جعل در انتخابات دوره هفدهم مجلس و حذف کاندیدای کردهاعرفان قانعیفرددر این مقاله تاریخی به بررسی یک جعل تاریخی در ۵۵ سال پیش میپردازیم. نکته ۱: ادوار قانونگذاری را براساس تقسیم بندی سیاسی تاریخ مشروطیت ایران به سه عصر «قاجاریه»، «پهلوی اول» و «پهلوی اول و پهلوی دوم» تقسیم بندی میکنند که ۵ دوره اول مجلس در عصر اول مشروطیت بود و دوره ۶ تا ۱۴؛ عصر دوم مشروطیت بود. البته مجلس ملی اول – یا مادر مشروطیت ایران را بزرگترین؛ بهترین و پرشورترین و کاریترین مجلس ایران مینامند؛ مجلسی مشابه مجلس فرانسه در ۱۲۰٣. از وقایع مهم مقارن مجلس دوم، قیام فئودالها و طرفداران محمد علی میرزا در کردستان بود که ضد حکومت ملی عمل کردند. (پس از ۲۷/۱/۱۲٨٨) در دوره چهارم در کردستان اسماعیل سمیتقو و در گیلان میرزا کوچک خان جنگلی و در خراسان کلنل محمد تقی خان پسیان قیام کردند. در زمان رضا شاه؛ قام حعفرالسلطان در ۱٣۱۰ درپاوه رخ داد. در دوره چهاردهم، جمهوری کردستان به رهبری قاضی محمد و همراهانش و واقعه آذربایجان رخ داد و با اعلام قاضی محمد؛ زمینه برای انتخابات دوره ۱۵ مجلس آماده شد که در دوره ۱۴؛ حکیمی نخستوزیر بود و امانالله اردلان وزیر دادگستری؛ که در این دوره، ایران به خاطر حمایت شوروی به سازمان ملل متحد شکایت کرد. در دوره فترت بین دوره چهاردهم و پانزدهم، قوام نخست وزیر بود و سران کرد اعدام شدند. نکته ۲: قبل از محمد علی شاه قاجار، سنندجیها چندان باوری به مشروطه نداشتند و اکثر نمایندگان منصوبی دربار یا فئودالها بودند تا انتخابی مردم و این مساله هم آشکار است که سنندجیها همواره در طی تاریخ، با حکومت مرکزی مراوده و رابطه نزدیک داشتهاند، از زمان سلجوقیان تا زندیه و صفویه نیز با دولت دوست بودهاند و در کتابها از کمک کردها به حکام و سلاطین، چه داستانها و حکایاتی که نوشته شدهاند و مشهورترینش همان رابطه کردها با نادرشاه افشار است و یا تسلیم فوری و معامله اردلان با کریم خان زند به شرط ماندن بر ولایت حکومت کردستان. اما در مجلس سابق شورای ملی با وجود این ارادت و وفاداری به دولت مرکزی، از دوره اول مجلس در ۱٣ مهر ۱۲٨۵تا دوره بیست و چهارم مجلس در ۱۲ بهمن ۱٣۵۷، هیچ نماینده کردی در سطح نواب رییسی، کارپردازی، منشی، و ریاست مجلس نداشتهایم، دیگر پس از انقلاب و در مجلس شورای اسلامی را نمیدانم. اما در آن ۶۰ سال و ۲۴ دوره، ۲۰ شخصیت اندک هماهنگ و بعضاً متفاوت، اما قابل تامل - نمایندگی سنندج را عهدهدار بوده اند: میرزا حاج اسدالله خان کردستان، آقاخان اعزازالسطنه، میرزا فرج آصف «سردار معظم» ، حاج محمد خان حبیبی، میرزا محمد خان وکیل «وکیل الملک»، اسمعیل رحیمزاده، نصرتالله صادق وزیری «اعزازالملک»، عبدالحمید سنندجی «سالار سعید»، ناصر قلی خان اردلان، حسین وکیل، محمدرضا آصف، امانالله اردلان، دکتر محمد هاشم وکیل، عباسقلی اردلان، مهدی شیخالاسلامی، هوشنگ کمانگر، محمد اصولی، محمد عابد سراجالدینی، فرخ لقا بابان، حبیبالله امام مردوخ.
