رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
زبان چپ‌های مذهبی در سال‌های نخست انقلاب – بخش اول

زبان مطهری

اکبر گنجی

اشاره: زبان گروهی از نواندیشان دینی در سال‌های پیش و پس از انقلاب، زبان هتاکی بود. جلال آل احمد که سابقه‌ی عضویت در حزب توده را در کارنامه‌ی خود داشت، در کتاب غربزدگی روشنفکران را به «خری در پوست شیر» تشبیه می‌کند که بی‌ریشه، بی‌شخصیت، سهل‌العنان، متملق، آب زیرکاه، ترسو، قرتی، زن صفت و... هستند. ضمن اذعان به نقش مهم جلال آل احمد در برساختن گفتمان مسلط دهه‌ی پیش از انقلاب، ما به آثار او نمی‌پردازیم و به روشنفکرانی استناد خواهیم کرد که بیشتر از او مذهبی به شمار رفته‌اند.

مفهوم «چپ‌های مذهبی» ممکن است مسأله‌زا باشد. احتمالاً برخی ناقدان خواهند گفت: همان‌گونه که «جمهوری اسلامی»، «انقلاب اسلامی»، «روشنفکری دینی» و.. نداریم، و این مفاهیم «ذاتاً متناقض» هستند، «چپ‌های مذهبی» هم مفهومی پارادوکسیکال است. راقم این سطور ذات‌گرا نیست و برساخته‌های انسانی هم ذاتی ندارند تا «ذاتاً» ناسازگار باشند. اما به فرض آن که «چپ مذهبی» وجود داشته باشد: «چپ‌های مذهبی» یا «چپ‌های دینی» در این متن به چه معنایی به کار می رود؟ توضیحات زیر می‌تواند منظور ما و محدوده ی کار را روشن سازد:

اول- امروزه، حداقل میان بسیاری از ایرانیان، دستاوردهای لیبرالی (حکومت قانون، دولت مشروط، تفکیک قوا، تفکیک جامعه‌ی مدنی از دولت، تفکیک حوزه‌ی عمومی از حوزه‌ی خصوصی، تفکیک نهاد دین از نهاد دولت، حقوق بشر، و...) را دموکراتیک قلمداد می‌کنند و خود را دموکرات، نه لیبرال، به شمار می‌آورند. لیبرال در این چارچوب خاص، فقط، به اقتصاد بازار و سرمایه‌داری، فروکاسته می‌شود. این مدعا نادرست و غیرتاریخی است. جوامع غربی اول لیبرال شدند، و بعدها رفته رفته دموکرات گردیدند و فرایند دموکراتیزه کردن لیبرالیسم را تشدید کردند.

دوم- شریعتی و مطهری در قلمرو اقتصاد، از سوسیالیسم دفاع می‌کردند و حتی سوسیالیسم خود را قوی‌تر و عمیق‌تر از سوسیالیسم مارکس به شمار می‌آوردند. حبیب الله پیمان و سید محمد خاتمی هم در ابتدای انقلاب کاملاً ضد لیبرال بودند و از ملی کردن‌ها و اقتصاد چپ دفاع می‌کردند. خاتمی هنوز هم همواره علیه لیبرالیسم موضع‌گیری کرده و مدعی است که «لیبرال دموکراسی» یک نوع نظام دموکراتیک است، «مردم سالاری دینی» نوع دیگری از نظام دموکراتیک است که با «لیبرال دموکراسی» در مواضع گوناگون تعارض دارد.

خاتمی گفته است: «بیشترین و علمی‌ترین نقدها پیرامون مبانی فلسفی لیبرالیسم از طرف بسیاری از اصلاح‌طلبان از جمله خود من صورت گرفته است... مبانی فلسفی لیبرالیسم را رد می‌کنیم... در خیلی نظرات دیگر مبانی فلسفی اسلام با لیبرالیسم متفاوت است، چگونه یک مسلمان واقعی می‌تواند لیبرال واقعی باشد؟ ... اسلام واقعی... لیبرالیسم را نمی ‌پذیرد1

حال اگر از خاتمی و دیگر چپ‌های مذهبی پرسیده شود دموکراسی یا مردم سالاری چیست؟ خواهند گفت: انتخابت آزاد، تفکیک قوا، حقوق بشر، جامعه‌ی مدنی، قدرت محدود و پاسخ‌گو، و غیره؛ به جزء سرمایه‌داری افسار گسیخته.

