خانه > رادیو ژیار > برنامه ها > بحران کنونی اقتصاد جهان و تاثیر آن بر اقتصاد ایران | |||
بحران کنونی اقتصاد جهان و تاثیر آن بر اقتصاد ایرانمحمدرضا اسکندریmreskandari@gmail.comدکتر احمد علوی، دانشآموخته رشتههای اقتصاد، فلسفه اسلامی و غرب در ایران است. او تحصیلات تكمیلی و دكترای خود را در دانشگاه استكهلم به پایان رسانده است. ایشان هم اکنون در دانشگاههای سوئد، اقتصاد مالی، مدیریت ریسک و فلسفه علوم اجتماعی را تدریس مینماید. دکتر علوی نویسنده مقالات و کتابهایی به فارسی، سوئدی و انگلیسی است. پیرامون بحران کنونی اقتصاد جهان با او گفت و گو کردم. مدتی است که در دنیای سرمایهداری بحث بحران، مسأله شده است؟ علت این بحران چیست؟ این بحران یک علت ندارد بلکه باید از چند علت و آن هم علتهای درهم تنیده نام برد، که پیدا کردن سرنخ در اقتصاد امروز که جهانی و ادغام شده، ساده نیست. چون مجموعه عوامل داخلی و جهانی کوتاه و بلندمدت در این فرایند موثر بوده است. اما اگر بخواهم به سادگی حوادثی را که به این بحران انجامید توصیف کنم، بهتر است از اینجا شروع کنم که یکی از عوامل مهم بحران را باید در بخش مالی و مسکن آمریکا دانست. همانطور که آمار نشان میدهد دولت آمریکا برای ایجاد رونق در بخش مسکن که به نظر میآمد موجب تشویق و تحرک سایر بخش میشود، سیاست بهره تشویقی و انبساطی را در پیش گرفت که موجب رونق این بخش و بخش مهمی از اقتصاد آمریکا شد. این رونق اقتصادی به سرعت به تورم انجامید که بانک مرکزی آمریکا برای ایجاد تعادل مجبور شد نرخ بهره را بالا ببرد. رونق اقتصاد جهانی همزمان موجب بالا رفتن قیمت نفت شد، که البته بر اوضاع اقتصادی آمریکا بیاثر نبود. چون قیمت بالای نفت که بخشی از تورم آمریکا را توضیح میدهد، صنایع اتومبیلسازی را دچار مشکل کرد، و فروش آنها را پایین آورده، موجب بیکاری در این بخش و بخشهای وابسته به آن شد. بدین ترتیب رکود در برخی از بخشهای اقتصادی به رکود تورم بخشی انجامید. با گره خوردن این دو بحران یعنی بحران مسکن، صنایع اتومبیل و بخشهای مربوطه و افزایش بیکاری، ورشکستی بدهکاران آغاز و به تدریج به سایر بخشها نیز سرایت کرد. در مدیریت ریسک اقتصادی به این دومینو افکت میگویند. یعنی با ورشکستی یک بخش، سایر بخشهای وابسته هم دچار ورشکستی و بحران میشوند. پیامد این امر، ورشکستی چندین بانک، سقوط شاخص بازار بورس بود که همچون یک دور باطل به بیکاری، رکود و ورشکستی دامن زد. بنابراین به طور خلاصه دست کم سه عامل یعنی مدیریت نامطلوب بازار مسکن، بالا رفتن قیمت نفت که در آمریکا بسیار مهم است، بالارفتن نرخ تورم و بالاخره افزایش نرخ بهره در این بحران موثر بود. البته اینجا باید یادآوری کنم که از نظر علمی، تعریف دقیق، کاربردی و مورد اجماعی برای بحران نیافتهام. از آن جهت که بحران نوعی عدول از وضع مطلوب تلقی میشود، بنابراین باید ابتدا دید وضع مطلوب چیست. متأسفانه در مورد وضع مطلوب اقتصادی یا تعادل مطلوب نیز تعریف دقیق، کاربردی و مورد اجماعی وجود ندارد. نظامهای اجتماعی و اقتصادی ساخته و پرداخته بشر بوده و تابع همه محدودیتهای بشر از نظر دانش، مدیریت، کارکرد و بازده است. بنابراین به نظر، دوره بحران و رونق مثل دوره جوانی و پیری یا دوره مد شدن یک کالا و دمده شدن آن امری بسیار طبیعی است. شاخصههای بحران را معمولاً کاهش سرمایهگذاری و مبادله اقتصادی، کاهش قیمتها، کاهش نرخ رشد اقتصادی و بیکاری گسترده میدانند. اما باید افزود که این تعریف موضوع مناقشه است و جامع هم نیست.
به نظر شما، این بحران اخیر چند سال طول میکشد و آیا میتوان نقطه مشخصی را برای پایان رکود تعیین کرد؟ پیشبینی میشود که نشانههای رونق در پایان سال آینده به تدریج نمودار شود. و تا دو سال دیگر رشد اقتصادی از سرگرفته شود. اما باید دانست که اینها تنها نوعی پیشبینی است و عوامل روانشناختی اقتصادی هم که بههیچوجه قابل اندازهگیری یا پیشبینی هم نیست در این میان نقش مهمی دارد. به زبان دیگر، باید اطمینان به سرمایهگذاران و بازیگران عرصه اقتصاد بازگردد تا با بازگشت سرمایه و افزایش مصرف مجدداً نظام بازار فعال شود. این را البته نمیتوان به دقت پیشبینی کرد. پیامدهای این بحران چیست؟ آیا گروههای مختلف به یک شکل از این بحران آسیب میبینند؟ نظام توزیع در جهان فعلی موزون نیست. بنابراین نه موفقیتها و نه شکستها، نه درآمدها و نه هزینهها هم در چارچوب آن موزون توزیع نمیشود. بنابراین آسیبپذیری لایههای مختلف جامعه و گروههای درآمدی از این بحران یکی نیست. برخی زیان شدیدی میبینند و برخی کمتر، حتی میتوان گفت برخی هم سود میبرند. مثلاً کسانی که نقدینگی زیادی دارند، میتوانند اوراق بهاداری را مثل سهام که ارزان هستند بخرند و با فروش آن در چند سال بعد سود هم ببرند. اما گروههای مزدبگیر که ممکن است بیکار شوند البته در این بحران فشار زیادی را باید تحمل کنند. اما اینهم درست نیست که گفته شود تنها گروههایی با درآمد پایین همه آسیبها را دریافت میکنند، اما آنها آسیبپذیرتر هستند و بنابراین هزینههای بحران را آنها بیشتر احساس میکنند. چون از دست دادن امکانات کمی که آنها در اختیار دارند، وضع آنها را بدتر میکند. حال آنکه طبقات بالا ممکن است در مقایسه امکانات زیادی را از دست بدهند، اما آنها امکانات زیادی برای حل مشکلات و بحران را در اختیار دارند. برخی از گروههای با گرایش به ادبیات کمونیستی، کمک دولت و دادن میلیاردها دلار، یورو پولهایی که از مالیاتهای مردم گرفتهاند به بانکها و شرکتهای بزرگ را سوسیالست شدن دولتها میدانند نظر شما در این رابطه چیست؟ شما هیچ نظام سرمایهداری را در جهان نمیتوانید پیدا کنید که دولت نقشی در اقتصاد نداشته باشد. منتها درجه دخالت دولتها و چگونگی آن فرق میکند. همه اقتصادهای دنیا به نوعی مختلط هستند. نسبت دخالت دولتها هم البته در دروه رونق و رکود یکسان نیست. بنابراین از نظر اقتصاددانها این دخالت بر اساس نظریه اقتصادی کینزی بسیار طبیعی است و به معنی پذیرش سوسیالیسم نیست. چه سوسیالیسم در تعریف و در عمل چیزی غیرآنی است که امروز مشاهده میکنیم. مثلاً از مولفههای مهم دولت سوسیالیستی، تمرکز مالکیت دولتی و برنامهریزی بلندمدت اقتصادی در سطح جزئی است. اما آیا میتوان گفت اقتصاد کشورهای سرمایهداری امروز ساختار اقتصادشان مبتنی بر تمرکز اقتصادی و برنامهریزی است؟ فکر نمیکنم کسی این ادعا را داشته باشد. بنابراین آن ادعا بیشتر نوعی تشبیه در رتوریک است که بیشتر موضوع خیالات شاعرانه است تا ادبیات تجربی دانش اقتصاد و گرایش عملی در جهان سیاست. برخی ادعا کردند که این بحران نشانه پایان سرمایهداری است و آن به زودی سقوط میکند، شما چه فکر میکنید؟ نظام اقتصادی یک ماشین خودکار با بازده ۱۰۰ درصد نیست. بنابراین در فرایند گردش کار آن پیدا شدن انواع عیبها و اشکال بعید نیست. برخی فیثاغورثیان در یونان قدیم که درکشان از جهان، درک هندسی و مکانیکی بود در پی ساختن ماشینی بودند که آسیاب را بدون پرداخت هزینه، مفتی و همیشگی به گردش درآورد و هیچ کاستی یا توقفی هم نداشته باشد. این یک ایده ذهنی است. جهان برونذهنی، جهانی پر از شکست و بست، بهمریخته و فناپذیری است که داری کاستی و چالش و مالش و ضایعات است. نظامی که انسان میسازد با خود او یک تناظر دارد و همه کاستیها و محدودیتهای آن را دارد. ماشین خودکار اقتصادی که هیچ کاستی و نقصی نداشته باشد در جهان برونذهنی وجود ندارد نه نوع سرمایهدارانه و نه نوع سوسیالیستی، نه نوع آدام اسمیتی و نه نوع مارکسی. اگر در اقتصاد سرمایهداری، بحران همچون حباب دائم بیرون میریزد، در نظام شوروی سابق و چین فعلی بحرانها در زیر تبلیغات شدید دولتی پنهان شده و هزینههای آن از منابع استراتژیک جامعه پرداخته میشود. اما با گذشت زمان و انباشته شدن مشکلات این بحرانها به یک باره آن نظام را متلاشی کرد. مدیران نظام سرمایهداری، تلاش داشتهاند تا هراز چندی آن را بازسازی کنند. دوره رکود و رونق هم به نوعی بیان این بازسازی مداوم نظام سرمایهداری است. یکی از اقتصاددانهای مشهور بنام شومپیتر ـ که از کلاسیکهای اندیشه اقتصادی هم هست ـ معتقد است که نظام اقتصادی چه در سطح خرد و چه در عرصه کلان، دائماً در حال فرسایش و پیدایش مجدد است. این شامل همه پدیدههای جهان طبیعت است. بحران همیشه با انسان وجود دارد. بنابراین عجیب نیست اگر سقراط میگفت، سلامت مطلق وجود ندارد، بدن انسان همیشه در بحران و مریضی است، بعضی مواقع کم بعضی مواقع زیاد. وقتی زیاد باشد، به آن می گویند مریضی، اما سلامت مطلق در دنیای نسبیات که در پویش، پیدایش و فرسایش است، بیمعناست. حتی برخی از اقتصاددانها معتقد هستند که دوره رکود پس از دوره رونق باعث نشاط نظام سرمایهداری است و مشکلات آن را تصحیح میکند و بیان تعدیل دورهایی آن است. با توجه به شرایط اقتصادی در ایران این بحران چه اثری به اقتصاد و مردم ایران دارد؟ در ایران عدهای مدعی شدند که خدا دارد آمریکا را مجازات میکند، اما بحرانهای اقتصادی عوارض مشکلات اقتصادی و ناکارائی دانش، توانائی و مدیریت اوست. سهم اقتصاد آمریکا و کشورهای غربی در کل اقتصاد جهان بسیار زیاد است. بنابراین بحران در این بخشها از جهان با یک دوره تاخیری کوتاه به کشورهای دیگر منتقل میشود. چون با توجه به اینکه نظام اقتصاد بینالمللی زنجیرهوار به هم پیوند خوده رکود اقتصادی جهانی، به کاهش شدید قیمت نفت منجر شده، درآمدهای نفتی و خارجی ایران در اثر این کاهش قیمت سقوط خواهد کرد. طبیعی است که این کاهش درآمدها «رکود تورمی» در ایران را عمیقتر میکند، و بنابراین بیکاری از آنچه فعلاً هست بیشتر خواهد شد. با کاهش درآمدهای دولت، دولت یا باید کسر بودجه را بپذیرد و هزینههای خود را کم کند که این به رکود و بیکاری خواهد انجامید. اما اگر بخواهد با قرض از بانک مرکزی نقدینگی بدون پشتوانه را زیاد کند، تورم از آنچه هست هم بیشتر خواهد شد. اما این تنها تاثیر این بحران بر اقتصاد ایران نیست. باید انتظار تاثیرات دیگری را باید داشت. مثلاً با کاهش درآمدهای ارزی امکان واردات محدود شده و در نتیجه برخی از کالاها نایاب شده و تورم وارداتی هم بر تورم درونزا، افزوده خواهد شد. بنابراین تاثیر بحرانی اقتصادی و مالی بینالمللی بر اقتصاد ایران، قطعاً منفی خواهد بود و وضع اقتصادی را بدتر خواهد کرد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
باسلام به خدمت تمام عزیزانی که دلسوزانه برای روشنگری وحقایق شب وروز در رادیو ژیار زحمت می کشند
-- ali ، Nov 24, 2008علی ایلامی
متاسفم از چنین تحلیلی از جانب یک استاد اقتصاد و فلسفه علوم اجتماعی. ایشان به شدت دچار توهم کارکرد گرایی ساختاری است که فاتحه اش دهه 60 خوانده شد. بحران علامت نشاط نظام سرمایه داری است
-- احمد ، Nov 25, 2008این جمله « ایشان به شدت دچار توهم کارکرد گرایی ساختاری است که فاتحه اش دهه 60 خوانده شد» انتقاد است؟ این جمله با کدام استاندارد علمی میخواند. توجه کنید به کلمات توهم، فاتحه و..هیچ اندیشه ایی فاتحه اش خوانده نمی شود. مثلا لیبرالیسم و نئو لیبرالیسم، کینزیسم و نئوکینزیسم و.. مکاتب به هم وام میدهند و از هم وام میگیرند. فلسفه اقتصادی هم با توهم وارد ذهن نمی شود. بلکه یک انتخاب چون وقتی عده ایی اکادمیسین نظری را انتخاب کردند، قطعا نمی شود آنها را به توهم متهم کرد. مگر اینکه خود را عقل کل بدانیم. در چارچوب دانش امروز دیگر کسی عقل کل نیست، حق و باطل هم وجود ندارد. آنچه هست نظرات متفاوت است که برخی برای تحلیل دارای کارائی یا ناکارائی است.
