رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۹ فروردین ۱۳۸۹
دشنام‌گویی: زبان اسلام فقاهتی بنیادگرایانه -بخش نخست

زبان، قدرت، جهان اجتماعی

اکبر گنجی

اشاره: دوران کهن، دوران سیطره‌ی متافیزیک بود. متافیزیک‌های ستبر جهان کهن، در دوران بعد فروپاشیدند. یعنی از وجودشناسی (انتولوژی) به معرفت‌شناسی (اپیستمولوزی) گذار شد. بعدها زبان‌شناسی اهمیت بیشتری از معرفت‌شناسی پیدا کرد. هایدگر گفت که زبان، جهان آدمیان را می‌سازد.

در این دوران بود که این مدعا شکل گرفت که مشاهده و تجربه‌ی مقدم بر زبان و خارج از زبان وجود ندارد. زبان مشاهده و تجربه را می‌سازد. زبان جهان پدیدارها را شکل می‌دهد. ذهن و رویدادها معلول زبانند.

زبان به واقعیت تعین می‌بخشد. ساختن جهان‌های انسانی از راه زبان صورت می‌گیرد. جهان در کابرد توصیفی زبان است که نصیب آدمیان می‌شود. جهان مابعدالطبیعی، جهان زبان است.

ویتگنشتاین گاه همه را به دین و فلسفه و ذهن و معنا عوض کرد. پس از آن، معنای واژه چیزی نیست جز کاربرد آن در بازی‌های زبانی1. معنا، محصول فعالیت‌های عملی اجتماعی و نقشی است که واژه در کردارهای فرهنگی گوناگون بازی می‌کند.

خرید و فروش، زندان و شکنجه، سلطه و استثمار، اتهام‌زنی و فحاشی؛ همه در جامعه صورت می‌گیرند. سخن‌گفتن از عقل و ذهن، مستقل از زندگی اجتماعی محال است. زبان بازتاب کارکردی صورت‌های زندگی است.

به گفته‌ی ویتگنشتاین: «حدود زبان من به معنای حدود جهان من است». تمامی زندگی اجتماعی را باید همچون کاربرد زبان در نظر گرفت. زبان‌های متفاوت، جهان‌های متفاوت بر می‌سازند.

تحلیل گفتمان، تحلیل زبان در مقام کاربرد است. مارکس، ایدئولوژی را شعور کاذب به شمار می‌آورد. علم‌گرایی مارکس (که مطابق آن علم مجموعه‌ی باورهای صادق است) در برابر ایدئولوژی (که آگاهی کاذب است) قرار می‌گرفت. اما گفتمان در معنای فوکویی کلمه، با پیچ و تاب‌های جهان اجتماعی سر و کار دارد. این جهان از طریق زبان ساخته می‌شود.

به اعتراض‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲خرداد ۸۸ بنگرید. فاعلان و حاملان آن، آن را جنبش سبز دموکراسی‌خواهی به شمار می‌آورند، اما آیت‌الله علی خامنه‌ای آن را «فتنه» به شمار آورده و به تبع او، رسانه‌های رسمی و غیر رسمی رژیم آن را فتنه قلمداد می‌کند.

زبان است که واقعیت‌های اجتماعی را بر می‌سازد. مبارزات فلسطینیان را دولت اسرائیل اعمال «تروریستی» قلمداد می‌کند، اما خود فلسطینیان و طرف‌داران آن‌ها - خصوصاً در جهان اسلام – آن‌ها را «مبارزات آزادی‌خواهانه‌ی ضد اشغال» و مبارزات ضد «آپارتاید» به شمار می‌آورند.

بدین‌ترتیب، جهان اجتماعی از طریق زبان ساخته می‌شود. صدق و کذب هم به‌شدت متأثر از زبان است2. موافقان فلسطینی‌ها مدعی‌اند که گزاره‌ی «فلسطینیان در حال مبارزه‌ی آزادی‌خواهانه‌ی ضد اشغال و ضد آپارتاید هستند»، گزاره‌ای صادق است.