سوم- مرتضی مطهری قبل از رفراندوم جمهوری اسلامی در سیمای جمهوری اسلامی، ولایت فقیه، به معنای حکومت کردن فقها و در رأس دولت قرار گرفتن آنان را رد کرد و حداکثر شأنی نظارتی برای فقها قائل شد. گفت:

«ولایت فقیه به این معنی نیست که فقیه خود در رأس دولت قرار بگیرد و عملاً حکومت کند... تصور مردم آن روز – دوره مشروطیت – و نیز مردم ما از ولایت فقیه این نبود و این نیست که فقها حکومت کنند و اداره مملکت را به دست گیرند2

در همان زمان طی سخنرانی دیگری گفت:

«تعلیمات لیبرالیستی در متن تعالیم اسلامی وجود دارد»

و در توضیح آن افزود:

«امیرالمؤمنین خطاب به امام حسن در وصیت نامه[اش] می‌‏فرماید: و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا: پسرم هرگز بنده‌ی دیگری نباش، که خدا تو را آزاد آفریده است.

در فرمانی که امیرالمؤمنین خطاب به مالک اشتر، استاندار و والی مصر می‌نویسد می‏‌فرماید: دل را سراپرده‌ی محبت توده‌ی مردم کن، بر آنان‏ مهرورز و با آنان نرم باش، مباد که چون درنده شکار افکن به خون ریختن آنان پردازی چه، آنان بر دو گروهند، یا در دین با تو برادرند، یا در آفرینش با تو برابر اما از آنان لغزش سر می‏‌زند و بیماری‌های روانی بر آنان عارض می‏‌گردد و خواه ناخواه به ناروا دست می‏زنند پس آن سان که‏ دوست می‌داری خدای بر تو ببخشاید و از گناهانت درگذرد ، تو نیز بر آنان‏ ببخشای و از خطاهاشان درگذر چه، تو زبردست و سرپرست آنانی و آن کس که‏ تو را بر آنان فرمانروایی داد زبر دست توست با خدای در میاویز که تاب‏ قهر او نداری...

بعد امام می‌فرماید: به مردم جرات و شهامت بده تا بتوانند حق‌شان را از تو مطالبه کنند و میدان را برای اعتراض آنان بازگذار و آن‌گاه می‏گوید: از رسول خدا مکرر شنیدم که می‏فرمود: امتی که بین آنان، حق ناتوان بی‏نگرانی و ترس از توانایان گرفته نشود هرگز رستگار نخواهد شد3

لیبرالیسمی که مطهری از آن دفاع می‌کرد، معنایی جز آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی احزاب، حقوق بشر، تفکیک قوا و دیگر دستاوردهای لیبرالی نداشت. اما نظرات اقتصادی مطهری که در کتاب نظری به نظام اقتصاد اسلامی و دیگر کتاب‌های اقتصادی او گردآوری شده است، تا حدود زیادی سوسیالیستی است. مطهری حتی تا آنجا پیش می‌رود که مبنای سوسیالیسم مارکس را نفی می‌کند و مبنایی جدید برای سوسیالیسم بر می‌سازد.4

حال اگر نواندیشان دینی را از نظر اقتصادی به دو گروه سوسیالیست و لیبرال تقسیم نماییم، شریعتی و مطهری قطعاً جزو سوسیالیست‌ها قرار خواهند گرفت. مطهری به جمع‌گرایی ارزشی و هستی شناختی (ontological) قائل بود5.

۱- زبان مرتضی مطهری: مرتضی مطهری یکی از نواندیشان دینی است که به دلیل آرای دین‌شناسانه و نظرات فقهی‌اش از سوی گروهی از روحانیون به شدت مورد حمله قرار گرفت. به همین دلیل آیت‌الله خمینی از نجف سخنانی در حمایت از او ایراد کرد6. برخی از روحانیون کتاب مسأله‌ی حجاب او را ضد دینی خواندند، پاسخ مطهری به آن انتقادها در کتابی به نام پاسخ‌های استاد به نقدهای کتاب مسأله‌ی حجاب منتشر شده است.