نکته ٣: در بین نمایندگان مجلس، چند نفر جالب توجهاند: یکی حاجی میرعبدالمطلب کردستانی (امین التجار) فرزند میرزا ابراهیم که تاجر مقیم مرکز بود در دوره اول از طرف اصناف قصاب و دباغ و مرغفروشان نماینده تهران میشود؛ دوم امانالله اردلان که شخص باهوش و اهل فضلی بوده. سوم دکتر هاشم وکیل (که پدرش نیز چندین دوره نماینده مجلس بود ) پس از فوت پدر در بهداری کردستان کار میکرد و سپس کرسی پدر را احراز کرد. اختلاف وی با فرج آصف از زمان تشکیل حزب سعادت در کردستان شروع شد و این حزب البته در ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ به کلی متلاشی شد. وی در دوره ۱٨ به کمک دیوان بیگی و حائریزاده - از محارم سپهبد زاهدی – به کرسی وکالت در مجلس رسید و مردی بسیار زیرک و کاردان بود. و چهارم سالار سعید بود، مردی باهوش و داماد خانواده فرمانفرما، از طرفداران سید ضیا، عضو موثر حزب اداره ملی که در دولت مصدق به خاطر نزدیکیاش به انگلیسیها مورد بیمهری واقع شد و پس از ۲٨ مرداد ٣۲ مجدداً به کار سیاسی بازگشت و وکیل مجلس شد. در دوره ۱۶ جزو مخالفین دولت بود و گاه به عنوان یکی از متولیان مجلس - از وی - نام برده میشد. یا اسدالله کردستانی - که نمیدانم – قبل از تشکیل مجلس سوم در ۲۵/۱۲/٣۰ جز اعتدالیون بودند ( مانند دهخدا و اعتصامالملک که خروج خود را از آن حزب اعلام کردند). در ۱۶/۱۲/٣۰ رزم آرا کشته و دکتر عبدالحمید زنگنه، رییس دانشکده حقوق هم ترورشد. در تهران به مدت دو ماه اعلام حکومت نظامی شد و در همان دوره شانزدهم بود که مصدق نخستوزیر شد. مصدق میخواست انتخابات دروه هفدهم را کاملاً زیر نظر داشته باشد، تودهایها در آن ایام چندان مقبول نبودند، چون در ۱۵/۱۱/۲۷ بود که ترور ناموفق شاه در دانشگاه تهران رخ میدهد و از طرف مجلس فعالیت توده در ایران غیرقانونی میشود . هر چند که مصدق پس از انتخاب ٨۰ نفر، نتوانست مجلس هفدهم را یکدست و مطیع کند و روزنامه نبرد هم از وی انتقاد کرد. در نشریه شاهد ایران، ش ۶/۱۰/٣۰ آورد شده است که مصدق معتقد است «مردم بدون دخالت مراجع ذینفوذ در محیطی آزاد در انتخابات شرکت کنند» و حتی این شعر در بعضی کتابها آمده است که مژده آزادی از دکتر شنو با گوش جان/ گفت آزاد است این دوره در ایران انتخاب، تا به کی دست خیانت پیشه باید بود باز / تا به کی آزادگان را کس نیاورد در حساب، دست بدخواه وطن از هر طرف باید برید/ تا نگردد در وطن برپا از آنان انقلاب و... اما در مطبوعات چپی، مرتب نقطه ضعفهای مصدق را گوشزد میکردند. مثلاً در ۲/۱۲/٣۰ شاهد ایران در شماره ۷به کنایه نوشت: «آقای دکتر مصدق تا اینجا را خوب آمدید.» در باختر امروز (ش ۷۰۰ به تاریخ ٣۰/۹/٣۰) سید جمالالدین اخوی