رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹
زبان چپ‌های مذهبی در سال‌های نخست انقلاب - بخش هشتم

زبان پیمان، هاشمی رفسنجانی و چپ‌های مجلس

اکبر گنجی

سخن گفتن از زبان خاتمی و حبیب الله پیمان، سخن گفتن از زبان آنان در سال‌های اولیه‌ی انقلاب است. این پیشینه بخشی از فرایند شکل‌گیری و رشد این زبان است. تأثیر به کار گرفتن این زبان در سیر حوادث پس از انقلاب کاملاً روشن است. گفتمان مسلط بر انقلاب، گفتمان ضد غرب (ضد امپریالیستی به معنای لنینی، ضد مدرنیته بر مبنای تصویری غیر دقیق از آرای هایدگر) بود، به همین دلیل وقتی فرد یا گروهی را از طریق زبان با آمریکا و لیبرالیسم متصل می‌کردند، همین اتصال برای حذف او کفایت می‌کرد.

۳- زبان حبیب الله پیمان: در ابتدای انقلاب افرادی با حضور در دادگاه مهندس عباس امیر انتظام ، برعلیه وی شهادت داده و وی را به جاسوسی برای آمریکا متهم کردند. یکی از آن افراد، معادیخواه بود. وی در تاریخ ۱۳۸۱/۶/۳۱ طی نامه‌ای رسماً از وی به دلیل «رفتاری زشت و دور از باور ... رفتاری عاطفی و ناپسند ... با اسیری در بند... پوزش خواست.»

زبان هتاکی و دشنام، پیامدهای عملی بسیار دارد. یکی از پیامدهای‌اش آن است که بستر سرکوب فرد مورد هتاکی قرار گرفته را مهیا می‌سازد. مهدی بازرگان و یدالله سحابی در برابر آن حجم عظیم هتاکی علیه امیر انتظام ایستادند و حاضر نشدند کوچک‌ترین همراهی از خود نشان دهند. گفتمان چپ بلشویکی در دهه‌ی ماقبل انقلاب، لیبرالیسم را به دشنام تبدیل کرده بود. پیروزی انقلاب، مبارزه‌ی با امپریالیسم و لیبرالیسم را پیش راند.

در جهان واقع، لیبرالیسمی وجود نداشت. به همین دلیل، لیبرال دشنامی بیش نبود که با آن بستر حدف افراد و گروه‌های متفاوت را فراهم می‌آوردند. مارکسیست‌ها و چپ‌های مسلمان بازرگان و دولت‌اش را لیبرال و «جاده صاف کن آمریکا» قلمداد می‌کردند.

بدین ترتیب بود که همه‌ی گروه‌ها با آیت الله خمینی، حزب جمهوری اسلامی و خط امامی‌ها یک جبهه‌ی واحد برای سرنگونی دولت بازرگان تشکیل دادند.در آن زمان حبیب الله پیمان و نشریه‌ی امت نقش مهمی در برساختن و تثبیت این زبان داشتند. امت دارای بیشترین حجم استفاده ی از این زبان بود.

پیمان با استفاده‌ی از این زبان، بازرگان و دولت‌اش را منافق، ضد انقلاب، آمریکایی، مرتجع، مدافع فئودال‌ها، مسلح‌ساز فئودال‌ها، موافق نهاد سلطنت، جاسوس آمریکا قلمداد می‌کند. سپس بر مبنای این مقدمات حکم صادر می‌کند که دیگر نمی‌توان آن‌ها را مسلمان به شمار آورد. بعد هم گوشزد می‌کند که استعفای دولت موقت کافی نیست، باید آنان را از شورای انقلاب هم بیرون راند. به عنوان نمونه، حبیب الله پیمان طی مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی کیهان می‌گوید:

«حاکمیت لیبرال‌ها و عملکرد دستگاه مسئول به گونه‌ای بود که پایگاه‌های اساسی آمریکا در داخل مورد حمایت قرار می‌گرفت... پایگاه‌های سرمایه‌داری وابسته بود که دولت موقت از آن دفاع می‌کرد... در رابطه با مناسبات فئودالی و بزرگ مالکی و سرمایه‌داری ارضی، دولت لیبرال از آن مناسبات دفاع می‌کرد... در رابطه با فرماندهان ارتش و عناصری که حتی مورد سوءظن بودند؛ دفاع می‌کرد... در رابطه با نیروهای مرتجع و رفرمیستی که با تغییرات انقلابی موافق نبودند و در مقابل انقلاب اسلامی ایستادگی می‌کردند، تفاهم و همکاری و نزدیکی نشان می‌داد...دولت لیبرال در سیاست خارجی دقیقاً همین خط را دنبال و رسماً از صدور انقلاب جلوگیری می‌کرد.

