تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفت و گو با نوشابه امیری به مناسبت روز خبرنگار

محاکمه و بزرگداشت در یک روز

رضا جمالی
reza@radiozamaneh.com

فرمانده نیروی انتظامی استان فارس می‌گوید که ایران تنها کشوری است در جهان که روز خبرنگار را ارج می‌نهد؛ اما سازمان گزارش‌گران بدون مرز می‌گوید که ایران بزرگ‌ترین زندان خبرنگاران و روزنامه‌نگاران در جهان است. شاید فقط یک بار این اتفاق بیفتد: محاکمه و بزرگداشت خبرنگاران در یک روز.

Download it Here!

روز هفدهم مرداد در ایران روز خبرنگار نام گرفته است. در این روز می‌باید به پاس زحمات خبرنگاران و روزنامه‌نگاران از آنان تجلیل شود. روز هفدهم مرداد امسال هم‌چنین دور دوم دادگاه معترضان به نتایج انتخابات در ایران برگزار شد. در میان متهمان، خبرنگاران و روزنامه‌نگاران مستقل و سرشناس زیادی وجود دارد که هم‌زمان با روز بزرگداشت خبرنگار، در حال شنیدن و پاسخگویی به اتهامات وارده خود بودند.

خبرنگاران و روزنامه‌نگاران در یک جامعه سالم سیاسی همواره چشم‌های مردم آن جامعه هستند. اما در جوامع غیر دموکراتیک، آنان در تیررس و فشار شدید گروه‌های زورمدار حکومت قرار دارند. از این روست که در این‌گونه جوامع آنان به خودی و غیر خودی تقسیم می‌شوند یا به عبارتی دیگر حتی به مزدوران قلم به دست حکومت و یا گروه‌های فشار تبدیل می‌گردند.

به بهانه روز خبرنگار، با نوشابه امیری، روزنامه‌نگار وجامعه شناس و عضو سردبیری نشریه روز آنلاین درباره حال و روز خبرنگاری و روزنامه‌نگاری در ایران گفت و گو کردم.


نوشابه امیری، روزنامه‌نگار و جامعه‌شناس

روز خبرنگار از طرف دولت ایران، به خاطر کشته شدن محمود صارمی، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۷ در افغانستان نام‌گذاری شده است. آیا تا پیش از این، بزرگداشتی تحت این عنوان در ایران به یاد دارید؟

تحت این عنوان، یادم نمی‌آید؛ اما سندیکای روزنامه‌نگاران با سابقه‌ای قدیمی داشتیم و به مناسبت‌های مختلف از روزنامه‌نگاران دوران قبل از انقلاب تجلیل به عمل می‌آورد و نقش خود را ایفا می‌کرد. این سندیکا بعد از انقلاب، بلافاصله منحل شد و تا سال‌های زیادی ما هیچ انجمن صنفی نداشتیم که در چهارچوب نهادی مدنی، به دفاع از منافع ما به عنوان روزنامه‌نگاران اقدام کند یا در این جهت اقدامی به عمل بیاورد.

در سال ۲۰۰۸، بیش از ۶۷۰ خبرنگار در جهان زندانی و ۲۹۳ نفر ربوده شدند؛ ۹۲۹ خبرنگار و روزنامه‌نگار مورد تهاجم و تهدید قرار گرفتند و ۶۰ خبرنگار کشته شدند. در حالی که حتی در سال ۲۰۰۷ رقم خبرنگاران کشته‌شده ۸۶ نفر بوده است. از چه رو امروز شغل خبرنگاری را در جهان از مشاغل خطرناک معرفی می‌کنند؟

مهم‌ترین دلیلش این است که خبرنگاری و روزنامه‌نگاری در کشوری مثل ایران و کشورهایی مانند ایران که کم هم نیستند، مثل چین، عراق، مصر، سودان، کوبا و خیلی جاهای دیگر، خطرناک است و طبیعتاً این شغل، به خصوص در جاهایی که با عرصه‌های اجتماعی و سیاسی برخورد دارد، روز به روز خطرناک‌تر هم می‌شود.

در کشور ما به تنهایی، به رغم این‌که روزی را به این نام می‌خوانند، سابقه نداشته این همه روزنامه‌نگار زندانی داشته باشیم. این همه روزنامه‌نگار به دلیل انجام کار عادی‌شان یعنی خبررسانی، به عنوان جاسوس و مرتبط با بیگانه تحت پیگرد قرار بگیرند؛ زندانی شوند و با آن‌ها این گونه برخورد شود. از آن مهم‌تر، مرتب در معرض از دست دادن شغل‌هایشان باشند. شغل‌هایی که امروز، «آقایان» آن‌ها را اشغال کرده‌اند.