دادستان کل کشور و رییس هیات عالی مشاوره انتخابات مدعی شد که انتخابات دوره هفدهم یک تحول بیسابقه در ایران پدید خواهد آورد. در اخبار میآمد که مثلاً اطاق محل نگهداری صندوقهای آرای انتخابات در تبریز در ۲۹/۱۱/٣۰ آتش گرفته است. هر چند انتخابات بین ۵ گروه بود: مردم، ارتش، دولت، فئودالها و حزب توده. در مهاباد هم صارمالدین صادق وزیری منتخب مردم شد که شاه به جای وی، امامی را به مجلس فرستاد! نکته ۴: روز ۷/۲/٣۱ بدون حضور نخستوزیر، مصدق – هر چند امری بدون سابقه بود – شاه در اتومبیل مشکی کالسکهای که دستگیره و گلگیر و اطراف چراغش طلا کوبی شده بود، وارد محوطه مجلس و سپس وارد تالار آیینه شد که روزنامه شاهد (در ٨/۲/٣۱) نوشته است: «ساعت ۹ صبح دوره ۱۷ تقنینیه با تشریفات گشایش یافت و شاهنشاه نطق را با شکوه خاصی ایراد کرد و بیانات ملوکانه و کف حضار برای مدت مدیدی فضای بهارستان را به شعف آورد.» مصدق چهارشنبه ۲۰/۱/٣۱ از رادیو، نمایندگان را به خانهاش دعوت کرد و در روز شنبه ۲٣/۱برایشان سخن گفت. در واقع مصدق مجلس هفدهم را در خانهاش افتتاح کرد و دفاعی از صارمالدین صادق وزیری نکرد. فقط در خاطراتش میگوید: «آقا اگر کسی به بت هم با عقیده ثابت معتقد باشد، باز قابل احترام است. دوره شانزدهم یا هفدهم بود، نه هفدهم بود من نخست وزیر بودم؛ شنیدم که از مهاباد این گرزن (سرلشگر) او را وکیل در آورده بود. تعجب کردم از محل سنیها امام جمعهی شیعه را وکیل بکنند؟ یکبار هم به مجلس رفته بود. تلفن کردم، خواهش کردم بیاید، آمد احوالپرسی (بله، این خانم عمهی امام جمعه میشود ) گفتم: آقا شنیدم از مهاباد وکیل شدهاید. گفت بله اصرار کردند خیلی گفتم آقا این فرمایشات چیست؟ از طرف اهل تسنن قابل قبول نیست شما نباید قبول بکنید.» [به نقل از رنجهای سیاسی دکتر محمد مصدق - یادداشتهای جلیل بزرگمهر صفحات ۵٣ تا ۵۴] بههرحال در ۲۶/۱/٣۱ مصدق در خانهاش نمایندگان را دعوت کرد به چادر بزرگی که وسط حیاط منزلش برپا کرده بود. ۶۱ نماینده دوره ۱۷ در زیر چادر خانهاش گردهم آمدند. مصدق با کت و شلواری سرمهای جلوی چادر روی صندلی نشسته بود و جلوی پای وکلای تازه وارد بلند میشد. در خانهاش که اواسط خیابان کاخ زیر شاخههای چنار بود و در بزرگ قرمز رنگ با دو سکوی سنگی و یک سردر مشبک آهنی داشت و جنب خانه فرهنگ شوروی سابق بود. ساعت ۵/٨ صبح قبل از شروع جلسه، منشی مخصوص نخستوزیری، پاکتی را به مصدق داد که روی آن نوشته شده بود «فوری و محرمانه» پس از قرائت نامه روی تخت خود دراز کشید و کمی فکر کرد و سپس متن سخنانش را نوشت. در واقع شاه از وی خواسته بود که خود بعد از سفر شیراز مجلس را افتتاح خواهد کرد. از ۵/۹ صبح به تدریج خیابان بیسر و صدای کاخ را اتومبیلهای آخرین مدل - آن زمان - شلوغ کرد؛ و به شمارهی ۱۰۹ آن خیابان وارد شدند. مصدق، مطابق معمول هنگام نطق گاه گریه میکرد و گاه بغض مینمود. نمایندگان مصمم وقتی دیدند که با گالشهای نقرهای چای برای آنها آوردهاند، استکانها را از گالش در میآوردند. در جمع ٨ وکیل، ۴۹ نفر فکل کراواتی، ۲ وکیل بلاتکلیف، ۱۶ عکاس و مخبر و ۲۰ کارمند نخستوزیری زیر آن چادر گرد آمده بودند و پس از صرف بستنی، نمایندگان بیرون رفتند.