اسرائیلی‌ها هم بر این باورند که گزاره‌ی «فلسطینی‌های ایستاده در مقابل دولت اسرائیل، مشتی تروریست هستند»، گزاره‌ای صادق است. حتی فیلسوفان علمی چون کارل پوپر هم علم تجربی در مقام گردآوری (Context of Discovery) و تولید را محصول ده‌ها متغیر - از جمله ایدئولوژی، فرهنگ، ارزش‌ها، اسطوره، متافیزیک - به شمار می‌آورند.

تفاوت پوپر با برخی فیلسوفان علم در این است که او، دادگاه تجربه را در مقام داوری (Context of Justification) می‌داند. در نگاه او، عینیت علم از طریق داوری تجربه تأمین می‌شود و بدین ترتیب از خطر نسبیت‌گرایی در امان می‌مانیم. اما فوکو، حقیقت (صدق) را هم محصول قدرت به شمار می‌آورد3.

به‌خوبی دیده می‌شود که گفتمان (زبان)های رقیب، چگونه واقعیت اجتماعی را بر می‌سازند. مبارزه‌ی بر سر قدرت، نظام‌های گفتمانی متفاوتی ایجاد کرده‌اند. زبان با قدرت رابطه‌ی متقابل با یکدیگر دارند. قدرت زبان خاص خود را می‌آفریند.

زبان هم متقابلاً قدرت‌آفرین است. زبان ابزار قدرت برای پیشبرد مقاصد سیاستمداران است. قدرت از طریق زبان اعمال می‌شود. قدرت، زبان خود را زبان برتر نشان می‌دهد. حوزه‌های مفهومی زبانی، دو قلمرو قدرتمندان و فاقدان قدرت را بر می‌سازند.

قدرت، بی‌طرف نیست. او پدیده‌ی نو ظهور اعتراض‌های مردمی پس از انتخابات را با چارچوب‌های مفهومی سنت خودش تبیین و توصیف می‌کند و آن را فتنه می‌خواند. در این امر، علائق و منافع قدرت کاملاً دخیل هستند.

منفعت نگاه‌داری قدرت متمرکز و ثروت انباشته، قدرت و ثروتی که قرار نیست دیگران هم در آن شریک باشند. بدین ترتیب است که منافع عریان لباس زبان بر تن می‌کنند. فاعلان و بازیگران جنبش سبز با رژیم از منظر قدرت کاملاً در موقعیت نابرابری قرار دارند. قدرت، زبانی خلق می‌کند که با آن می‌تواند مردم تحت ستم را فریب دهد. این زبان حرکت آن‌ها را «براندازی نرم»، «فتنه» و محصول آمریکا و انگلیس و اسرائیل قلمداد می‌کند.

۱ - زبان فقهای بنیادگرای حاکم: اگر بتوانیم بازی‌های زبانی فقهای بنیادگرای حاکم را بفهمیم، آن‌گاه می‌توانیم زندگی اجتماعی‌شان را هم درک کنیم. زبانی که فقهای بنیادگرای حاکم به کار می‌برند، زبان مودبانه نیست. این زبان دشنام‌آمیز، حداقل معلول سه علت است:

اول: فقهای بنیادگرای حاکم بر ایران، از نظر طبقاتی، طبقه‌ی متوسط به شمار می‌آیند. برخی از آن‌ها را اینک باید جزو سرمایه‌داران به شمار آورد. اما زبان آن‌ها، زبان طبقه‌ی متوسط نیست. طبقه‌ی تازه به دوران رسیده‌ی جمهوری اسلامی، لباس و ماشین و محله زندگی و خانه خود را تغییر داده است، اما زبانش، همچنان زبان نامودبانه است. پایگاه طبقاتی‌شان عوض شده است، اما زبان‌شان را نتوانسته‌اند تغییر دهند4.

دوم: بنیادگرایان حاکم به دنبال دفاع از قلعه‌ی سلطانی در برابر «غیر» یا «دیگری» هستند5. در این فرایند، دائماً دیگری‌های جدید می‌سازند و از طریق رکیک‌ترین کلمات کوشش می‌کنند تا بین خودی‌ها و دیگری فاصله و شکاف‌های پرناکردنی ایجاد کنند.

