رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۹
زبان چپ‌های مذهبی در سال‌های نخست انقلاب - بخش دهم

زبان محمد خاتمی

اکبر گنجی

۸- زبان سید محمد خاتمی: مهندس مهدی بازرگان، در ۱۳۶۰/۷/۱۵ نطق پیش از دستور خود را در مجلس قرائت کرد که ناتمام ماند. سید محمد خاتمی، نماینده‌ی مجلس و نماینده‌ی آیت‌الله خمینی در روزنامه‌ی کیهان، طی سه مقاله‌ی زیر عنوان «مرگ آقای سادات و نطق آقای بازرگان»(۱۶ و ۱۸و ۱۹مهر ۱۳۶۰) به نقد سخنان بازرگان پرداخت و نوشت:

«دولت موقت در اثر بينش ناسازگارش با محتوای انقلاب اسلامی ... راه آشتی‌ دادن انقلاب سازش‌ناپذير اسلامی، با آمريكا را برگزيد...و ملاقات با برژينسكی نشان داد كه كدام سازندگی و نظمی مورد نظر است آقای بازرگان از انتساب آشوب‌گران به آمريكا برمی‌آشوبند، خود حكايت‌گر نوعی نگرش آمريكايی به مسائل است...

مراد از آمريكايی بودن نحوه‌ای از ديد و بينش است كه به سادگی ابزار دست سياست‌های توسعه‌طلبانه‌ی آمريكا می‌شود و به خاطر برخورداری از همين ديد و بينش، جريانی كه شما در رأس آن قرار داريد هم‌واره از مواضع ضد آمريكايی جمهوری اسلامی - البته با توجيهات گوناگون- اظهار نارضایتی و حتی مخالفت قولی و عملی كرده‌است و چه نقصی در كار شما است كه فردی چون اميرانتظام، جاسوس و مزدور آمريكا تا سطح معاونت نخست وزير و سخن‌گوی دولت موقت بالا می‌آيد، لابد اميرانتظام هم آمريكايی نيست آقای بازرگان از اين‌كه اعلي‌حضرت! از وظايف سلطنت عدول می‌فرمایند و مرز «سلطنت» و «حکومت» قاطی می‌شد، سخن گفته‌اند و برای «آزادی» و «دموکراسی» و دست‌یابی به «فضای باز سیاسی»جهت راه‌یابی به پارلمان حتی در زمان شاه مبارزه کرده‌اند و بالاخره در این اواخر با کمال شهامت گفته‌اند که: «شاه باید برود»

هنگامی‌كه آقای بازرگان بعد از مدت‌ها، مجدداً از پای‌گاه آزادی‌خواهی آن هم از تريبون مجلس شورای اسلامی حركت مبارزاتی خود را با حاكميت مظلوم شروع كردند يادم آمد: از آن‌روز كه ضد انقلابيون اهل فكر و نزاكت! هر صبح‌گاه به عشق «ميزان» [روزنامه‌ی نهضت آزادی] از خانه بيرون می‌آمدند و به عشق «انقلاب اسلامی»[روزنامه‌ی بنی‌صدر] به خانه باز می‌گشتند، از آن‌روزی كه ارگان «نهضت آزادی»، هم‌نوا با ارگان «دفتر هماهنگی ضد انقلاب» عليه خط امام؛ يعنی اسلام اصيل و عليه همه‌ی ارگان‌های انقلابی و شخصيت‌های كارساز و پاک‌باخته‌ی انقلاب اسلامی چون بهشتی، رجايی، هاشمی، خامنه‌ای و ... به‌منظور تغذيه‌ی ارگان‌های تبليغاتی آمريكا و اسرائيل و بختيار و ... مطلب می‌نوشتند و دشنام و ناسزا می‌گفتند ... و يادم آمد از آن‌چه طی دوسال‌‌و‌نيم گذشته از سوی آقای بازرگان و از سوی بدخواهان عقده‌ای غرب‌زده و رفاه‌طلب، منتهی از كانال نام و اعتبار آقای بازرگان، بر سر انقلاب اسلامی آمده‌بود»98.