تبلیغات انقلابی نمی کرد و حتی هم‌پیمانی و نزدیکی با کشورهای ضد امپریالیستی را نفی می‌کرد و به عکس سعی داشت مناسباتش را با کشورهایی که دارای چهره‌ی ضد امپریالیستی نبودند تقویت کند... امریکا مرتب حمایت خودش را از این دولت و این جناح‌ها اعلام می‌کرد... اگر این مواضع ادامه پیدا می‌کرد، انقلاب ما کم کم در خودش دفن می‌شد... مبارزه‌ی ضد امپریالیستی تمام این برنامه‌ها را به هم زده و اولین نتیجه‌اش این بود که دولت لیبرال که قدرت و کشش مبارزه را نداشت کنار رفت.

اما این عقب نشینی کامل نبود، برای این که عناصر لیبرال وارد شورای انقلاب [شدند]... می‌باید شورا[ی انقلاب] هم خود را تصفیه کند. [باید]بقیه مواضع قدرت را از دست عناصر لیبرال و مرتجع خارج [کرد]... [اگر] اسناد [سفارت آمریکا] افشا بشود، عملکرد لیبرالی و سازش‌کاران و رفرمیست‌ها که برای توده‌ی مردم که دارای آگاهی کمتری هستند، مشخص می‌شود... در واقع این لیبرالیسم و سازش‌کاران و رفرمیست‌ها هستند که ترس دارند... .

فئودال‌های وابسته به رژیم و سیاست‌های امپریالسیتی که مرعوب از انقلاب فراری شده بودند، این بار تحت توجهات و سیاست‌های دولت لیبرال رشد کرده و از سوراخ‌های خود بیرون خزیدند و تمام عناصر فرصت طلب و ضد انقلابیونی که از ترس انقلاب و در زیر فشارهای توده‌ای فراری شده بودند، اکنون نه تنها برگشته‌اند و مواضع شان را محکم کرده‌اند بلکه به اسلحه‌هایی که از مقامات گرفته اند، «نظم» منطقه را عهده‌دار شده‌اند... .

لیبرالیسم اصولا با برداشت و بینش غلط خودش تنها دشمن را استبداد داخلی می‌پندارد و هرگز دشمنی به نام امپریالیزم را نمی‌شناسد و این بنیان ضعف لیبرالیسم است و در واقع همان برخوردی بود که امیر انتظام هم می‌کرد و عقیده داشت که این امر هیچ اشکالی ندارد و این توجیه به نظر من صادقانه است که با کمال حسن نیت این حرف را رئیس دولت لیبرال [مهدی بازرگان] هم می‌زند.

زیرا که در بینش سیاسی لیبرالیسم، امپریالیسم جایی ندارد و تضادی برایش محسوب نمی‌شود... آمریکا [می‌خواهد] همان جناح‌های لیبرال داخلی را حفظ بکند. بنابراین یک ارتباط نزدیکی بین جناح لیبرال امریکایی و این جناح لیبرال حاکم وجود دارد. لیبرال‌های داخل کشور چشم امیدشان به سیاست امریکا بود که ببینند که کدام جناح امریکایی بر سر کار می‌آید... .