از طریق کلیشه‌سازی (stereotyping) تفاوت‌های پیچیده‌ی قلمروی اجتماعی را به توصیفی یک‌سویه تقلیل می‌دهند. وجوه به‌شدت متمایز پدیده‌ی مورد نظر را به یک وجه فرو می‌کاهند. هدف آن است که واقعیت متکثر را به ما و آنان، خوب و بد، زشت و زیبا، جذاب و نفرت‌انگیز، سیاه و سفید، پاکی و ناپاکی، نور و ظلمت، و دوست و دشمن تقلیل دهند.

سپر بلا ساختن دیگری در تمایز با ما صورت می‌گیرد. مخالفان وابسته‌ی به بیگانگان هستند (وقتی که ما وابسته نیستیم)، نجس هستند (وقتی که ما پاک هستیم)، بدلی هستند (وقتی که ما اصلی هستیم). بدین ترتیب مخالفان از خلال مقوله‌ی نفرت‌آوری که تحقیرش می‌کنند، دیده می‌شود.

تأکید بر «تفاوت»، دو مبنای گوناگون دارد. در اولی، کوشش می‌شود تا دیگری را به‌خوبی ببینیم و به رسمیت بشناسیم، اما در دومی، راهی برای بد دیدن دیگری برساخته می‌شود. در حقیقت کوشش می‌شود تا دیگری دیده نشود و به خودمان هم خودفریبانه نگریسته می‌شود. استفاده‌ی از الفاظ اهانت‌آمیز، یکی از مهمترین ساز و کارهای «غیریت»آفرینی است. قلعه‌ی از درون پوسیده‌ی سلطانی، بدین‌ترتیب از متفاوت‌ها پاک‌سازی می‌شود.

سوم: گفتمان اسلام فقیهانه، مجوزهای استفاده‌ی از این زبان را ساخته است. اسلام فقیهانه برای سلطه‌ی بر مردم و توجیه رفتارهای ضداخلاقی‌اش، حدیث جعل می‌کند تا رفتارهای خود را به سخنان پیامبر گرامی اسلام موجه سازد: در کتاب کافی، با سند صحیح، از ابو عبدالله (امام صادق) روایت شده است که وی گفته است که پیامبر گرامی اسلام گفته است:

«اذا رایتم اهل الریب والبدع من بعدی فاظهروا البراءه منهم و اکثروا من سبهم والقول فیهم والواقیعه و باهتوهم کیلا یطمعوا فی الفساد فی الاسلام و یحذرهم الناس و لایتعلموا من بدعهم یکتب الله بذلک الحسنات و یرفع لکم به الدرجات: هرگاه ، پس از من ، به کسانی برخوردید که یا در دین شک دارند یا چیز نوظهوری به دین وارد می‌کنند بیزاری خود را از آنان آشکار کنید و تا می‌توانید دشنام‌شان دهید و بدگویی‌شان کنید و افتراشان بزنید و دروغ و بهتان‌شان ببندید تا امیدشان به تباه‌کردن اسلام نومید شده و این کارها مردم را از اطراف‌شان پراکنده کند تا از بدعت‌های‌شان چیزی نیاموزند. خدا به خاطر این کارها برای‌تان حسنه می‌نویسد و درجات شما را متعالی می‌گرداند»6.

کتاب مکاسب روایات زیادی علیه برادران اهل سنت دارد. روایاتی که غیبت‌کردن آنان را مجاز می‌شمارند و اهل سنت را حرام‌زاده قلمداد می‌کنند. تنها دلیل این امر هم این است که آن‌ها به عصمت و علم غیب ائمه‌ی شیعیان باور ندارند و معتقد نیستند که پس از پیامبر گرامی اسلام، علی بن ابی‌طالب ولی مسلمین بوده است.