خاتمی نماینده‌ی ولی فقیه در روزنامه‌ی کیهان بود. حسین شریعت‌مداری هم نماینده‌ی ولی‌فقیه در روزنامه‌ی کیهان است. شریعت‌مداری این زبان را عمق بخشید و از آن علیه پیمان و خاتمی و همه‌ی متفاوت‌ها استفاده کرده و می‌کند. کیهان و بقیه‌ی رسانه‌های تحت نظر ولی فقیه و دولت، خاتمی را فقط آمریکایی، لیبرال، غرب‌زده، و غیره قلم‌داد نمی‌کند، بل‌که او را یکی از سران فتنه، قاتل، جاسوس، عامل کودتای مخملی و ... به شمار می‌آورند.99.

محمد خاتمی در سال‌های اخیر هم بارها از چنان زبانی استفاده کرده است. به‌عنوان نمونه،وقتی خانم شیرین عبادی جایزه‌ی صلح نوبل را دریافت کرد، سید محمد خاتمی به‌عنوان رئیس‌جمهور اعلام کرد: جایزه‌ی صلح نوبل مهم نیست، جایزه‌ی ادبی مهم است.

خبرنگاری به او می‌گوید: اکبر گنجی طی یک مقاله گفته‌است، مهدویت با اصلاح‌طلبی منافات دارد. خاتمی در جواب می‌گوید:

«واقعا جالب است كه هر كس در هر موضوعی حرفی می‌زند و يک‌‌روز و روزگاری هم ادعايی داشته‌است آن‌را به تفكر اصلاح‌طلبی منتسب می‌كنند.بزرگ‌ترين متفكر اصلاح‌‌طلب امام‌خمينی است. علامه نايينی و آيت‌الله مطهری هم از جمله اصلاح‌طلبان بزرگ بودند. مراد ما از اصلاح‌طلبی اتفاقاً بيان درست مفاهيم دينی است، از جمله مسئله‌ی انتظار و مهدويت. وقتی بنا شد سوء‌استفاده و هياهو باشد، از همه‌چيز اين‌گونه برداشت می‌شود. اين حرف‌ها هميشه زده می‌شود وبسیاری از افرادی كه امروز درباره‌ی امام زمان حرف‌های بی‌ربط می‌زنند قبلاً هم حرف‌های بی‌اساسی درباره‌ی افراد مختلف، از جمله خود من زده‌اند»100.

آقای خاتمی وقتی می‌گوید:«قبلاً هم حرف‌های بی‌اساسی درباره‌ی افراد مختلف، از جمله خود من زده‌اند»، شاید خواننده نداند منظور وی ناظر به چه موضوعی است. بنابر دستور صریح آیت‌الله خامنه‌ای قرار شد قتل‌های زنجیره‌ای محدود به چهار قتل شود و از مدیر‌کل وزارت اطلاعات هم بالاتر نرود، برای این‌که در آن صورت این پروژه به نقطه‌ی اصلی خود که رهبر باشد وصل می‌شد. بنابر‌این، کسانی که پای «افراد دیگر» و «دیگر قتل‌ها» را به میان می‌کشیدند، «حرف‌های بی‌اساسی درباره‌ی افراد مختلف» می‌زدند.

خاتمی برای اجرای دستور رهبر، در مسائلی دخالت مستقیم کرد که منجر به زندانی شدن مظلومان شد. او در زمان قتل‌های زنجیره‌ای طی نامه‌ای به وزیر اطلاعات‌اش ، به شدت نسبت به مسائلی که عماد‌الدین باقی درباره‌ی مصطفی پورمحمدی بیان کرده‌بود اعتراض کرد و بیانات باقی را مستوجب تعقیب دانست.سعید مرتضوی از نامه‌ی خاتمی و شکایت وزارت اطلاعات خاتمی برای محکومیت باقی در دادگاه استفاده کرد. بخشی از حکم محکومیت عمادالدین باقی که توسط سعید مرتضوی صادر شد، در روزنامه‌ی کیهان و رسالت همان زمان انتشار یافت، و باقی ۲۸ ماه از زندگی‌اش را با آن حکم در زندان سپری کرد، به شرح زیر است:

«قابل ذکر است که ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران در خصوص یکی از مطالب متهم عمادالدین باقی که به‌نظر ایشان رسیده، طی نامه‌ی شماره ۶۸۵۰۶ در تاریخ ۷۸/۱۲/۲۲ خطاب به وزیر محترم اطلاعات دستوری صادر که به لحاظ قرائت آن توسط شاکی در جلسه‌ی علنی دادگاه عیناً متن نامه‌ی دفتر ریاست محترم جمهوری به‌شرح بین‌الهلالین درج می‌گردد»:

(بسمه‌تعالی: حجت‌الاسلام و‌المسلمین جناب آقای یونسی وزیر محترم اطلاعات با سلام: مطلب مندرج در روزنامه‌ی فتح مورخ ۷۸/۱۲/۱۶ تحت عنوان «اسرار قتل بانو برقعی» به استحضار ریاست محترم جمهوری رسید پی نوشت فرمودند:

به‌نام خدا
بسیار متأسفم که این اظهارات زیان‌بار این‌طور دست‌آویز پاره‌ای مطبوعات و ... لسان بعضی از سیاسیون شده‌است. بیان این ادعاها اولاً: به این‌صورت خود خلاف و درخور پی‌گیری است به‌خصوص اگر درست نباشد. ثانیاً: به‌هر‌حال اتهام زدن به افراد قبل از ثبوت امری در دادگاه خود جرم است. بنده به انگیزه‌ها کار ندارم و خواستار برخوردهای خشن و نادرست نیستم ولی حفظ فضای امن جامعه و نیز رفتن به سوی فضایی که در آن اخلاق نه بد‌اخلاقی و انتقام‌گیری، حاکم باشد لازم است. به‌هر‌حال بر وزارت اطلاعات است که بررسی کند: سید محمد علی ابطحی).

قتل عام زندانیان در تابستان ۱۳۶۷ و ترور مخالفان در داخل و کشور پروژه‌ی رژیم بود. مصطفی پورمحمدی یکی از عاملان اصلی این جنایات بود. محمد خاتمی علیه افشاکنندگان قتل‌های زنجیره‌ای سخنان تند بیان می‌کرد و در این مورد خاص، کار را به شکایت به سعید مرتضوی و محکومیت عماد‌الدین باقی کشاند. آیت‌الله منتظری در خصوص اعدام‌های تابستان ۱۳۶۷ در خاطراتش می‌گوید:

«اول محرم شد، من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده‌ی اطلاعات بود را خواستم و گفتم الان محرم است حداقل در ماه محرم از اعدام‌ها دست نگه‌دارید، آقای نیری گفت: ما تا الان هفت‌صد‌و‌پنجاه نفر را در تهران اعدام کرده‌ایم ، دویست نفر را هم به‌عنوان سر موضع از بقیه جدا کرده‌ایم کلک این‌ها را هم بکنیم بعد هرچه بفرمائید و ...! من بسیار ناراحت شدم.»

سید محمد خاتمی تا آن‌جا پیش می‌رود که دگراندیشی در قلم‌رو دین را به عبور از دین متهم می‌کند. می‌گوید:
«رسانه‌های مخالف در حالی تلاش می‌کنند اظهارات نادرست برخی از افراد در خصوص دین و نظام را به من و به اصلاحات منتسب کنند که این‌ها ابتدا از من و اصلاحات عبور کردند و در مرحله‌ی بعدی از دین و قانون اساسی و نظام»101.

آیت‌الله خامنه‌ای و روزنامه‌ی کیهان دائماً از زبان هتاکی، خودی‌ساز و غیر‌خودی‌ساز، و پیدا کردن نفوذی‌ها استفاده کرده و بدین‌ترتیب آن‌را به زبان مسلط تبدیل کرده‌اند. سید محمد خاتمی هم به‌دنبال «عوامل نفوذی» درون اصلاح طلبان است که «هیچ نسبتی با امام و انقلاب ندارند». خطاب به اصلاح طلبان می‌گوید:

«به‌نظر من مهم‌تر از ارائه‌ی برنامه، ارائه‌ی جمع‌بندی روشنی از جریان و تفکر اصلاح‌‌طلبی است که معتقدم از متن انقلاب، اندیشه‌های امام و با توجه به شرایط و نیازهای امروز جامعه‌ی ما مطرح شده و دو بار هم به رأی مردم گذاشته‌شده و عملاً مورد تأیید قرار‌گرفته‌است. ارائه‌ی این جمع‌بندی کمک خواهد‌ کرد که همه‌ی نیروهای معتقد به این مبانی حول محور واحدی انسجام یافته به فعالیت بپردارند. البته در جریان این جمع‌‌بندی ناگزیریم حدود و مرزهای خود را در مقابل تحجر، واپس‌گرایی، عوامل نفوذی - که هیچ نسبتی با امام و انقلاب ندارند - و گرایش‌ها و اندیشه‌هایی که با دین و مصالح ملی در تعارض‌اند مشخص کنیم. اگرچه به نوبه‌ی خود این مبانی را بارها در نوشته‌ها و گفته‌هایم بیان کرده‌ام، اما در این مقطع تدوین و بیان روشن و مجدد آن را لازم می‌بینم» [102].

