رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۰ دی ۱۳۸۵
نگاهی به حضور کن راسل در نمايش تلويزيونی بيگ برادر

بازی خطرناک

پرويز جاهد

وقتی کن راسل، فيلمساز سرشناس و غير متعارف انگليسی را با لپ های قرمز و لباس گل گلی در ميان هم اتاقی های سری جديد مجموعه تلويزيونی بيگ برادر(Big Brother) ديدم ابتدا باورم نشد. با خودم گفتم آيا واقعا خودشه؟ مگر ديوونه شده؟ اونجا چی کار می کنه؟ اين تنها من نبودم که از حضور کن راسل در اين شو(بازی) مضحک تلويزيونی کانال چهار تلويزيون بريتانيا حيرت زده شدم. اين پرسش سام ولستن، نويسنده روزنامه گاردين و بويد تانکين، مقاله نويس روزنامه ايندپندنت هم بود که چرا کن راسل اين کار را کرد؟ چرا در اين سريال عجيب وغريب ظاهر شده است؟


کن راسل - فيلمساز

شخصا هيچگاه سريال تلويزيونی بيگ برادر را دوست نداشته و با آن ارتباط برقرار نکرده ام. برای من چيزی در حد ديگر نمايش های جلف تلويزيونی و سوپ اپراها(اپراهای صابونی!)ی بريتانيائی بوده است. هرچند منکر جذابيت نمايشی عامه پسند و تاثير رسانه ای وحشتناک و فرم تلويزيونی غافلگير کننده و ويرانگر آن نبوده و نيستم. چرا که به هر حال اين برنامه در طی هفت سال گذشته از زمان نخستين اجرای آن در ۱۴ جولای ۲۰۰۰ تاکنون، تاثير انکار ناپذيری بر فرم شوها و نمايش های تلويزيونی خصوصا فرم رئاليتی تی‌وی(Reality TV) گذاشته است و در حال حاضر جزو بزرگ ترين نمايش های زنده تلويزيونی و از جمله پرمخاطب ترين آنها در بريتانيا است.

يکی از دلايل ماندگاری و جذابيت آن برای تماشاگران تلويزيون، مشارکت فعال آنان در تعيين سرنوشت بازيگران مجموعه است. بازيگران(چه افراد عادی و چه سلبريتی ها) داوطلبانه وارد اين بازی(نمايش) می شوند و در نهايت با رای تماشاگران در صحنه(خانه برادر بزرگ) می مانند يا از دور خارج می شوند.

بيگ برادر در واقع يک مسابقه تحمل و استقامت است. تحمل در اطاعت از دستورات و قوانينی که از سوی برادر بزرگ (که هرگز او را نمی بينيم و از دل رمان ۱۹۸۴ جرج ارول می آيد) صادر می شود. در خانه بيگ برادر قوانين سفت و سختی حاکم است. اطاعت از دستورات برادر بزرگ اجباری و الزامی است. خانه(The Big Brother’s House)، مکانی نامعلوم است که ارتباط آن با جهان بيرون کاملا قطع است. در آن هيچ وسيله ارتباطی با جهان خارج مثل تلفن، فاکس، اينترنت، تلويزيون، راديو يا روزنامه وجود ندارد. کسانی که وارد اين خانه می شوند می دانند که تا زمانی که در اين خانه اند حق خروج از آنجا را ندارند مگر اينکه داوطلبانه يا با رای مردم از آن اخراج شوند. آخرين کسی که با رای مردم در خانه بماند، برنده جايزه نقدی هنگفتی خواهد شد.


دانيل لويد - ملکه زيبايی سابق بريتانيا

از سوی ديگر بيگ برادر بدون اينکه بخواهد استعاره ای از جامعه امروز بريتانياست. جامعه ای که صدها هزار دوربين سی سی تی وی آدم ها را در کوچه و خيابان، در فروشگاه ها، دراتوبوس و مترو و هنگام رانندگی زير نظر دارند و همه جا کوچک ترين حرکت آدم را می پايند. اصلا مهم نيست که اين کار به چه بهانه و انگيزه ای صورت می گيرد (مهم ترين ادعای حکومت بريتانيا اين است که از اين طريق امنيت شهروندان خود را در برابراقدامات جنايتکارانه و تروريستی تامين می کند)، مهم نفس کنترل و پاييدن است. مهم اين است که راحت نيستی و مدام تحت کنترلی و چشمی دارد ترا می پايد. قرار است امنيت تو را تامين کنند اما با تو مثل يک مظنون و مورد مشکوک رفتار می شود. دائم نگرانی که مبادا حرکت زننده و ناشايستی از تو سر بزند و آن چشم نامرئی (برادر بزرگ) تو را ببيند. نمی توانی دست توی دماغت کنی، يا تنت را بخارانی يا اگر ادرار به تو فشار آورد و توالت آن نزديکی نبود، خودت را گوشه ای راحت کنی (می دانم کاری ناپسند و غير متمدنانه است اما رد ادرار خشک شده در پياده روهای لندن را که ازشب قبل به جای مانده می توان همه جا ديد).