مکاسب در حوزه‌های علمیه‌ی شیعیان تدریس می‌شود. وقتی ذهن طلبه‌ها را با احادیثی این چنین پر می‌کنند، روشن است که دشنام و بهتان به تکلیف شرعی مبدل می‌شوند. کلینی در اصول کافی، روایت زیر را نقل کرده است:

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا یَفْتَرُونَ وَیَقْذِفُونَ مَنْ خَالَفَهُمْ فَقَالَ لِی الْکَفُّ عَنْهُمْ أَجْمَلُ ثُمَّ قَالَ وَاللَّهِ یَا أَبَا حَمْزَهَ إِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ أَوْلادُ بَغَایَا مَا خَلا شِیعَتَنَا: ابو حمزه مى‌‏گوید : به امام باقر علیه‌السّلام عرض کردم: برخى از هم‌کیشان ما به دگراندیشان دروغ مى‌بندند و آن‌ها را به حرام‌زادگى نسبت مى‌‌دهند. امام باقر علیه‌السّلام فرمود: سخن‌نگفتن درباره آنان نیکوتر است، و سپس فرمود: اى ابا حمزه! به خدا سوگند! جز شیعیان ما، همه مردم زاده‌ی فحشایند»7.

همچنین روایاتی از کتب اهل سنت نقل می‌کنند که بر مبنای آن‌ها، کسانی که محبت علی بن ابی‌طالب را نداشته باشند، حرام‌زاده هستند (رجوع شود به الغدیر، ج ۴، ص ۳۲۰ به بعد، الإمام علی بن أبی‌طالب علیهما السلام، نوشته احمد رحمانی همدانی، فصل ۱۹).

در کشوری که آبرو، شرم و حیا بسیار مهم است، با استناد به احادیثی از این قیبل، افراد با آبرو را ترور شخصیت می‌کنند. به نام خدا و پیغمبر و امام زمان دشنام می‌دهند، اتهام می‌زنند، واقعیت را قلب می‌کنند. حال نوبت آن است که مصادیق و شواهد این مدعا را بازگو کنیم.

پانوشت‌ها:

۱. ویتگنشتاین می‌گوید:

«کل زبان، شامل زبان و اعمالی را که در آن بافته شده است، را «بازی زبانی» خواهم نامید» (لودویگ ویتگنشتاین، پژوهش‌های فلسفی، ترجمه‌ی فریدون فاطمی، نشر مرکز، ص ۳۳).

«اینجا با اصطلاح «بازی زبانی» قصد برجسته‌ساختن این واقعیت را داریم که سخن‌گفتن به زبان بخشی از یک فعالیت، یا بخشی از یک صورت زندگی است» (پژوهش‌های فلسفی، ص ۴۴).

۲. ویتگنشتاین در این خصوص گفته است:

«پس می‌گویید توافق انسانی تصمیم می‌گیرد چه چیز صادق است و چه چیز کاذب؟ - آن‌چه صادق یا کاذب است آن چیزی است که آدم‌ها می‌گویند؛ و آنان در زبانی که به کار می‌برند توافق دارند. این نه توافق در عقاید بل‌که در صورت زندگی است» (پژوهش‌های فلسفی، ص ۱۶۸).

ویتگنشتاین می‌گوید:

«ذات را دستور زبان بیان می‌کند» (پژوهش‌های فلسفی، ص ۲۱۳). «دستور زبان می‌گوید هر چیزی چه‌گونه ابژه‌ای است (خداشناسی به عنوان دستور زبان)» (پژوهش‌های فلسفی، ص ۲۱۴).

۳. فوکو نوشته است:

«حقیقت بیرون قدرت نیست. ... حقیقت چیزی متعلق به این جهان است؛ صرفاً به‌واسطه‌ی اشکال متعدد اجبار تولید می‌شود. ... و اثرات قانونی قدرت را موجب می‌شود. هر جامعه‌ای رژیم حقیقت خود را دارد، «سیاست کلی» حقیقت خودش را؛ و به عبارتی، انواع گفتمان‌هایی را که جامعه قبول می‌کند و به‌منزله‌ی حقیقت به عمل در می‌آورد؛ ساز و کارها و مواردی که فرد را قادر می‌سازند گزاره‌های «صادق» و «کاذب» را تشخیص دهد؛ ابزاری که به کمک آن هر یک از گزاره‌ها تصدیق می‌شود؛ و شگردها و رویه‌هایی که در تحصیل حقیقت ارزش‌مند تلقی می‌شوند؛ جایگاه کسانی است که باید بگویند چه چیزی حقیقی محسوب می‌شود».