یکی از واقعیت های جامعه‌ی دین‌داران ما این است: افرادی که لباس روحانیت را بر تن می‌کنند، به صرف پوشیدن این لباس، خود را مجاز می‌دانند تا در خصوص دانایی و نادانی، صداقت و عدم صداقت، و دین‌داری و بی‌دینی دیگران داوری کنند. آن همه ادعا، و درخواست تقلید جاهلان (غیر فقها) از عالمان (فقها)،در حالی مطرح می‌شود که در هیچ‌یک از متون فلسفی (فلسفه‌ی دین، فلسفه‌ی اخلاق، فلسفه‌ی زبان، معرفت‌شناسی و...) و علمی (جامعه‌شناسی، اقتصاد، روان شناسی، مردم شناسی، و...) و اخلاقی – حقوقی جهانی نامی از فقها وجود ندارد که در قلمرویی از دانشی خاص نکته‌ای گفته باشند که قابل ذکر باشد.

با آن که در نوشته‌های مرتضی مطهری، نسبت به دیگران، ممکن است هتاکی‌های کمتری وجود داشته باشد، اما نسبت به آن چه التقاط به شمار می‌آورد، موضعی بسیار تند داشت. علی اکبر ناطق نوری در خاطراتش گفته است:

«روز در منزل خانیان عروسی بود. ما نشسته بودیم پیرامون دو موضوع بحث شد؛ یکی راجع به مقاله‌ی دکتر شریعتی که در یکی از روزنامه‌ها [کیهان] چاپ شده بود که استاد مطهری درباره‌ی آن گفت: «آقای نوری این علمای ما نمی‌دانند که این مقاله‌ها با اسلام چه می‌کند.» نکته‌ی دوم درباره‌ی مجاهدین بود که ابتدا من گفتم: «اولی‌های آنها بد نبودند.» ایشان گفت: «چه کسانی؟» گفتم: «حنیف نژاد و بدیع زادگان، بچه‌های بدی نبودند.» یک دفعه به من حمله کرد و فرمود: «چه می‌گویی آقای نوری؟ همان‌ها خبیث بودند که اینها این‌طور [تغییر ایدئولوژی سازمان] شدند. از اول منحرف بودند و این آقایان متوجه نشدند.» این حسابی رویم اثر گذاشت... دکتر شریعتی را مرحوم مطهری به حسینیه‌ی ارشاد آورد اما به تدریج که با او نزدیک‌تر شد، فهمید که اعتقادات او محکم نیست. از این رو مخالف او شد و بر ضد شریعتی اعلامیه داد. بدین ترتیب بین مطهری و شریعتی اختلاف به وجود آمد... در ختم پدر آقای معادیخواه که در مسجد ارک برگزار شد، خبر فوت دکتر شریعتی در مجلس اعلام شد و عده‌ای از جوانان داغ در همین مجلس فاتحه، به مرحوم مطهری جسارت کردند و خیلی به ایشان جفا شد7

ناطق نوری در بخش دیگری از خاطرات خود به ماجرای استفاده‌ی ابزاری از فوت دکتر شریعتی اشاره می‌کند که جالب توجه است. یعنی روحانیتی که شریعتی را قبول نداشت، از مرگش استفاده کرد و حتی کار را تا برساختن دروغ به شهادت رسیدن شریعتی پیش برد. می‌گوید:

«هم‌زمان با فوت دکتر شریعتی، از طرف جامعه‌ی روحانیت مجلس ختمی به مناسبت پدر آقای معادیخواه در مسجد ارک برگزار شده بود و اعلام شد خوب است این ختم را ختم شریعتی هم اعلان بکنیم. هر کسی هم که سئوال کرد، می‌گفتیم ختم شریعتی هم هست لذا جمعیت زیادی جمع شده بودند...آقای سجادی که تازه از لبنان آمده بود و خیلی داغ بود را منبر فرستادیم. ایشان یک منبر داغی رفت و بیان کرد که شریعتی را شهید کردند و خیلی توانست احساسات جوانان را تحریک کند...وقتی منبر سجادی تمام شد، تمامی جوانان در حیاط مسجد جمع شدند و شعارها شروع شد و زد و خورد بین مردم و پلیس درگرفت8

ادامه دارد


پانوشت‌ها:

۱- کیهان، ۱۴تیر ۱۳۸۶.

