رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۶ اردیبهشت ۱۳۸۹
خرمگس آتن- ۱۱

انجام وظیفه به هر قیمت

مریم اقدمی
aghdami@radiozamaneh.com

یکی از دوستان قدیمی‌تان که مدت‌هاست از او بی‌خبرید، یک شب سراسیمه و آشفته به سراغ شما می‌آید و پناه می‌خواهد. قبل از اینکه فرصت توضیح و گفت‌وگو پیش بیایید، نیروهای امنیتی به در خانه شما می‌آیند و به دنبال آن دوستتان می‌گردند.

Download it Here!

جای او در اتاق مخفی زیرزمین خانه شما امن است و مامورین حتی با ورود به خانه هم نمی‌توانند او را پیدا کنند. شما هم از هیچ چیز خبر ندارید، نمی‌دانید آیا دوست‌تان جرمی مرتکب شده یا نه. آیا در پاسخ به ماموران حقیقت را می‌گویید و جای دوست‌تان را نشان می‌دهید؟

به نظر می‌رسد حتی پرسیدن‌اش هم دیوانگی است. در اینجا گفتن حقیقت پیامدهای وحشتناکی برای دوست‌تان به دنبال خواهد داشت. معلوم است که باید دروغ بگویید، یک دروغ مصلحتی با انگیزه‌ای کاملا خیرخواهانه.

اما از نظر امانوئل کانت، یکی از تاثیر‌گذارترین فیلسوف‌های تاریخ و به تعبیر برخی بزرگترین فیلسوف سه قرن اخیر، این پاسخ درستی نیست.

بنابر نظر کانت، دروغ نگفتن یک اصل بنیادی در اخلاقیات یا به تعبیر او یک فرمان قاطع است. این پافشاری سخت‌گیرانه بر انجام وظیفه، همراه با مفهوم فرمان قاطع که مبنای آن است، سنگ بنای فلسفه اخلاق کانت را شکل می‌دهند.

قانون جهانی اخلاق

در توضیح اینکه فرمان قاطع چیست، کانت ابتدا با قرار دادن آن در مقابل فرمان شزطی می‌گوید که فرمان قاطع چه چیزی نیست.

فرض کنید که من با گفتن یک جمله‌ امری به شما بگویم که چه کاری انجام دهید. مثلا اینکه «سیگار کشیدن را کنار بگذار».

چنین گزاره‌هایی به طور ضمنی متشکل از مجموعه‌ای شرط هستند که من به این فرمان ضمیمه کرده‌ام. شرط‌هایی از این دست که «اگر نمی‌خواهی سلامتی‌ات را از دست بدهی»، یا «اگر نمی‌خواهی پول‌ات را هدر دهی».

خب مسلما اگر شما به سلامتی و پول‌تان که شرط‌‌های ضمنی گزاره امری بیان شده‌هستند، اهمیت ندهید، این فرمان هیچ باری برایتان ندارد و لزومی به اطاعت از آن نمی‌بینید.

اما در مقابل در مورد یک فرمان قاطع هیچ اما و اگری به طور صریح یا ضمنی وجود ندارد. گزاره‌هایی مثل دروغ نگو یا قتل نکن، فرمان‌هایی هستند که بر هیچ‌گونه شرطی مبتنی بر هدف یا آرزویی که شما ممکن است داشته باشید یا نداشته باشید، استوار نیستند.

از این فرمان‌ها «باید» به عنوان یک وظیفه، به طور مطلق و بدون قید و شرط اطاعت شود. در چنین گزاره‌هایی خواست و آرزو و ویژگی‌های شخصی افراد هیچ اهمیتی ندارد.

یعنی مانند فرمان‌های شرطی که در مثال ترک سیگار ذکر شد، فرمان قاطع قتل مکن به این صورت نیست که اگر می‌خواهی رستگار شوی یا اگر می‌خواهی زندان نروی یا اعدام نشوی قتل نکن.

این فرمان دقیقا همان چیزی است که به آن امر می‌کند: این کار را انجام بده. بنابراین یک فرمان قاطع برخلاف فرمان‌های شرطی قانون‌های اخلاقی را شکل می‌دهد.