استفاده‌ی محمد خاتمی از زبان رژیم، حلال مسائل و رافع مشکلات نبود. آیت‌الله علی خامنه‌ای و مریدانش اینک محمد خاتمی و میر‌حسین موسوی و مهدی کروبی را سران فتنه، نفوذی در نظام،عامل سازمان سیا و موساد و قاتل قلم‌داد می‌کنند. به‌عنوان نمونه به سرمقاله‌ی حسین شریعت‌مداری در کیهان بنگرید که از چه زبانی علیه خاتمی استفاده می‌کند. می‌نویسد:

«پروژه‌ی فتنه در اولين فاز حركت آن كه تجويز مثلث بيرونی آمريكا، انگليس و اسرائيل بود، مرده‌ است و از آن‌جا كه سران فتنه هويت خويش را آشكارا و بی‌پرده-و در توهم پيروزی- به مثلث ياد شده گره زده بودند، اكنون باور كرده‌اند با مرگ فتنه، آن‌ها نيز مرده‌اند و يا اگر نمرده باشند، دست‌كم اين كه دچار مرگ مغزی شده‌اند و زندگی نباتی دارند ... آقای خاتمی اما، بعد از شكست فتنه و رسوايی حاصل از هم‌راهی آشكار با مثلث بيرونی آمريكا، انگليس و اسرائيل، راه ديگری را برگزيده است ...

[خاتمی] در جريان فتنه، هم‌راه و هم‌صدا با ساير سران فتنه و با پيروی از فرمول جرج سوروس صهيونيست- بعد از دو ‌‌بار ملاقات با وی- و نسخه‌ی مايكل لدين و جين شارپ و ريچارد دورتی عمر نظام اسلامی را پايان يافته می‌دانست، از پاره كردن عكس حضرت‌ امام،اهانت به عاشورای حسينی حمايت می‌كرد، برای «جمهوری ايرانی» به‌جای «جمهوری اسلامی ايران» سينه چاک می‌‌كرد، به پيروی آشكار از دستور ديكته‌شده آمريكا و انگليس و اسرائيل، در شيپور فريب و مضحک ادعای «تقلب ۱۱ ميليونی در انتخابات»! می‌دميد، با منافقين، بهايی‌ها، سلطنت طلب‌ها، ماركسيست‌ها و تمامی گروه‌های ضد انقلاب و دشمنان اسلام و امام در ائتلاف بود و... حالا چه‌شده و غير از شكست رسوايی برانگيز فتنه‌ی آمريكايی، انگليسی و اسرائيلی چه اتفاق-از نظر آقای خاتمی- غير‌منتظره‌ای رخ داده است.

خاتمی در پی آن است كه دست‌های خود را بالا ببرد، بی‌آن‌كه هزينه‌ی خيانت خود را بپردازد و مجازات وطن‌فروشی خويش را تحمل كند ... خيانت- مخصوصاً خيانت به اسلام و مردم مسلمان، آن‌هم در هم‌راهی با بيگانگان- نمی‌تواند بی‌مجازات و مكافات باقی بماند، چرا كه كمترين آثار سوء آن، تجری به خيانت از سوی افراد مشابه در حال يا آينده و تلقی كم‌هزينه بودن توطئه از سوی دشمنان است ... فتنه با شكست قطعی روبه‌رو شده‌است. حاميان بيرونی حاضر به سرمايه‌گذاری روی ورشكستگان نيستند. موسوی و كروبی از مصرف افتاده‌اند، اين دو در حلقه‌ی تنگ ضد انقلاب تابلودار قابل تعريف هستند»103.

به‌دنبال رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲خرداد ۱۳۸۸، سید محمد خاتمی نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای نوشت. آیت‌الله احمد خاتمی، عضو هیأت رئیسه‌ی مجلس خبرگان رهبری این‌باره گفته‌است:

«يكی از چهره‌های اصلاح‌طلب در دو صفحه از محضر مقام معظم رهبری خواست دست‌نوازش ايشان بر سر همه‌ی گروه‌ها كشيده شود. رهبر معظم انقلاب در ذيل اين نوشته چند خط مرقوم داشتند كه «اين‌ها بايد مرز خود را با دشمنان مشخص كنند».