تضاد اصلی آن‌ها با استبداد شاه بوده است، آن هم نه با نهاد سلطنت، اشتباه نکنیم... اگر شاه حاضر می‌شد حکومت مشروطه را بپذیرد و حکومت بکند نه سلطنت، با او کاری ندارند... با محافل آزادی‌خواه امریکایی هم خیلی دوست و نزدیکند، این است که از قبل با امریکایی‌ها ارتباط دارند و این را جاسوسی نمی‌دانند... قبل از مرحله سرنگونی [رژیم شاه]، لیبرالیسم پا به پای خط امریکا حرکت می‌کند و می‌گوید که ببینیم امریکا تا چه حدودی شاه را محدود می‌کند، همه‌ی استدلال‌شان در برخورد با امریکا همیشه چنین بوده است که ای امریکایی‌ها شما در ایران چه می‌خواهید... فقط ماییم که ایران را بهتر از همه می‌توانیم حفظ بکنیم.

به همین دلیل می‌تواند با امریکا کنار بیاید و بعد هم در جریان انقلاب می‌گوید که چون امریکا دولت نیرومندی است و امریکا با شاه هم موافق نیست از این نظر پا به پای امریکا پیش می‌رود... دیگر این‌ها نمی‌توانند بگویند ما مسلمانیم... کسانی که قبلا منافق بودند ناچار می‌شوند به موضع اصلی‌شان که ضدانقلاب باشد برگردند... ناچارند که از صف انقلاب خارج شوند و به صف ضد انقلاب [بپیوندند]... لیبرال‌های مذهبی هر چند که حسن نیت هم داشتند اما دیدیم که قبل از انقلاب نتوانستند تضاد عمده را تشخیص بدهند، از این نظر در جهت انحرافی قدم می‌زنند و بعد از انقلاب هم سیاستشان انحرافی بود کمااینکه اکنون نیز هست.»91

۴- زبان هاشمی رفنسجانی: اکبر هاشمی رفسنجانی یکی از مهم‌ترین نمادهای چپ‌های مذهبی در دهه‌ی اول انقلاب بود. سخن گفتن درباره‌ی زبان او نیازمند کتاب مستقل یا حداقل چندین مقاله است. اما در اینجا صرفاً برای درک زبان زمانه‌ای که همه‌ی گروه‌ها در راه تسخیر قهرآمیز دولت می‌جنگیدند، به یکی از خطبه‌های نماز جمعه‌ی او در روز ۱۳۶۰/۴/۱۹ اشاره می‌کنیم. هاشمی می‌گوید:

«دو سال از انقلاب گذشته، امروز صفوف مشخص شده، جامعه می‌‌فهمد كه كدام روحانی حق و كدام ناحق است، چه كسی راست و چه كسی دروغ می‌گفته است. حادثه‌ای، مثل ریاست جمهوری آقای بنی‌صدر پیش می‌آید، صفوف مشخص می‌شود، سرمایه‌دارها، ول‌گردها، كافه‌چی‌ها، ساواكی‌ها، فرصت‌طلب‌ها، دشمنان اسلام همه خود را نشان می‌دهند.

لیمیزالله الخبیث من الطیب: تا آن كه خدا پلید را از پاكیزه جدا سازد. این از خاصیت همین آزمایشات است. طبقه‌ی زحمتكش و مولد و جانباز و فداكار و مسلمان، كم‌كم صفوفشان مشخص شد و تشكیل حزب‌الله طیف وسیعی از خلق را در برگرفت. اكنون ما تكلیفمان را فهمیده و مسائلمان را درك كرده و دوست و دشمنان را از هم تشخیص می‌دهیم.

یك سال قبل خیلی‌ها شعار می‌دادند كه امروز معلوم شد كه دروغ می‌گفتند. دو سال قبل كسانی كه شعار می‌دادند، بیشتر بودند و حالا معلوم شد كه آن‌ها هم دروغ می‌گفتند. اگر این آزمایش‌ها نبود، اگر این جامعه یكنواخت حركت می‌كرد، مجاهد از منافق، ایثارگر از فرصت‌طلب و حق از ناحق جدا نمی‌شد.

