تاریخ انتشار: ۹ تیر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
پروژه اعتراف‌گیری در ایران در گفت و گو با ابراهیم نبوی

اعترافاتی که دوباره انکار می‌شوند

رضا جمالی
reza@radiozamaneh.com

پروژه اعتراف‌گیری در ایران پدیده‌ای است که از ابتدای انقلاب تا به امروز کمابیش صورت می‌گیرد. در این میان می‌توان به اعترافات افراد وابسته به حکومت گذشته، اعضای احزاب چپ مطرود شده پس از دهه شصت و حتی توبه‌نامه منسوب به مرحوم آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری را که پس از قضیه کودتای نوژه منتشر شد از انواع این‌گونه اعترافات برشمرد.

در این شیوه اعتراف‌گیری فرد بازداشتی به خطاهایش اعتراف می‌کند همراه با طلب بخشش و گاه حتی اشد مجازات برای خود می‌خواهد سپس با نظر قاضی پرونده گاهی حتی فرد معترف پس از اعتراف آزاد می‌گردد. گفته می‌شود که شیوه‌های مختلفی برای اعتراف‌گیری در بازداشتگاه‌های ایران حاکم است‌، اظهاراتی که بر اساس این شیوه‌ها ابراز می‌شود اساساً هیچ ریشه‌ای در واقعیت ندارند و صرفاً دیدگاه‌ها و داستان‌های خواسته شده بازجویان بازتاب داده می‌شود.

قربانیان این اعترافات که تحت فشارهای شدید روحی و روانی اقدام به اقرار می‌کنند اغلب پس از آزادی از دروغ بودن اعترافات خود می‌‌گویند‌. اگرچه این روش در سال‌های اخیر به شدت مورد انتقاد افراد، احزاب و سازمان‌های مستقل مدنی بوده ولی همچنان در سیستم امنیتی حکومت ایران به ویژه در پرونده‌های سیاسی ادامه دارد و قربانیان تازه‌ای می‌گیرد.

پس از دستگیری‌های گسترده فعالان سیاسی كه گاه با تندی و خشونت همراه بوده، بر اساس یک روش همیشگی می‌بایستی انتظار شنیدن اعترافاتی بود که پیشتر از سوی ده‌ها شخصیت شناخته شده در سال‌های متمادی در نظام جمهوری اسلامی شنیده شده‌اند. ابراهیم نبوی که قبلاً در سال‌های ۷۷ و ۷۹ خورشیدی به اتهام همکاری در روزنامه‌های اصلاح‌طلب و اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شده بود از کسانی است که در پروژه اعتراف‌گیری دستگاه امنیتی مطالبی را ابراز کرد ولی پس از آزادی گفت که اظهارات مربوطه را تحت فشار در بازداشتگاه گفته است.

در پی، گفت و گو با ابراهیم نبوی درباره پروژه اعتراف‌گیری در دستگاه امنیتی ایران می‌آید.

Download it Here!

آقای نبوی، چندی است که رسانه‏های دولتی ایران، هم‏چنین وزیر اطلاعات، محسنی اژه‏ای، از اعترافات گروهی از دستگیرشدگان حوادث اخیر ایران سخن می‏گویند. به طور کلی‏، اعتراف‏گیری از بازداشت‏شدگان در سیستم قضایی ـ امنیتی ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اعتراف‏گیری یک سنت روسی است که از دوره‏ی استالین به جا مانده است. اساس آن هم این بوده که حکومت می‏داند هرچه بگوید مردم قبول نمی‏کنند. پس سعی می‏کند همین حرف‏ها را از زبان خود متهم که معمولاً، آدم خوش‏نامی است، بگوید.

منتها شیوه‏ی روسی، شیوه‏ی نسبتاً قابل قبولی بود؛ آن‏ها یک نفر را زندانی می‏کردند، از او اعتراف می‏گرفتند (مثلاً ایزاک بابل یا بولگاکف). بعد از اعتراف، چهار سال در زندان می‏ماند. بعد یا او را می‏کشتند یا بعد از چهار پنج‏ سال آزاد می‏شد و به سراغ زندگی‏اش می‏رفت.

در ایران، فرد را دستگیر می‏کنند، به زندان می‏اندازند. بعد از چهار هفته اعتراف می‏کند که این یا ‏آن کار را کرده است. هفته‏ی بعد او را آزاد می‏کنند. مدتی بعد از آن، یا از ایران بیرون می‏رود یا در همان ایران می‏ماند و می‏گوید: «همه‏ی آن‏چه گفته بودم، دروغ بود.» بعد دوباره این کار در مورد دیگران تکرار می‏شود. یعنی، شما یک اعتراف کننده را در تاریخ ایران پیدا نمی‏کنید که اقراری کرده باشد و بعداً نگفته باشد که دروغ بوده است.