از دیدگاه کانت، در زیر هر عملی یک قاعده رفتاری یا اصل اخلاقی وجود دارد. چنین اصولی اگر شرایط لازم قوانین اخلاقی را نداشته باشند، نمی‌توانند از جنس فرمان قاطع باشند.

زیرا از آزمونی که شکل عالی و کلی فرمان قاطع است با موفقیت عبور نکرده اند: «همواره مطابق اصلی رفتار کن که بتوانی همزمان بخواهی که آن اصل یک قانون جهانی شود.»

به بیان دیگر، یک عمل از نظر اخلاقی مجاز است تنها اگر مطابق قاعده‌ای باشد که شما بتوانید آن را به طور سازگار و جهانشمول بر خود و دیگران اعمال کنید. برای مثال، ما ممکن است اصلی به این ترتیب ارائه دهیم که دروغ گفتن مجاز است. اما نکته این است که دروغ گفتن تنها در پس‌زمینه‌ای از راستگویی امکان‌پذیر است.

در واقع بدون وجود راست‌گویی دیگر دروغ گفتن معنایی ندارد. اگر همه، همیشه دروغ می‌گفتند، دیگر هیچ کس دیگری را باور نمی‌کرد. به همین دلیل است این قاعده‌ که بخواهیم دروغ گفتن قانونی جهانی و کلی شود، می‌تواند خود-متناقض و به یک معنا غیرعقلانی باشد.

به همین ترتیب، دزدی پیش‌فرض مالکیت بر دارایی‌ شخصی را در خود نهفته است. اگر همه دزدی می‌کردند تمام مفهوم دارایی و مالکیت مخدوش می‌شد. و به همین ترتیب شکستن عهد، تقلب، قتل و دیگر مثال‌هایی که ممکن است بخواهیم در مقابل هنجارهای اخلاقی موجود و پذیرفته شده به قوانین کلی و جهانشمول تبدیل شوند، از دیدگاه کانت پیش‌فرض‌های عقلانی را نقض می‌کنند.

بنابراین لزوم جهانشمول بودن انجام رفتارهای معین، مبنایی منطقی دارد. اما به نظر می‌رسد رفتارهای دیگری را هم می‌توانیم کلی و جهانشمول کنیم بدون اینکه بخواهیم آن‌ها را قواعدی اخلاقی به شمار آوریم.

مواردی شبیه اینکه «همواره به فکر نفع شخصی خودت باش»، یا «عهد خود را بشکن وقتی بدون زیرپا گذاشتن قاعده وفای به عهد بتوانی این کار را انجام دهی». در اینجا چیزی ناسازگار و غیرعقلانی در این خواسته که این قواعد قانون‌هایی جهانی شوند، ظاهر نمی‌شود. پس کانت چطور از پس چنین مشکلی بر می‌آید؟

انسان وسیله نیست

تا این‌جا تنها می‌توان گفت مطالبات فرمان قاطع آن است که یک قاعده کلی و جهانی را بر فلسفه اخلاق کانت تحمیل کند.

اما پس از آن چگونه باید از چارچوب منطقی به محتوای واقعی اخلاقیات رفت. در این‌جا کانت باید توضیح دهد که چگونه «عقل محض» بدون حمایت داده‌های تجربی جهان خارج، می‌تواند بر اراده و در نتیجه عمل یک عامل اخلاقی تاثیر بگذارد.

پاسخ این سوال در ارزش ذاتی عاملیت اخلاقی قرار دارد، ارزش مبتنی بر «اصل یکتا و برتر اخلاقیات»، به این ترتیب که آزادی و اختیار اراده‌ای که از قوانین اطاعت می‌کند بر خود او نیز تحمیل می‌شود.

اهمیت عالی‌ای که به عامل مختار و با اراده آزاد ضمیمه شده است، در دومین صورت‌بندی بزرگ از فرمان قاطع منعکس شده است: «همواره چنان عمل کن که هرگز با انسان‌ها به مثابه وسیله رفتار نکنی، خواه این انسان خودت باشی یا هر فرد دیگری، همیشه با آنها به عنوان هدف رفتار کن.»