جامعه در تباهی فرو می‌رفت، توطئه‌ها عمیق‌تر می‌شد... جبهه‌ی نفاق لیبرالیسم با جبهه‌ی نفاق چپ و سانترالیزم كه با هم بر افتادند... این حركت‌های اجتماعی باعث شد كه صف خوبان از صف بدان جدا شد... خداوند اراده كرده كه در كوران‌های اجتماعی بعضی از موجودات خبیث و جریانات خبیث را با بعضی دیگر، تركیب كرده و اینها را متراكم و جمع كند و جمع اینها را به سقوط بكشاند... خداوند به این نحو فرمول سقوط خبیث‌ها را در حركت‌های اجتماعی ساخته است، اینها را با هم جمع كرده و هنگامی كه جمع شدند، به جای این كه محاسن هم را ببینند، عیوب یكدیگر را می‌گیرند.

به این نكته جالب توجه كنید: چپ‌گراها مانند جناح پیكار، مجاهدین خلق، فدائی خلق و تمام این تیپ‌ها كه عمری شعار می‌دادند، حقوق كارگر، حقوق محرومان، مبارزه با سرمایه‌دارها، مبارزه با امپریالیسم، مبارزه با ابرقدرت‌ها، و به خاطر این كه شعار طرفداری از محروحین را می‌دادند، عده‌ای را به این جهت جذب كرده بودند.

هنگامی كه، با جناح لیبرالی كه سرمایه‌دارها و ساواكی‌های مخصوص تصفیه شده و دلال‌ها و مقاطعه‌‌كارها و زالوصفت‌ها را شامل می‌شد، متحد شدند، زرق و برق شعارهایشان را از دست داده و در صفوف خودشان ایجاد تردید كردند. یعنی كسی كه با نهایت خلوص به آنها پیوسته تا از حقوق محرومین دفاع كند، اكنون كه با چنین وضعی برخورد كرده و می‌بیند كه قبله و رهبر و مطلوب و مقصودش با لیبرالیست با هم ساخته‌اند، در حركت خود دچار تردید می‌شود... خبیث‌ها همه با هم جمع می‌شوند دفتر هماهنگی، روزنامه‌ی انقلاب اسلامی، دفتر رئیس جمهوری، پیكار، رنجبر، جبهه‌ی ملی، فدائی، مجاهد و تمام كجروان، سلطنت‌طلب‌ها، طرفداران بختیار، و همه‌ی این تیپ‌ها كه هر یك در محدوده‌ی كوچكی برای خویش رونقی داشتند، مجموعه‌ای تشكیل می‌دهند فیركمه جمیعاً فیجعله فی جهنم.

این هم پایان كار: مجموعه به جهنم می‌‌رود. واقعاً اعجاز است... مصداق تمام آیه، همان اجتماع نیروهای شیطانی است كه روز دوشنبه ۳۰ خرداد، بعد از جریان عدم كفایت سیاسی آقای بنی‌صدر، به دور هم جمع شده بودند و خیال می‌كردند تهران و ایران را به خاك و خون می‌كشند اما به محض این كه بچه‌های حزب‌الله از كوچه‌های جنوب شهر پیدا شده و سپس چند موتورسوار به میدان آمدند، دیدیم كه این مجموعه‌ی متراكم خبیث (هواداران بنی‌صدر)، اصلاً گم شدند.

كانه وجود نداشتند... وقتی كه جبهه‌ی خبثا جمع شد هر یك از این‌ها در عمل، مسئولیت اعمال خلاف دیگران را هم به عهده دارد، امروز هر گناهی كه مجاهد خلق بكند به پای بنی‌‌صدر هم نوشته می‌شود و هر گناهی كه باند بنی‌صدر انجام دهد، به پای مجاهد خلق هم نوشته می‌شود.

پیكار و اقلیت و صدام و قاسملو و سادات و ارتجاع منطقه مطلقاً و آمریكا، مجموعاً در كشور ما مسئول جنایاتند و واقعاً هم مسئولند. یعنی جبهه‌ی نامقدس چپ و راست خبیث، مسئولیت این جنایت‌ها را به عهده دارد و ملت به پای اینها خواهد نوشت و این، از عوامل سقوط و عدم موفقیت آنهاست.»92

هاشمی رفسنجانی در طول سه دهه‌ی گذشته بارها از این زبان علیه متفاوت‌ها و مخالفان استفاده کرده است. عواقب و پیامدهای به کار گرفتن این زبان علیه متفاوت‌ها و مخالفان روشن است. هر کس که از این زبان استفاده می‌کند، از همین زبان علیه او هم استفاده خواهد شد.