Foucault .M. (1980) Power/ Knowledge . Brighton . Harvester.p.31.

۴. مهدی کروبی، با توجه به گفتار و رفتار ناشی از این جماعت، گفته است:

«ما نه جاسوسیم و نه برانداز و … و آن‌هایی که این نسبت‌ها را به ما می‌دهند خود به‌خوبی می‌دانند که این‌ها ناروا و دروغ و تهمت و بهتان است. ... ضد انقلاب و نظام نیستم، عامل بیگانه هم نیستم. ... آیا این وضع برای جمهوری اسلامی ننگ نیست؟ ... چه‌طور آنها [زنندگان دکتر فاطمی] اراذل و اوباش بودند اما این‌ها با این کارهاشان نیستند؟ ... اگر در زمان شاه شعبون بی‌مخ دیگران را می‌زد از اراذل و اوباش بود اما این‌ها با همان عمل حزب‌الله هستند؟ ... با زور و قلدری می‌شود مردم را ساکت و کنترل کرد اما اداره نه. ... این‌جور افراد سیاسی و روزنامه‌نگار را بازداشت و زندانی‌کردن، مطبوعات را بستن، سانسور و خفقان را حاکم‌کردن، قبول نداریم و این‌ها جز آزادی‌کشی و استبداد نامی ندارد. ... چه‌طور حرف‌های شاه نادرست بود اما حرف‌هایی که با همان منطق و محتوا از زبان شما گفته می‌شود درست است. ... آقایان می‌خواهند با عدول از قانون و با تکیه بر زور و چماق و تهمت امور را به پیش ببرند تا قدرت‌شان حفظ شود».

رجوع شود به این‌جا

۵. به سخنان آیت‌الله علی خامنه‌ای در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری نگاه کنید که چگونه ما و دیگری (فتنه) بر می‌سازد، دیگری را متصل به دشمنان خارجی می‌کند، ما را کشتی نجات قلمداد می‌کند و دیگری را خیانت و وابستگی به استکبار جهانی به شمار می‌آورد:

«در اين فتنه‌هاى بعد از انتخابات ... نظام تكذيب شد، مورد تهمت قرار گرفت. گناه بزرگى كه انجام دادند، اين بود. اين‌ها بايست تسليم می‌شدند. ... بايد همه‌چيز در چهارچوب نظام باشد. اين چهارچوب، قابل تغيير نيست. تأكيد بر خطوط مرزى نظام با مخالفان و دشمنان، در انتخابات لازم است ... مرزبندى كنند با آن چيزهایى كه نظراتِ مخالف با نظام است. مشخص بكنند كه مرز ما چيست؛ اين مرزبندى لازم است. بارها ما بر روى اين مرزبندى تأكيد می‌كنيم؛ اين به خاطر اين است كه اگر مرزبندى‌ها ضعيف بشود، مرزها كمرنگ بشود، موجب اشتباه مردم می‌شود. مثل مرزهاى كشورى، كه اگر مرزها تضعيف شد و كمرنگ شد، عده‌اى می‌توانند داخل مرز بشوند، با قصد خيانت، بدون اينكه شناخته شوند؛ عده‌اى می‌توانند از اين مرز خارج بشوند با غفلت، بدون اينكه بدانند دارند از مرز خارج می‌شوند. لذا بايستى بر مرزها تأكيد بشود. ... بايستى خطوط مرزى نظام با مخالفان نظام، با دشمنان نظام، كاملاً مشخص شود، بر آن تكيه شود و از مخالفان نظام اعلام برائت بشود. ... كسانى به بهانه‌ى مسئله‌ى انتخابات و مسائل بعد از انتخابات، دارند در اصل نظام خدشه به وجود مى‌آورند، دارند معارضه می‌كنند، دارند پنجه به چهره‌ى نظام می‌زنند. ... روى مسئله‌ى اصلى نظام و نقشه‌ى نظام و كليت نظام هيچ اهمالى را نبايد روا بداريم. ... مسئله‌ى اصلى همين مسائلى است كه در طول اين هشت/نُه ماهِ بعد از انتخابات، محل اختلاف بوده است بين مجموعه‌ى نظام اسلامى و مجموعه‌ى كفر و استكبار، كه اين‌جا كسانى حرف‌هاى آن‌ها را تكرار كردند. ... صريح و روشن هم بايستى خطوط را مشخص كرد. يعنى آن كسانى كه پايبند به نظام اسلامى و پايبند به حضور مردم - با همين انگيزه و ايمانى كه مردم دارند - هستند، بايد مرزشان با كسانى كه دل‌شان نمی‌خواهد اين حركت به اين شكل، اسلامى ادامه پيدا كند، مشخص شود. ... آن كسانى كه اين نقشه‌ى كلى را كه متبلور است در قانون اساسى و حكميت قانون و داورى قانون، قبول دارند، جزو مجموعه‌ى نظام اسلامى هستند. آن كسانى كه اين‌ها را رد می‌كنند، كسانى‌اند كه خودشان به دست خودشان صلاحيت حضور در نظام اسلامى را دارند از دست می‌دهند و صلاحيت ندارند. ... اين‌ها در واقع دارند خودشان، خودشان را از اين كشتى نجات - كه نظام اسلامى است - بيرون مى‌اندازند؛ والّا هيچ‌كس نمی‌خواهد كسى را از كشتى نجات بيرون بياندازد. ما هيچ‌كس را از نظام بيرون نمی‌كنيم؛ اما كسانى هستند كه خودشان، خودشان را از نظام بيرون می‌كنند؛ خودشان را از نظام خارج می‌كنند» (رجوع شود به سایت تابناک، ۱۳۸۸/۱۲/۱۹).

اکبر هاشمی رفسنجانی، دو روز قبل از سخنان رهبر، در نطق افتتاحیه‌ی مجلس خبرگان، بر مرزبندی‌ها تأکید کرد و گفت:

«باید این قانون اساسی، اهل‌بیت، ولایت و رهبری را محور قرار دهند و كسانی كه این‌ها را قبول ندارند بحث دیگری دارند كه اكثریت نیستند. ... بین وفاداران انقلاب و ساختارشكنان كه با قانون‌ اساسی یا رهبری مشكل دارند، مرز وجود دارد كه این مرز جعلی نیست و نباید اجازه دهیم مخدوش شود. تردید ندارم كسانی كه اصول قانون اساسی را قبول دارند می‌‌خواهند این مرز را رعایت كنند. امروز كسی را بهتر از رهبری نمی‌‌شناسم كه محور این وحدت باشد كه البته همه می‌توانند موثر باشند و اگر ایشان راه را بر عهده بگیرند كه گرفته‌اند از طریق راهنمایی ایشان خبرگان كه نفوذ زیادی در مردم دارند می‌‌توان حركت كرد».

رجوع شود به این‌جا

۶. شیخ مرتضی انصاری، المکاسب، چاپ تبریز، ۱۳۷۵ ه.ق، ص ۴۵، صص ۲۷-۲۸.