نکته ۵: مطبوعات ایران فضای حاکم برای انتخابات ۱۷ را خوب ترسیم کردهاند. مثلاً یکی نشریه شکیبا بعدها در شماره ۲۵(۵/۱۱/٣۱ ) که بیشتر روی خطابش با کرمانی ها بود، نوشت: «ملت ایران از افتتاح مجلس استقبال نکرد. در میان امواج نارضایتی مردم این مجلس گشایش یافت. دستیاران نخست وزیر تا توانستند به نفع این و آن مداخله ناروا کردند و از هیچ رسوایی پروا نکردند.» بعد روزنامه شهباز (ارگان جمعیت ملی مبارزه با استعمار ) در ۲۶/۱/٣۱ با کنایه نسبت به مصدق نوشت که کار قانونشکنی و آزادیکشی در حکومت مصدق به جایی رسیده است که حتی فروش روزنامه و دایر کردن کیوسک مطبوعاتی در کردستان ممنوع میشود و کیوسکدار شکنجه میشود. چون در آن انتخابات، تقلبهای عجیبی رخ داد و حتی روزنامه داد ( به سردبیری مصطفی الوتی در تاریخ ۲٨/۱/٣۱) در تیتر اول نوشت: «یک سند مهم از تعویض آرای صندوق انتخابات به نفع رئیس موقتی مجلس ۱۷» اما وزیر کشورکمترین توجهی به آن سندنکرد. در همان حال روزنامه کارزار در شماره ۲۶/۱/٣۱ نوشت: تعطیل عمومی شهر و تحصن در تلگرافخانه سقز بر اثر تهدیدات و کشته شدن دو نفر یا دکتر ریس زاده، مسوول بهداری بانه، زد و خورد بین چاقوکشان و طرفداران یکی از کاندیداها را گزارش داد. در آریز (شنبه ٣۰/۱/٣۱ به سردبیری میر موسی مشیری) نوشته شد که عصر آن روز محیط وکیل دادگستری از کاندیداهای کردستان در مسجد جامع مشغول سخنرانی بود که به اسلحه صدیق مسگر از پشت سر مضروب و گردنش زخمی شد. در طلوع ٣۱/۱/٣۱ ؛ احمد رسولی از سقز نوشت که وضع آشفته و ناامن و محیط ریا و تزویر حکومت ملی باعث شد که پاکی جامعه از بین برود و نسبت به سیفالله اردلان اعتراض کرد. در شهباز ٣۱/۱/٣۱ نوشته شده: تجدید صحنههای فجیع جنایات هیتلری در مهاباد زندانیان اعتراض خود را با خون نوشته و برای مقامات مسوول میفرستند اما نامههایشان را میسوزانند و تیپ نظامی مهاباد، ۱٨ جوان را به زندان انداخته و ۹ نفر را به جرم فعالیت انتخاباتی در جریان انتخابات آزاد مصدق به زنجیر کشیده که یکی از آنان مسلول است که سرهنگ مظفری فرمانده تیپ مهاباد ؛ عامل دربار بود و اکثر کشتارها با دخالت مستقیم وی صورت می گرفت. البته در نشریه شگرف، به تاریخ ۲۵/۱/٣۱ نوشته شده است: «در این موقع که انجمن نظارت انتخابات کردستان دوره ۱۷ تشکیل و مهیای اخذ رای میباشد، ازعموم طبقات مختلف حوزه کردستان انتظار میرود که با در نظر گرفتن وضعیت فعلی کردستان و انتخاب اشخاص صالح و علاقمند به اصلاح و