سرنوشت هاشمی رفسنجانی در سال‌های اخیر بهترین شاهد این مدعاست. کار به جایی رسیده است که کسانی که شاید آرزوی‌شان دیدن هاشمی بود، هر یک اینک با این زبان لگدی به او می‌زنند تا راه حذف «حضور تشریفاتی» و «فاقد قدرت» او را از ساختار دولت سرعت بخشد.

تاریخ سه دهه‌ی اخیر هم به چالش او با طرفداران رهبر تبدیل شده است. آنان تشکیل حزب کارگزاران سازندگی را طراحی هاشمی قلمداد می‌کنند. اما او خود را مظلوم معرفی می‌کند و می‌گوید من مخالف تشکیل کارگزاران سازندگی بودم ولی به حکم شرعی آیت الله خامنه‌ای آنها اعلام موجودیت کردند.»93

۵- زبان چپ‌های مجلس: در زمانی که هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس بود، اکثریت نمایندگان مجلس، چپ‌های مذهبی بودند. در سال ۱۳۶۵ آیت الله خمینی از مطالبی که در روزنامه‌ی رسالت علیه دولت مهندس موسوی طرح می‌شد انتقاد کرد. به دنبال آن، نمایندگان چپ مجلس طی نامه‌ای به آیت الله خمینی، به نمایندگان راست مجلس و روزنامه رسالت تاختند. به زبان این نامه توجه کنید که با چه الفاظی با جناح راست (محافظه‌کاران و اصول‌گرایان بعدی) برخورد می‌شود:

«متعاقب فرمایشات گهربار امام عزیز...در رابطه با حرکت خلاف مصالح نظام و خلاف اسلام و دیانت عده‌ای که هر از چندگاه، موجبات تکدر آن وجود پربرکت را فراهم می‌آورند، و این بار نیز به جای فریاد زدن بر سر آمریکا، با فریاد زدن بر سر مسئولین ما، می‌خواستند شیرینی این پیروزی عظیم را به کام مردم تلخ نمایند، ما نمایندگان مجلس با کمال تأسف عرض می‌کنیم که این حرکت از همان طیفی سر زده که مدت‌هاست در جهت تضعیف دولت اسلامی، از طریق انتشار مطالب خلاف یا محرمانه در روزنامه‌ی وابسته به خود [رسالت] موضع‌گیری‌های منفی در مجلس، دفاع از پول‌داران و زمین‌خواران و محتکرین در مقابل محرومان و از همه قبیح‌تر و نابخشودنی‌تر، ایجاد نفاق بین نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در شرایط جنگی و توطئه‌های گوناگون متوسل شده‌اند، با توجه به وضعیت خاصی که این گروه اندک جدای از امام امت، در مجلس و خارج از مجلس بوجود آورده و هر روز به نحوی مسائل نظام و حرکت‌های دولت اسلامی را زیر سئوال می‌برند و نفعی جز تضعیف جبهه‌ی اسلام و تقویت جبهه ی مقابل ندارند، ما امضا کنندگان اکثریت مجلس، با ابراز انزجار و تبری از این گونه حرکت‌های شیطانی، اعلام می‌داریم که بیش از این تحمل و رنجش خاطر امام بزرگوار و عزیز را توسط گروهی پوچ و منحرف از اصول انقلاب نداشته، بر این میثاق تأکید می‌نمائیم که مجلس شورای اسلامی همچون گذشته، همواره در خط ولایت فقیه و تبعیت کامل از آن رهبر عالی‌قدر، همه‌جانبه خواهد کوشید.»94

پاورقی‌ها:

۹۱- کیهان، ۱۳۵۸/۱۱/۷.