۲- مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا، ص ۵۸.

۳- مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۴۴.

۴- مرتضی مطهری سرمایه‌داری را یک پدیده ی جدید معرفی می‌کند که به طور اجتهادی باید درباره‌اش نظرورزی کرد.

«به عقیده ما مشخص اصلی سرمایه ‏داری که آن را موضوع جدیدی از لحاظ فقه و اجتهاد قرار می‏دهد، دخالت ماشین است... ماشین مظهر فکر و اراده و نیروی انسان بما هو انسان است، مظهر تکامل‏ اجتماع بشری است، تجسم تمدن تاریخی بشری است، حاصل تلاش‌های عظیم فکری‏ چند هزار ساله بشری است... پس حقیقت، درست عکس نظر کارل مارکس است، ماشین... پایه و مبنا و اصل اساسی توجیه کننده‌ی سوسیالیسم است. مشخص اصلی سرمایه ‏داری جدید این است که سرمایه‌‏دار ماشین را با این قدرت عظیم در اختیار خود قرار می‏دهد، در صورتی که او نه خالق ماشین‏ است و نه مخترع آن، فقط خریدار و مالک او است. آیا این‌چنین منبعی می‌تواند مملوک شخصی باشد؟ یا حتما باید مانند منابع عمومی طبیعی در اختیار عموم باشد... ماشین که کار می‌کند، در حقیقت مغز فلان دانشمند است که‏ با آلات فلزی کار می‏کند، بلکه مغز اجتماع و ترقی اجتماع است، و بالاخره‏ اجتماع بما هو اجتماع است که به صورت ماشین در طول صدها قرن در آمده و کار می‌کند، نبوغ جامعه انسانی در امتداد تاریخ است که به این شکل‏ درآمده است. اینجاست که ما می ‏توانیم ادعا کنیم که سوسیالیسم مارکس واژگونه است، به جای آن که پایش در زمین و سرش به آسمان باشد، سردر زمین و پا در آسمان دارد... اگر سرمایه‏دار نه تولید کننده را استثمار کند و نه مصرف کننده را، باز هم به واسطه در اختیار داشتن‏ ماشین قادر است سود سرشار ببرد، ولی چون ماشین مظهر پیشرفت اجتماع‏ است، نمی‏تواند به شخص تعلق داشته باشد، پس منبع اصلی و اساسی‏ سرمایه ‏داری جدید نامشروع است. اسلام مالکیت فردی و شخصی را در سرمایه‏های طبیعی و صناعی نمی‏پذیرد و مالکیت را در این امور عمومی‏ می‏داند... پس آن مقدار از سوسیالیسم از نظر منطق و از نظر اسلام قابل توجیه است که قسمتی از سرمایه‏ها، یعنی سرمایه‏های عمومی بالاشتراک باشد... اگر مشخص اصلی سوسیالیسم را اشتراک‏ سرمایه بدانیم، اسلام یک مسلک اشتراکی است... ماشین مظهر تکامل اجتماع است و هیچ فردی را به تنهایی نمی‌توان‏ مخترع و مبتکر آن شمرد» (مرتضی مطهری، نظری به نظام اقتصادی اسلام، صدرا، صص ۱۴۷- ۱۳۶).

۵- مرتضی مطهری برای جامعه وجود حقیقی قائل بود، نه اعتباری. از این نظر وی را باید جمع‌گرا به شمار آورد. آرای او در این خصوص در کتاب جامعه و تاریخ به طور مبسوط آمده است. در این کتاب، مطهری با استناد به تفسیر المیزان، علامه طباطبایی را هم معتقد به جمع‌گرایی هستی شناختی معرفی می‌کند.

۶- به عنوان نمونه ، صادق طباطبایی در این خصوص گفته است:

«به امام گفتم نقل شده که آقای اشراقی به شما گفته اند که شریعتی خود را هم شأن پیغمبران قرار داده. ایشان در پاسخ گفتند: به این شایعات توجهی نکنید،آقای مطهری که کتاب حجاب را نوشت، بعضی آقایان برای من نامه نوشتند که از وقتی کتاب ایشان منتشر شده در محله‌ی ما دختران چادرهای‌شان را برداشتند. من پیغام دادم که اگر یک عالم روحانی را پیدا کردید که این قدر کلامش روی جوانان تأثیر دارد، این را حفظش کنید، تأیید و تشویق کنید و بگذارید جوان‌ها به حرفش گوش بکنند» (خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، جلد اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص۱۱۲).