عمران و تامین فرهنگ و بهداشت آن حدود، دقت کافی داشته و نمایندگانی را انتخاب کنند که از هر حیث شایستگی و لیاقت خود را به ثبت رسانده و رفاه و آسایش سکنه کردستان را تامین کنند، زیرا تا امروز کردستان عقب مانده است.» اما در دوره ۱۷، انتخابات کردستان معلق میشود و در سنندج انتخابات انجام نشد و سه کرسی آن حوزه منتظر میماند. نکته ۶: در روز ۱۷/۲/٣۱ یکشنبه ساعت ۱۵/۱۰ ظهر به ریاست سنی عبدالحسین اورنگ و همراهی خسرو قشقایی، نجفی، مهندس غروی، دکتر فاخر شروع شد. نطق افتتاحیه آقای رییس شروع میشود و برای اجرای مراسم تحلیف درحضور یک جلسه قرآن قیام میشود تا که سوگند خورده شود. اسامی نمایندگان توسط منشی جلسه، خسرو قشقایی خوانده میشود و هر یک در محل نطق حاضر و قسم نامه را امضا میکنند. به ترتیب احمد فرامرزی، دکتر مصباحزاده، دکتر فلسفی، دکتر شایگان، دکتر سنجابی و ... میآیند... در این حین به اعلام میکنند که دکتر حسین فاطمی و دکتر حسن امامی غایبان جلسه هستند... سپس در اقتراع شعب شش گانه مجلس، میان ۷۵ نفر عده حاضر، نام حسن امامی به شعبه های مجلس میافتد و کم کم ساعت ٣۵/۱ ظهر جلسه به پایان میرسد. در جلسه سوم مجلس، روز پنجشنبه ۱٨/۲/٣۲ که جلسه ساعت ۱۱ – ۵/۱۰ قبل از ظهر باز هم به ریاست سنی اورنگ تشکیل شد، اجرای مراسم تحلیف برای سه نفر از نمایندگان برگزار شد که حسن امامی هم جزو آنها بود آمد جلوی صحن و امضا کرد و خداوند را به شهادت طلبید که محفوط و مجری قانون باشد (!)... در همین حیص و بیص، بعضی از نمایندگان به صورت تکی یا دسته جمعی از برای خواندن شرح گزارش مخالفت می کردند و اعتراض خود را اعلام میکردند... یا بعضیها هم متلک می گفتند و بقیه پخ پخ میخندیدند... سرانجام پس از یکی دو ساعتی که از شروع جلسه گذشته بود، گزارش پرونده انتخابات مهاباد را آقای دکتر فلسفی مخبر شعبه ۶ مطرح و در حالیکه سینهاش را صاف میکرد، بدین شرح شروع کرد: «پرونده انتخابات مهاباد در شعبه ۶ مطرح، در تاریخ ٣۰/۹/۱٣٣۰ توسط فرماندار از ۱۰٨ نفر طبقات ۶ گانه و معتمدین محل دعوت به عمل آمده و پس از تعیین ٣۶ نفر اعضا اصلی و علی البدل انجمن نظارت مرکزی انتخاب و سپس شعبه فرعی تعیین و اقدام به نشر آگهی شده و روز ۲۵/۱۱/٣۰ غایت ٣/۱۲/٣۰ جهت توزیع تعرفه و اخذرای معین و بلافاصله آراء استخراج و شمارش شده و در نتیجه آقای سید حسن امامی با اکثریت ۵۲۶۵ رای از مجموع ۱۱۶۰٨ رای ماخوذه به نمایندگی ۱۷ مین دوره تقنینیه از حوزه مهاباد انتخاب و از طرف انجمن درست ۷ روز صحت و حول شکایات تعیین و در مدت مذکور ٨ فقره شکایت به دفتر انجمن واصل و چنن انجمن شکایت را مستند به دلیل ندانسته در ۱۲/۲/٣۱ اعتبارنامه به نام ایشان صادر نموده و انحلال خود را اعلام مینماید.» هنوز این جملهاش را به پایان نبرده بود که آقایان مهندس حسیبی، مهندس زیرکزاده، دکتر سنجابی