به محض اینکه ارزش فوق‌العاده و تخمین‌ناپذیر یک عامل اخلاقی مشخص شد، لازم است که آن را به دیگران هم تعمیم دهد.

رفتار با دیگران صرفا به عنوان وسیله‌ برای دستیابی یک فرد به منافع شخصی خود، عاملیت آن‌ها را زیر سوال می‌برد یا نابود می‌کند. در واقع با این فرض که همه مختار هستند و اراده آزاد دارند، دیگر نمی‌توان عملی انجام داد که عاملیت آنها را نقض کند.

بنابراین رفتار‌هایی که مطابق نفع شخصی یا به ضرر دیگران هستند، این صورت‌بندی فرمان قاطع را نقض می‌کنند و نمی‌توانند قاعده اخلاقی به شمار آیند.

در اصل، در اینجا این موضوع به رسمیت شناخته شده است که حقوق اولیه‌ای وجود دارند که به خاطر ارزش‌های انسانی افراد به آنها تعلق دارد و نباید زیر پا گذاشته شوند: این جوهر عمیقا تهذیبی و روشنگرانه اخلاق کانتی است.

به این ترتیب کانت با بیان این صورت‌بندی از فرمان قاطع مبنی بر وسیله قرار ندادن انسان‌ها، به حوزه انگیزه‌های موجود در یک عمل وارد می‌شود.

از دیدگاه او چیزی که در هر عمل ارزش دارد انگیزه و نیتی است که در پس آن عمل پنهان است. بنابراین جنبه وظیفه‌گرایانه فلسفه اخلاق کانت که در قسمت‌های قبلی هم به آن اشاره شده است، در این صورت‌بندی کاملا واضح و قابل فهم است.

تاکید بر انگیزه‌ها و نیت‌های خیرخواهانه مفهوم آشنایی است که در بیشتر ادیان نیز وجود دارد. به این ترتیب می‌توان گفت اخلاق کانتی با آموزه‌های دینی هماهنگی دارد. وجود فرمان قاطع نیز به این شباهت قوت می‌بخشد.

در واقع صورت‌بندی فرمان قاطع شبیه «قاعده طلایی» بسیاری از ادیان است که می‌گوید: با دیگران چنان رفتار کن که می‌خواهی با تو آن گونه رفتار کنند.

در مورد قاعده طلایی و صورت‌های مختلف آن در برنامه آینده مفصل بحث خواهم کرد. اما فلسفه اخلاق کانت در جایی راهش را از آموزه‌هایی دینی جدا می‌کند. ویژگی مهم اخلاق کانت آن است که اعمال مستقل از پیامد‌هایشان خوب یا بد هستند. بنابراین انجام عملی با انگیزه پاداش اخروی یا دوری از مجازات الهی، رفتاری اخلاقی و درست به شمار نمی‌رود.

با این حال در مورد اخلاق کانتی هم می‌توان مواردی را مثال زد که رفتاری از سر خودخواهی و در راستای اهداف شخصی بوده است، اما عملی کاملا خوب و از نظر اخلاقی ستودنی هم بوده است.

مثل این‌که فردی برای خودنمایی و جاه‌طلبی‌ شخصی به عده‌ای که در حال غرق شدن هستند کمک می‌کند تا از خطر رهایی یابند.

یا ممکن است انگیزه‌های دیگری شبیه دلسوزی در اعمال افراد دخیل باشند. چنین مواردی را می‌توان در کمک به افراد فقیر یا کمک به خیریه دید که اکثرا از سر ترحم و دلسوزی رفتارهای خوب و مطابق هنجارهای اخلاقی از مردم سر می‌زند.

یا در نقطه مقابل ممکن است با انگیزه‌هایی کاملا خیرخواهانه و نیک بدترین اعمال انجام شوند. در این موارد فرد حتی به دنبال توجیه عمل بد خود با انگیزه‌های خوب نیست، او در واقع از روی نادانی و اعتقاد قلبی آن عمل را انجام داده است. بسیاری از فجایع تاریخ را انسان‌هایی با انگیزه‌های خیرخواهانه به بار آورده‌اند.