7- الکلینی الرازی ، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج‏ 8، ص ۲۷۵ -۲۸۷. ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ هـ.ش.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

گنجی عزیز نوشته اید گفتمان در معنای فوکویی اش "با پیچ و تاب‌های جهان اجتماعی سر و کار دارد." من که معنای این جمله کلی شما را نمیتوانم بفهمم و تصور میکنم لازم است آن را دقیقتر مطرح کنید. اما آنچه من از اندیشه های فوکو میفهمم این است که همه، همه قدرتها، در حال آفرینش "دیگر" در درون یک گفتمان هستند. شما که اکنون در آمریکا زندگی میکنید باید این امر را در گفتمان امریکایی قدرت نیز به خوبی ببینید. سیاست خارجی امریکا همیشه بر پایه تولید غیر بوده است. امروز ایران و تروریستها هستند، دیروز عراق بود، چهل سال پیش ویت کنگها صد سال پیش مکزیکیها و پیش از آن سرخپوستان. در جریان تولید "غیر" نیز جناحهای چپ و راست هماهنگ هستند، گرچه سیاستهایشان در قبال "غیر" لزوما و همیشه یکسان نیست و یکی جنگ را پیش از مذاکره میخواهد و دیگری مذاکره را پیش از جنگ. سینمای هالیوود و رسانه ها نیز تابع این سیاست در حال روایت سازی بر مبنای این گفتمان در ابعاد نجومی هستند. برای همین است که آمریکاییها نمیدانند عراق یا افغانستان یا ایران کجای جهان واقع اند، اما اگر بپرسید کدام یک خطرناک است بدون تردید و تابع گفتمان حاکم و زیر بمباران تبلیغاتی رسانه ها همان پاسخی را میدهند که دولت آمریکا دنبالش میگردد. بستگی ما به قدرت هم برای ما تعیین میکند کدام گفتمان درست است و کدام غلط. و حقیقت دیگر این است که گفتمان جمهوری اسلامی ورشکسته است و نمیتواند دیگر واقعیت را برای ایرانیها، حتی آنان که داخل زندگی میکنند و زیر بمباران رسانه ای هستند، تبین و تعریف کند، زیرا قدرتی قویتر از بیرون ضد-گفتمانی (counter-discourse) دیگر برای ما هدیه آورده است. و برای همین است که "اصطلاح فتنه" که برگرفته از گفتمان قدیمی برخورد علی و معاویه بود و نماد نخستین جنگ داخلی در جهان اسلام امروز حتی نمیتواند در میان ما آن معنا را برانگیزد، چه رسد به اینکه بخواهد تعبیری امروزی از آن را ارائه دهد.
آذر فرهمند

-- آذر ، Mar 20, 2010 در ساعت 04:46 PM

عجب حدیث شگفت انگیزی نقل کردید از کتاب کافی! مجوز کثیف ترین نوع بی اخلاقی ها؟! آن هم از طرف پیامبر!

-- ممدآقا ، Mar 21, 2010 در ساعت 04:46 PM

آقای گنجی عزیز نوشته اید گفتمان در معنای فوکویی اش "با پیچ و تاب‌های جهان اجتماعی سر و کار دارد." من که معنای این جمله کلی شما را نمیتوانم بفهمم و تصور میکنم لازم است آن را دقیقتر مطرح کنید. اما آنچه من از اندیشه های فوکو میفهمم این است که همه، همه قدرتها، در حال آفرینش "دیگر" در درون یک گفتمان هستند. شما که اکنون در آمریکا زندگی میکنید باید این امر را در گفتمان امریکایی قدرت نیز به خوبی ببینید. سیاست خارجی امریکا همیشه بر پایه تولید غیر بوده است. امروز ایران و تروریستها هستند، دیروز عراق بود، چهل سال پیش ویت کنگها صد سال پیش مکزیکیها و پیش از آن سرخپوستان. در جریان تولید "غیر" نیز جناحهای چپ و راست هماهنگ هستند، گرچه سیاستهایشان در قبال "غیر" لزوما و همیشه یکسان نیست و یکی جنگ را پیش از مذاکره میخواهد و دیگری مذاکره را پیش از جنگ. سینمای هالیوود و رسانه ها نیز تابع این سیاست در حال روایت سازی بر مبنای این گفتمان در ابعاد نجومی هستند. برای همین است که آمریکاییها نمیدانند عراق یا افغانستان یا ایران کجای جهان واقع اند، اما اگر بپرسید کدام یک خطرناک است بدون تردید و تابع گفتمان حاکم و زیر بمباران تبلیغاتی رسانه ها همان پاسخی را میدهند که دولت آمریکا دنبالش میگردد. بستگی ما به قدرت هم برای ما تعیین میکند کدام گفتمان درست است و کدام غلط. و حقیقت دیگر این است که گفتمان جمهوری اسلامی ورشکسته است و نمیتواند دیگر واقعیت را برای ایرانیها، حتی آنان که داخل زندگی میکنند و زیر بمباران رسانه ای هستند، تبین و تعریف کند، زیرا قدرتی قویتر از بیرون ضد-گفتمانی (counter-discourse) دیگر برای ما هدیه آورده است. و برای همین است که "اصطلاح فتنه" که برگرفته از گفتمان قدیمی برخورد علی و معاویه بود و نماد نخستین جنگ داخلی در جهان اسلام امروز حتی نمیتواند در میان ما آن معنا را برانگیزد، چه رسد به اینکه بخواهد تعبیری امروزی از آن را ارائه دهد.
آذر فرهمند

