» هستم. افتخار دارم که عضو انجمن قلم کردستان ایران بوده و کار دیگرم که مصاحبه با اساتید برجسته در زمینههای مختلف فلسفی در سطح جهان است، به صورت اختصاصی برای وبسایت انجمن قلم کردستان ایران انجام میگیرد. همه افراد قول مساعدی دادهاند، اما نمیدانم که به وعده خود وفا خواهند کرد یا نه. اگر به این وعده وفا کنند این کار که به زبان انگلیسی انجام میشود، علاوه بر اینکه روی وبسایت انجمن قلم به هر سه زبان انگلیسی، فارسی و کردی قرار میگیرد، بعد از حدود یک سال در یک مجموعه و به عنوان اثری از انجمن قلم کردستان ایران آماده چاپ خواهد بود. در این مورد هیچ قولی نمیتوانم بدهم چون به دیگران بستگی دارد. آیا آماری از تعداد پناهندگان ایرانی در عراق وجود دارد؟ آمار دقیقی در این باره موجود نیست. تنها خبر موثقی که در این باره توانسته¬ام بیابم گزارشی است که ایسنا در روز چهارشنبه یازدهم دیماه مصادف با ۳۱ سپتامبر سال ۲۰۰۸، در سایت خود منتشر کرده است. به گزارشی از یک مقام مسئول که اسمش در این سایت فاش نشده است حدود بیست هزار پناهنده ایرانی در عراق وجود دارد. در سایتهای مربوط به سازمانهای حقوق بشری نظیر سایت UNHCR و عفو بینالملل (Amnesty International) یا سایت سازمان جهانی صلیب سرخ بیشتر اخبار به وضعیت پناهندگانی که در کمپهایی مانند کمپ کاوه یا الطاش زندگی میکنند، اختصاص دارد.
پناهندگان ایرانی در عراق از کدام قسمت ایران آمدهاند؟ عمده پناهندگان ایرانی در عراق کرد هستند و از قسمتهای مختلفی از کردستان ایران، ترکیه و نیز کردهای سوریه هستند. اما در اینجا گاهاً با پناهندگان ترک و فارس هم برخورد کردهام. خودم یکی از پناهجویان غیر کرد هستم. پناهندگان در کدام قسمت از عراق نگهداری و از طرف چه کسانی مورد حمایت انسانی قرار میگیرند؟ این سوال اندکی پیچیده است. چون از محتوای این سوال به خواننده القا میشود که احتمالاً همه پناهندگان در عراق در جایی نگهداری میشوند. اما چنین نیست. افراد بسیاری هستند که پناهنده هستند، اما در جایی نگهداری نمیشوند. آنها اینجا مشغول کار و زندگی هستند. اما عمدتاً دو کمپ معروف وجود دارد. یکی کمپ الطاش در نزدیکی شهر رمادی در ۱۱۰ کیلومتری غرب بغداد و دیگری کمپ کاوه است که در نزدیکی اربیل قرار دارد. اما درباره اینکه اینها از طرف چه کسانی مورد حمایت انسانی قرار میگیرند باید بگویم که وضعیت بسیار پیچیده است. از نظر حمایت خبری، سایتهای حقوق بشری مختلف دایماً درباره وضعیت آنها گزارش میدهند. اما همه این را میدانیم که حمایت خبری تنها چیزی نیست که پناهنده به آن نیاز دارد. حمایتایی نظیر آموزش، بهداشت، خوراک، مسکن و غیره هم نیاز است. حال ببینیم که این کمکها چگونه به این پناهندگان میرسد. این کمکها را در عراق عمداتاً UNHCR انجام میدهد. یو.ان (UN) سالانه از کشورها کمک مالی میگیرد. کشورهایی که از عهده کمک مالی برنمیآیند از طریق ارسال کالاهای مورد نیاز به یو.ان کمک میکنند. این کشورها چه کشورهایی هستند؟ عمدتاً همان کشورهایی که مولد پناهندگان هم هستند. به این طریق میبینیم که در جهانی زندگی میکنیم که سیاستمداران با پرداختن مقداری پول یا کالا مخالفان خود را از کشور خود بیرون میکنند. بگذریم از بسیاری از کشورها که این کمکها را هم نمیکنند. این نتیجه منطقی فرآیندی است که عملاً دارد رخ میدهد. پولت را بده و مردم را بیرون کن: این است آموزه جهانی که در آن زندگی میکنیم. واقعاً مسخره است، نه!؟ وضع پناهندگان از لحاظ امنیت، بهداشت و معیشتی چگونه است؟ در این مورد هم باید بگویم بدترین وضعیت را پناهندگانی دارند که تنها چشم به یو.