رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۵ مرداد ۱۳۸۹
خوانش «تبارشناسی اخلاق» - بخش دو

هیچ‌چیزی مقدس نیست

ترجمه‌ی حمید پرنیان

تحلیل و موضوعات کلی کتاب

خواندن نیچه سخت است، زیرا وی از ما می‌خواهد تا خیلی از اصلی‌ترین پنداشت‌های‌مان را واژگون کنیم یا موقتن معلق‌شان سازیم. نیچه یکی از ژرف‌اندیش‌ترین متفکر غرب است.

Download it Here!

اگر ابتدا روش تبارشناختی و دکترین «اراده به قدرت» و چارچوب کلی اندیشه‌ی نیچه را بفهمیم، آن‌گاه ساده‌تر می‌توانیم خواندن نیچه را پی گیریم.

تمایزی که نیچه بین یک چیز و معنی آن چیز قرار می‌دهد، نخستین نقطه‌ی تردیدی است که بر دل پنداشت‌های ما وارد می‌آورد. ما عمومن علاقه‌ی شدیدی داریم که چیزها را دارای معانی ذاتی بدانیم. برای نمونه؛ مجازات، هم عمل تنبیه‌کردن است و هم دلیل عقلانی برای تنبیه‌کردن.

اما نیچه می‌گوید، این چیزها در زمان‌های مختلف، معانی مختلفی داشته‌اند. مثلن همین مجازات زمانی به‌منزله‌ی گرامی‌داشتن قدرت کسی بود، و زمانی هم کنشی ستم‌گرانه، و زمانی هم به‌منزله‌ی انتقام و «این به آن در». اگر بپنداریم که چیزها همیشه یک معنی داشته‌اند، نه می‌توانیم چیزها را بفهمیم و نه می‌توانیم خاست‌گاه آن چیزها را بیابیم.


فردریش نیچه

پس، در قلب نقد نیچه، تبارشناسی قرار دارد؛ تبارشناسی می‌خواهد نشان دهد که مفاهیم اخلاقی ما چگونه مسیر پر پیچ و تابی را پیموده‌اند تا به شکل کنونی خویش رسیده‌اند. معمولن اخلاق را چیز مقدسی می‌دانند زیرا می‌پندارند که اخلاقْ بنیان متعالی‌ای مانند خدا، عقل، سنت، یا چیزهایی مانند آن دارد.

روش تبارشناختی نیچه اما نشان می‌دهد که این پنداشت ما نادرست است و مفاهیمی مانند «خوب» و «بد» و «شر» چگونه ایجاد شده‌اند. نیچه با این کار، حقیقت مطلق مفاهیم اخلاقی را وهمی بیش نمی‌داند و می‌کوشد تا آن حقیقت مطلق را متلاشی سازد.

نیچه می‌خواهد بگوید که چون این مفاهیم اخلاقی، از زمانی که متولد شدند تا زمان ما، یعنی در طول زندگی‌شان، معانی مختلف و گاه متناقضی داشته‌اند پس نباید باور داشت که این مفاهیم سنگ‌بنا یا بنیاد واقعیت هستند.

نیچه از همین رو، می‌خواهد بفهمد چه‌چیزهایی موجب می‌شوند که یک مفهوم اخلاقی در هر زمانی معانی مختلفی به خود بگیرد؛ وی می ‌خواهد از داستان پشت پرده‌ی مفاهیم اخلاقی خبردار شود. نیچه در پشت ظاهر آرام و صلح‌آمیز مفاهیم اخلاقی، قدرت و اراده را پیدا می‌کند.

نیچه می‌گوید همه‌ی تجربیات ما همانا مبارزه‌ای هستند که بین اراده‌های مختلف و برای کسب قدرت صورت می‌گیرد. این «اراده به قدرت» در بین انسان‌ها بیش‌تر مشهود است، چراکه مردم پیوسته با یک‌دیگر در حال رقابت هستند تا بر دیگران چیره شوند و حس برتری داشته باشند.


کتاب «تبارشناسی اخلاق»

همین‌که چیزی دارای معنایی است، خودش نشان‌دهنده‌ی این است که برخی اراده‌ها بر [معنی] آن چیز سیطره دارند و آن [معنی] را به سوی مفاد و تعابیر خاصی کشانده‌اند. یعنی برخی از اراده‌ها با مشخص‌ساختن معنی یک چیز، آن را تحت قدرت و سیطره‌ی خویش درآورده‌اند.

وقتی هم که چیزی دارای معانی متفاوتی باشد نشان‌دهنده‌ی این است که اراده‌های مختلف دست به کار سیطره‌یافتن بر آن هستند. برای نمونه، مفهوم «خوب» یک‌بار تحت سیطره‌ی اراده‌ی بربرهای تندرست و زورمند درآمد، و حالا تحت سیطره‌ی اراده‌ی زاهدان رنجور و «بیمار».