-- محمد ریاحی- لندن ، Nov 25, 2008خدمت آقای احمد که نوشته اند : متاسفم از چنین تحلیلی از جانب یک استاد ، که شما لازم نیست برای کسی متاسف باشید. مگر اینکه خدای ناکرده خود را ناجی بشریت و حق مطلق بدانید. شما باید برای خودتان متاسف باشید که با ادبیات سیاسی آنهم نوع ایرانی اش به جنگ چیزی میروید که وجود خارجی ندارد. نظریات اقتصادی همگی نسبی بوده و هیچ کدام مطلق نیستند.
-- علی از امستردام ، Nov 25, 2008. مشکل تحلیل این آقای دکتر مکتب فکری ایشان نیست، بلکه این است که حتی فکت های این بحران را درست نمی دانند، حتی در حد روزنامه ها. محمد از امریکا
-- بدون نام ، Nov 25, 2008بر خلاف محمد از امریکا من معتقدم که فاکت را نباید در روزنامه جست. فاکت را میتوان بر اساس امار تولید کرد. این آقای دکتر هم می گوید بحران فعلی یک مجموعه است که دشوار است علت ساده ندارد اما بحران وام مسکن یکی از علل آن است، آیا محمد در امریکا چیزی غیر از این را باور دارد؟ یا بحران فروش اتومبیل، مشکلش غیر از گرانی سوخت است؟ آیا اینها را در روزنامه ننوشتند؟ آیا این بیکاری بعلت همین عوامل نبود؟
-- محمود از مریلند ، Nov 25, 2008در جواب آقای محمد در امریکا وقتی در سطح آکادمیک میگویند فاکت روزنامه ایی، یعنی مطلب سطحی و بی پایه. این نویسنده گفته که علت مشکلات امریکا سیاست انبساطی وام بوده که میدانیم چنین بوده و الا نباید این همه حباب و بابلهای مالی تولید میشد که بعدا بترکد و این جور شود. این نویسنده گفته : اما اگر بخواهم به سادگی حوادثی را که به این بحران انجامید توصیف کنم، بهتر است از اینجا شروع کنم که یکی از عوامل مهم بحران را باید در بخش مالی و مسکن آمریکا دانست. آیا این جمله نادرست است؟ یعنی اگر بخواهیم مسئله را ساده کنیم، نمی شده این جور فهمید مسئله را؟ روزنامه ها چیزی غیر از این گفتند؟
-- امیر حسین از وست وود ، Nov 25, 2008به نظر من وقتی دوستان چیزی را میشنوند، که با دانسته های آنها نمی خواند، فوری افراد را متهم می کنند.
-- ستاره از هامبورگ ، Nov 25, 2008دوستان مسئول سایت اگر نوشته اول مرا می گذاشتند من چند نمونه از اشتباهات این آقا را ذکر کرده بودم. به هر حال ادامه این بحث در اینجا بی خود است. پیدا کردن مطالب مفید در این زمینه به زبان انگلسی خیلی دشوار نیست، ولی جای تاسف است که هم وطنان ایرانی ما چیزی از این دست به اسم تحلیل به خوردشان داده می شود. محمد از امریکا
-- بدون نام ، Nov 25, 2008مطلب این جانب ناقص منتشر شده است. ادامه نظر من به قرار زیر است:
-- احمد ، Nov 26, 2008ایشان از قول برخی اقتصاددانان (؟!!!) می فرمایند: دوره رکود پس از دوره رونق باعث نشاط نظام سرمایهداری است
واوووووو این دیگه از آن جمله هایه که فقط از زبان شبه روشنفکران شیفته سرمایه داری در جهان سوم در مییاد. فکر نمی کنم حتی میلتون فریدمن هم توان چنین ادعایی را می داشت. صدها مقاله و نظر از جانب اقتصاددانان در مورد بحران فقط در همین چند هفته پیش منتشر شده است که عمده آنها بحران کنونی را با بحران ١٩٢٠-و ٣٠ مقایسه می کنند. چه نظریه ها به هم وام دهند یا نه - چه برخی نظریه ها هنوزطرفدار داشته باشند یا نه - این کارکردگرایی ساختاری از آن اعجوبه هایی بو د که دیگر بازاری ندارد مثل مارکسیسم ارتدوکس و غیره . مطلب ایشان پر از کلی گویی های مبهم است مثلا مثل کارکردگراهای عهد بوق- اقتصاد را با بدن آدم مقایسه می کند و صحبت از بیماری و مرض می کند. تو رو به هر کی می پرستیم تو این دنیا برای فهمیدن این مسله پیچیده جهانی یک کمی وقت بگذاریم چهار تا تحلیل درست حسابی (نه از این آبگوشتی های چاپ شده تو اکونومیست و تایم و غیره ) بخونیم ببینم کدام یک از نظرات غنی و عمیق با توجه به تحلیل تاریخی و فاکت و غیره بحران را توضیح داده اند. امید وارم رادیو زمانه که این بحث را باز کرده نظر دیگران را هم جویا بشه . یک سر بزنید به رادیو برابری به رادیو آزادگان چهارتا مصاحبه دیگر را هم ببینم بعد سینه برای این و اون پاره کنیم . آدم کفش هم که می خواد بخره چند جایی را امتحان می کنه. مگه نه؟
در تایید مطلب دکتر علوی، دکتر غنی نژاد در نشریه اینترنتی روز می نویسد:«اکثریت قریب به اتفاق تحلیلگران در توضیح بحران مالی فعلی آمریکا روی وامهای مسکن مشکوکالوصول تاکید میورزند و معتقدند که بحران ریشه در بازار وام مسکن دارد. پرسش اصلی اینجا است که آیا بدون پایین آوردن تصنعی نرخ بهره توسط بانک مرکزی آمریکا (فدرال رزرو) در سالهای پس از یازدهم سپتامبر 2001 و تشویقهای مستقیم و غیرمستقیم به اعطای وام، گسترش بیرویه وامهای مسکن قابل تصور بود؟ بحران وام مسکن از آنجا آغاز شد که بانکهای تجاری با تکیه بر منابع ارزان قیمت فدرال رزرو اعطای وام مسکن را به نحو بیسابقهای افزایش دادند به طوری که وامهایی با ریسک آشکار بالا به افراد کمدرآمد یا حتی فاقد درآمد مطمئن داده شد,
-- ابراهیم، ایران ، Nov 26, 2008».
من تحلیل های دکتر خاوند و دکتر دادخواه از امریکا را از رادیو فردا گوش دادم، آنها هم مطلب دکتر علوی را تایید می کنند. رادیو برابری همان رادیوی راه کارگر و رادیو آزادگان رادیوی طرفداران بنی صدر است. آنها با نگاه مارکسیستی و اقتصاد سنتی بحران را تحلیل می کنند. یعنی آقای احمد می فرماید، نگاه مارکسیستی و نگاه سنتی خیلی پیشرفته تر است؟
-- نادر آخن ، Nov 26, 2008من در یک مجله علمی SSRN
و در مقاله ایی بنام An Analysis of the Financial Crisis of 2008: Causes and Solutions
Austin Murphy
Oakland University - School of Business Administration
An Analysis of the Financial Crisis of 2008: Causes and Solutions
همین مطالب دکتر علوی را خواندم. در همان مقاله به چندین مقاله در نشریات علمی دیگر اشاره شده که تایید نکات دکتر علوی است.