ان دوخته و در کمپ زندگی میکنند. همسرم، خانم نارین محمدی، حدود دو سال پیش برای تهیه گزارش به کمپ کاوه رفته بود. گزارش وی که متأسفانه اکنون در دستم نیست در یکی از روزنامه¬های کرد زبان اینجا چاپ شده و زیر نظر وزارت «ورزش و جوانان» در حکومت اقلیم کردستان تهیه شده است، حاوی اخبار خوبی در مورد پناهندگان این کمپ نبود. گزارشهایی که راجع به وضعیت پناهندگان در سایر کمپها نظیر الطاش و نیز کمپهای مختلفی در سایر کشورهایی نظیر ترکیه منتشر میشود، نیز وضعیت پناهندگان را در معرض خطر گزارش میکنند. اما مهمترین نکتهای که میخواهم به آن توجه دهم این است که کمپ کاوه و کمپ الطاش حدود یک نسل است که حاوی پناهنده هستند. یعنی افرادی در این کمپ هستند که پناهنده زاده شدهاند. این افراد از وضعیت آموزشی خوبی برخوردار نیستند. این افراد به راحتی میتوانند به دام تروریستها بیفتند. بعد ما این افراد را در گوانتانمو زندانی میکنیم. دنیای جالبی است. اول افراد را حمایت نمیکنیم. بعد آنها را به جرم اینکه از روی نادانی به دام عدهای افتادهاند زندانی و شکنجه و اعدام میکنیم. آموزش این پناهندگان آنقدر مهم است که بدون هیچ اغراقی باید بگویم حتی از غذا و وضعیت امنیتی آنان مهمتر است. این هم در جهانی است که سردمداران آن شعار جنگ با تروریسم سر میدهند. من معتقد به تئوری توطئه نیستم. لذا نمیگویم که این سردمداران به دست خود و عامدانه و دانسته تروریسم را پرورش میدهند. اما نتیجه عملی جنگ با تروریسم و بیتوجهی به آموزش افراد بیگناهی که پناهنده زاده میشوند، تقویت بنیانهای تروریسم است. شما نمیتوانید در جنگ با تروریسم از همان ابزارهای تروریسم استفاده کنید. چرا که در این صورت حداکثر کاری که انجام میدهید این است که نوعی از ترور را با نوعی دیگر جایگزین میکنید، و دستهای تروریست را جای دستهای دیگر مینشانید. باید در کلاسهای آموزشی به جنگ تروریسم رفت. آن هم نه در کلاسهای آموزشی جاهای امنی مثل اروپا و آمریکا، بلکه در کلاسهای آموزشی خود کشورهای مولد تروریسم. این مسألهای است که همگی از آن غفلت میورزند. روال درخواست و مصاحبه و انتقال به کشور امن توسط یو ان چگونه است؟ یک اصل اساسی در یو.ان وجود دارد که همه کسانی که به آن مراجعه میکنند به خوبی آن را درمییابند. یک قانون نانوشته که به آن اعتراف هم نمیشود. و آن اصل این است: هرکسی را که مراجعه میکند رد کن. اول ناامید کن. این را باید همه کسانی که به یو.ان مراجعه میکنند بدانند. در یو.ان اصلاً با شما آنطوری که انتظار دارید برخورد نمیشود. اول به شما میگویند ما وظیفه نداریم شما را به کشور دیگری بفرستیم. لذا بخشی از روند کار بستگی دارد به پشتکار خود شخص پناهجو و پیگری مداوم روند پروندهاش. اما این امر به این معنی نیست که هر سمجی میتواند به کشور سوم انتقال یابد. قوانینی هم وجود دارد. یو.ان تنها و تنها افرادی را به کشور سوم انتقال میدهد که بتوانند اثبات کنند که زندگیشان در خطر است. اینکه شخصی یک دانشمند یا نویسنده است و باید به کشوری برود که بتواند کار کند، اینکه وضع اقتصادی این شخص در این کشور بد است و باید برای راحتتر شدن زندگی به کشور دیگری برود، و همه مسایلی از این دست برای یو.ان هیچگونه اهمیتی ندارد. یو.ان تنها و تنها خود را موظف به حفظ زندگی افراد میداند. در عراق عموماً برای حفظ زندگی پناهنده او را به زندانی به نام کمپ میفرستند. اما یو.ان برای اینکه شخص را به کشور سوم بفرستد از متقاضی میخواهد که اثبات کند جانش در خطر است. اکثر متقاضیان در مواجهه با این خواسته یو.ان به کلی دست و پایشان را گم میکنند، چون اصلاً نمیدانند منظور یو.ان چیست. منظور از اینکه اثبات کن جانت در خطر است، این است که کدام سازمان حقوق بشری از تو حمایت میکند. لذا هرکسی واقعاً نمیتواند از طریق یو.ان آن هم یو.ان عراق به کشور سوم راه یابد. تنها افرادی میتوانند که حامی قدرتمند بینالمللی داشته باشند. نظیر عفو بینالملل یا سازمان جهانی صلیب سرخ و از این قیبل سازمانها. چند درصد از متقاضیان پناهندگی جواب مثبت از کشورهای غربی گرفتهاند و آنها چند سال در نوبت بودهاند؟ من آمار درستی در دست ندارم. اگر منظور عراق است، اخیراً من فقط سه نفر را میشناسم که توانستهاند از طریق یو.ان عراق به کشورهای غربی راه یابند. آقایان منوچهر محمدی، کیانوش سنجری و احمد باطبی. از نظر درصد تنها میتوانم بگویم بسیار کم. به یو.ان عراق دل نبندید. یو.ان عراق عملاً برای پناهنده تنها پرونده تشکیل میدهد. همین و بس، کاری نمیکند. حتی باید بگویم که داشتن پرونده و پناهندگی در عراق به دردی نمیخورد. شما اگر بتوانید اقامت موقت اینجا را هم بگیرید میتوانید کار کنید. بروید کار کنید و زندگی خود را بگردانید و سربار جامعهای که به آن پناه آوردهاید نباشید. این بهترین کار است. زمان این پروندهها آنقدر طولانی میشود که دیگر عملاً موضوعیت بررسی را از دست میدهد. از نظر قانونی اگر شما یک ماه در کشوری بمانید و اتفاق بدی برایتان رخ نهد، مثلاً ترور نشوید و زنده و سالم باشید، از نظر یو.ان آن کشور برای شما امن تلقی میشود مگر اینکه حامی بینالمللی و قدرتمند شما اصرار کند که این کشور برای شما امن نیست. پرونده آقای سنجری هفت ماه طول کشید، و آقای باطبی حدود دو ماه درگیر جریان پروندهاش بود. اینها حامیان قدرتمندی داشتند و به خصوص آقای باطبی مدت مدیدی را در زندان بود و برای این سازمانها شناخته شده بود. در پایان اگر حرفی دارید بفرمایید؟ در پایان مایلم به نکتهای اشاره کنم و آن اینکه بسیاری از پناهندگان ایرانی در عراق صرفاً به امید راه یافتن به غرب آمدهاند و اصلاً جانشان در ایران در خطر نیست. منظور اینکه معیار اصلی یو.ان را برای فرستادن آنها به کشورهای غربی برآورده نمیکند. خیلیها را میشناسم که از راههای دیگری خود را به یک کشور اروپایی رساندهاند و سپس تقاضای پناهندگی کردهاند. این راهها عموماً قاچاق بوده و خطرناک است. البته انگیزههای مختلفی این افراد را به این راه کشانده است. نابسامانی اوضاع اجتماعی و اقتصادی در ایران، مهمترین عامل فراری دادن این افراد است. این افراد به امید اینکه در اروپا از وضعیت بهتری برخوردار شوند این راه را برمیگزینند. من حتی افرادی را میشناسم که دست به کارهای عجیبی زدهاند که هرکدام موضوع یک سناریوی جالب است. تغییر مذهب و گرایش به مسیحیت به امید اینکه کشورهای غربی برای امنیت آنانی که تازه به مسیحیت گرویدهاند آنها را به کشورهای دیگر انتقال دهند، ریختن طرح دوستی با دختران اروپایی و آمریکایی و ازدواج با آنها و بسیاری از این دست. ولی عملاً تاکنون ندیدهام کسی از این طریق توانسته باشد کاری از پیش ببرد، جز اینکه در چند مورد شنیدهام که خانمها توانستهاند با ازدواج ـ مصلحتی یا واقعی آن را نمیدانم و چندان هم مهم نیست ـ به کشورهای غربی راه یابند. در مجموع به همه کسانی که به امید راه یافتن به کشورهای غربی، اینگونه برنامهها را میریزند باید بگویم که دنیا خیلی جدیتر از این حرفهاست. مسأله، مسأله اقتصاد و امنیت اجتماعی است. کشورهای غربی به سادگی اجازه نمیدهند که هر فردی با این نوع نمایشها به غرب مهاجرت کند. اما همچنان راههایی وجود دارد که از مشهورترین آنها انواع راههای قاچاقی است که آن را هم توصیه نمیکنم، هرچند بیشترین تعداد افرادی که موفق به اخذ پناهندگی میشوند، از این طریق خود را به یک شعبه سازمان ملل در اروپا میرسانند. راه خطرناک و پر دردسر و نیز پر هزینهای است. لذا ساختن با شرایط بد ایران و حتی عراق را بر دست زدن به این حرکات نامعقول ترجیح میدهم و به همه پیشنهاد میکنم در شرایطی که در آن زندگی میکنند، با اینکه بسیاری از اوقات بحرانی است، باید بسیار خوددار بوده و عاقلانه رفتار کرد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
گفتگوی بسیار خوبی بود. گفته های ارش را بسیار منطقی و روشن یافتم. فکر می کنم به این می گویند ، تولد یک روشنفکر! البته و متاسفانه دور از ایران.