۹۲- رجوع شود به این لینک

۹۳- هاشمی سال ۱۳۸۲ طی مصاحبه‌ با روزنامه‌ی کیهان این نکات را بیان کرد. با ناطق نوری گفتم:

«پیش رهبری بروید و هر چه ایشان گفتند، می‌پذیرم. داوری را به رهبری دادیم. من هم قبلاً با رهبری صحبت کرده بودم. در اینجا یک اختلاف نظری بین من و آیت الله خامنه‌ای بود. ایشان از زاویه‌ی این که رقابت‌ها خیلی جدی باشد تا مردم بیشتر پای صندوق بیایند، به انتخابات نگاه می‌کردند... آقای ناطق نوری پیش آیت الله خامنه‌ای رفت و از آنجا که بیرون آمد، به من تلفن کرد و گفت که رهبری فرمودند: بگذارید آن جماعت لیست بدهند. ایشان سه دلیل داشتند. اول این که می‌گفتند آنها رأی نمی‌آورند... دوم این که انتخابات گرمتر می‌شود و جمعیت زیادتری می‌آیند. سوم این که شما هم روی عقیده‌ی خودتان رأی می‌دهید.

من هم طبق معمول وقتی که ایشان نظر دادند، قبول کردم و گفتم که لیست بدهند. چند روز بعد در دولت بودم که دیدم این‌ها دارند بیانیه را امضا می‌کنند. از همان‌جا به رهبری تلفن کردم و گفتم که این‌ها دارند امضاء می‌کنند و من آخرین حرف را به شما می‌زنم. من مخالف هستم. یکی از ادله‌ی من این بود که در بیرون القاء خواهد شد که ریشه‌ی این اختلاف بین من و شماست.

من و شما که اختلافی نداریم و این مربوط به خودشان است. خوب است که شما بپذیرید آن ۵ نفر باشند. ایشان گفتند مگر ۲۷۰ نفر به مجلس نمی‌روند. گفتم چرا، می روند. ولی این عوارض دارد. ایشان گفتند: خیر این طرف بیشتر است و بگذارید این گونه شود... شبی که افطار میهمان رهبری بودیم، بحث کردیم و ایشان همان حرف را زدند... شب ساعت ۹ به رهبری تلفن کردم و گفتم اینها می‌گویند: ما احساس می‌کنیم شما راضی نیستید و اجازه بدهید که ما از رقابت بیرون برویم. ایشان گفتند بر اینها واجب است که بیایند و باید بیایند.» (رجوع شود به اینجا.

۹۴- رجوع شود به اینجا.

Share/Save/Bookmark

در همین زمینه:
زبان مطهری - ۴
زبان مطهری - ۳
زبان مطهری - ۲
زبان شریعتی ١؛ شریعتی و روحانیت
شریعتی: غرب و سکولاریسم
شریعتی: سرمایه‌داری و سوسیالیسم

نظرهای خوانندگان

مطالبی که آقای گنجی در رابطه با استفاده ما از هتاکی و اتهام زنی های بی مبنا نوشته اند عالی است. برخی از افراد بیشتر و برخی دیگر کمتر از این زبان استفاده کرده اند ولی رایج بودن آن مایه تأسف بسیار است.چرا افرادی که خود را روشنفکر یا فعال سیاسی یا طرفدار حقوق بشر می نامند به این روش های بی فایده و پر ضرر توسل می جویند؟ امروز که به گذشته نگاه می کنیم، تعجب می کنیم که چگونه یک جوان در سن و سال علی شریعتی آن سخنان بی مایه را با آن همه فحاشی بیان می کرد و تعداد بسیاری را مجذوب خود کرد؟ مدرک داشتن یا نداشتن علی شریعتی مهم نیست، مهم این است که او این دروغ را بارها تکرار کرده است که چندین دکتری در علوم اجتماعی دارد. چرا طرفداران او این دروغ گویی و آن همه هتاکی را علنا محکوم نمی کنند؟ چرا وقتی دکتر پیمان با این زبان با افرادی چون مهندس مهدی بازرگان برخورد می کرد، امروز خودش اعلام نمی کند که من اشتباه کردم و مرا به خاطر بیان آن نوع سخنان و ترویج آنها از طریق نشریه امت ببخشید؟ به دنبال شریعتی رفتن در سال های قبل از انقلاب را شاید بتوان به سختی باور کرد، اما از شریعتی بت ساختن که در هیچ زمینه ای تخصص نداشت و فقط با سخنانی سطحی از فرصتی که ساواک در اختیار او نهاد استفاده کرد و نسلی را به جاده انحراف کشاند؛وحشتناک است.
کاری که گنجی کرده عالی است. به شرطی که این کار را ادامه دهد و زبان سروش و اصلاح طلبها و دوستانش را هم بنویسد. پارتی بازی در این زمینه سخنان او را خراب می کند. من نمی خواهم به او تهمت بزنم. نمی دانم در دنباله مقالات چه کسانی دیگری را مطرح خواهد کرد. اما سروش را فراموش نکند. حجت الاسلام کدیور و مهاجرانی هم فراموش نشود. یادم می آید که ملی - مذهبی ها هم از این کارها(استفاده از زبان هتاکی) زیاد کرده اند. خمینی را باید زبانش برملا شود که ملتی را بدبخت کرد. هاشمی رفسنجانی قطعا یکی از کسانی است که بدترین اتهام ها را به مخالفان زده و فحش های بسیار نثار آنها کرده است. نمی شود چهار قسمت درباره ی مطهری و سه قسمت درباره ی شریعتی نوشت و هاشمی رفسنجانی را با چند سطر تمام کرد. می ترسم سروش اصلا طرح نشود یا حداکثر یک سطر به او اختصاص یابد.