-- بدون نام ، Nov 26, 2008من یک سوال از آقای احمد دارم، اقای احمد لطفا بگوئید این ادبیات مال کیست؟
-- مرتضی از تورنتو ، Nov 26, 2008«تو رو به هر کی می پرستیم ...از این تحلیل های آبگوشتی های چاپ شده تو اکونومیست و تایم و غیره» لطف کنند جواب بدهند
آقای احمد شما نوشته اید که «دوره رکود پس از دوره رونق باعث نشاط نظام سرمایهداری است
-- سعید، استاد اقتصاد در کانادا ، Nov 26, 2008واوووووو این دیگه از آن جمله هایه که فقط از زبان شبه روشنفکران شیفته سرمایه داری در جهان سوم در مییاد». اما دکتر علوی که گفته هیچ کدام از نظامهای سوسیالیستی و سرمایه داری بدون نقص نیست. ایشان گفته«نظامی که انسان میسازد با خود او یک تناظر دارد و همه کاستیها و محدودیتهای آن را دارد. ماشین خودکار اقتصادی که هیچ کاستی و نقصی نداشته باشد در جهان برونذهنی وجود ندارد نه نوع سرمایهدارانه و نه نوع سوسیالیستی، نه نوع آدام اسمیتی و نه نوع مارکسی». پس لطف بفرمایئد بگویید شیفتگی در کجای مطلب است؟
آقای احمد می نویسد(که دیگر بازاری ندارد مثل مارکسیسم ارتدوکس و غیره ). برعکس تصور ایشان عده ایی امروز سخن از بازگشت مارکس می گویند. آیا این تایید نظر آقای ریاحی از لندن نیست که می گوید نظرات در اشکال دیگر بازتفسیر شده باز میگردند؟
-- احسان از برلین ، Nov 26, 2008یکی نیست از این آقای غنی نژاد به پرسه آنوقت که بانک رزرو و دولت و نهادهای مالی اینکارهای بد بد را می کردند نولیبرالیستها و شیفتگان سرمایه داری چرا کسی را ملامت نمی کردند. آن اقدامات همه در راستای گسترش بازار سرمایه داری بود و مورد تشویق. البته آن موقع زمان رشد حباب های اقتصادی بود و سود باید خصوصی می شد و خصوصی می ماند اما حالا که کار به ترکیدن کشیده ورشکسته ها و سهام های سوخته و ضرر ها و ریسک ها باید ملی شوند. جل الخالق. اگر من زبان غیر رسمی فارسی را بکار بردم صرفا برای غیررسمی حرف زدن بودن. فکر نمی کردم بنی صدر و سیروس بینا مارکسیست باشند وگرنه اصلا به حرفاشون گوش نمی کردم!! حالا فرض کنیم اینها مارکسیست جوزف استیگلیتز هم مارکسیست شده؟ یا از کی تاحالا معتقد شده که بحران باعث نشاط سرمایه داری است. آقای دکتر آنچنان از نظامهای مارکسیستی و سرمایه داری به عنوان سامانه حرف می زنند که گویی این نظامها عین ساعت البته ببخشید با امکان کمی خرابی کار می کنند و کافی است با کمی روغن زدن دوباره رهشان بیاندازیم. پس آنهمه آدمهایی که در این نظامها له می شوند چی باید بهشان گفت نظام انسان ساخته است دیگر گاهی کار می کند گاهی نه؟ این دیگه چه منطقی من نمی دونم . این محل را محل نوشتن مقاله علمی و آکادمیک نمی دونم فقط کامنت گذاشتم. حجم بی نهایت عظیمی از ادبیات آکادمیک بر علیه سرمایه داری و نولیبرالیسم شکل گرفته که هیچ ربطی به مارکسیسم نداره. متاسفانه ما درس خونده های ایرانی بد جوری از قافله عقبیم. می تونید بگید من بلوف می زنم و باور نکونید و برید همان کتابهایی که از قبل می شناختید را ده باره دیگه بخونید. ولی دوست گرامی دنیا به پای من و شما نمی شینه تا یک روز بیدار بشیم. یک سر به گزارشهای سازمانهای بین المللی طرفدار سرمایه داری بزنیم حتی همون ها متفقا از گسترش نابرابری درغرب حرف می زنند (گزارش OECD) بهترین مثال است . وضع جهان سوم که به مراتب بدتر است. نابرابری جهانی همراه با گسترش سرمایه داری و نولیبرالیسم بد و بد تر شده. این را که دیگه مارکسیست ها نمی گن یو ان دی پی ٢٠٠٧ گزارش می دهد. نظام سرمایه داری ممکنه برای اقلیتی کار بده اما نه برای اکثریت. سرمایه داری یکی از نابرابر ترین نظامهای دنیاست. نمی دونم چی می شد اگر یک زره به فکر می افتادیم که وظیفه ما تمجید و توجیه وضع موجود نیست (مگر از بابامون ازاون میلیاردرها باشه). وظیفه ما نقد قدرت های اقتصادی و مالی و سیاسی است حالا می خواند سرمایه داری باشند یا کمونیست یا آخوندی. راستی رادیو فردا چرا فقط از طرفدارای نظام بازار آزاد مصاحبه می کنه. اگر رادیو برابری مارکستی هست پس رادیو فردا هم باید بورژوازی باشه. نه؟
-- احمد ، Nov 26, 2008من دعوت اقای احمد و محمد را پذیرفتم و چندین مطلب دیگر را از مراکز اکادمیک امریکا و اروپا نگاه کردم، آما چیزی بیش از آنچه آقای علوی گفته ندیدم. تحلیل آقای خاوند، دادخواه، منصور، غنی نژاد را اگر نگاه کنید آنها هم علت بحران مثل آقای علوی تحلیل می کنند.
-- مسعود ایتالیا ، Nov 26, 2008مخالفت با حرف دیگران هزینه ندارد. بدون نام و نشان حرف زدن و محکوم کردن هم و قایم شدن پشت نام مستعار هم شاهکار نیست. من از آقای محمد و احمد میخواهم که آنها هم تحلیل خودشان را بدهند. فکر نمی کنم رادیو زمانه مخالفتی با پخش نظرات این دو فرد داشته باشد. لطف کنند نظراتشان به شکلی که خودشان مدعی هستند، یعنی کاملا علمی، مدرن و همه جانبه و بدون نقص برای رادیو زمانه بفرستند، از مسئولین رادیو زمانه هم میخواهم که این نظرات را بطور کامل پخشن کنند. وگرنه توهین و ادعا که کار ساده ایی است. من چون خودم کارمند بانک هستم و درس خواننده اقتصاد به اندازه خودم مطالب را خوانده ام و گزارش ها و بخش نامه ها را هم به دقت نگاه می کنم. سایت بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را هم نگاه می کنم. نظرات آقای علوی به نظر من غیر علمی یا غیر منطقی نیست.
-- بهرام از فرانکفورت ، Nov 26, 2008برای اطلاع آقای احمد عرض می کنم که آقای سیروس بینا و آقای پارسا بناب از مارکسیت های قدیمی کنفدارسیون دانشجویان ایرانی هستند. اقای احمد نوشته اند(فکر نمی کردم بنی صدر و سیروس بینا مارکسیست باشند وگرنه اصلا به حرفاشون گوش نمی کردم!! ). من می گویم باید به حرف همه گوش داد. آقای بنی صدر هم همان نویسنده کتاب اقتصاد توحیدی است. ایشان طرفدار اقتصاد اسلامی است، و قرار بود در ایران اقتصاد توحیدی را پیاده کند. البته به نظر من باید حرفهای ایشان را هم گوش داد و خوب هم گوش داد. اقتصاد سرمایه داری پر از اشکال و نابرابری است، اما اقتصاد به اصطلاح سوسیالیستی هم چندان بدون نابرابری نیست. هردوی این نظام ها پر از اشکال هستند. بشر هنوز اول راه است. امیدوارم نسبی گرائی و نفرت یا شیفتگی از اندیشه ما رخت بر بندد.