ابراهیم نبوی

زندانیان را به چه شکلی تحت فشار می‏گذارند و این اعترافات را چگونه از آنان می‏گیرند؟

شما را در انفرادی نگاه می‏دارند. بعد از ده روز انفرادی بودن، حالت مرگ برایت به ‏وجود می‏آید؛ در انفرادی به تو می‏گویند: «کودتا شده». می‏گویند: «اعدامت می‏کنیم.» مثلاً شما را به عنوان یکی از اعضای دفتر تحکیم یا کسی که روی دیوار شعار نوشته، قصد داشته تظاهراتی راه بیاندازد و یا به هر علت دیگری، دستگیر می‏کنند.

تمام کامپیوترت را می‏گردند. اگر مثلاً دوست دختر داشته باشی، رابطه‏ات را با آن دختر پیدا می‏کنند. بعد تحت فشارت می‏گذارند که آن دختر را هم دستگیر خواهند کرد. عملاً تو را به جایی می‏‏رسانند که بگویی: «هرچه شما بخواهید می‏گویم، فقط با آن دختر کاری نداشته باشید.»

روش دیگری که به خصوص مرتضوی از آن استفاده می‏کند، این است که اگر بداند پدر و مادر زندانی مریض هستند، فرد را در شرایطی قرار می‏دهد که به خاطر این‌که پدر یا مادرش سکته نکنند، هر چیزی را حاضر است بگوید.

یادمان باشد، آقای ایزاک بابل، بزرگ‏ترین نمایش‏نامه‌نویس روسیه در دهه‏ی سی میلادی و آقای میخاییل بولگاکف، یکی دیگر از شخصیت‏های بزرگ ادبی روسیه، اعتراف کردند. دو نویسنده‏ی بزرگ، در تلویزیوین روسیه اعتراف کردند که می‏خواسته‏اند نقشه‏های فرودگاه مسکو را به آندره مالرو، وزیر فرهنگ فرانسه، یکی از بزرگ‏ترین شخصیت‏های فرانسه که اتفاقاً طرف‏دار روسیه هم بود، بدهند.

وقتی کسی چنین فکر حقیری داشته باشد، آدم‏ها را زیر فشار به اعتراف‏‏های عجیب وادار می‏کند. فردی هم که زیر فشار است، دیگر برایش فرقی نمی‏کند اعتراف کند که با فلان آدم رابطه داشته یا می‏خواسته فلان جا را منفجر کند. چون، اتفاقی که می‏افتد این نیست که وقتی فردی اعتراف می‏کند که می‏خواسته پتروشیمی را منفجر کند، به خاطر انفجار پتروشیمی اعدامش نمی‏کنند، آزادش می‏کنند. اگر اعتراف نکند، زندانی می‏شود.

برخلاف همه‏ جای دنیا که آدم‏ها وقتی اعتراف نمی‏کنند، آزاد می‏شوند و وقتی اعتراف می‏کنند زندانی می‏شوند، در ایران کسانی که اعتراف می‏کنند، آزاد می‏شوند و کسانی که اعتراف نمی‏کنند، مثل اکبر گنجی شش سال در زندان می‏مانند.

برای خود شما چطور گذشت؟ زمانی که در زندان بودید چگونه از شما اعتراف گرفتند؟

واقعیت‏ این است که تکلیف من معلوم بود. چیزی وجود نداشت که بخواهم اعتراف کنم. برای این‌که تمام جرایم من، همه‏ی آن‏ چیزهایی بود که نوشته بودم و چاپ شده بود. به همین دلیل، در پروسه‏ای که بیشتر مربوط به دادگاه دوم من که چهار ماه و نیم طول کشید هست، قرار نبود به چیزی اعتراف کنم.

در دادگاه اول، برنامه‏ی اعتراف‏گیری در مورد همه‏ی بچه‏ها وجود داشت. گفتند که «‌تعریف کن. از اول زندگی‏ات بگو که چه‏کارهایی کرده‏ای، با چه کسانی ارتباط داشته‏ای، رابطه‏ات با حزب مشارکت چگونه بوده است و…» انگار از همان موقع، به مصطفی تاج‏زاده و رضا خاتمی علاقه‏ی خاصی داشتند. چون از من می‏خواستند که بگویم چه رابطه‏ای با این دو داشته‏ام.

یکی از مسایل ما این بود که می‏گفتم: شما به من می‏گویید که با ابراهیم یزدی رابطه‏ داشته‏ام. او آزاد است و من را به خاطر رابطه با کسی که آزاد است، زندانی کرده‏اید. این‏ها هم یک طرف قضیه بود. برای کسانی که اولین بار به زندان می‏روند، معمولاً روند پروژه‏ی اعتراف‌گیری این‌گونه است که شما را به سلول انفرادی می‏اندازند.