-- آذر ، Mar 21, 2010 در ساعت 04:46 PM

شرم آور است که ادعای آزادی میکنید و میخواهید خوانندگان نظراتتان را بخوانند و بشنوند، اما نظرات آنها را چاپ نمیکنید. چرا نظر مرا که دو بار فرستادم چاپ نمیکنید؟

-- آذر ، Mar 22, 2010 در ساعت 04:46 PM

حدیثی که آقای گنجی اون رو بیان کرد در ج 8 ص 275 بیان شده که سندش از نظر همه محدثین بسیار ضعیفه به دلیل اینکه دو نفر از رجال این حدیث یعنی حسن ابن عبدالرحمن و علی ابن عباس ضعیف هستند علمای شیعه حسن ابن عبدالرحمان را شخصی غالی و ضعیف می دانند و علی ابن عباس رو هم به همچنین تا جاییکه علامه حلی گفته "علي بن عباس جراذيني رازي ضعيف و غالي است. نوشته هايي در مدح و ذم دارد كه نشانگر نابودي مذهبش و پستي خود وي است، نه خود او ارزشي دارد و نه به رواياتش توجهي مي شود." واقعا برای آقای گنجی جای تاسفه که پای استدلالش اینچنین سسته این مسئله ای که امروز آقای گنجی بیان کرده و شعیان رو متهم کرده مخالفین خودشون رو حرامزاده می دانند قبل از ایشون عثمان خمیس تئورسین وهابی در نماز جمعه کویت بیان کرد و واکنش شدید مراجع رو در رد این حرف به همراه داشت از جمله اون چیزی که آقای عثمان خمیس بهش استناد کرده بود این روایت بود که توسط علما مردود شمرده شد

-- م ، Apr 18, 2010 در ساعت 04:46 PM

در جواب کاربر "م"

دکتر عثمان الخمیس در کدام نماز جمعه شیعه را حرام زاده خوانده است؟ تا جایی که من میدانم سنی ها توهین کردن را بد میدانند نظر سنی ها در مورد توهین نظر قران است که میگوید حتی بت های دیگران را بد نگویید. اما در دعای زیارت عاشورا که تازگی ها در مدارس ایران اجباری شده است و به کودکان در مدارس میدهند در این دعا انواع توهین و لعن و نفرین به سنی ها میگویند. حال بگذریم که وقتی به قم یا شهرهای مذهبی پای میگذارند به مانند یک غیر ایرانی با آنها برخورد میشود. این برخورد در مورد بهایی ها هم صدق میکند که سالهاست مورد ظلم و ستم هستند. تا زمانی که یک اندیشه بالا قرار دارد و دیگر اندیشه ها را مجبور به پیروی میکند این مشکل وجود خواهد داشت. تنها راه حل مشکل جدایی دین از سیاست است. تشیع در بن بست قرار گرفته است هر چقدر بیشتر تلاش کند بیشتر از بین خواهد رفت.

-- ایرانی ، Apr 18, 2010 در ساعت 04:46 PM