رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۰ تیر ۱۳۸۷

نمايش آشفتگی در دايره زنگی

پرویز جاهد
jahed@radiozamaneh.com

Download it Here!

پريسا بخت‌آور کارگردان فيلم دايره زنگی از مهمانان کنفرانس ارتباط با جهان فارسی‌زبان بود که مدتی قبل در دانشگاه سواس لندن برگزار شد. اين کنفرانس جدا از سخنرانی‌ها و بحث‌های جالبی که پيرامون وضعيت رسانه‌ها در کشورهای فارسی‌زبان در آن مطرح شد، فرصتی را برای شرکت کنندگان فراهم کرد تا به تماشای دو فیلم دایره زنگی ساخته پریسا بخت‌آور و جنگ تریاک ساخته صدیق برمک بنشینند.


پريسا بخت‌آور کارگردان فيلم دايره زنگی (عکس: پرویز جاهد، زمانه)

دايره زنگی

دایره زنگی یک کمدی اجتماعی مفرح، جذاب و سرگرم‌کننده و در عین حال بسیار تأمل‌برانگیز است. مطالعه‌ای جالب در فرهنگ طبقه متوسط شهری امروز ایران و هرج و مرج و آشفتگی ناشی از جابه‌جایی طبقاتی و تضاد بین سنت و مدرنیته.

فیلمی با فیلمنامه‌ای نسبتا محکم و منسجم که بر اساس ماجراهایی که در یک آپارتمان مسکونی بین همسایه‌ها بر سر دیش ماهواره به وجود می‌آید، ساخته شده و تصویری طنزآمیز از هرج و مرج حاکم بر جامعه امروز ایران ارائه می‌کند.

به اعتقاد من دایره زنگی علی‌رغم تجربه های بخت‌آور در ساختن سریال‌های تلویزیونی و دارا بودن برخی نشانه‌ها و عناصر ژانر فیلم‌های آپارتمانی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، با هوشمندی از ساختار قالب این سریال‌ها فاصله می‌گیرد و موفق می‌شود خود را به یک سطح هنری بالاتری ارتقا دهد.

آپارتمان در این فیلم همانند فیلم اجاره‌نشین‌های مهرجویی، تمثیلی از کل جامعه ایران با تمام تناقض‌ها، پیچیدگی‌ها و بحران‌ها است. در این فیلم آپارتمان نمونه‌ای کوچک از جامعه‌ای آشفته و پر هرج و مرج است. و ماهواره تمهید خوبی برای نمایش این آشفتگی است.

برخورد دوگانه و رفتار تناقض‌آمیز ایرانی‌ها با پدیده ماهواره و حضور مزاحم، پردردسر و ویران‌گر آن در زندگی طبقه متوسط شهری ایران، در این فیلم به خوبی تصویر شده است.

دایره زنگی فیلمی شخصیت‌محور نیست؛ بلکه بر اساس پاره روایت‌های موازی پیرامون آدم‌های متعدد فیلم که هر کدام تیپی از افراد جامعه امروز ایران را نمایندگی می‌کنند، ساخته شده است. ريتم تند فيلم و تعدد شخصيت‌ها، فرصت کافی برای تمرکز روی شخصيت‌ها را به کارگردان نمی‌دهد.

وجود برخی تیپ‌های اجتماعی مثل مرد بازنشسته سلطنت‌طلبی که هنوز در رؤیای بازگشت اعلی‌حضرت به وطن است، با این‌که نقش دستمالی شده‌ای است، اما با بازی بسیار خوب بازیگر نقش سرهنگ و دیالوگ‌های جذاب و غافلگیرکننده‌اش، به یکی از جالب‌ترین نقش‌های سینمایی ایران در سال‌های اخیر تبدیل شده است.


امید روحانی، بهاریه رهنما، مهران مدیری و صابر ابر

رضا شریفی‌نیا و صابر ابر بيش از حد کليشه‌ای‌اند. مهران مدیری و باران کوثری علی‌رغم شباهت‌های نقش‌هایشان با برخی نقش‌های گذشته، اندکی متفاوت‌تر به نظر می‌رسند. اما بازی امید روحانی، دوست منتقد ما که اخيراً بازيگر هم شده، بسیار عالی و ستودنی است. همين طور بهاره رهنما که در نقشی متفاوت، گرم و دوست‌داشتنی ظاهر شده است.

افشای ماهیت واقعی شخصيت شیرین (باران کوثری) در پایان فیلم که در حد یک شوک و ضربه غافلگیرکننده عمل می‌کند، با ساختار کمدی فیلم هماهنگی ندارد. به خصوص سکانس تعقیب و گریز نهایی و در نهایت پایان تحمیلی فیلم یعنی دستگیری شیرین (تحميل‌شده از طرف وزارت ارشاد به کارگردان) فیلم را از مسیر کمدی جدا کرده و در مسیر دیگری قرار می‌دهد.