در بيگ برادر نيز همه جا دوربين کار گذاشته اند (حتی در توالت و حمام) و به ساکنان خانه (بازيگران نمايش) ميکروفون نصب کرده اند. آنها حق ندارند مانع از ديد دوربين ها شوند يا خود را از ديد آن مخفی کنند (اصلا مگر امکان مخفی شدن وجود دارد؟) يا ميکروفون را از خود جدا کنند مگر در موقع خواب يا زير دوش.

اگرچه تا کنون ريدن و شاشيدن آدم ها را نشان نداده اند اما بعيد نيست در قسمت های بعدی اين مجموعه عجيب و غريب، شاهد اين نوآوری ها! هم باشيم.

حال برمی گردم به پرسشی که در آغاز اين مطلب مطرح کردم. اينکه کن راسل، اين کارگردان نخبه و معتبر انگليسی در اين خانه چه می کند و چرا وارد اين بازی غريب شده است. چگونه او حاضر شده همراه با عده ای به اصطلاح سلبريتی(Celebrity) از جرمين جکسن( برادر بزرگ تر مايکل جکسن و عضو گروه جکسن فايو که در دهه هشتاد مسلمان شد و چند شب قبل در برابر دوربين بيگ برادر نماز خواند) گرفته تا چهره های ريز و درشت فرهنگ پاپ معاصر مثل دنی تورت(از گروه Towers of London)، يين واتکينز( يا همان H از گروه Steps)، جو اومرا( از گروه S Club 7) تا دانيل لويد( ملکه زيبايی سابق بريتانيا) وارد بازی ای شود که ممکن است حيثيت او را لکه دار سازد. درست مثل اين است که مثلا بهرام بيضايی يا داريوش مهرجويی يا ابراهيم گلستان وارد سريال برره شوند.


جرمين جکسن - برادر بزرگ تر مايکل جکسن

«اميدوارم قبل از آنکه پير شوم بميرم» اين شعر ترانه ای است از گروه The Who (از پيشگامان راک مدرن بريتانيا در دهه شصت) که در فيلم تامی ساخته کن راسل خوانده می شود و اينجا در مورد راسل و بسياری از فيلمسازان بزرگ نسل او صدق می کند.
کن راسل اکنون 79 ساله است. چاق و بدترکيب شده، تعادل اش را به سختی حفظ می کند و شب ها در خواب خرناسه های وحشتناک می کشد به نحوی که هم اتاقی های خود را در خانه بيگ برادر از خواب بيدار می کند و اسباب خنده و تفريح شبانه آنها می شود. کسانی که او را نمی شناسند، فيلم های او را نديده اند و برخی حتی نام او را نيز نشنيده اند و او مجبور است به آنها توضيح دهد:« من کن راسل ام. فيلمساز قديمی انگليسی. من تو را می شناسم اما تو مرا نمی شناسی». و بعد نام تک تک فيلم هايش را به آنها بگويد:

عشاق موسيقی(در باره زندگی چايکوفسکی)، تامی، مالر، شياطين، الگار، زنان عاشق، رنگين کمان و معشوقه ليدی چترلی(هرسه بر اساس رمان های دی اچ لارنس).

به نظر می رسد کن راسل و هنرمندانی در سطح او اکنون که به سن پيری رسيده اند به شدت احساس تنهايی و انزوا می کنند. آنها فکر می کنند که در حاشيه فرهنگ مسلط جامعه قرار گرفته اند و جامعه ديگر آنها را به ياد نمی آورد. جامعه ای که در آن فرهنگ سلبريتی ها حکم می راند و رسانه ها جای کليسا را گرفته اند. اتاق خاطرات(Diary Room) در سريال بيگ برادر که ساکنان خانه تک تک وارد آن می شوند و در مقابل چشم الکترونيکی که در برابر آنها قرار دارد(چشم برادر بزرگ) می نشينند و به صدای ناشناسی که انگار از ماوراء می آيد، گوش می دهند و از خود و کارهای روزمره شان می گويند، به نحو غريب و تکان دهنده ای يادآور اتاق اعتراف کليساست.