طبیعی است که برای کسانی که در این کشورها روزنامه‌نگاری می‌کنند، این حرفه خطرناک است. هر چه قدر هم آقایان تظاهر کنند و روز خبرنگار تعیین کنند، فایده‌ای ندارد.

آقای احمدی‌نژاد افرادی مانند حسین شریعتمداری و یا خبرگزاری فارس را مورد تشویق قرار می‌دهد. واقعیت این است که ایشان مجیزگویان و هم‌فکران خود را مورد تشویق قرار می‌دهد و با کسانی که بخواهند حتی ذره‌ای در راه کار ساده‌ی روزنامه‌نگاری و خبررسانی قدم بردارند، شدیدترین برخوردها را می‌کند و طبیعتاً چنین وضعیتی کار را برای ما به عنوان روزنامه‌نگار، در کشورهای مثل ایران سخت می‌کند و باید کار ما زیر عنوان کارهای سخت قرار بگیرد.

شما به عنوان یک روزنامه‌نگار زن، آیا تا به حال مورد تبعیض قرار گرفته‌اید؟

باید بگویم که به عنوان زن، هرگز مورد تبعیض قرار نگرفته‌ام. شاید به خاطر این که شانس آورده‌ام یا در فضاهایی قرار گرفته‌ام که این مورد پیش نیامده است.

اما بدتر از این مورد تبعیض، سال‌های سال به عنوان شهروند درجه دو، به عنوان غیر خودی در کشورم مورد تبعیض قرار گرفته‌ام و این فقط شامل حال من نیست؛ شامل حال بسیاری از مردم کشور ما - مردان و زنان - است.

امروز این دایره‌ی خودی‌ها و غیر خودی‌ها چنان تنگ و تنگ‌تر شده که به چهره‌های بسیار سرشناس انقلاب هم رسیده؛ به روزنامه‌نگاران رسمی حکومت رسیده و دایره به کسانی محدود شده که هیچ ارتباطی، هیچ سنخیتی با کار ما ندارند و حتی در چهارچوب‌های امنیتی کار می‌کنند. گردانندگان روزنامه کیهان، خبرگزاری فارس و ایرنا، و حتی کسانی که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، بخش اخبار را اداره می‌کنند.

در واقع، افراد دیگری جای روزنامه‌نگاران کشور را گرفته‌اند و دایره‌ی خودی‌ها و غیر خودی‌ها را در حد حامیان محدود یک حکومت کودتاچی محدود کرده‌اند و طبیعی است که روز به روز تبعیض بیشتر و بیشتری برای ما به همراه داشته است.


از تعداد زیادی خبرنگار، روزنامه‌نگار و نیز از خود شما شنیده بودم که در چند سال گذشته آقای ابطحی معمولاً در روز خبرنگار با ارسال پیامک به روزنامه‌نگاران، این روز را به آن‌ها تبریک می‌گفته است. امروز روز خبرنگار است و هم‌زمان شده با روز برگزاری دور دوم دادگاه معترضان به نتایج انتخابات در ایران. مصادف شدن روز خبرنگار را با محاکمه شدن خبرنگاران و روزنامه‌نگاران را در دادگاه چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اول این را بگویم که دراین روز من یک غم اضافه داشتم. برای این که تا وقتی که ما ایران بودیم و بعد از آن هم از طریق ایمیل، آقای ابطحی جزو اولین کسانی بود که این روز را به روزنامه‌نگاران ایران تبریک می‌گفت. ایشان افراد را به روز می‌شناخت؛ به نام و با مطبوعاتشان می‌شناخت و این حرمت را که می‌دانست حکومت از روزنامه‌نگاران کشور دریغ کرده است، ایشان با این مهربانی به یاد ما می‌آورد.

اما از آن بدتر این است که می‌بینیم در این روز، روزنامه‌نگاری مثل احمد زیدآبادی، با آن قیافه‌ای که هیچ ربطی به خودش ندارد، آن‌جا نشسته و شاهد یک تراژدی است.

من سی و چند سال است روزنامه‌نگاری می‌کنم. این چهل و چند روز، تلخ‌ترین روزهای زندگی‌ام بوده است. حتی تلخ‌تر از روزهایی که ما در سال‌های ۶۰ گذراندیم. به خاطر این که این روزها، یک ملتی مورد توهین قرار گرفته؛ فرزندان یک ملت مورد تجاوز قرار گرفته‌اند؛ به شعور یک ملت، در کلیت آن توهین شده است و آقایان به رغم همه‌ی تظاهراتی که می‌کنند، آن قدر اخلاق ندارند که بابت کارهایی که کرده‌اند، خودشان خویش را در دادگاهی صالح بنشانند؛ بلکه به جای آن، بهترین فرزندان این مملکت را در دادگاه می‌نشانند.