-- منصور از آلمان ، Nov 26, 2008من از آقای احمد میخواهم این جملات خود را دوباره بخواند(حجم بی نهایت عظیمی از ادبیات آکادمیک بر علیه سرمایه داری و نولیبرالیسم شکل گرفته که هیچ ربطی به مارکسیسم نداره). اولا بی نهایت عظیم از ادبیات آکادمیک چندان دقیق و علمی نیست. چون کل مجلات علمی دنیا از 300 یا 400 بیشتر نیست. همه این مجلات هم به مسئله بحران نپرداختند، پیش میشود گفت حدود 500 یا 1000 مقاله در این باره نوشته شده که اینهمه هم نیست. 500 یا هزار مقاله هم ایشان نه دیده و نه خوانده پس چگونه می تواند در مورد آنها قضاوت کند. به علاوه ایشان مدعی است که این مقالات نقد نو لیبرالیسم است و مدعی است که مارکسیستی هم نیست؟ پس از کدام زاویه نئولیبرالیس نقد شده؟ ... این که نمی شده، آیا مکتب جدیدی است؟ کدام است؟
-- ابراهیم از دانکارک ، Nov 26, 2008آقای احمد نوشته(اگر یک زره به فکر می افتادیم که وظیفه ما تمجید و توجیه وضع موجود نیست) آقای احمد ذره را اشتباه نوشتید. به گمان من آقای علوی نظام سرمایه داری به یک بدن مریض تشبیه کرده و آنرا تمجید نکرده. از این گذشته مگر آنهائی که شما می گویید نقد سرمایه داری میکنند و مارکسیست هم نیستند، از کدام موضع این نظام را نقد می کنند، آنها نوعی سرمایه داری البته نوع بهتر را پیشنهاد می کنند. مگر اینکه شما مدعی باشید که یک نظام اقتصادی را کشف کرده اید که بهتر از سرمایه داری و سوسیالیسم است و فقط شما از آن خبر دارید. بی عدالتی و نابرابری و نابودی انسانها در نظام سرمایه داری کشف جدیدی نیست اما این مطلب را تکرار کردن هم پاسخی به بی عدالتی و جنایت سرمایه داری نیست. جهت اطلاع شما بگویم آقای سیروس بینا از مارکسیت های ایرانی و مائوئیست سابق ، اقای پارسا بناب هم که در رادیوی طرفداران بنی صدر نقد سرمایه داری می کند هم مارکسیست هستند. البته به نظر من این افراد انسانهای بسیار شریف و مبارزی هستند. آقای بنی صدر هم خودش یک دستگاه اقتصادی خاص دارد، که نه سرمایه داری و نه سوسیالیستی است بنام اقتصاد توحیدی من از این نظام هیچ چیزی نمی دانم. در خاتمه بگویم، بازگو کردن جنایت سرمایه داری و نئولیبرالیسم خیلی شاهکار نیست، چون هرکسی اینرا لمس میکند. عوام فریبی هم که این نظام به پایان رسیده است هم درست نیست. چون تا حالا چندین بار گفته شده که این آخر خطه ولی اینطور نشده است.
-- ستاره از هامبورگ ، Nov 26, 2008آقای احمد شما نوشتید (اگر من زبان غیر رسمی فارسی را بکار بردم صرفا برای غیررسمی حرف زدن بودن). زبان علمی اینجور نیست.
-- خلیل لندن ، Nov 26, 2008آقای احمد اگر خود سرمایه داری دائما خودش را نقد می کند و به قول شما ( سر به گزارشهای سازمانهای بین المللی طرفدار سرمایه داری بزنیم حتی همون ها متفقا از گسترش نابرابری درغرب حرف می زنند (گزارش OECD) بهترین مثال است ) پس این همان نظر آقای علوی است که می گوید سرمایه داری خودش را بازسازی می کند. پس چرا شما اعتراض دارید؟ ادبیات شما ادبیات جدلی است. مجادله به جائی نمی کشد.
-- بدون نام ، Nov 26, 2008آقای احمد نوشته( اگر من زبان غیر رسمی فارسی را بکار بردم صرفا برای غیررسمی حرف زدن بودن) سوال من این است که مگر سایت رادیو زمانه محفل بچه محل است که میتوان غیر رسمی حرف زد؟ این یک فضای عمومی است و افراد باید متناسب با شان اجتماعی و بدون اتهام و توهین حرف بزنند. اما یک سوال دیگر شما که نه سیروس بینا را می شناسید و نه بنی صدر را چطور قضاوت و نقد آنها را میخرید؟ و به حرفهای آنها گوش میدهید و به محض اینکه فهمیدید سیروس بینا مارکسیست است تصمیم می گیرید که دیگر به او گوش ندهید؟ آیا این نشانه فرهنگ دمکراتیک است؟
-- بهزاد ، Nov 26, 2008ای کاش می توانستم بگویم سرمایه داری به آخر خط رسیده اما متاسفانه این گونه نیست. سرمایه داری هنوز شیفتگان بسیاری دارد که معتقدند چون نظام جانشینی برای آن وجود ندارد آنرا باید در نهایت با وجود معایبش قبول کرد. این شیفتگان اما نمی دانند که سرمایه داری هم روزی در زمان فیودالیسم فقط یک آرزو برای طبقه در حال شکل گیری بورژوازی آنهم فقط در اروپا بیشتر نبود و اگر این طبقه می خواست منطق بی بدیل بودن کلیسای کاتولیک و لرد های فیودال را به پذیرد شاید تا بحال هیچ نظامی به اسم سرمایه داری وجود نمی داشت. سرکوفت زدن به دیگران که نظام بدیلتان کجاست می تواند حاکی از بی رغبتی نسبت به فکر کردن و مبارزه کردن باشد. برای من این چنین نیست که بتوانم دست روی دست بگذارم و ببنیم این نظام زندگی میلیونها انسان را به بازی بگیرد. این حق طبیعی من است که بکوشم نقد کنم و راه نو بیابم. نه آنکه بگویم نظامها بی عیب نیستند باید صبر کرد چند سال دیگر رکود رفع می شود. فرض کنیم رکود برای منی که در غرب هستم یا در ایران آقا زاده هستم رفع شد. برای میلیونها آدم بدبخت شده جهان سوم و حتی در خود همین غرب هم رفع می شود؟
-- احمد ، Nov 26, 2008علل بحران بسیار عمیق تر از عواملی است که آقای علوی مطرح کرده. از عمده عوامل بحران انباشت افراطی و تاریخی سرمایه است. از دیگر عوامل اصلی فقدان ماهیت دموکراتیک تصمیم گیری های مالی و اقتصادی است. شرکتی شدن اقتصادو رشد بازار بورس بازی و سفته بازی و قماری شدن سرمایه گذاری ها و ارزش سهام ها که معروف به سرمایه داری کازینویی است که بیلیون ها دلار بازار مستقل از ارزش تولید واقعی ایجاد کرده . فرکانس های بحران بیشتر شده و وسعت تاثیر گذاری آن هم به علت جهانی شدن بیشتر شده و عواملش پیچیده تر شده بنابر این حتی اگر موقتا فروکش کند امکان بازگشتش بسیار بالاست. حساب سازی هاو آمار به عمد غلط دولت و موسسات مالی امکان تخمین عمق فاجعه و پیدا کردن راه حل را گرفته. مشکل نظام مالی به بخش تولید سرایت کرده و جنگ سه تریلیون دلاری به اضافه نقص بودجه - آمریکا را به بزرگترین بدهکار دنیا تبدیل کرده..... همه اینها روی هم بسیار عمیق تر از یک بحران نشاط آور به قول آقای علوی هستند. این بحران توسط عده قابل ملاحظه ای پیش بنی شده بود اگر سیستم می خواست خود را تصحیح کند کار به اینجا نمی رسید. سیستم ها توسط ایدولوژی ها تنظیم و توجیح می شوند. سیستم ها ماشین های بیگناه گه گاهی خوب کار می کنند گاهی بد نیستند. سیستمها برای تامین قدرت قدرتمداران بر پا می شوند. اگر نمی شود گفت این آخر سرمایه داری است اما خوشبختانه می شود گفت این آخر نولیبرالیسم است و آغاز حرکت جدی جهان برای اندیشیدن به بدیل های سرمایه داری.