اظهار مخالفت کردند. رییس گفت که بنا به مخالفت به کمیسیون تحقیق فرستاد میشود. در این موقع از طرف تماشاچیان تظاهراتی له و علیه وی به عمل آمد که.... رییس مجلس زنگ ممتدی زد و دعوت به سکوت میکند. ناگهان میراشراقی داد میزند و میگوید: آقای رییس اینطور که نمیشود، یک مشت چاقو کش آوردهاند به مجلس (خطاب به نمایندگان ) پاشوید بروید بیرون یک چاقو کش آوردهاند به مجلس (زنگ ممتد رییس) آقای رییس نمیتوانیم اینجا بنشینیم، اینجا ما امنیت نداریم. رییس هم میگفت: «مجلس را ترک میکنم، این وضع انتظام مجلس نمیشود!» دستور داده شد کسانی که مخل نظم هستند، توقیف شوند. ساعت ۷ رئیس جلسه را ترک کرد و مجدداً در ساعت ٨ برپا شد در آن جلسه امامی خوانده نشد، دیر وقت بود و ساعت ۹ شب جلسه را عبدالحسین اورنگ به پایان برد. از جلسه ۴ کم کم ماه رمضان شده بود و در جلسه ۹؛ پنجشنبه ۱۵/٣/٣۱ مجلس ۲۰/۱۱ شروع شد به ریاست اورنگ که دکتر شایان با اجازه سید ابوالقاسم کاشانی بدون اجازه از مجلس غایب بودند. استرداد مخالفت و تقویت اعتبارنامه حسین امامی و شهابی اعلام شد که سرانجام در جلسه ۲۴ که محمد ذوالفقاری نایب رییس مجلس بود، در روز پنجشنبه ۱۶/۵/٣۱ استعفای امامی توسط ناظر زاده قرائت شد که «برای معالجه و مداوای درد دست مسافرت دارم» و سپس کاشانی از ۶۲ رای با ۴۷ رای جانشین وی میشود و در میان «مبارک است مبارک است» نمایندگان و کف زدن تماشاچیان، شد رییس مجلس. نکته ۷: توضیح اینکه «هر چند در ۲۵ آذر ۱٣٣۰ دکتر مصدق در سخنرانی ای تصمیم خود بر انجام انتخابات دورهی هفدهم مجلس بدون کوچکترین مداخله و اعمال نفوذ و توصیه را اعلام کرد» (محمد علی موحد خواب آشفتهی نفت - دکتر مصدق و نهضت ملی ایران - جلد دو صفحه ۱۰۰۹) ولی با اعمال نفوذ محافل دربار، ارتش و تحریکات جریانهای وابسته به انگلستان، تعدادی نماینده طرفدار دربار و سیاست انگلیس در ایران از جمله آقای سید حسن امامی به مجلس راه یافتند. مضحک اینکه سید حسن امامی «امام جمعه شیعه تهران» از شهر مهاباد که سنینشین است وکیل شد! هر چند اعتبارنامه وی با مخالفت نمایندگان جبهه ملی روبرو شد. اما اکثریت نمایندگان نه تنها اعتبارنامه امام جمعه را تصویب کردند، بلکه او را بهدستور شاه، از طریق بهبودی و هومن، رییس مجلس گرداندند. [به نقل از کتاب بحران دمکراسی در ایران «نوشته فخرالدین عظیمی – ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و منوچهر نوذری – ص ٣٨۴ تا ٣٨۵] شادروان حسن شمشیری که با امام جمعه آشنایی داشت «توطئه ریاست مجلس شدن» او را به وی گوشزد نمود. (شاه حسینی، روایتی از قیام سی تیر به نقل از کتاب مصدق، دولت ملی و کودتا به کوشش مهندس سحابی- ص ٨۲ ) وی پس از قیام ٣۰ تیر به خارج رفت و بعد از کودتای ۲٨ مرداد نماینده «انتخابی» دوره دوم مجلس سنا شد. همسر مصدق، ضیاء السلطنه – خواهر