جوانان این مملکت، چهره‌های سلامت این مملکت، آدم‌هایی مثل آقای ابطحی، آقای عیسی سحرخیز که حتی نمی‌دانیم کجا و در چه شرایطی است، خانم ژیلا بنی‌یعقوب، آقای احمدی امویی، آقای عبدالله مومنی و بسیاری دیگر که هیچ کاری نکرده‌اند جز این‌که ساده‌ترین حقوق انسانی‌شان را طلب کرده‌اند و کارشان را انجام داده‌اند، روزنامه‌نگاری و اطلاع‌رسانی کرده‌اند، امروز باید در دادگاه‌هایی بشینند که آقایان گرداننده‌ی آن هستند.

شما تنها زن خبرنگار ایرانی بودید که سال ۵۷ همراه آیت‌الله خمینی از «نوفه لو شاتو» با هواپیما به ایران آمدید. مهم‌ترین خاطره‌ی شما از آن روزها چیست؟

آن روزها، پر از خاطره بود. آن‌جا هم می‌شد دید که گرایش‌های مختلف فکری وجود دارد. آدم‌هایی که بسته‌تر بودند؛ آدم‌هایی که تصویر دقیقی از روزهای بعدشان نداشتند. ولی حداقل این را می‌شد دید که با هر گروهی که حرف می‌زدیم، همه دنبال آن بودند که بحث آزادی در کشور ما مطرح شود و هر کسی هم سعی می‌کرد به شیوه‌ی خود، تفسیرش را از این آزادی بدهد.

چیزی از بازگشت ما به تهران نگذشته بود که روزنامه‌ی ما را انجمن اسلامی‌ای که بعدها در همه‌ی کشور تشکیل شد، گرفت. این انجمن اسلامی‌ها، همان موقع که من در کیهان بودم و با آقای خمینی مصاحبه کرده بودم، فشار‌های زیادی را به تحریریه و سردبیر کیهان، آقای رحمان هاتفی - که شاید اولین روزنامه‌نگاری بود که بعداً در زندان و در بدترین شرایط جان سپرد - آوردند که چرا یک زن را برای مصاحبه فرستاده است و از او خواسته بودند اسم مسلمانی روی من بگذارد. از همان موقع هم سعی کردند همه‌ی ما را یک جوری کنار بگذارند.

ما بعدها به تدریج متوجه شدیم که تمام انجمن‌های اسلامی که به این ترتیب در جاهای مختلف ایران درست شد و آن موقع با منابع و افرادی در درون حکومت تازه برآمده ارتباط داشتند، انجمن‌های ساخته و پرداخته‌ی جناح راستی بودند که امروز دست به کودتا زده است.

اتفاقا اولین کسانی که این گروه آن روزها از ادارات پاک‌سازی کردند، کسانی بودند که در انقلاب نقش داشتند و طرف‌دار انقلاب بودند. یعنی این فشارها را در جاهای مختلف آوردند که خودشان امکانات موجود را بگیرند و امروز آن موقعیت را مصادره کنند و بتوانند نیات پلیدشان را بر کشور ما حاکم کنند.


در آن روزها، هروقت از «نوفه لو شاتو» به تهران تلفن می‌زدم، می‌گفتند که انجمن اسلامی امروز به داخل حیاط کیهان آمد و گفت: مرگ بر این؛ مرگ بر آن. من سعی می‌کردم بگویم که فضای این‌جا این طوری نیست. ما داریم حرف‌هایمان را می‌زنیم.

فکر می‌کردم که این آقایان انجمن اسلامی که در جاهای مختلف تشکیل شده‌اند، اگر حرف‌های این طرف را بشنوند، تغییری در آن‌ها به وجود می‌آید. امروز می‌فهمم که آقایان از همان روز داشتند طرح کودتا را می‌ریختند.

اگر بخواهید روزنامه‌نگاران و خبرنگاران پیش و پس از انقلاب را با هم مقایسه کنید، فکر می‌کنید روزنامه‌نگار و خبرنگار ایرانی به چه درجه‌ای از بلوغ رسیده است؟

پاسخ به این سؤال آسان نیست. به خاطر این که روزنامه‌نگاری ما مثل بقیه‌ی چیزهایی که در کشور وجود دارد، هیچ وقت فرصت نداشته است از تدوام تجربه، از جلو رفتن و یاد گرفتن استفاده کند. ما همیشه مجبور بوده‌ایم نقش‌های مختلفی بازی کنیم.