آقای احمد شما پاسخی به سوالهای مشخص در مورد، ادبیاتی که بکار بردید، ندادید. شما جوابی هم در مورد اتهام های بی پایه خود ندادید. اما بگذارید یک سوال از شما بکنم، شما یک مجموعه دلایل را ذکر کردید و اسم آنها را هم گذاشتید خیلی عمیق!! باشد. میتوانید بگویید که اگر این حرفها علمی است، کدام محقق و با کدام دلایل تجربی اینها را تایید کرده ؟ لطف کنید حداقل 5 مرجع علمی ذکر کنید. در ضمن نئولیبرالیسم یکی از اشکال سرمایه داری است و ماهیتا تفاوتی با آن ندارد. برای من عجیب است که شما برای از بین رفتن یکی از اشکال سرمایه داری خوشحالید، هر چند این نظام در اصلش وجود داشته باشد. بسیار عجیب است که شما بین یک نوع سرمایه منتها در دو شکل آن تفاوت می بینید!! من امیدوارم که یک بدیل واقعی برای سرمایه داری پیدا شود و شعار سیاسی بر علیه قدرتمندان جای خود را به عقلانیت بدهند. چون میدانیم توهین و شعار مشکلی را حل نمی کند. تصور کنید سرمایه داری علیرغم همه اشکالاتش با نابرابری و جنایاتش صد سال دیگر عمر کند، و بعضی در صندوق خانه دنبال بدیل بگردند!! و یا فحش بدهند به غارت سرمایه داری، بجای یک تحلیل!! شما میخواهید مشکل سرمایه داری را با دمکراسی حل کنید، اما میدانید که دمکراسی با معنی بورژوازی آن خودش محل نقد است. چون شما هیچگاه نمی توانید شانس برابر برای مشارکت همه افراد جامعه ایجاد کنید. بنابراین معضل چند برابر میشود. بپذیرید بشر و راهکارهای او همه قابل نقدند، و راهکاری بالاخره دارای نقایص خاص خود است، این جاست که میرسیم به حرف آقای علوی که ماشین خودکار و بدون هزینه وجود ندارد.
-- حمید حسینی نیا، دانشگاه یورک، کانادا ، Nov 26, 2008آقای احمد شما یک اتهام و توهین کردید(شبه روشنفکران شیفته سرمایه داری در جهان سوم در مییاد) لطف کنید، توضیح دهید که این ادبیات را چه کسانی و با چه انگیزه ایی بکار میبرد؟ رابطه این توهین و اتهام با بحث علمی چیست؟ آیا دیگران هم میتوانند این اتهام را به کسی که حضور ندارد تا از خودش دفاع کند بزنند؟ در آن نظام دمکراتیکی که سرمایه داری را مهار کند این توهین و اتهم هم جزئی از زندگی شهروندان است؟ آیا عدالتی که شما از آن دم میزنید مبنایش همین اتهام و توهین است است؟ یا بقول خودتان آبگوشتی است؟ آیا شما ساده ترین مسائل اخلاقی را رعایت می کنید؟ لطفا بجای پرداختن به سرمایه داری که پر از اشکال است، و نئولیبرالیسم که تبه کار است، به این پرسش ها پاسخ دهید.
-- محسن از پاریس ، Nov 26, 2008دکتر علوی: "بانک مرکزی آمریکا برای ایجاد تعادل مجبور شد نرخ بهره را بالا ببرد"
-- بدون نام ، Nov 26, 2008دکتر غنی نژاد: "پرسش اصلی اینجا است که آیا بدون پایین آوردن تصنعی نرخ بهره توسط بانک مرکزی آمریکا قابل تصور نبود"
یکی از این دو اقتصاد دان اشتباه می کند. نمی شود هم نرخ بهره بالا باشد هم پایین. (نرخ بهره تعیین شده توسط بانک مرکزی در حال حاضر 0.5 درصت است. ولی این نرخ روی نرخ بازار تاثیری ندارد.) اگر نظر مرا بخواهید هر دو اشتباه می کنند. اشتباه دولت نه در تعیین نرخ بهره، بلکه در برداشتن مقررات و نظارت بر نهادهای مالی بود. این که هیچ اقتصاددان ایرانی به این اشاره نمی کند برای من جای تعجب است.
این که آیا روزنامه ها منبع مناسبی برای یافتن تحلیل های اقتصادی هستند یا خیر، کافی است اشاره کنم که پال کروگمان، برنده امسال نوبل اقتصاد، ستون منظمی در نیو یورک تایمز دارد. استیگلیتز، که به گفته بعضی ها بزرگترین اقتصاددان زنده است، منظم برای روزنامه ها می نویسد. می توان این فهرست را ادامه داد. ولی سطح تحلیل های اقتصادی روزنامه های انگلیسی زبان بسیار بالاست. ولی نکته من اصلا مربوط به تحلیل نبود، بلکه درباره فاکت های بود، مثل همین که آیا نرخ بهره بالا رفته یا پایین؟ من به عنوان یک دانش آموخته اقتصاد که لااقل اخبار و تحلیل های اقتصادی را در حد توانم دنبال می کنم، به نظرم تحلیل آقای علوی بیسار سطحی و پر اشکال است.
شاد باشید، ممل امریکایی
دوست گرامی آقای علوی می گوید(حتی برخی از اقتصاددانها معتقد هستند که دوره رکود پس از دوره رونق باعث نشاط نظام سرمایهداری است) این نقل قول از کسان دیگری است. شما مثل اینکه توجه ندارید و نوشته اید( عمیق تر از یک بحران نشاط آور به قول آقای علوی هستند) ایشان خود منتقد سرمایه داری هستند. برای من شگفت آور است که چگونه افراد دچار سوء تفاهم میشوند.