-- فرشاد ، May 12, 2010 در ساعت 03:07 PM

اگر نقش هاشمی تشریفاتیه چرا اینقدر می زنند تو سرش؟ آقای گنجی بهتره به دور از حب و بغض تحلیل کنید. بهتره به زبان فعلی خودتان و همین هاشمی نگاه کنید که بسیار جلوتر از شماست هم به لحاظ ادب و هم تطابق با ادبیات استاندارد سیاسی. نمی دونم چرا شما همچنان بر مدار سابق می گردید و زبانی سرشار از کینه دارید!

-- بدون نام ، May 12, 2010 در ساعت 03:07 PM

چه خوب است که با همین شیوه کار آقای گنجی تمام ادبیات کلاسیک فارسی مورد بررسی قرار گیرد.
مثلا حافظ را هم شاعر تسامح در حوزه دین وهم اورا شاعر تزویر ستیز می گویند. دشمنی حافظ با صوفیان بخوبی در اشعارش نمایان است. در این رابطه به "زبان"حافظ شیرین سخن توجه فرمایید:
کجاست صوفی دجال فعل ملحدشکل
بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
یا
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم
یا
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می‌خورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف


-- بی نظر ، May 13, 2010 در ساعت 03:07 PM

هر قسمت از مقاله های زبانی آقای گنجی که منتشر می شود،طرفداران آن فرد یا گروه به او اعتراض می کنند که چرا این حرف ها را نوشته و دارد کینه های خود را از مراد آنها ظاهر می کند. گنجی چه کند درست است؟بگوید هیچ کس در میان ما هتاک و اتهام زن نیست؟ بگوید همه ما انسان های خوبی هستیم که هیچ کار بدی نکرده ایم؟ بگوید هاشمی رفسنجانی ادم بسیار خوبی است که فقط به دنبال آزادی و حقوق بشر است؟ مگر هاشمی رفسنجانی همان فردی نیست که در یکسال اخیر دائما این سخن را تکرار می کند که تنها راه حل مشکلات کشور تبیعت از مقام رهبری است؟اگر هاشمی در ساختار سیاسی کنونی قدرتمند است چرا کاری نمی کند؟ چرا به عنوان رئیس مجلس خبرگان رهبری پای بیانیه ی آن مجلس امضا می نهد که در آن به سران فتنه(یعنی موسوی و کروبی و خاتمی) گفته شده که کار شما تمام است و شما از کشتی نجات نظام پیاده شده اید و راه بازگشت را بر خود بسته اید؟ هاشمی حتی نمی تواند مانع فحاشی مداوم مریدان رهبر به خود باشد، چه رسد به آنکه بتواند مانع سرکوب های گسترده ی سپاه و بسیج و وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی باشد. اگر هر از چندی سخنی می گوید، برای ان است که مانع محاکمه فرزندانش شود. مطمئن باشید اگر به خانواده او کاری نداشته باشند، او هم مخالفتی سر نخواهد داد.موضوع این است که خامنه ای از هاشمی تبعیت محض می خواهد و محکوم کردن رهبران جنبش سبز و کل جنبش.اقایان محترم، هاشمی وقتی در مجلس اول حزب الهی ها به بازرگان حمله می کردند تا او را بزنند، به عنوان رئیس مجلس فقط می نشست و می خندید و دخالتی در ممانعت نمی کرد.ایا اولین حمله ی صدام به تهران را فراموش کرده اید که هاشمی به نماز جمعه تهران امد و گفت خوشبختانه موشک صدام به خانه ی ضد انقلاب اصابت کرد. حالا اگر می خواهید لباس سبز بر تن هاشمی کنید، من نه تنها مخالفتی با ان ندارم، بلکه به شدت از آن استقبال می کنم. اما هاشمی شما را ناامید خواهد کرد. موسوی و کروبی تمام راهها را پشت سر خود خراب کرده اند، اما هاشمی هنوز هم امیدوار است که از مقامات بالای این رژیم سفاک و جنایتکار باشد. منتها مشکل این است که رهبر دیگر نیازی به او ندارد. تمام شد و رفت