«دو جبهه‌ی انقلاب و ضد‌انقلاب وجود دارد. در جبهه‌ی ضد‌انقلاب آمريكا، منافقين، منكرين قرآن و منكرين امام زمان حضور دارند و روحانی و عالمی كه بخواهد مرزبان باشد بايد بداند كه در جبهه‌ی ضد انقلاب چه می‌‌گذرد. مرزبان بايد مطيع فرمانده‌ی كل قوا باشد و همان‌گونه كه فرمانده‌ی كل قوا می‌‌خواهد عمل كند.پياده‌شدن از كشتی نظام اسلامی به معنای پياده‌شدن از كشتی اسلام ناب محمدی است ... آن‌ها امروز شعار بازگشت به قانون را سر داده‌اند و اين‌ها كسانی هستند كه مواد اساسی قانون را به‌ويژه درباره‌ی ولايت فقيه نقض كردند. خيانتی كه جريان فتنه به حقوق مردم كرد و يك‌سال كشور را معطل نگه‌داشت، بسيار بزرگ است»104.

سخن گفتن به زبان رژیم هیچ مسئله‌ای را حل نخواهد‌کرد. آن‌ها تصمیم خودشان را گرفته‌اند و خاتمی و موسوی و کروبی را از کشتی نجات جمهوری اسلامی پیاده کرده‌اند.

پانوشت‌ها:

۹۸. کیهان، ۷/۱۶/۱۳۶۰.

۹۹. شواهد این مدعا در «دشنام‌گویی: زبان اسلام فقیهانه‌ی بنیادگرا» آمده است.

۱۰۰. رجوع شود به سایت خاتمی

۱۰۱. روزنامه کارگزاران، ۲۲آبان ۱۳۸۷، وب‌سایت

۱۰۲. منبع سایت سید محمد خاتمی: ۱۱ آبان ۱۳۸۷

۱۰۳. حسین شریعت‌مداری، «آوایش رزم در محفل رزم»، کیهان، ۲/۶/۱۳۸۹.

۱۰۴. رجوع شود به این‌جا

Share/Save/Bookmark

در همین زمینه:
زبان چپ‌های مذهبی در سال‌های نخست انقلاب - بخش نهم

نظرهای خوانندگان

عجب دل و جگری داری مرد . چه خوب نور میندازی به تاریکی هایی که ما را به این روز سیاه انداخت . روزی تمام مردم ایران از چپ تا راست قدر تو را خواهند شناخت . مشکل همانست که تو میگویی . همه در ساختن این قفس نقش داشتند . قربانیان بزرگ هم لیبرال ها بودند و هستند .

-- azadi ، May 17, 2010 در ساعت 10:35 PM

آقای گنجی، پا نویس ۱۰۴ مربوط میشود به سخنرانی‌ سید احمد خاتمی! شما دروغگویی کوچکتر از این شما نمیتوانستید برای اثبات مدعای خود پیدا کنید. چرا اسم ایشان را نیاوردید، و فقط به "اینجا" اکتفا کردید؟

آقای گنجی، چرا شما آان موقع که در روزنامه‌های ایران در مورد قتل‌های زنجیره‌ای مقاله مینوشیتد، واضحاً این قتل‌ها را به خامنه‌ای وصل نکرداید؟ آیا میترسیدید؟!

-- سعید ، May 17, 2010 در ساعت 10:35 PM

با تشکر از آقای گنجی برای بیدار کردن حافظٔه خفتهٔ تاریخی ما، جای تعجب است که ایشان با این انتقادها و یاد‌آوریهای ،هنوز به جنبش پر اشتباه سبز اعتقاد دارند و این کرکرهٔ سبز فام را به پایین نکشاندند !؟ آیا ایشان خط خاصی‌ را از درون حاکمیت دنبال میکنند ؟!