از دانشکده‌ی روزنامه‌نگاری پیش از انقلاب، روزنامه‌نگاران زیادی بیرون آمدند. آقای دکتر مصباح‌زاده در کنار کیهان، دانشکده‌ی روزنامه‌نگاری درست کرد که علم روزنامه‌نگاری را هم به تجربه‌ی روزنامه‌نگاری اضافه کند. این‌ها کم‌کم داشت بار می‌داد که انقلاب شد.

بعد از انقلاب هم اتفاقات زیادی افتاد؛ جنگ شد؛ روزنامه‌نگاری محدود شد. سال‌های بعد هم افراد مستقل یا وابسته به جناح‌های مختلف حاکمیت، امکان روزنامه‌نگاری نداشتند. ما همیشه برای کسان دیگری کار کرده‌ایم.

بعد از دوم خرداد، بچه‌های مختلف با افکار مختلف آمدند. خیلی بازتر از ما بودند و دنیا را خیلی بهتر از ما می‌دیدند. ولی می‌بینیم که آن‌ها به چه سرنوشت‌هایی دچار شدند.

الان همین که شما در یک روزنامه‌ی اصلاح‌طلب کار کرده باشید، جرم به حساب می‌آید. در حالی که روزنامه‌نگار می‌تواند در روزنامه‌ای که حداقل اصول روزنامه‌نگاری را به طور نسبی رعایت می‌کند، کار کند و این برایش جرم تلقی نشود. اما این شد جرم همکاران ما. بعد این همکاران دستگیر شدند و به خاطر نوشتن مقاله به زندان رفتند.

پس می‌بینیم که ما همیشه مجبور بوده‌ایم. یا به ما چیزی را تحمیل کردند یا خودمان در شرایطی قرار گرفتیم که فکر کردیم بهتر است مدتی این کارمان را تعطیل کنیم و به دنبال کار دیگری برویم. مجبور شدیم نقش‌های چندگانه داشته باشیم.

طبیعتاً در چنین شرایطی، شما آن خیال راحت را برای این‌که روزنامه‌نگار بشوید مانند آن‌چه که در غرب می‌بینیم، ندارید. ما همیشه درگیر بوده‌ایم؛ ما همیشه باید یا با آقایان می‌بودیم یا علیه آقایان درگیر می‌بودیم.

الان در عراق هم یک جای سبز ایمنی گذاشته‌اند؛ اما در ایران ما جای بی‌طرف نداشتیم. جای بی‌طرف را مرتب آقایان از ما گرفته‌اند؛ تنگ‌تر کرده‌اند و به آن جا رسانده‌اند که شما یا باید روزنامه‌نگاران یک سیستم کودتاچی بشوید که آقای احمدی‌نژاد از شما تعریف کند و شاگرد و نوچه‌ی آقای شریعتمداری بشوید؛ یا این‌که بیایید این طرف و دستگیر شوید.

بعد هم روزنامه‌ها مرتب بسته می‌شود. شما عدم امنیت مالی دارید. نمی‌دانید که فردایتان چه می‌شود. همه‌ی این‌ها روی شما به عنوان یک انسان تأثیر می‌گذارد و فکر می‌کنید کمی محافظه‌کارتر بشوید؛ در این یا آن عرصه وارد نشوید.

مجموعه‌ی فشارها شما را به چیزی غیر از خودتان بدل می‌کند و این چیز غیر از خودتان، می‌تواند همه چیز باشد. می‌توانید به یک فعال سیاسی تبدیل شوید که بعضی از همکاران ما شده‌اند. می‌توانید تبدیل به بعضی‌هایی شوید که سکوت اختیار کرده‌اند؛ رفته‌اند کارهای دیگری انجام می‌دهند. شنیده‌ام حتی راننده‌ی تاکسی شده‌اند. یا دسته‌ی معدودی هم انتخاب می‌کنند که در جناح حاکم و زیر آن علم سینه بزنند که آن‌ها در واقع، دیگر روزنامه‌نگار نیستند. برای این که روزنامه‌نگاری که حکم قتل روزنامه را اعلام می‌کند، دیگر نمی‌تواند روزنامه‌نگار باشد.