۷- خاطرات حجت الاسلام و المسلیمن ناطق نوری، جلد اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص ۹۲- ۹۱.

۸- خاطرات حجت الاسلام و المسلیمن ناطق نوری، جلد اول، صص ۱۰۶- ۱۰۵.

Share/Save/Bookmark

در همین زمینه:
از خشونت زبانی تا خشونت فیزیکی

نظرهای خوانندگان

اگر آقای گنجی کلاهشان را بالاتر بمی گذاشتند امثال صادق هدایت و شجاع الدین و ایرج میرزا و.... را هم نقد می کردند
تندی کلام در ایران قبل از اینکه ایدئولوژیک باشد ریشه مسائل دیگری دارد
ما این تندی را در خیلی از گروهای معارض می بینیم

-- م ، Apr 28, 2010 در ساعت 09:01 PM

آقای گنجی با این مقالات فقط سطح خودتون رو پایین میارین. حالا به خاطر دوتا کلمه ی خبیث و منحرف مقاله ی زبان مطهری مینویسین؟؟

-- مهدی ، Apr 28, 2010 در ساعت 09:01 PM

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش

-- بدون نام ، Apr 28, 2010 در ساعت 09:01 PM

اگر مطهری آنهمه آدم خوبی بود آنهمه معصوم بود و شما هم اینهمه دوستش دارید و عقایدش را می پسندید پس چرا در 20 سال اول جمهوری اسلامی به حرفش گوش نکردید و همچنان در نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی خدمت کردید؟ چرا هنوز هم از زبان خشن استفاده می کنید و به این و آن تهمت می زنید؟ چرا در روزهایی که مردم در نیویورک جمع شده بودند شما ناگهان خیالاتی شدید و همه موعظه هایی را که کرده بودید فراموش کردید و جنبش سبز را می خواستید خودی و غیر خودی کنید. چرا گفتید شریعتی آدم خشنی بوده اما یک شاهد واقعی ندادید؟ شما چرا اینهمه ضد و نقیص می گویید و اینهمه ضد و نقیض عمل می کنید؟ می دانید همه دیکتاتورها خجالت نمی کشند اگر دروغشان بر ملا بشه؟

-- بدون نام ، Apr 28, 2010 در ساعت 09:01 PM

حرفهای جلال آل احمد اگر شامل روشنفکران دینی هم بشه چقدر حرفهای درستی است.

-- بدون نام ، Apr 28, 2010 در ساعت 09:01 PM

نفهمیدم؟ منظور نویسنده این است که خاتمی یا مشارکت «چپ مذهبی» است؟! اگر در زمان ریاست جمهوری و مجلس چپ مذهبی ضد کارگر ترین قوانین تصویب شد (مثلا معافیت کارگاههای کوچک از قانون کار) دیگر وای به حال روزی که لیبرالهای مذهبی (از نوع مورد علاقهء نویسنده) یا بنیادگرایان مذهبی سر کار باشند (از نوع اراذلی که سر کار هستند -- که نتیجه‌اش را هم می بینیم!) ...

-- شروین ، Apr 28, 2010 در ساعت 09:01 PM

خیلی جالب بود..من 23 سالمه..سال های انقلاب رو ندیدم و هر چیزی هم که از اون موقع و اون ادما بهمون می گن غلط و تحریف شده است.