-- ایراندوست ، May 17, 2010 در ساعت 10:35 PM

سلام . آقای گنجی ، بسیار مایلم در مورد «زبان گنجی » نیز مطالبی بنویسید . الان دارم آرشیو روزنامه های اصلاح طلب را مطالعه می کنم . تصورم بر این است مسائل زیادی برای گفتن وجود دارد

-- کوهزاد ، May 17, 2010 در ساعت 10:35 PM

با تشکر از مقاله خوبتان.یک پیشنهاد دارم:
مانا نیستانی در بخش متفرقه ها در یک اقدام پسندیده به کامنتها(اگر سوال باشد) پاسخ می دهد.اگر شما هم همین کار را انجام دهید تاثیرگذاری نوشته هایتان بیشتر و نقاط تاریکش روشن می شود.ممنون

-- ضد ولایت وقیح ، May 17, 2010 در ساعت 10:35 PM

دفعه تا حالا در باره گذشته خودش توضیح داده.حتما باید چوبه دار به گردنش بندازید تا دلتون خنک بشه و دست از سرش بردارید.بالاخره این ادم انقدر شجاعت و صداقت داشته که گفته حاضر هست که در یک دادگاه عادلانه به گذشته اش رسیدگی بشه.گنجی کارش هویدا کردن قسمت های فراموش شده تاریخ این سی سال گذشته است که به نظر من ایرانی خیلی مفید هست.بابا گنجی چند

-- بدون نام ، May 17, 2010 در ساعت 10:35 PM

خمینی بزرگترین متفکر اصلاح طلب.جل الخالق. کلمات معنی خود را در این مملکت از دست داده اند.

-- بدون نام ، May 18, 2010 در ساعت 10:35 PM

من با سید محمد خاتمی دانشجو شدم و با اتمام دوره او فارق التحصیل گردیدم. من از نظر فهم و شعور به ایشان مدیونم و آدمهای معمولی دیگر هم کم و بیش همینطور. بنابراین برایش احترام قائلم اما از اینکه او هم مورد نقد صریح قرار بگیرد بسیار خوشحالم. چون این بیماری همه ماست، فقط آنها که آن بالا هستند چون در ویترین قرار گرفته اند نمود بیشتری دارد و البته اثرات مخرب وسیع تری هم. به شباهت عجیب آقایان خامنه ای و پهلوی در رفتار حکومتی و سیاسی نگاه کنید، مطمئن هستم که آقای خامنه ای هم روزگاری همین احساس ما را که نسبت به خودش داریم نسبت به پهلوی داشته است! جناب گنجی عزیز، اگر در متن های فوق اشاره ای هم به وجهه مثبت زبان آدمها بکنید آنوقت خواننده دچار این توهم نمی شود که شما قصد کوبیدن افراد را دارید و اصل پیام شما گم نمی شود و یادآوری گذشته مجددا ابزار دور باطل فحاشی و انگ زنی نمی شود. ما همه بیماریم!
اما یک سوال. چرا زبان و فکر آقای بازرگان از زمانه خود جلوتر بوده است؟ من بارها با خود گفته ام اصل مطلب خاتمی و سایرین سالها پیش توسط مرحوم بازرگان گفته شده بوده است، ولی پدران و مادران ما ترجیح دادند دنبال سراب مرحوم خمینی راه بیفتند! بسیار خوب، ولی بازرگان چطور در آن هیاهوی دیوانگی آنقدر متفاوت بود؟

-- ممدآقا ، May 18, 2010 در ساعت 10:35 PM

سعید،
من نه دین دارم و نه چپگرا هستم ولی کار گنجی را تحسین میکنم. گنجی شجاعتش را ثابت کرده و هزینه اش را نیز پرداخته است ،که البته گفتنش آسان است. بجای ترسو خواندن ایشان بفرمایید بگویید که شما که نمیترسید (ویا نمیترسیدید) چه کار مفیدی تاکنون برضد این رژیم کرده اید؟ لطف کنید و بگویید شاید بقیه نیز ازشما فراگیرند و چون شما عمل کنند.

-- بیدین آگاه ، May 18, 2010 در ساعت 10:35 PM

برای سرگرمی، کنجکاوی و مشق و تمرین روی لبزار کریتیکال دیسکورس آنالیزیس ، بلاگ های دانشجویان را نگاه و بررسی می کردم. نکته تکان دهنده این بود که گرامر دانشجویان جامعه شناسی دانشگاه تهران با موضع به اصطلاح دگر اندیش کاملا با گرامر قدرت اکتوال یکی بود. دیسکورس آنالیزیس ابزاری کارامد است. پیشنهاد من این است که شما کمی فنی تر و کمتر سیاسی این گفتار ها را دنبال کنید.

-- خسرو احسنی قهرمان ، May 20, 2010 در ساعت 10:35 PM