از دید نیچه، وقتی به حقیقت مطلق یا هرچیز مطلقی باور داشته باشیم، پس ما معنی مشخصی به آن چیز داده‌ایم و تعبیر و تفسیر مشخصی هم از آن چیز کرده‌ایم. این ضروری است که هرچیزی تحت سیطره‌ی یک اراده‌ی خاص باشد.

اراده‌ای که می‌خواهد اراده‌ای آزاد باشد و آزاد بماند، باید از هرگونه مطلق‌گرایی بگریزد و بکوشد تا آن‌جا که ممکن است موضوع را از چشم‌اندازهای مختلفی ببیند و سرانجام چشم‌انداز خویش را برگزیند. این همان آموزه یا دکترینی است که «چشم‌اندازگرایی» نام دارد و اندیشه‌ی پست‌مدرن را عمیقن تحت تاثیر قرار داده است.

بنابراین اندیشه‌ی نیچه، اندیشه‌ی هتاکی است؛ هیچ‌چیزی مقدس نیست، هیچ‌چیزی مطلق نیست، هیچ‌چیزی حقیقی نیست. اخلاق مجموعه‌ی وظایفی نیست که از سوی خداوند نازل شده باشد، بل قوانین قراردادی‌ای هستند که دقیقن مانند خود گونه‌های انسان، به‌طور تصادفی تکامل یافته‌اند.

تنها امر ثابت و متقنی که وجود دارد این است که ما پیوسته می‌کوشیم تا قدرت بیش‌تری کسب کنیم، و تنها فضیلت ثابت همانا اراده‌ای است که قدرتمند است و از ضمیر بد و کینه و بی‌ارادگی به دور است.

پروژه‌ی اصلی نیچه در «تبارشناسی اخلاق» به‌چالش‌کشیدن ارزش اخلاق ماست. وی در نهایت می‌گوید که اخلاق کنونی ما زاده‌ی خشم و کینه‌ای است که ما از چیزهای قدرتمند و زورمند و سالم داشته‌ایم.

بر همین اساس، نیچه اخلاق کنونی ما را برای آینده‌ی انسانِ سالم و موفق، مضر می‌داند. اگرچه «حیوانات سفیدپوست» و بربرهای دوره‌ی نخستیِ اخلاق اربابان، وحشیانی حیوان‌صفت بودند، اما - دست‌کم – زورمند و تن‌درست بودند.

وقتی اخلاق، غرایز سلطه‌گر و پرخاش‌جوی ما را سرکوب می‌کند و ما را وادار می‌کند که خود را عرصه‌ای رام‌نشده ببینیم و با آن بجنگیم، پس اخلاق ما را هرچه ریاضت‌کشانه‌تر و زهدگرایانه‌تر می‌سازد.

ایده‌آل نیچه همانا حفظ این غرایز سلطه‌گر و پرخاش‌جوست و به‌هیچ‌روی هم از این غرایز حیوانی یا از این زندگی‌ای که درون‌مان جریان دارد شرمسار نیست.

در بخش بعدی، به مقدمه‌ی کتاب «تبارشناسی اخلاق» خواهیم پرداخت.

Share/Save/Bookmark

http://www.sparknotes.com/philosophy/genealogyofmorals


بخش پیشین
نیچه فیلسوف نازیسم نیست

نظرهای خوانندگان

در حقیقت نیچه اخلاق مسیحی-یهودی زمان خودش رو که البته به اعتقاد من قابل تسری به اخلاق دینی زمان حال خودمان در ایران هم هست را زاده فرومایگی و حقارت و عقده های اقوام و گروه های احتماعی سرخورده در تاریخ که بعدها عقایدشان در جهان سلطه پیدا کرده می دید که به این فرومایگی و حقارت ارزش میده و در نهایت جامعه انسانی رو به تباهی و پوچی و نابودی می کشونه. این مسئله چندین بار در متن تبارشناسی اخلاق به و روشنی بیان میشه. عجیبه نویسنده با صراحت از این موضوع صحبت نکرده و به عبارت "اخلاق" کنونی بسنده کرده. شاید هم مترجم محترم بنا به مصالحی از قسمتهایی از متن صرف نظر کردند. البته قصد متهم کردن ندارم فقط برام کمی عجیبه.

-- آرش ، Jun 26, 2010 در ساعت 11:58 PM

آقای آرش بنظرم رسید که میگوئید اخلاق یک چیز پدید آمدنی و زاده شدنی است و نه یک امر ازلی ، درست است؟ یعنی با به میان آوردن زمان و دوره خاصی به آن یک نسبیتی دادید. به عبارت دیگر می گوئید اخلاق ها در زمان های خودشان تعاریف خودشان را دارند؟ پرسش من این است آیا یک اخلاقِ بر آمده از از حقارت و عقده و فرومایگی، کماکان اسمش اخلاق است ؟ یا واژه اخلاق به رفتار و سلوک خاصی اطلاق میشود. ( اتیک) با تشکر

-- شیرین ، Jul 27, 2010 در ساعت 11:58 PM