در مجموع می‌خواهم این را بگویم که چهره‌هایی در میان روزنامه‌نگاران ما هستند که به عنوان یک روزنامه‌نگار، به آن‌ها افتخار می‌کنم. فکر می‌کنم این‌ها چهره‌های مهم روزنامه‌نگاری ایران خواهند بود. ولی این که بخواهیم بگوییم یک روزنامه‌نگاری علمی داشته‌ایم، اصلاً چنین امکانی وجود نداشته است. روزنامه‌نگاری ما همیشه روزنامه‌نگاری سیاسی بوده است.

حتی یک انجمن صنفی روزنامه‌نگاری را با روزنامه‌نگاران زیادی که در آن عضوند و وابسته به هیچ جناحی نیست، پلمب می‌کنند. برای این که روزنامه‌نگاران باید بروند عضو انجمن ساخته و پرداخته‌ی آقایان (انجمن روزنامه‌نگاران مسلمان) بشوند که حقوق‌هایشان را آقایان می‌دهند.

در نواری می‌شنیدم فرماندهان سپاه به آن‌ها می‌گویند چه گزارشی را بنویسند و شبانه می‌روند برای هر گزارش ۳۰ هزار تومان می‌گیرند. یا باید از آن‌ها بشوی یا باید مثل احمد زیدآبادی، ژیلا بنی‌یعقوب، قوچانی، امویی و ... به زندان بروی؛ یا در آخر مثل ما به تبعید بروی که این هم در بطن خود، نوعی زندانی بودن است. هر چند شما فرصت دارید که حرف بزنید؛ ولی روزنامه‌نگار قرار است که قلم جامعه‌ی خودش باشد. این است که در پاسخ به سؤال شما نمی‌توانم جواب خیلی دقیقی بدهم.

مهم‌ترین چالش‌ها برای یک خبرنگار ایرانی در دنیای امروز خبررسانی و اطلاعات چه چیزهایی است؟

مهم‌ترین وظیفه‌ی یک خبرنگار، یک روزنامه‌نگار، یک مقاله‌نویس، این است که واقعیتی را که در کشورش می‌گذرد، به جامعه‌اش منتقل کند. به یک زبانی، خبررسانی شفاف کند. البته که این امری نسبی است. در هیچ جای دنیا این طور نیست که تمام اخبار درست منتقل شود؛ ولی به هر حال وظیفه‌ی ما این است که بین جامعه و دنیای خبر واسطه باشیم.

ما امروز در کشور خودمان، برای انجام این وظیفه با چالش‌های مختلفی روبه‌رو هستیم. ما حق نداریم بنویسیم در خیابان‌های ما ۷۰۰ نفر در اعتراض به انتخابات تقلبی جمع شده‌اند. ولی در یک جامعه‌ی غربی، اگر هفت نفر هم یک جا جمع شوند، خبرش را اعلام می‌کنند.

ما فرصت و اجازه نداریم بگوییم ۲۰ نفر (عددی که آقایان می‌گویند) کشته شده‌اند. ما اجازه نداریم بگوییم مادرهای زیادی هستند که شنبه‌ها در پارک‌های مملکت می‌نشینند و در عزای بچه‌هایشان هستند.

ما با چالش‌های زیادی روبه‌رو هستیم که همه‌ی آن‌ها را زیر یک عنوان می‌توانیم بگنجانیم: یک حکومت دیکتاتور مستبد که کودتا کرده، می‌خواهد ما را از انجام کارمان باز بدارد. دیگر چه چالشی از این مهم‌تر!؟

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

بدبختی اینجاست که در این مملکت هر کسی در هر پستی نسبت به چیزی که به او مربوط نمی شود اظهار نظر می کند. یکی نیست که به این جناب فرمانده نیروی انتظامی بگوید به تو چه ربطی دارد که در باره خبرنگاران اظهار نظر کنی. آیا جنابعالی کارمند یا مسئولی در وزارت فرهنگ و ارشاد هستید؟

-- بدون نام ، Aug 9, 2009

وقتی ید‌الله جوانی، رئیس اداره سیاسی سپاه پاسداران از مقام‌های قضایی می خواهد که چه کسی باید دستگیر و یا آزاد گردد باید از دیگر خرده ریزهای نیروهای امنیتی هم انتظار اظهار نظر در تمام امور را داشت

-- صنم ، Aug 9, 2009

دادگاه زيد آبادي چون روسي نبود خبرش در ايران امروز نيامد اما براي اين نبوي روسي كه متحد توده ايها و مسئول كشتن بهشتي و باهنر و بسياري از جنايات اول انقلاب با همكاري خوئيني ها و موسوي و ري شهري است تبليغ مي كنند٠ شهادت رئيس داناي توده اي جالب است كه مي گويد بعدها راه ما از هم جداشد و نبوي واقعا مستقل است !

-- sima ، Aug 9, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)