رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۹ مهر ۱۳۸۹
خوانش «تحول ساختاری حوزه‌ی عمومی» - بخش نخست

تحول ساختاری حوزه‌ی عمومی

ترجمه‌ی حمید پرنیان

آشنایی با هابرماس

یورگن هابرماس به سال ۱۹۲۹ در آلمان به دنیا آمد. تز دکترای خودش را درباره‌ی فلسفه‌ی شلینگ نوشت. عنوان رساله‌ی فوق دکترای وی «تحول ساختاری حوزه‌ی عمومی» است که در همان ابتدا توسط ماکس هورکهایمر و تئودور آدرنو رد شد و مورد پذیرش دانشگاه فرانکورت قرار نگرفت. اما هابرماس آن را در سال ۱۹۶۲ در آلمان منتشر کرد.

Download it Here!

هابرماس در سمت دستیار پژوهشی آدرنو در موسسه‌ی پژوهش‌های اجتماعی فرانکفورت (همان موسسه‌ای که به «مکتب فرانکفورت» معروف شد) کار کرد. وی در دانشگاه هیدِلبرگ و فرانکفورت درس داد و تا ۱۹۸۱ مدیر موسسه‌ی مکس پلانک بود. کارهای اصلی هابرماس عبارتند از؛ تئوری و عمل (۱۹۶۳)، دانش و منافع انسان (۱۹۶۸)، و «تئوری کنش ارتباطی» (۱۹۸۱).

آشنایی با زمینه‌های تاریخی و فلسفی کتاب

چندین نفر هستند که آشکارا بر کارهای هابرماس تاثیر گذاشته‌اند. هابرماس اصطلاحات و مقوله‌های زیادی از کانت و هگل و مارکس به امانت گرفت. مقدار زیادی از اندیشه ی هابرماس درباره‌ی حوزه‌ی عمومی آشکارا کانتی است، و مفهوم «جامعه‌ی مدنی» هگل را گرفت و گسترش‌اش داد. شاید بتوان گفت که کانت بیش‌ترین تاثیر را بر هابرماس داشته است چرا که هابرماس ایده‌ی «حوزه‌ی عمومی» را از کانت گرفت و بسط‌اش داد.

تئوری فرهنگی مارکسیستی مکتب فرانکفورت نیز تاثیر زیادی بر هابرماس گذاشته بود. مکتب فرانکفورت گروهی از فیلسوفانی بودند که اوج فعالیت‌شان در دهه‌ی ۱۹۲۰ بود. دو تن از معروف‌ترین اعضای آن، ماکس هورکهایمر و تئودور آدرنو بودند. مکتب فرانکفورت عمدتا بر اساس تئوری‌های کارل مارکس بنا شده بود و می‌خواست فرهنگ و جامعه‌ی مدرن را مورد بررسی قرار دهد.

آن‌ها سخت بر این باور بودند که تجربه‌ی تمامیت‌خواهی جنگ جهانی دوم نشان داد که فرهنگ توده‌ای، طبقات پایین جامعه، یا همان پرولتاریا، را فاسد کرده است. یعنی فرهنگ توده‌ای باعث شده است که طبقه‌ی پایین جامعه دیگر نتواند به‌عنوان نیروی انقلابی عمل کند. بدبینی مکتب فرانکفورت درباره‌ی جانشین‌شدن نیروهای اجتماعی به‌جای پرولتاریا، در اواخر سده‌ی بیستم شدت گرفت.

آدرنو بیش‌تر به‌خاطر نقدی که به «صنعت فرهنگی» مدرن دارد مشهور است. صنعت فرهنگی مدرن عرصه‌ی عمومی را دست‌کاری می‌کند و باعث می‌شود تا افراد به‌جای این‌که منتقدان رسانه‌های عمومی باشند مصرف‌کنندگان آن رسانه‌ها شوند. هابرماس نیز با پرداختن به تبلیغات و مطبوعات، در واقع دارد همان کار مکتب فرانکفورت را می‌کند؛ نقد جامعه و فرهنگ مدرن.

اما تاثیری که هابرماس بر نویسندگان پس از خود دارد قابل توجه است. کتاب «تحول ساختاری حوزه‌ی عمومی» هابرماس به زبان‌های دیگر نیز ترجمه شده است و هابرماس در سراسر جهان فیلسوف شناخته‌شده‌ای است. البته نقدهایی هم به هابرماس شده است؛ تاریخ‌دانان درباره‌ی مدعیات هابرماس در حوزه‌ی صنعت مطبوعات و تاریخ اقتصادی و فرهنگ بورژوازی، نقدهای بسیاری وارد کرده‌اند. دانش‌پژوهان فمینیست گفته‌اند که هابرماس نقش جنسیت را نادیده گرفته است و زنان را از حوزه‌ی عمومی خارج دانسته است. هابرماس البته نقدی که فمینیست‌ها وارد کرده‌اند را قبول دارد.

تئوری‌پردازان نیز کوشیده‌اند تا دلالت‌هایی که کتاب «تحول ساختاری حوزه‌ی عمومی» بر تئوری مدرن سیاسی دارد را بررسی کنند. مباحثی که هابرماس درباره‌ی خرد عمومی با جان راولز داشته است بسیار معروف است.

نویسندگان دیگری تلاش کرده‌اند تا مدل حوزه‌ی عمومی بورژوای هابرماس را در کشورهای دیگر و دوره‌های زمانی دیگر به کار بندند. البته در این میان ایده‌ی اصلی حوزه‌ی عمومی هابرماس دست‌خوش بدفهمی‌های بسیاری نیز شده است. با این‌که هابرماس علنن گفته بود که حوزه‌ی عمومی فقط و فقط به شرایط اجتماعی و اقتصادی اروپای سده‌ی هجدهم مربوط است اما گویی این گفته‌ی هابرماس چندان کارساز هم نبوده است.

هابرماس کوشیده است شخصن به نقدهایی که به کارهای‌اش شده است جواب دهد. وی در رساله‌ی «تاملات بیش‌تر درباره‌ی حوزه‌ی عمومی» دیدگاه خویش را مورد تجدیدنظر قرار می‌دهد. هابرماس در این رساله می‌پذیرد که کتاب «تحول ساختاری حوزه‌ی عمومی» چند مشکل و اشتباه تاریخی دارد. هابرماس هم‌چنین می‌پذیرد که در جوامع مختلف نیز امکان یافتن حوزه‌ی عمومی هست و زنان در حوزه‌ی عمومی نقش اساسی دارند و تا حدودی باید نسبت به حوزه‌ی عمومی مدرن خوش‌بین بود.

هابرماس درباره‌ی بسیاری از باورهای‌اش تجدیدنظر کرد و این غیرعقلانی است که بخواهیم دست‌نوشته‌هایی که وی درباره‌ی حوزه‌ی عمومی دارد را اساسی برای فلسفه‌ی بعدی‌اش قرار دهیم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

خیلی خوشحالم که کار جدیدی رو شروع کردی اقای پرنیان.
نیچه که خیلی عالی بودش ممنون

-- علیرضا غفاری ، Oct 11, 2010 در ساعت 11:15 PM