بنابراين در چنين فضايی امثال کن راسل خود بايد دست به کار شوند و با حرکتی هرچند ناهنجار حضور خود را اعلام کنند و بگويند: «آهای مردم من کن راسل؛ زنده ام. هنوز نمرده ام. به من هم نگاه کنيد.»

گويا قرار بود اسقف بزرگ يورک و استفن هاوکينز(نابغه عالم فيزيک) نيز در اين قسمت بيگ برادر حضور داشته باشند اما آنها اعلام انصراف کردند.

حضور کن راسل در بازی بيگ برادر حضوری جنجالی و پرسروصداست اما قطعا افتخارآفرين نيست.

توضيح: در آخرين لحظات نوشتن اين مطلب باخبر شدم که کن راسل در پی دعوايی که با جيد گوديز(Jade Goodys بازنده مرحله نهايی دوره قبلی بيگ برادر) و مادرش جکی کرد از ادامه بازی در اين مجموعه انصراف داد. وی پس از خروج از مجموعه در گفتگو با رسانه ها اعلام کرد: «می دانستم که در اين برنامه با رفتارهای غافلگير کننده ای مواجه خواهم بود اما اين رفتارها از نوعی نبود که من تجربه کرده بودم و با روحيه حساس من جور درنمی آمد».

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

چه مطلب شوخ، با حال و جالبي که در قالب طنز و نوستالژيا (خالق «عشاق موسيقي» و «شياطين» به مثابه دلقکي در کنار جرمين جکسون که نماز مي خواند!) ، جنبه هاي مهمي از فرهنگ عامه پسند معاصر غربي را هم نشان مان مي دهد. همين داستانِ تداخل ستاره پرستي (فرهنگ «سلبريتي») و «ديد زني» (فرهنگ «ويوريسم») زير نظارت «برادر بزرگ» که در بريتانيا رواج دارد، در آمريکا هم صدق مي کند، گرچه حد متوسط سن شرکت کنندگان در ايالات متحده به مراتب کمتر و ميزان بلاهت به مراتب بالاتراست. لابد به زودي نسخه هاي محلي «بيگ برادر» را در ژاپن و هند و کره جنوبي، و سپس در ساير نقاط دنيا، در نتيجهء جهاني شدن فرهنگ خواهيم داشت. اين در حالي است که در ممالک مقدسِ حوزهء تمدنيِ پس فردا نيز، بحث هاي داغِ حد و حدود «عورت» زير نظارت برادر بزرگ ريشو، نوع ديگري از سرگرمي در جهالت را فراهم مي کند که مي تواند زمينهء خوبي باشد براي گفتگوي تمدن ها. اما آيا اين جمله آقاي جاهد به تمامي درست است: «اگرچه تا کنون ريدن و شاشيدن آدم ها را نشان نداده اند اما بعيد نيست در قسمت هاي بعدي ...»؟ اگر يادتان باشد، در يکي از فيلم هاي کارگردان بزرگ آلماني ويم وندرس (اشاره: از فيلم هاي «جاده اي» اوست، اسم اش را حدس بزنيد!) شما کاراکتر اول فيلم را داريد که کمي از کنار جاده دور مي شود و در بيشهء دور، شلوارش را پايين مي کشد و سرپائي مي نشيند، و شما به وضوح، ناظر بيرون آمدن جسمِ تازهء محزونی به قطر سه و طول بيست سانتيمتر مي شويد که به آرامي و در زمان واقعي به جهان پا مي گذارد و دل از تماشاچي مي برد، بي آنکه ذره اي به قانون زمين بربخورد. فيلم «پينک فلامينکو» شاهکار جان واترز، اين نوع مواد و مضامين بشري را، سمت مرطوب حيات، به وفور به نمايش مي گذارد. در يکي از فيلم هاي اندي وارهال قرار بود در سالن سينما به طور زنده «رايحه»ي هر صحنه در صميميت سيال فضا «اسپري» شود. بعد از دو سه اجرا از خيرش گذشتند. مثل همهء نوشته هاي پرويز جاهد، اين نيز شيرين و خواندني بود. // عبدی کلانتری

-- عبدی کلانتری ، Jan 10, 2007 در ساعت 06:40 AM

سلام . من جدید ترین اخبار رو از بازیگران هند و جشنواره های هندی و جدول فروش هفتگی هند را از معتبر ترین سایت هند بر روی وبلاگم قرار میدم. خوشحال میشم یک سر بزنید و
اگه خوشتون اومد میتونید در اختیار علاقمندان بگذارید.

-- علی ، Jan 10, 2007 در ساعت 06:40 AM

راستی ادرس وبلاگ من این است:
htpp://ali6924.blogfa.com

-- علی ، Jan 10, 2007 در ساعت 06:40 AM