پس به نظر می‌رسد در مرحله عمل و در حوزه رفتار‌های روزمره و اجتماعی اخلاق کانتی هم مشکلات بسیاری دارد. فلاسفه بسیاری پس از کانت دیدگاه او را نقد کرده‌اند، در برنامه‌های آینده درباره نظام‌های اخلاقی دیگری بحث خواهم کرد.

دو راهی شما

حال نوبت شماست که به سوال این برنامه پاسخ دهید. اگر کیف پول اکبر هاشمی رفسنجانی را در خیابان پیدا کنید و ببینید که در آن یک میلیون تومان پول هست، آیا پول را به صاحب‌اش پس خواهید داد؟


در بخش نظرها دلایل پاسخ مثبت یا منفی خود را بنویسید.

منابع:

Philosophy in Practice, Adam Morton, 1996

Ethics (Oxford Readers), edited by Peter Singer, 1994

50 Philosophy Ideas You Really Need to Know, Ben Dupré, 2007

Share/Save/Bookmark

نتایج نظرسنجی برنامه قبل
در نظرسنجی قسمت قبل خرمگس آتن 192 نفر شرکت کرده اند. سوال این بود که آیا با هدف اعتراض به یک تقلب بزرگ مجاز به انجام تقلب های کوچک هستیم؟ 15 درصد به این سوال پاسخ مثبت داده اند و 85 درصد نظرشان آن است که خیر تقلب به هیچ وجه مجاز نیست

نظرهای خوانندگان

با سپاس از مریم اقدمی عزیز برای این مقالات جالب و تامل‌برانگیز.

به نظر من دروغ نگفتن نمی‌تواند مطلق و بی قید و شرط باشد. من پا را از این هم فراتر می‌گذارم و می‌گویم حتی چیزهایی مثل شکنجه نکردن هم نمی‌توانند مطلق و بی قید و شرط باشند. اشتباه نشه! من اصلاً موافق دروغ، شکنجه و دیگر موارد غیراخلاقی نیستم و به شدت انسان‌گرا و ضد هر گونه آزار جسمی و روحی هستم. ولی برایتان یک مثال می‌آورم که فکر کنم از سم هریس باشه.

این موقعیت رو تصور کنید که یک فرد متعصب و دیوانه به طریقی بمب هایی را کار گذاشته که تا ۳ دقیقه دیگر فعال شده و کل کره زمین و تمام ۶ میلیارد انسانش را خواهد کشت. این فرد تنها کسی است که رمز متوقف کردن آن را می داند و حاضر نیست عملیات را متوقف کند. شما در یک اتاق با این فرد تنها هستید و می‌بینید ۳ دقیقه وقت هست و این آدم هم با زبان خوش از عقیده‌اش برای نابودی تمام انسان‌های کره زمین دست‌بردار نیست. به نظر شما در چنان شرایطی آیا باز هم شکنجه نباید انجام شود؟ آیا جلوگیری نکردن از جان ۶ میلیارد انسان به ازای چند دقیقه شکنجه یک فرد مریض غیراخلاقی نیست؟ گفتنش آسان است که نه اصلاً، شکنجه همیشه بده، ولی جان آن شش میلیارد انسان بیگناه چه می شود؟ شما باشید در آن شرایط شکنجه را مجاز می‌دانید یا نه؟

قضایای اخلاقی به سادگی همیشه درست و غلط نیست. به نظر من اخلاقیات نسبی است و باید هم چنین باشد، باید پیشرفت کند، اصلاح شود، و پیامدهایش مورد بحث و بررسی قرار بگیرند. نمی‌توان مثل جمع و ضرب کلش را با یک قانون فرموله کرد.

گزاره «هیچ وقت دروغ نگو» در جوامع انسانی عملی نیست. البته؛ اکثر ما خوبیم و دروغ نمی گوییم، ولی همیشه هستند کسانی که دروغ می‌گویند و ما مجبوریم برای دفاع از خود و دیگران دروغ هایی بگوییم.