سید ابوالقاسم – عمه سید حسن امامی است که خانواده امامی تا سال ۵۷ امام جمعه های تهران بودهاند. در ۱۵ دی ۲۴ میر سید محمد امامی، امام جمعه تهران درگذشت و دکتر سید حسن امامی استاد دانشگاه حقوق تهران و فرزند سید ابوالقاسم و نوه سید زینالعابدین امام جمعه جدید شد. در ۲۲ دی ۱٣۲۵ در کنار عده زیادی از رجال - مانند محمد مصدق و حاج عزالمالک اردلان - با اعتراض به انتخابات در دربار متحصن شده بود که چند روز پس از آن در دادگاه فوقالعاده زمان جنگ در مهاباد – قاضیها – را محکوم به اعدام نمود. در ۱۵ بهمن وی از سوی ۲٣ نماینده دیگر از جمله مصدق و کاشانی در دوره ۱۵ انتخابات تهران منتخب شده بود. در ٣۰ مرداد ۱٣۲۹، امامی هنگام عبور از شمسالعماره تهران مورد حمله شخصی به نام بنیالله اکبری قرار میگیرد و به خاطر ضربات چاقو سر و سینه او به شدت مجروح میشود. فوراً به بیمارستان نجمیه منتقل میشود و تحت عمل جراحی قرار میگیرد، اما دست و صورت او فلج میشود که البته در روز ۷ اردیبهشت ۱٣٣۱ که مجلس با حضور قریب به ۷۵ نماینده افتتاح شد. دکتر حسن امامی، برادرزاده همسر مصدق، استاد حقوق دانشگاه تهران، عضو جمعیت فدائیان اسلام، امام جمعه تهران و طرفدار سلطنت و محرم دربار پهلوی به ریاست مجلس گزیده شد که البته از کرمانشاه «دکتر سنجابی» توانست از کرمانشاه برگزیده شود که البته شاه (چون هراس مخالفت قاضی محمد را در دل داشت و صارمالدین صادق وزیری هم با حزب دمکرات کردستان ایران مانند صدر قاضی و غنی بلوریان نزدیکی و رفاقت داشت و از طرفی به حزب توده گرویده بود) از انتخاب وی به شدت هراس داشت. (بنا به گزارش فال «گفت و گو با امام جمعه» ۱۲ ژوئیه ۱۹۵۲، ۲۴٨۱۵۱٣ FO، گزارش فال « گفت و گو با حکمت» ۱۲ ژوئیه – ۱۹۵۲ به نقل از کتاب بحران دمکراسی در ایران « نوشته فخرالدین عظیمی – ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و منوچهر نوذری – ص ٣۹۰ تا ٣۹۱») یک روز بعد از آن سام فال گزارش داد: «مخالفان بهخصوص امام جمعه از ما مقداری پول میخواهند تا دستههایی از (اوباش ) را متشکل کنند و بر ضد دولت به تبلیغ پردازند. عکسالعمل من نسبت به این تقاضا این است که چون تمام اشخاص ثروتمند و با نفوذ این کشور با مصدق مخالفند باید حاضر باشند اگر ذرهای دل و جرات و احساس میهنپرستی دارند با هم متحد شوند و پول برای این منظور تامین کنند.» وی ادامه میدهد: متاسفانه چنین به نظر می رسد که شمار ناچیزی از مخالفات حاضرند برای نجات کشورشان فدارکاری کنند «گزارش فال ۱٣ ژوئیه ۱۹۵۲ همانجا» منبع: قانعیفرد ، عرفان- آهنگ وفا، فصل ٣، کردها، فهم سیاسی - ذهن تاریخی، بررسی «سایه – روشن» تاریخ معاصر کردستان ، چ ۲ ، ۱٣٨۵ ، پاریس.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
عرفان عزیز بسیار بی طرفانه و اموزنده بود
-- شاهو - تهران ، Nov 21, 2008