-- رضا- سن حوزه ، Nov 26, 2008اتفاقا هم دکتر علوی و هم دکتر غنی نژاد درست می گویند. چون فدرال رزو اول بهره را بالا برد برای جلوگیری از تورم
دکتر علوی: "بانک مرکزی آمریکا برای ایجاد تعادل مجبور شد نرخ بهره را بالا ببرد"
اما بعدا آنرا برای ایجاد رونق بالا برد
-- بدون نام ، Nov 26, 2008دکتر غنی نژاد: "پرسش اصلی اینجا است که آیا بدون پایین آوردن تصنعی نرخ بهره توسط بانک مرکزی آمریکا قابل تصور نبود"
برای دیدن این دو نرخ بهره نگاه کنید به
به فدرال رزرو اینهم آمار آن بین سالهای 2004 و 2008
2008 Discount Rate
Oct 29 1,00
Oct 8 1,50
30-apr 2,00
18-mar 2,25
30-jan 3,00
22-jan 3,50
2007
11-dec 4,25
Oct 31 4,50
18-sep 4,75
17-aug
2006
29-jun 5,25
May 10 5,00
28-mar 4,75
31-jan 4,50
2005
13-dec 4,25
01-nov 4,00
20-sep 3,75
09-aug 3,50
30-jun 3,25
May 3 3,00
22-mar 2,75
02-feb 2,50
2004
14-dec 2,25
10-nov 2,00
21-sep 1,75
10-aug 1,50
30-jun 1,25
1. نولیبرالیسم تنها شکل خاصی از تنظیم روابط اقتصادی و سیاست گذاری در سرمایه داری است و عین سرمایه داری نیست. سرمایه داری اشکال گوناگونی دیگری هم دارد مثل کینز گرایی یا نظام دولت رفاه یا سوسیال دموکراسی وغیره. نوع ولی فقیهی آنرا هم از بعد از جنگ با عراق در ایران داریم که آمیزه التقاطی است از ولایت فقیه و سیاست های شبه نولیبرالی. بنابراین خوشحالی از پایان نو لیبرالیسم و ناراحتی از تداوم سرمایه داری قابل درک است.
-- احمد ، Nov 27, 20082. برخی اینجا یک جوری حرف می زنند که انگار سلمان رشدی گرفته اند و حرفهای مرا توهین تلقی کرده اند به آقای علوی. دوست عزیز اولا من هیج قصد توهین نداشتم. دوم آنهایی که در کشورهای دموکراتیک زندگی می کنند هر وقت پیچ تلویزیون را باز می کنند و بحث بین سیاستمداران و گاهی آکادمیک ها را می بینند می دانند که نسبت دادن اندیشه یک فرد به یک جریان توهین حساب نمی شود و اتفاقا بخشی از بحث ازاد است . مثلا نسبت دادن اوباما به سوسیالیسم یا اسلام که گویی سوسیالیسم چیز بدی است. من تازه هیمن گونه نسبت را هم به ایشان نداده ام. من این نسبت را به این نظری که مطرح کرده داده ام و دلایل خودم را دارم و از اینکه این نظر تقریبا بطور همدلانه ای توسط ایشان مطرح می شود جای تعجب دارد. فکر می کنم علتش چارچوب نظری ایشان باشد که به نظر من چاچوب بسیار تنگی برای درک سرمایه داری است و از دهه 60 به بعد در حوزه جامعه شناسی بسیار متروک.
اینکه افراد بتوانند اعتراض کنند علامت دموکراسی است و من هم اعتراض کردم که نظری که آقای علوی می گوید یک نظر شبه روشنفکری شیفتگان سرمایه داری است. شبه روشنفکری است چون عمیق نیست و مبتنی بر قیاس یک نظام اقتصادی وبدن آدمی است و با دلیل کافی آورده نشده. از آن بوی شیفتگی به سرمایه داری می آید. ایشان هر چند گفته این نظر برخی اقتصاددانان است اما در ادامه کاملا واضح است که با این نظر موافق است. اگر سرمایه داری چیز خیلی بدی نیست پس نسبت دادن یک حرف به شیفتگی به آن هم نباید توهین باشد که باید باعث افتخار باشد.
ایشان منتقد سرمایه داری است؟ به طور کلی می گوید مانند هر نظام دیگری عیب هایی دارد و جوری اینرا می گوید که گویی این امر طبیعی است و باید پذیرفته شود. من به چنین اندیشه هایی معترضم، حق دموکراتیک خود می دانم که اعتراض کنم شما دوست ندارید می توانیدتوهین تلقی کنید و از من بخواهید ساکت شوم ! اینجا در حد کامنت جا برای بحث علمی نیست.
با آقایا خانم بی نام که فرموده اند مسئله مقررات زدایی از عوامل اصلی است موافقم.
من فکر می کنم برخی که داغ کرده اند علتش نحوه بیان من نیست علتش بیشتر این است که به صاحت مقدس سرمایه داری توهین شده است. اگر اهل مباحثه هستیم بهتر است رونما را کنار گذاشته بحث کنیم که ریشه های بحران کدامند و کدام منابع به درد درک این مسئله می خورند.
مباحث چاپ شده ژورنالیستی در این مورد را ضمن اینکه می خوانم اما به عنوان کار اصیل حساب نمی کنم و اگر بابای کسی اینجا ادیتور اکونومیست نیست با عرض کمی معذرت به نظر من این مجله و امثال آن بسیار سطحی با مسایل برخورد می کنند (از بکار بردن کلمه آبگوشتی هم بدم نمی آید چون خیلی آبگوشت دوست دارم اما وقتی چلو کباب نباشد!)
اعتقاد دارم هر کس حق دارد با اسم مستعار کامنت بگذارد این باعث می شود که افراد کمتر خود سانسوری کنند آن دوستی که معترض شده خودش می تواند ثابت کند که اسمش مستعار نیست؟ برای اثبات آن باید شناسنامه مان برای چه کسی بفرستیم؟
هر دو اشتباه می کنند دوست عزیز و اشتباهشان هم بی جهت نیست. هر دو به نوعی نماینده بنیادگرایی بازار هستند. هر دو می خواهند بگویند اگر بحران شد به دلیل "دخالت دولت" بوده و نه عدم دخالت دولت. فقط یکی اشتباه دولت را افزایش دو سه درصی نرخ بهره در چند سال قبل می داند و آن یکی کاهش دو سه درصی نرخ بهره که از قضا بازارها هنوز به آن واکنش نشان نداده اند. ولی حرف هر دو یکی است، اگر دولت بازار را به حال خود رها کرده بود بجران پیش نمی آمد. این در حالی است که حتی گرینسپن هم قبول کرده که ریشه مشکل در برداشتن کامل نظارت های دولتی بوده و از عدم دخالت دولت. او هم به زبان بی زبانی گفت بازارها در عالم واقع با مدل های ما کار نمی کنند. بنابر این کسی یا کسانی که در تحلیل این ماجرا به نحوه عملکرد بازارهای مالی هیچ توجهی نکند اما پای همه عوامل بی ربط و باربط دیگر را به میان می کشند منظوری جز توجیه ایده ئولوژی بازارهای آزاد ندارند. ولی این کار در شرایط امروز کشتی به خشکی راندن است. سیاستگذاران اقتصادی همه به نوعی پذیرفته اند که اقتصاد ریگانی به ته خط خود رسیده است. دوقطبی شدن شدید جامعه، محو طبقه متوسط، و بحران جهانی همه ارمغان های آن نوع اقتصادی است که آقای غنی نژاد و علوی توصیه می کنند. م ا
-- بدون نام ، Nov 27, 2008آقای احمد نوشته(و از دهه 60 به بعد در حوزه جامعه شناسی بسیار متروک). دوست عزیز اینجا بحث در چارچوب اقتصاد کلان است و نه جامعه شناسی، در اقتصاد کلان هم روشهای کمی بکار میرود نه این لفاظی که شما بکار برده آید. باید با عدد و رقم نشان داد چه اتفاقی افتاده. شما مثلا اینکه اشتباه گرفته اید.