به نظرم هر چیزی که امروز اتفاق میفته به این گذشته ی مجهول مربوطه، ازتون خواهش می کنم بیشتر راجع به این ادما بنویسین

-- سوگل ، Apr 28, 2010 در ساعت 09:01 PM

آقای گنجی گفته که مطهری به اندازۀ برخی ها هتاک نبود. ولی حقیقت آن است مطهری در مواردی بسیار هم بدزبان و دشنامگو بود. او در آن سخنرانی معروف که دربارۀ چارشنبه سوران کرده به پدران ما دشنام داده و پدران ما را احمق و خر نامیده است. او در آن سخنرانی به طور تلویحی خودش را از ایرانی‌تباران جدا کرده و ایرانی‌تباران را خرزاده و احمق‌زاده لقب داده است. این احمق گفتن و خر گفتن او شامل زرتشت و کوروش و داریوش هم می شود. آیا هتاکی بالاتر از این هم می توان تصور کرد؟

-- ذوالفقار ، Apr 29, 2010 در ساعت 09:01 PM

روزنامه نگاران و جامعه شناسان می گویند بیش از یک میلیون معتاد در کشور وجود دارد. آیا آنان با اعلام این خبر معتادان را می سازند یا آنها فقط واقعیت را افشا می کنند؟
روزنامه نگاران می گویند بیش از 15 میلیون نفر در ایران در زیر خط فقر به سر می برند، آیا آنها فقرا را می سازند یا آنها واقعیت فقر را بر ملا می کنند؟
روزنامه نگاران می گویند بیش از 15 درصد شاغلین بیکارند. آیا آنها با اعلام این خبر بیکاران را می سازند، یا آنها کاری جز نشان دادن واقعیت بیکاری کار دیگر نمی کنند؟
همین حکم درباره فحشا و طلاق و خودکشی و دزدی و قتل هم رواست.
حالا برویم به سراغ سلسله مقالات زبانی گنجی. او نشان می دهد که همه از زبان فحاشی و اتهام زنی های بی اساس استفاده می کنند. آیا گنجی با افشای این امر، افراد و گروه ها را تخریب می کند و آنها را فحاش و بهتان زن می کند، یا تنها کاری که او می کند،برملا کردن زبان رایج در میان ماست؟
اول زبان آخوندهای حاکم بر ایران را نوشت. سپس زبان مارکسیست- لنینیست ها را. اینک هم به سراغ مذهبی های چپ رفته است.خب جرم او چیست؟ اگر فحاشی بد است، اگر نباید مثل رژیم به همه تهمت زد و بی مبنا آبروی این و آن را برد،خب نکنیم این کار را.
مارکسیست ها تحمل خود را نشان دادند که چقدر است؟ حالا نوبت مذهبی هاست که تحمل خود را نشان دهند.آنان که بت شان شریعتی یا مطهری یا خاتمی یا پیمان یا ... است، خواهید دید که چه عدم تحملی بروز خواهند داد. صبر کنید تا ببینید

-- شهلا ، Apr 29, 2010 در ساعت 09:01 PM

هرچند تند حرف زدن و بی احترامی نسبت به مخالف از ویژگی ایرانی است و جمع زیادی از ایرانیان این اشکال را دارند و هیچ بعید نیست که آقای مطهری هم این ویژگی را می داشت. ولی ای کاش آقای گنجی برای اثبات این موضوع فقط به یک منبع اشاره نمی کرد و مصداق های بیشتری را عنوان می کرد. تازه راوی نیز فردی سیاسی است که مطابق به شرایط روز و در جهت اثبات نظریات خودش این کتاب خاطرات نوشته . که مسلما نمی توانید روایتی 100 درصد منصفانه باشد.
تا حداقل نوشته آقای گنجی ارزش یک بررسی تاریخی درباره تندگویی های یک نفر را پیدا می کرد.
من که نفهمیدم آقای گنجی در این نوشته که مقدمه آن بسیار طولانی تر از متن آن است قصد بیان چه چیزی را داشت.
اگر تندگویی های آقای مطهری به این موارد محدود باشد که باید رفت ایشان را پرستید.

-- ایرانی بیزار از دروغ ، Apr 29, 2010 در ساعت 09:01 PM

Behtar bood aghaye Ganji az sokhanani ke montazeri dar morede pedarane ma niz irad farmodand yadi mikardand.
Hormozgan