-- Mossi ، Jan 4, 2009آقای دکلان به موضوع خوبی اشاره کردند و آن راههای پرریسک است برای رفتن به کشورهای دیگر
-- امید از اربیل ، Jan 5, 2009اما واقعاً چه باید کرد؟
یوانی که باید امنیت را برای پناهجویانش فراهم کند با شانه خالی کردن از بار این مسئولیت دهها نفر را بلاتکلیف در کشوری که هیچ آینده مشخصی ندارد رها ساخته است!
واقعاً چه باید کرد؟
برای کسانی که به خاطر فعالیتهای مدنی مورد تعقیب و تهدید قرار گرفته اند اما کسی آنها را نمی شناسد و شهرتی ندارند چه باید کرد؟
لطفاً اگر کسی جوابی دارد بنویسد
مصاحبه بسیار جالبی بود و لذت بردم بسیار متفاوت بود و این بر می گرده به هوش آقای آرش دکلان که به مسایل از زوایای جدیدی نگاه کرده بودند.
-- آرزو پارسی ، Jan 5, 2009با سلام فکر کنم که آقای آرش دکلان در سه موردی که نام بردند اشتباه می کنند.
-- رضا ، Jan 5, 2009هیچکدام از سه نفری که نام بردند از طریق کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل به غرب نرفته اند. که از روابط خاص خود برای رفتن به امریکا و در مورد یکی دیگر نروژ استفاده شده است. بعد هم خودشان بهتر بود در باره سازمانی که با آن کار می کنند بیشتر توضیح می دادند.
متاسفانه مصاحبه هاب آقای اسکندری همیشه جانبدارانه است.
hamanja bemonid ke dar uoropa va ya emrika ham khabare khjasei nist va zendeghe dar arbil behtar ast az uoropa
-- بدون نام ، Jan 6, 2009hamanja bemonid ke dar uoropa va ya emrika ham khabare khjasei nist va zendeghe dar arbil behtar ast az uoropa man jamal hastam az norwej va hata dar keshvarhae uoropae ham alan be hech kesi haghe panahendeghe nemedan va uoropa shyad dar masaele amniyat va ya bazei chiza behtar bashad ama deghehe uoropa ham moshkelate khod ra darad va nalat be en rozeghar ke iraniyan ra entore sarghardan karde
-- بدون نام ، Jan 6, 2009به نظر من خواستن توانستن است وقتی روح و جسمت و به عبارتی دقیق فرهنگت با جایی که در اونجا زندگی میکنی از زمین تا آسمون فرق داره تو کاری نم تونی بکنی جز مهاجرت و باید براش تلاش کنی ... اگر درست تلاش کنی درست به نتیجه می رسی ... می شه شیرین عبادی بود یا گلشیفته فراهانی ... می شه میلان کوندرا بود یا ولادمیر ناباکوف و حتی ... نباید نا امید بود ...البته برای فعالین مدنی هیچ جایی بهتر از سرزمین مادر نیست با تمام سختی هاش ... به عقیده ی من مهاجرت فقط وقتی معنی داره که مشکلات کاملا" ایدئولوژیکی بین یک فرد و یک جامعه یا فرهنگ وجود داشته باشه اونوقت هست که خواستن توانستن هست چون هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد ... من هم در چند سال آینده به جمعیت مهاجرین خواهم پیوست و اتفاقا" دوست دارم توی اون روز ها هم با شما مصاحبه ای داشته باشم تا ببینید که نظرم همچنان همینه... خیلی اعتماد به نفس دارم نه؟ ما اینیم دیگه... دکلانیم دیگه!!!!
-- سیگوون هستم برادر آرش ا ز ایران ، Jan 11, 2009با آرزوی موفقیت برای آرش عزیزم و نارین عزیزم همسر آرش و همه ی مهاجرین عزیز....!!!