-- حسین متقی المان ، Nov 27, 2008)
پال کروگمان، برنده امسال نوبل اقتصاد نئوکینزی است و اقتصاد سرمایه داری را کم یا بیش قبول داره، درگیری ایشان با نئولیبرالیسم بخاطر درگیری با دستگاه بوشه چون بوش ایشان را در پستی که میخواست نگذاشت.
-- حسن تبریزی ، Nov 27, 2008شما بجای بحث بروی مسائل به آدمها دخیل بسته اید !! چون انگلیسی است پس خوب است.
آقا یا خانم م.ا این تحلیل شما تحلیل اقتصادی نیست. تحلیل اقتصادی بنا به آنچه رسم است تبین پدیده اقتصادی با عوامل اقتصادی است. این شد تحلیل سیاسی!! دست آخر هم نسخه نوشتید که باید کار را به دولت سپرد!! شما آمار سازمان جهانی شفافیت را نگاه کنید هر جا دولت دخالتش بیشتر است، فساد و بی عدالتی هم بیشتر است.
-- محمد-استانفورد ، Nov 27, 2008برای نمونه پیش داوری را بدانید این جمله را بخوانید(هر دو اشتباه می کنند دوست عزیز و اشتباهشان هم بی جهت نیست. هر دو به نوعی نماینده بنیادگرایی بازار هستند. هر دو می خواهند بگویند اگر بحران شد به دلیل "دخالت دولت" بوده و نه عدم دخالت دولت. فقط یکی اشتباه دولت را افزایش دو سه درصی نرخ بهره در چند سال قبل می داند و آن یکی کاهش دو سه درصی نرخ بهره که از قضا بازارها هنوز به آن واکنش نشان نداده اند. ولی حرف هر دو یکی است، اگر دولت بازار را به حال خود رها کرده بود بجران پیش نمی آمد). ایشان استنتاق کرده هر دو اقتصاد دان را در اتاق تمیشیت و میداند!! که هردو طرفدار نئولیبرالیسم هستند. یک کمی انصاف دنیا را خراب نمی کند!! اگر فرهنگ نقد این باشد، دیگر سنگ روی سنگ باقی نمی ماند. دوست عزیز کاری ندارد، یک یاداشت بگذار و از هردو بپرس!! وقتی هردو اقتصاد دان در دسترس هستند چرا تخمین!! این شد روش علمی؟
-- رضا از مالزی ، Nov 27, 2008این را میگویند حکم قوه قضائیه حکومت (او هم به زبان بی زبانی گفت بازارها در عالم واقع با مدل های ما کار نمی کنند. بنابر این کسی یا کسانی که در تحلیل این ماجرا به نحوه عملکرد بازارهای مالی هیچ توجهی نکند اما پای همه عوامل بی ربط و باربط دیگر را به میان می کشند منظوری جز توجیه ایده ئولوژی بازارهای آزاد ندارند.) عجب تحلیلی هرکس به فرمان ما نباشد یا مرغ است یا خروس!! ایشان گویا خدا هستند که ذهن خوانی میکند. خدا شما در جایگاه خدائی حفظ کنند دادش
-- رضائی از برلین ، Nov 27, 2008قابل توجه آقای احمد:
-- محمود رضائی ، Nov 27, 2008احمدی نژاد با بيان اينكه بحران اقتصادي غرب، ابعاد مختلفي پيدا خواهد كرد، گفت: كشورهاي غربي قادر نيستند براي اين بحرانها چارهانديشي و آنها را كنترل كنند.
آقای احمد(شبه روشنفکری است چون عمیق نیست و مبتنی بر قیاس یک نظام اقتصادی وبدن آدمی است و با دلیل کافی آورده نشده. از آن بوی شیفتگی به سرمایه داری می آید. ایشان هر چند گفته این نظر برخی اقتصاددانان است اما در ادامه کاملا واضح است که با این نظر موافق است) این بو را شما احساس می کنید؟ وظیفه یک محقق این است که همه نظرات را طرح کند و جانبدار هم نباشد، اما شما مثل اینکه دنبال مهر زدن هستید
-- سعید ، Nov 27, 2008برعکس این دوستان من نظرات آقای علوی را نزدیک به Joseph Eugene Stiglitz ژوزف استیگلیتز که نوکینزی است می بینم. چون ایشان سرمایه دارای را دارای اشکال ساختار دیده و وقوع بحران در آن را طبیعی می بیند.
-- بیژن ، Nov 27, 2008برای من عجیب است که ما قادر نیستیم یک نوشته را تا آخر بخوانیم، این اقتصاد دان نوشته(ماشین خودکار اقتصادی که هیچ کاستی و نقصی نداشته باشد در جهان برونذهنی وجود ندارد نه نوع سرمایهدارانه و نه نوع سوسیالیستی، نه نوع آدام اسمیتی و نه نوع مارکسی) هیچکدام را بی عیب نمی داند، برای من عجیب است که چطور یک عده قضاوت می کنند.
-- حیدر، فرانسه ، Nov 27, 2008بحث در فضای مجازی ظاهرا هیچ سرانجامی ندارد، چون هر کس حاشیه ای را می چسبد و به اصل مطلب توجه نمی کند. بحث آقای دکتر درباره ریشه های بحران جاری است، یعنی بزرگ ترین بحران اقتصادی در 70 سال گذشته. سوال این است، آیا بحران فعلی به خاطر اشتباه دولت در بازی با نرخ بهره و تبعات آن بوده؟ یعنی این بحران در چند سال اخیر ساخته و پرداخته شده و اگر دولت اشتباهی در تعیین نرخ بهره نمی کرد پیش نمی آمد؟ یا ریشه بحران به تحولات بازارهای مالی امریکا و برداشتن نظارت بر آنها در چند دهه گذشته بر می گردد؟ پاسخی که ما به این پرسش ها می دهیم تعیین می کند که آیا ما سرمایه داری مثل آنچه آقای غنی نژاد از نیمه دهه 60 تا کنون توصیه می کرده می خواهیم، یا سرمایه داری که امثال استیگلیتز می گویند.
-- بدون نام ، Nov 29, 2008اینهم مصاحبه آقای ژوزف استيگليتز در تایید نظرات اقای علوی:
-- بدون نام ، Dec 1, 2008سوال : چه كسي عامل اصلي بحران اخير است ؟ آيا شاخصهاي اقتصادي مثل بحران مالي 1997 – 98 است؟ آيا نطارت قوي تر مي توانست از وقوع چنين بحراني جلوگيري كند ؟
جواب : اين يك بحران ساخته دست بشر است . اين بحران نتيجه سياستهاي كلان اقتصادي دولت بوش است ، به خصوص سياستهاي مربوط به كاهش مالياتها براي افراد ثروتمند كه موجب تحريك فعاليتهاي اقتصادي نمي شود . جنگ عراق و افزايش قيمت نفت نيز تاثير زيادي در وقوع بحران اخير داشته است . فدرال رزرو آمريكا نيز طي سالهاي اخير با اعطاي وام و اعتبارات بانكي با نرخ بهره هاي پايين ، زمينه وقوع بحران را فراهم كرده است . عوامل