خانه > رضا جمالی > گفت و گو > «چندگانگی در سیاست خارجی» | |||
«چندگانگی در سیاست خارجی»رضا جمالیreza@radiozamaneh.comسیسال از انقلاب اسلامی در ایران میگذرد و شعارهای انقلابی مانند بسیاری دیگری از نهادها و موسسات وابسته به انقلاب درایران همچنان پابر جا هستند. در بررسی کارنامه سیساله سیاست خارجی جمهوری اسلامی اگرچه هنوز در مقاطعی سخن از گفتوگو با غرب به میان میآید، ولی عدم اعتماد به غرب همواره یکی ازاصول در لایههای زیرین سیاست خارجی نظام بوده که این خود مبتنی بر تحلیلی است که نظام در طول این سیسال در تقابل با جهان غرب آنرا مبنا قرار داده است.
آقای مهندس صباغیان سیسال ازانقلاب اسلامی در ایران میگذرد. شما در مجموع نمودار سیاست خارجی ایران اسلامی را چگونه ترسیم میکنید و اینکه آیا میتوانیم امروز ادعا کنیم که دارای عزت سیاسی در عرصه سیاست بینالملل هستیم؟ بهطور کلی منحنی سیاست خارجی ایران روند صعودی نداشته، بلکه سقوط و نزول داشته است. اگرچه سالیانی صعود و سالیانی نزول داشته است. ولی میتوان گفت که در زمان هشت سال ریاست جمهوری آقای خاتمی منحنی سیاست از نظر سیاست خارجی سیر صعودی داشته است. ولی بعداً سیر نزولی پیدا کرده است. اگر هر یک از روسای جمهور ما میتوانست راه رییس جمهور بعدی که سیر صعودی داشت را ادامه بدهد الان ما در وضعیت مطلوبی از نظر سیاست خارجی در دنیا بودیم ولی بعضی از ندانمکاریها باعث شده است که الان موقعیت ایران از نظر سیاست خارجی خیلی قابل قبول نباشد. امروز عمده مشکلات سیاست خارجی ایران را بعد از سیسال در کجا میبینید؟ ما به عنوان نهضت آزادی اعتقاد داریم که باید با همه مذاکره کرد، غیر از دولت اسراییل با تمام کشورها میتوانند مذاکره کنند. ولی در یک مذاکره مهم این است که چه کسی مذاکره میکند، چه میگوید، چه میدهد و چه میگیرد. این مسایل الان در مسیر واقعی خودش نیست. مسوول سیاست خارجی در نظام جمهوری اسلامی وزارت امور خارجه است، و در رأس آن وزیر امور خارجه باید قرار داشته باشد، ولی کسان دیگری هم در خارج از این مجموعه در رابطه با سیاست خارجی ما به خارج از کشور سفرهایی دارند و مذاکراتی هم انجام میدهند. مثلاً رییس مجلس و یا دبیر شورای امنیت ملی هم جداگانه میروند و یک نوع مذاکرات مستقل از دیگران انجام میدهند. این باعث میشود که چندگانگی در سیاست خارجی ما بهوجود آید و این چندگانگی به نفع منافع ملی ما نیست. مساله دوم مشکلات ما این است که استراتژی مشخصی برای سیاست خارجی تدوین نشده است. در حالی که هر دولتی همینطور که برای امور داخلی برنامه تنظیم میکند باید برنامه مدون سیاست خارجی خودش را نیز تنظیم و در جهت آن استراتژی حرکت کند، ولی ما برنامه مدونی از سیاست خارجی دولت، آنچیزی که اعلام میکنند را نمیبینیم و خیلی مشخص هم نمیباشد. یکی از مسایل مهم این است که سفرای هر کشور در جهت سیاست خارجی نقش مهمی بازی میکنند. این سفرا باید در کشورهای خارج معرف عملکرد سیاست خارجی کشور خود باشند و بتوانند سیاستهای دولت متبوع خود را در آنجا پیاده کنند، ولی متاسفانه گروهی از سفرای ما توانمندی مناسبی ندارند و سوابق دیپلماسی آنها کم است، بنابراین موفق نیستند. آقای صباغیان، حکومت ایران بعد از سیسال همچنان انقلابی و ایدئولوژیک است، آیا این غرب ستیزی که در گفتمان دولتمردان و حکومتگران امروز ایران وجود دارد، ریشه در ایدئولوژی اولیه انقلاب اسلامی ایران داشته و یا اینکه روند و شرایط موجود جهانی باعث این چالش میان ایران و غرب شده است؟ حکومت ما به عنوان یک حکومت ایدئولوژیک هم از انسجام خوبی برخوردار نیست، از طرفی بعضی دیگر از کشورها، خصوصاً آمریکا با انقلاب ما برخوردهای منصفانه و برخوردهای صحیح و دیپلماتیک نداشتهاند. به این دلیلغربستیزی را در بعضی از مواقع در سیاست خارجی میبینیم، و بعضی از اظهارنظرهای مردم بهدلیل عملکرد بعضی از کشورهای خارجی به حق است. اما در دوره ریاست جمهوری آقای بیل کلینتون در آمریکا وزیر خارجه وقت آمریکا خانم آلبرایت از اقدامات پیشین دولتهای آمریکا در قبال ایران اظهار تأسف کردند و به نوعی سیگنال جهت برقراری رابطه به ایران را داد که باز هم تصمیم گیرندگان اصلی سیاست خارجی ایران با این مساله به صورت انفعالی برخورد کردند. سیاستمداران خارجی ما بهدلیل اینکه یا توانمندی لازم را نداشتند و یا اینکه استراتژی مشخصی نداشتهاند، از موقعیتهایی پیش آمده استفاده نکردند. در عرصه سیاستهای خارجی در جهان لحظههایی خاص پیش میآید که باید از آن موقعیتها بخوبی استفاده کرد. شما به عنوان یکی از پیشگامان انقلاب اسلامی در نهضت آزادی هستید. میپرسم که آیا این غربستیزی از روزهای نخست در گفتمان انقلابیون ما بوده؟ و یا اینکه بعدها بهصورت یک اصل در سیاست خارجی ایران درآمد؟ خیر. در دوره ما از اول غربستیزی نبود. شعار ما استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بود. ولی به خاطر اینکه حکومت شاه دستنشانده غرب بود و این حکومت با این انقلاب ساقط شد، خواه ناخواه منافع غرب مورد حمله و لطمه قرار میگرفت. از آن سو غربیها نیز علیه انقلاب ما تدابیر خاصی کردند. حتی کودتای نوژه را برای شکست انقلاب بوجود آوردند و این از طرف آمریکا بود. اینگونه اقدامات از سوی آنان باعث شد که شعار غربستیزی بهوجود آید، ولی میشد که از موقعیتهای مناسب در ارتباط با غرب استفاده شود، که نشد. یکی از معضلات و یا مشکلات مورد مطرح این است که قدرت در نظام جمهوری اسلامی همچنان در دست یک نفر است. آیا در بحبوحه انقلاب سخنی هم از ولایت مطلقه فقیه بود؟ و چهطور شد که این انقلاب به سمت رادیکالتر شدن و مذهبیتر شدن رفت؟ و نهضت آزادی چه موضعی در قبال ولایت مطلقه فقیه دارد؟ از اول انقلاب ولایت فقیه به این شکل وجود نداشت، ولایت مطلقه فقیه در بازنگری که بعدها کردند وارد قانون اساسی کشور شد. بهتدریج که ادارهی کشور از دست لیبرالها خارج و در اختیار روحانیون قرار گرفت، روحانیت مساله ولایت فقیه را مطرح کرد و بعد هم برای اینکه قضیه را محکمتر کنند ولایت مطلقه فقیه را مطرح کردند که این اصل از نظر نهضت آزادی مورد قبول نبود و نیست. ما به موادی از قانون اساسی معترض هستیم ولی چون این مواد به صورت قانون آمده همیشه در اظهار نظرهایمان گفتهایم که ملتزم به قانون اساسی هستیم. از طرف دیگر ایرادی که به سیستم اداره مملکت داریم این است که چند حاکمی است. یعنی هرکسی از هر محلی خودش تصمیم میگیرد و اجرا میکند. ساختار ما ساختار مطلوبی نیست و ما با عنوان نهضت آزادی معتقد هستیم که باید تغییراتی در ساختار به وجود آید.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|