به بیان دیگر، تنها در سیستمی می‌توان دروغگویی را برای همیشه نادرست دانست که همه بدون استثنا همیشه راست بگویند. اگر همه راست بگویند سیستم در تعادل خواهد بود ولی با توجه به شناختی که از جوامع انسانی و (حتی دیگر حیوانات) داریم چنین چیزی محال است. همیشه یک نفر هست که سواستفاده کرده و قانون را نقض نموده و کلیت سیستم را نامتعادل می‌کند.

به نظر من نیم‌نگاهی به کاربرد نظریه بازی در مورد زیست‌شناسی فرگشتی و رفتارشناسی جانوران می‌تواند در این زمینه مفید باشد. (بخوانید: استراتژی پایدار فرگشتی http://en.wikipedia.org/wiki/Evolutionary_stable_strategy ) با درود


-------------------------
کاملا حق باشماست و اتقافا من هم به اخلاق تکاملی علاقه دارم و مطالعه کرده ام. اگر دقت کرده باشید این قسمت اخلاق از دیدگاه کانت بوده است که انتقادهای زیادی هم به آن وارد است. مهمترین ش همان که شما گفتید و در آخر مقاله هم آمده است، غیرعملی بودن فرمان قاطع در زندگی روزمره و عملی است
برای این سری برنامه فکر کردم با ترتیب تاریخی پیش بروم. خیلی زود به اخلاق تکاملی، نظریه بازی، و بحث های معاصر خواهم رسید

ممنون
مریم اقدمی

-- بردیا ناباور ، Apr 26, 2010 در ساعت 03:11 PM

سپاس. چه عالی. حتماً منتظر بخش‌های آینده می‌مانم. ایده‌ی این نظرسنجی هم جالبه! :)

راستی نمی‌دانم آیا این ویدیو را دیدید یا نه، ولی خیلی برای من جالب بود. سخنرانی سم هریس هست که چند هفته پیش غوغایی به پا کرده بود، تا حدی که حتی در CNN هم رفت. این ایده که علم می‌تواند به مسائل اخلاقی پاسخ دهد شاید به نظر خیلی جنجالی بیاد ولی من تا حدود زیادی با این نظر موافقم. با درود.

Sam Harris: Science can answer moral questions

http://www.youtube.com/watch?v=Hj9oB4zpHww

-- بردیا ناباور ، Apr 26, 2010 در ساعت 03:11 PM

سئوال کیف پول هاشمی مثال بسیار ضعیفی برای درگیر شدن در بحث شماست.

-- و ، Apr 26, 2010 در ساعت 03:11 PM

من فکر میکنم شما در مورد فلسفه اخلاق کانت دچار سوتفاهم شدید. به ویژه جایی که نیت خیر را در درفلسفه اخلاق کانت با نیت خیر در ادیان مقایسه میکنید. این دو کاملا از هم متفاوت و حتی متضادند. نیت خیر در فلسفه کانت ماهیت امانیستی و اگزیستانسیالیستی داره که محصول عصر روشنگریه اما نیت خیر در ادیان معطوف به خواست رب مورد اطاعته ادیانه. در فلسفه کانت با توسل به نیت خیر امکان جنایت علیه بشریت وجود نداره چون با بنیان فلسفی انسانگرا در تضاده اما در بنیاد ادیان به ویژه ادیان ابراهیمی جنایات با توسل به رضای خدا و نیت خشنودی کردن و اطاعت از رب توجیه میشه. در مجموع در حالی که فلسفه اخلاقی کانت در تلاش برای ایجاد بنیانی مطلق گرا برای اخلاقه اخلاق دینی به شدت نسبی گراست.

-------------
دقیقا به همین تمایز در متن اشاره شده است

مراجعه کنید به کتاب فلسفه در عمل(اولین لینک در فهرست منابع) صفحه 205

ممنون
مریم اقدمی

-- آرش ، Apr 26, 2010 در ساعت 03:11 PM