-- Hormozgan ، Apr 29, 2010 در ساعت 09:01 PM

آقای گنجی برای نشان دادن خشونت زبانی مطهری به سراغ سخنان نسبتا نرم او در انتقاد از همکیشان مسلمانش رفته است تا سپس نتیجه بگیرد در سخنان مطهری نسبت به دیگران «هتاکی‌های کمتری» وجود داشته است. البته وقتی پای منافع اسلام در میان باشد از مسلمانی حرفه‌ای و تمام وقت چون اکبر گنجی انتظار دیگری نمی‌رود. ولی خشونت زبانی مطهری زمانی آشکار می‌شود که مخاطب او دگراندیشان و کسانی باشند که معتقدند اعراب مسلمان، دین خود را با تجاوز و به زور شمشیر به ایرانیان حقنه کرده‌اند. به جملات زیر از کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» نوشته‌ی مطهری توجه کنید:

«از همه عجيب‌تر اين است که عده‌ای به نام حمايت از مليت و نژاد ايرانی بزرگترين توهين را به ملت ايران می‌کنند. گاهی می‌گويند: ملت ايران می‌خواست از حکومت و آيين خودش دفاع کند، ولی از يک مشت عرب شکست خورد. اگر راست است، پس چه ننگ بزرگی! يا اينکه می‌گويند از ترس بود که ايرانيان از کيش خود برگشتند. اگر چنين باشد ايرانيان از پست‌ترين ملل جهانند. يا اينکه می‌گويند پشت ايرانيان از ضربتی که در چهارده قرن پيش از عرب خورده هنوز راست نشده است. زهی ناتوانی، بی‌لياقتی و بی‌عرضگی. يا اينکه می‌گويند ايرانيان زير پرده‌ی تشيع معتقدات و آداب کهن خود را حفظ می‌کنند، يعنی در تمام اين دوره‌ی تاريخ‌شان در تظاهر به اسلام دروغگو و رياکار بوده‌اند. پس زهی بی‌شرافتی و نامردمی. يا اينکه می‌گويند پيوند اسلام و ايران بخاطر سنخيت اسلام و تشيع با روح ايرانی نبود بلکه ايرانيان بخاطر پيوند زناشويی مسير زندگی و فرهنگ خويش را تغيير داده‌اند. پس زهی بی‌اصالتی و بی‌ريشگی. يا اينکه می‌گويند ايرانی نخواست از آيين خويش دفاع کند، ترجيح داد تماشاچی باشد، پس زهی پستی و نامردمی. خلاصه از نظر اين مدعيان آنچه در تاريخ اين ملت رخ داده، بی‌لياقتی، نفاق و دورويی، ترس و جبن، بی‌اصالتی، پستی و نامردمی بوده است. چيزی که وجود نداشت تشخيص و انتخاب و ايمان و حقيقت‌خواهی بوده است. از اينرو بزرگترين اهانت‌ها از طرف اين نابخردان به ملت شريف و نجيب ايران وارد می‌شود. اما همه‌ی اينها تهمت به ايران و ايرانی‌ست. ايرانی هر چه بوده به تشخيص و انتخاب خود بوده است. ايرانی لايق بوده نه بی‌لياقت، راست و صريح بوده نه منافق و دروغگو، شجاع و دلير بوده، نه جبان و ترسو، حقيقت‌خواه بوده، نه چشم به حوادث زودگذر، اصيل بوده، نه بی‌بن و ريشه. ايرانی در آينده نيز اصالت خويش را حفظ و پيوند خويش را با اسلام روز به روز محکمتر خواهد ساخت.».

نتیجه‌گیری اخلاقی: ایرانیان لایق، راستگو، دلیر، اصیل و حقیقت‌خواه بوده‌اند، چون «حقیقت ناب محمدی» را آگاهانه و داوطلبانه و با آغوش باز پذیرفته‌اند!!

-- بهرام ، Apr 29, 2010 در ساعت 09:01 PM

اقای بهرام: خیلی ممنون از بایت نقل قول از مطهری. من تا بحال اثری از ایشان نخوانده بودم و اصلا و ابدا هم طرفدار گنجی نبوده و نیستم و نخواهم بود اما استدلال اقای مطهری را خیلی قبول دارم. ایشان منطقی بجث کرده اند که مخالفان اسلام با این استدلال هایشان هذیان بهم بافته اند. این کتاب ایشان را حتما باید خریده و بین دوستان تبلیغ کنم. بعضی مواقع زیاده از حد حرف زدن به نفع شخص نیست.

-- علی دهقانی ، Apr 29, 2010 در ساعت 09:01 PM