به علاوه فضای فیلم و کار در محدوده بسته مجتمع آپارتمانی این امکان را به بخت‌آور نمی‌دهد که به تقطیع درست نماهای فیلم بپردازد. از این رو، او سعی کرده با استفاده از دوربین روی دست و نماهای بلند به تعقیب سوژه و ثبت کنش‌های جاری در صحنه بپردازد.

با اين حال بخت‌آور در نخستین فیلم سینمایی خود توانایی‌ها و قابلیت‌های خود را به عنوان کارگردانی مسلط به ابزار سینما ثابت می‌کند. کارگردانی که می‌داند چگونه از بازیگران حرفه‌ای سینما و تلویزیون بازی بگیرد و ضرباهنگ تند فیلم را تا آخر حفظ کند.


صدیق برمک (عکس: پرویز جاهد، زمانه)

جنگ ترياک

جنگ تریاک، دومین فیلم بلند صدیق برمک سینماگر افغان، کمدی سیاهی درباره افغانستان امروز است.

دو سرباز آمریکایی یکی سفیدپوست و دیگری سیاه‌پوست که هلی‌کوپترشان سقوط کرده، پس از بیدار شدن از یک بیهوشی طولانی خود را در صحرای سوزان و برهوت می‌یابند که تنها ساکنان آن، خانواده پرجمعیت یک زارع خشخاش‌اند که در یک تانک سوخته باقی‌مانده از نیروهای روسی زندگی می‌کنند.

آمریکایی سفیدپوست که فرمانده است و زخمی شده، رفتاری نژادپرستارانه و تحقیرآمیز با سرباز سیاه‌پوست دارد و او را وادار می‌کند تا او را کول کرده و به جای آبادی برساند.

آن‌ها مثل قهرمانان تئاتر پوچی‌اند که از دنیای مدرن به یک دنیای بدوی، وحشی و غیرمتمدن پرتاب شده‌اند. جهانی بلازده و نفرین شده که ساکنانش از ظلم و بی‌شرافتی می‌نالند و آرزوی مرگ می‌کنند.

برمک در این فیلم تلاش زیادی کرده تا موقعیتی انتزاعی و در عين حال گروتسک خلق کند. شخصیت‌ها نیز تا حدی پرداختی انتزاعی دارند. آمریکایی‌ها همان قدر گنگ و ناشناس‌اند که بومی‌ها. هیچ اشاره‌ای به این‌که آن‌ها کی هستند و مأموریت آن‌ها چیست، نمی‌شود.

اما برمک در ساختن این جهان انتزاعی و گروتسک چندان موفق نیست. بستر رئالیستی فیلم و اشاره‌های صریح آن به مبارزه نیروهای درگیر در جنگ افغانستان مانع از تبدیل فیلم به یک اثر کاملاً انتزاعی می‌شود.

نگاه برمک به جامعه افغانستان، حضور نیروهای آمریکایی در آن و دموکراسی صادراتی آن‌ها نگاهی انتقادی و به شدت بدبینانه است. امریکایی‌ها آن قدر ذلیل و درمانده‌اند که چند کودک بومی می‌توانند آن‌ها را بفریبند و به دام اندازند.

آن‌ها وارد سرزمینی شده‌اند که پیش از آن‌ها، گورستان سربازان روس بوده است. آن‌ها حتی قدرت تشخیص زنان و مردان را از هم ندارند و با دیدن پاهای لخت قاچاقچیان مرد که لباس زنانه به تن کرده‌اند، غرق در فانتزی جنسی می‌شوند.

از سوی دیگر بومی‌ها نیز دائماً در ستیز و کشمکش با یکدیگر هستند و این امریکایی‌ها هستند که با دخالت و میانجی‌گری آن‌ها را به صلح و آرامش دعوت می‌کنند.

در میان بومیان زن آبستنی است که تمثیلی از کشور افغانستان است و کودک ناقصی که در پایان فیلم به دنیا می‌آورد، استعاره‌ای از دموکراسی مورد ادعای غربی‌ها برای این سرزمین نفرین شده است.

فیلم از نظر سبک، آشفته به نظر می‌رسد و بین دو جهان رئالیستی و انتزاعی معلق است. به علاوه صحنه‌هایی در فیلم وجود دارد که گنگ مبهم و سوء تفاهم برانگیزند. دقیقاً مشخص نمی‌شود که مردان زن‌پوش که زیر چادر، اسلحه پنهان کرده‌اند، چه کسانی هستند.

ریتم فیلم نیز‌یک دستی ندارد. در بخش اول، فیلم‌ساز توجه عمده خود را معطوف به رابطه تحقیرآمیز و استثمارگرایانه بین دو سرباز امریکایی ساخته؛ اما در بخش میانی و پایانی فیلم از آن‌ها غافل می‌شود و به سراغ بومی‌ها می‌رود و نمی‌تواند بین این قسمت‌ها از نظر روایتی و ریتم تصویری تعادل ایجاد کند.

با این حال جنگ تریاک نشان می‌دهد که سازنده آن فیلم‌سازی آشنا با قواعد قصه‌گویی به سبک مدرن در سینماست.

Share/Save/Bookmark