در آن‏جا فضایی را برای شما فراهم می‏کنند که گویی بیرون همه چیز به هم ریخته، هیچ‏کس از شما حمایت نمی‏کند و کاری می‏کنند که شما احساس تنهایی مطلق ‏کنید، بعد فضا را چنان به شما می‏نمایانند که فکر می‏کنید شرایط عوض شده و همه‏ چیز به هم ریخته، تصمیم می‏گیرید، بیایید بیرون و شروع می‏کنید به گفتن مسایلی‌. در جریان گفتن این چیزها، مسایل را تغییر می‏دهند. بار اولی که می‏روید اعتراف کنید، می‏گویند: «نه این قسمتش خوب نشد، دوباره بنشین و فلان مسأله را بگو» و مرتب به این اعترافات اضافه می‏کنند.

بعد از گرفتن اعتراف چه اتفاقی می‏افتد؟

اعتراف‏ها با دو هدف صورت می‏گیرد؛ یک هدف آن است که آن را بعداً پخش کنند. مثل اعترافاتی که صدها ساعت از فرج سرکوهی گرفته شده است. یا من جلوی دوربین نشسته‏ام، نیم‏ ساعت حرف زده‏ام. می‏دانم اکثر دوستان من جلوی دوربین نشسته‏اند و حرف زده‏اند. ولی این‏ها هیچ‏وقت پخش نشده است. البته در خیلی موارد، چیزی هم نبوده است. این اعترافات برای ‏آن‏ها آرشیوی است که برای روز مبادا نگاه داشته‏اند. نمی‏دانم این روز مبادا، چه روزی است.

در یک دوره‏ای اعتراف گرفتن و پخش اعتراف از سوی وزارت اطلاعات کنار گذاشته شد. تنها موردی که این اتفاق افتاد و بدون نظر دولت هم بود، در زمان آقای خاتمی و در مورد ماجرای هیجده تیر بود. غیر از آن، «اعتراف بازی» مدتی در کشور متوقف شده بود. ولی بعد از ماجرای وبلاگ‏نویس‏ها، دوباره شروع شد.

این‌گونه اعترافات چیزهای بی‏پایه‏‏ای است. چرا که فردی را که اصلاً نمی‏داند شرایط بیرون چیست، وادار به گفتن یک مسأله‏ای می‏کنند که دروغ بودن آن مشهود است. به خاطر این‌که هنوز، حتا یک مورد وجود ندارد، حتا یک مورد، که اعتراف کننده از زندان بیرون آمده باشد و زیر اعتراف‏اش نزده باشد.


با توجه به این‌که آن‏ها می‏دانند اگر متهم از بازداشتگاه بیرون بیاید، همه آنچه را که اعتراف کرده انکار خواهد کرد چرا باز هم در پی اعتراف گرفتن از متهم هستند؟

این اعترافات برای عده‏‏ی خاصی، برای جمعیت ساده‏دلی که تلویزیون ایران را می‏بینند، پخش می‏شوند. کسانی که اعلام می‏کنند این اعترافات را نکرده‏اند، مثل خانم رکسانا صابری در گفت‏ و گو با سی‏ان‏‏ان این کار را می‏کنند. مخاطبی که اعتراف را می‏بیند با مخاطبی که متوجه می‏شود این اعتراف دروغ بوده، یکی نیست. یعنی ممکن است خیلی از مردم در شهرستان‏ها و روستاهای ایران، ندانند که رکسانا صابری از زندان آزاد شده و بعد هم در سی‏ان‏ان اعترافات خود را تکذیب کرده است.

دوم، تصور این‌که چرا این آقایان کاری را که می‏دانند غلط است انجام می‏دهند، تکلیف یا وضعیتی است که در کل کشور وجود دارد. یعنی کارهایی در کشور به وسیله‏ی مسئولین درجه یک دارد انجام می‏شود که خود آن‏ها می‏دانند و هر عقلی اقتضا می‏کند که کار غلطی است ولی بازهم انجامش می‏دهند.

صحبت از مردم عادی کردید که با دیدن این تصاویر ممکن است تحت تاثیر قرار گیرند، چگونه می‌توان پرده از این عمل غیراخلاقی برداشت و در این زمینه روشنگری بیشتری کرد؟

یک کار، همانی است که مردم آمریکای لاتینی‏ می‏کنند و آن این‌که وقتی کسی پشت تلویزیون اعترافی می‏کند، مردم همه می‏دانند که واقعی نیست و از همان اول هم بنایشان این است که این اعترافات زیر فشار بوده است. بنابراین، اصلاً برایشان فرقی نمی‏کند، هر کسی که اعتراف کند با احترام با او برخورد می‏کنند و خیلی هم هوای او را دارند.