-- پروین ، May 13, 2010 در ساعت 03:07 PM

بسیار خوب و بی ریا مینویسید آقای گنجی . تاریخ نگاری یعنی همین بی حب و بغض . البته ان وقت که در مورد توده ایها و فدایی ها مینوشتید آنها خط و نشان میکشیدند که چرا علیه مارکس و مارکسیست ها ؟ اگه راست میگی علیه مذهبی ها بنویس . حالا که در مورد مطهری و شریعتی مینویسی میگن چرا شریعتی ؟ اگه راست میگی علیه سروش بنویس .
فردا که در مورد سروش بنویسی یک بامبول دیگه در میارن !
به نور انداختن به تاریک خانه خفاشان ادامه بده . این پیمان و خوئینی ها و موسوی ها و خط امامی ها با همدستی با توده ایها و فدائیها و چپ های دیگر مملکت را به اینجا کشاندند . همین سازمان مجاهدین انقلاب . حالا میگن ما نبودیم . اگر بازرگان مانده بود ما الان راه ترکیه را میرفتیم . هنوز زر افشان ها و عمویی ها و صدری ها و ... در سایت های چپ به لیبرالیسم و لیبرال ها میتازند و امریکا را جنایات کار میدانند . آنوقت اینجا از گنجی میخواهند به سروش که ۱۸۰ درجه تغییر جهت داده حمله کند .

-- soheyla ، May 13, 2010 در ساعت 03:07 PM

جناب گنجی کارتان خیلی خوب است. فقط اگر زحمت نیست کمی هم به زبان بخش «تبلیغات و ایده لوژی» سپاه پاسداران در آن زمان بپردازید! انشاالله که حافظه اتان یاری بدهد...

-- homayoun ، May 13, 2010 در ساعت 03:07 PM

ما تا حالا فکر می کردیم ملی- مذهبی همانطور که خودشان ادعا می کنند یاران مهدی بازرگان بوده اند. اما این مقاله نشان می دهد که دکتر پیمان در زدن مهندس بازرگان دستکمی از مارکسیستها و چپهای مذهبی نداشته، که بیشتر از آنها جلو رفته و می گوید بازرگان و همفکرانش مسلمان هم نیستند. خمینی و خامنه ای هم چنین ادعایی نکرده بودند. حبیب الله پیمان یک عذرخواهی علنی به مهندس بازرگان و مردم ایران بدهکار است. او یک بار هم در ماهنامه ایران فردا مقاله ای نوشته بود و گفته بود آمریکایی ها پشت نظریه ی قبض و بسط تئوریک شریعت دکتر سروش هستند. ملی- مذهبی ها بگویند چه پاسخی برای او نوع اتهام زنی ها دارند؟

-- ماندانا کیهانی ، May 13, 2010 در ساعت 03:07 PM

آقای گنجی بهتر است به زبان حضرت محمد و امامان نیز توجهی داشته باشد احساس می کنم زبان بسیاری از روحانیون به این زبان ها نزدیکتر است

-- بدون نام ، May 15, 2010 در ساعت 03:07 PM