در ایران، متأسفانه این‏طور نیست. بعضی اوقات می‏بینیم که وقتی یک نفر اعترافی می‏کند، مردم با وجود این که می‏دانند فرد زیر فشار بوده، انتظار دارند مثل گلادیاتورها مقاومت کند، تا آخرین لحظه بجنگد و به خاطرش کشته هم بشود.

وقتی چنین باوری وجود داشته باشد گروهی می‌گویند «خاک بر سرش، رفت اعتراف کرد»، معلوم است که شلاق شکنجه‏گر تیزتر می‏شود. ما باید کاملاً مشخص و روشن این باور را داشته باشیم و این را بگوییم و علیه آن موضع بگیریم که اعترافات تحت فشار گرفته می‏شود و این فشار، فشاری غیراخلاقی است و این اعترافات ارزشی ندارد.

وقتی به این ترتیب برخورد کنیم و به جای این‌که اعتراف را منتشر کنیم، اعتراف‏گیری را به شکل‏های مختلف مورد انتقاد قرار دهیم، آن وقت نتایج بهتری خواهد داشت.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

بدین ترتیب، اینجانب معترف مجبورزاده، به گناهان ناکرده خویش اعتراف می کنم و از مقامات محترم که همگی نمایندگان برحق خدای غایب بر روی زمین هستند، انتظار اشد مجازات از قبیل قطع عضو و شکنجه با کابل و قپانی و جوجه کباب و در آوردن چشم با مسمار و امثال آن را بر طبق آخرین متد تدریس شده توسط شکنجه گران مبتکر و متعهد اسرائیلی و آمریکایی و روسی و عرب و ایرانی و ژاپنی و ... را دارم و خواهشمندم این مجازاتها به بی رحمانه ترین شکل ممکن و در طولانی ترین زمان بر من اعمال شود. با امضای این سند، اینجانب معترف مجبورزاده، همچنین قبول دارم که پس از اعمال این مجازات بر من و اعدام نهایی در ملاء عام، روح کثیف و فاجر و فاسق و فائق اینجانب حتماً به جهنم خواهد رفت. از برادران مسئول و دست اندرکار و همچنین از فقه شریعه و شریفه اسلامی و از خدا و پیغمبر و نمایندگان برحقشان بر روی زمین که همانا حضرت رهبری و آقای احمدی نژاد رئیس جمهور و سایر وابستگان سببی و نسبی و غیر منقول و معقول و مشعور و معمول ایشان باشند، نهایت تشکر و امتنان را دارم و بهترین اجر الهی را در دنبا برای همگی ایشان آرزومندم!

چاکر و جان نثار حکومت برحق اسلامی و دشمن آزادی و آزادی خواهی و مردمسالاری و انتخابات بر حق،

معترف مجبورزاده

-- معترف مجبورزاده ، Jun 30, 2009

vazir farhang faransavi,vazir De Gaulle,reis jomhoor faranse,baad az jang jahani ,esmash André Malraux, ast ke choma marlo! neveshtid.

------------

با تشکر از شما
اسم مورد نظر تصیح شد
رادیو زمانه

-- بدون نام ، Jun 30, 2009

از حرف آقای نبوی اینگونه فهمیده می شود که روش استالین یعنی حبس طولانی و کشتن اعتراف کننده کارایی داشته ولی روش جمهوری اسلامی که زود آزاد می کند و زنده می گذارد خوب نیست, دست مریزاد که خوب به این دیو ها راه نشان می دهید.

-- ایرانی ، Jul 2, 2009

اینجانب مزدور مجبورزاده، برادر آقای معترف مجبورزاده، ضمن تأیید تمامی اعترافات اجباری برادرم سوگند می خورم که هر چه در توان دارم انجام دهم تا تمامی آمال و آرزوهای او را برآورده کنم و در این راه از همه نفوذ و موقعیت مزدوری ام استفاده خواهم کرد تا سخت ترین شکنجه ها و مرگ ها را برای برادرم تهیه ببینم.

-- مزدور مجبورزاده ، Jul 2, 2009

اگه کار استالین کار آمد داشت که حکومتش هیچوقت سرنگون نمی‌شد.

-- بدون نام ، Jul 3, 2009

آقای جمالی لطفا یه مصاحبه هم با آقای گنجی انجام بدید. بی‌ صبرانه منتظرم.

-- ایراندخت ، Jul 3, 2009

آقای نبوی ‌ای کاش بیشتر از اون چه در زندان بر شما رفت می‌‌گفتید. با سپاس.

-- ایرانی‌ ، Jul 3, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)